ترجمه حکمت 126 نهج البلاغه
وَ قَالَ (علیه السلام): عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ، وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ، فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ وَ يُحَاسَبُ فِي الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ؛ وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِي كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ يَكُونُ غَداً جِيفَةً؛ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ؛ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى الْمَوْتَى؛ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى؛ وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاءِ.
ترجمه: محمد دشتی (ره)
شگفتى ضدّ ارزش ها
و درود خدا بر او، فرمود: در شگفتم از بخيل: به سوى فقرى مى شتابد كه از آن مى گريزد، و سرمايه اى را از دست مى دهد كه براى آن تلاش مى كند. در دنيا چون تهيدستان زندگى مى كند، امّا در آخرت چون سرمايه داران محاكمه مى شود.
و در شگفتم از متكبّرى كه ديروز نطفه اى بى ارزش، و فردا مردارى گنديده خواهد بود،
و در شگفتم از آن كس كه آفرينش پديده ها را مى نگرد و در وجود خدا ترديد دارد،
و در شگفتم از آن كس كه مردگان را مى بيند و مرگ را از ياد برده است،
و در شگفتم از آن كس كه پيدايش دوباره را انكار مى كند در حالى كه پيدايش آغازين را مى نگرد،
و در شگفتم از آن كس كه خانه نابود شدنى را آباد مى كند، امّا جايگاه هميشگى را از ياد برده است.
ترجمه ها
لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.
و فرمود (ع): در شگفتم از بخيل كه فقرى را، كه همواره از آن مى گريزد، بشتاب مى طلبد و آن توانگرى را، كه در طلب اوست، از دست مى دهد. پس در دنيا، زندگيش به زندگى بينوايان ماند و در آخرت چون توانگران از او حساب مى كشند.
و در شگفتم از متكبر كه ديروز نطفه بود و فردا مردارى بيش نخواهد بود.
و در شگفتم از كسى كه در خدا شك مى كند و آفريدگان خدا را مى بيند.
و در شگفتم از كسى كه مرگ را فراموش مى كند و مردگان را مى بيند.
و در شگفتم از كسى كه منكر روز رستاخيز است و حال آنكه، پديد آمدن نخستين را مى بيند.
و در شگفتم از كسى كه دنياى فانى را آباد مى سازد و جهان باقى را وا مى گذارد.
و آن حضرت فرمود: از بخيل در عجبم كه به فقرى مى شتابد كه از آن مى گريخته، و ثروتى را از دست مى دهد كه آن را مى جسته، در دنيا همچون تهيدستان زندگى مى كند، و در آخرت همچون ثروتمندان به حسابش مى رسند.
و از متكبر شگفت زده ام كه ديروز نطفه، و فردا مردار است.
و از آن كه در خدا شك دارد در عجبم در حالى كه آفريده هاى خدا را مى بيند.
و عجب دارم از كسى كه مرگ را فراموش نموده و حال اينكه مردگان را با چشم مى بيند.
و از آن كه زنده شدن در آن جهان را قبول ندارد در شگفتم و حال اين كه ساخته شدنش را در اين جهان مى بيند.
و در تعجبم از كسى كه سراى فانى را آباد مى كند، و خانه باقى را وا مى گذارد.
[و فرمود:] از بخيل در شگفتم، به فقرى مى شتابد كه از آن گريزان است و توانگريى از دستش مى رود كه آن را خواهان است، پس در اين جهان چون درويشان زيد، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد،
و از متكبّرى در شگفتم كه ديروز نطفه بود و فردا مردار است،
و از كسى در شگفتم كه در خدا شك مى كند و آفريده هاى خدا پيش چشمش آشكار است،
و از كسى در شگفتم كه مردن را از ياد برده و مردگان در ديده اش پديدار،
و از كسى در شگفتم كه زنده شدن آن جهان را نمى پذيرد، و زنده شدن بار نخستين را مى بيند،
و در شگفتم از آن كه به آبادانى ناپايدار مى پردازد و خانه جاودانه را رها مى سازد.
امام عليه السّلام (در نكوهش خوهاى زشت و كردارهاى ناشايسته) فرموده است:
- شگفت دارم براى مرد بخيل و زفتى كه مى شتابد بفقر و تنگدستى كه از آن گريزانست (زيرا از آنچه دارد سود نمى برد پس با تهى دستان يكسان است) و توانگرى را كه مى جويد از دست مى دهد (زيرا از مال و دارائيش بهره اى نمى برد) پس در دنيا مانند تنگدستان زندگى مى نمايد و در آخرت مانند توانگران به حسابش مى رسند (چون حساب اندوخته را بايد پس بدهد)
- و شگفت دارم براى گردنكشى كه ديروز نطفه بود و فردا مردار مى باشد (كه اگر خاك از روى جسدش بردارند مردم از گندش گريزانند)
- و شگفت دارم براى كسيكه در خدا دو دل باشد در حاليكه آفريده شده خدا را مى بيند (چون نمى شود بى آفريننده اى آفريده شده اى باشد)
- و شگفت دارم براى كسيكه مرگ را فراموش ميكند در حاليكه مى بيند كسى را كه مى ميرد،
- و شگفت دارم براى كسيكه زير بار پيدايش معاد و بازگشت در قيامت نمى رود و حال آنكه پيدايش از نطفه را مى بيند،
- و شگفت دارم براى كسيكه خانه نيستى را آباد ميكند (براى دنيا تلاش مى نمايد) و خانه هستى (آخرت) را رها مى سازد (در فكر آماده ساختن توشه اى براى آن نيست).
امام عليه السلام فرمود : از بخيل تعجب مىكنم كه به استقبال فقرى مىرود كه از آن گريخته و غنايى را از دست مىدهد كه طالب آن است. در دنيا همچون فقيران زندگى مىكند ولى در آخرت بايد همچون اغنيا حساب پس دهد.
و تعجب مىكنم از متكبرى كه ديروز نطفهاى بىارزش بوده و فردا مردار گنديدهاى است.
و از كسى كه در خدا شك مىكند در شگفتم در حالى كه خلق او را مىبيند (و مىتواند از هر مخلوق كوچك وبزرگ، ساده و پيچيده به ذات پاك آفريدگار پى برد).
و تعجب مىكنم از كسى كه مرگ را فراموش مىكند با اين كه مردگان را با چشم خود مىبيند.
و تعجب مىكنم از كسى كه جهان ديگر را انكار مىكند در حالى كه اين جهان را مىبيند.
و تعجب مىكنم از كسى كه دار فانى را آباد مىكند ولى دار باقى را به فراموشى مىسپارد.