ترجمه حکمت 191 نهج البلاغه

وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّمَا الْمَرْءُ فِي الدُّنْيَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِيهِ الْمَنَايَا وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ، وَ مَعَ كُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِي كُلِّ أَكْلَةٍ غَصَصٌ؛ وَ لَا يَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى، وَ لَا يَسْتَقْبِلُ يَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ؛ فَنَحْنُ أَعْوَانُ الْمَنُونِ وَ أَنْفُسُنَا نَصْبُ الْحُتُوفِ؛ فَمِنْ أَيْنَ نَرْجُو الْبَقَاءَ، وَ هَذَا اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ لَمْ يَرْفَعَا مِنْ شَيْءٍ شَرَفاً إِلَّا أَسْرَعَا الْكَرَّةَ فِي هَدْمِ مَا بَنَيَا وَ تَفْرِيقِ مَا جَمَعَا.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

اخلاقی 

مشكلات دنيا

و درود خدا بر او، فرمود: همانا انسان در دنيا تخته نشان تيرهاى مرگ، و ثروتى است دستخوش تاراج مصيبت ها؛ با هر جرعه نوشيدنى، گلو رفتنى، و در هر لقمه اى، گلوگير شدنى است. و بنده نعمتى به دست نياورد جز آن كه نعمتى از دست بدهد، و روزى به عمرش افزوده نمى گردد جز با كم شدن روزى ديگر.

پس ما ياران مرگيم، و جان هاى ما هدف نابودى ها، پس چگونه به ماندن جاودانه اميدوار باشيم. در حالى كه گذشت شب و روز بنايى را بالا نبرده جز آن كه آن را ويران كرده، و به اطراف پراكند.

ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

و فرمود (ع): آدمى در اين دنيا همانند هدفى است كه تيرهاى مرگ به سوى آن روان است، يا چون متاعى است كه رنجها و محنتها براى ربودنش، پيشدستى كنند هر جرعه آبش، گلوگير شود و هر لقمه اش در حلق بماند.

هيچ بنده اى نعمتى را فراچنگ نياورد، مگر آنكه، نعمت ديگرى را از دست بدهد و به استقبال هيچ روزى از روزهاى عمرش نرود، مگر آنكه، يك روز از عمرش را سپرى سازد.

پس ما ياران مرگ هستيم و جانهاى ما هدف تباه شدنها. چگونه به جاويد زيستن اميد بنديم و، حال آنكه، اين شب و روز بنايى برنياورند، مگر آنكه، بشتاب ويرانش كنند و هر جمع را پريشان سازند.

و آن حضرت فرمود: انسان در دنيا هدفى است كه مرگها به جانب او تير مى اندازند، و غارت شده اى است كه بلاها به سويش مى شتابند. با هر نوشيدنيش جرعه اى جهنده در گلو، و با هر لقمه اش گلو گيرى است.

بنده به نعمتى نمى رسد مگر به بهاى از دست دادن نعمتى ديگر، و به پيشواز روزى از عمرش نمى رود مگر به جدايى روزى ديگر از مدت عمرش.

پس ياران مرگيم، و وجودمان نشانه تير مردن ها، از كجا اميد به ماندن داشته باشيم اين روز و شب چيزى را بالا نبردند مگر اينكه در خراب كردن آنچه ساخته، و پراكندن آنچه فراهم نموده بودند به شتاب باز گشتند.

[و فرمود:] آدمى در جهان نشانه است و تيرهاى مرگ بدو روانه، و غنيمتى است -در ميان- و مصيبتها بر او پيشدستى كنان. و با هر نوشيدنى، -ناى- گرفتنى است و با هر لقمه اى طعام در گلو ماندنى، و بنده به نعمتى نرسد تا از نعمتى بريده نشود، و به پيشباز روزى از زندگى خود نرود تا روزى از آنچه او راست سپرى نشود.

پس ما ياران مرگيم و جانهامان نشانه مردن، پس چسان اميدوار باشيم جاودانه به سر بردن و اين شب و روز بنايى را بالا نبردند جز كه در ويران كردن آن بتاختند و در پراكندند آنچه فراهم ساختند.

امام عليه السّلام (در پند و اندرز) فرموده است:

  1. مرد (آدمى) در دنيا نشانه اى است كه مرگها (سببهاى مرگ) در آن تير مى اندازند، و چپاول شده اى است كه بلاها و دردها بآن مى شتابند، و با هر آشاميدنش گلو گرفتنى و در هر لقمه اش اندوهها است (هر لذّت و خوشى با اندوهى است)
  2. و بنده به نعمتى نمى رسد مگر به جدائى از نعمت ديگرى، و رو نمى آورد به روزى از زندگيش مگر به جدائى روز ديگر از مدّت (زندگانى) خود (كه برايش مقدّر گشته)
  3. پس ما ياوران مرگيم (كه هر روزى بآن نزديك مى شويم و بهر نفس گامى به سويش پيش مى نهيم) و جانهاى ما نشانه تباهى ها است، پس از كجا ببقاء و هستى اميدوار باشيم در حاليكه اين شب و روز بچيزى شرافت و بزرگى ندادند مگر آنكه بشتاب باز گشتند در ويرانى آنچه ساخته و پراكندگى آنچه گرد آورده بودند (آرى دلبستگى باين زندگانى شايسته نيست چون هر شب و روزى مى بينيم جمعى مرده مقام و بزرگواريشان از بين رفته ثروت و دارائيشان پراكنده مى گردد).

امام(عليه السلام) فرمود: انسان در اين دنيا هدفى است كه تيرهاى مرگ همواره به سوى او نشانه گيرى مى كند و ثروتى است كه مصائب، در غارت آن شتاب دارند و بر يكديگر سبقت مى گيرند. همراه هر جرعه اى گلوگير شدنى و همراه هر لقمه اى (نيز) گلوگرفتنى است. انسان به نعمتى از آن نمى رسد جز با فراق نعمت ديگر. به استقبال هيچ روز از عمرش نمى رود جز اين كه از روز ديگرى از عمرش جدا مى شود، بنابراين ما اعوان و ياران مرگيم و جانمان هدف (عوامل) مرگبار و با اين حال چگونه مى توانيم اميد بقا داشته باشيم. اين شب و روز هرگز ارزش چيزى را بالا نبرده جز اين كه پراكنده مى كنند.