ترجمه حکمت 2606 نهج البلاغه
6. و في حديثه (علیه السلام): إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَانَ لَهُ الدَّيْنُ الظَّنُونُ، يَجِبُ عَلَيْهِ أَنْ يُزَكِّيَهُ لِمَا مَضَى إِذَا قَبَضَهُ.
[فالظنون الذي لا يعلم صاحبه أ [يقضيه] يقبضه من الذي هو عليه أم لا فكأنه الذي يظن به [ذلك] فمرة يرجوه و مرة لا يرجوه و [هو] هذا من أفصح الكلام و كذلك كل أمر تطلبه و لا تدري على أي شيء أنت منه فهو ظنون و على ذلك قول الأعشى:
ما يجعل الجد الظنون الذي جنب صوب اللجب الماطر
مثل الفراتي إذا ما طما يقذف بالبوصي و الماهر
و الجد البئر العادية في الصحراء و الظنون التي لا يعلم هل فيها ماء أم لا].
ترجمه: محمد دشتی (ره)
ضرورت پرداخت زكات:
6. روايتى ديگر از امام: هر گاه انسان طلبى دارد كه نمى داند وصول مى شود يا نه، پس از دريافت آن واجب است زكات آن را براى سالى كه گذشته، بپردازد.
مى گويم: (بنا بر اين «دين ظنون» آن است كه طلب كار نمى داند آيا مى تواند از بدهكار وصول كند يا نه گويا طلب كار در حال ظنّ و گمان است، گاهى اميد دارد كه بتواند آن را بستاند، و گاهى نه، اين از فصيح ترين سخنان است، همچنين هر كارى كه طالب آن هستى و نمى دانى در چه موضعى نسبت به آن خواهى بود، آن را «ظنون» گويند.
و گفته اعشى شاعر عرب از همين باب است، آنجا كه مى گويد: «چاهى كه معلوم نيست آب دارد يا نه، و از محلى كه باران گير باشد دور است، نمى شود آن را همچون فرات، كه پر از آب است، و كشتى و شناگر ماهر را از پا در مى آورد، قرار داد».
«جدّ» چاه قديمى بيابانى را گويند، و ظنون آن است كه معلوم نيست آب دارد يا نه).
ترجمه ها
لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.
6. و در حديثى از آن حضرت (ع) آمده است: هرگاه كسى را «دين الظنون» باشد، بايد هنگامى كه آن را مى ستاند زكاتش را بدهد.
«الظنون» دينى است كه صاحب آن نمى داند آن را از بدهكار گرفته است يا نه ولى به آن گمان دارد. گاه اميدوار است به گرفتن آن و گاه نااميد از ستاندنش و اين از فصيحترين سخنان است. همچنين است، هر كارى كه تو آن را مى طلبى و نمى دانى به آن خواهى رسيد، يا نه. اين را هم ظنون گويند.
و در اين معنى است قول اعشى:
ما يجعل الجدّ الظنون الذى جنب صوب اللّجب الماطر
مثل الفراتى اذا ما طما يقذف بالبوصى و الماهر
«چه نسبت است چاهى را كه ندانى در آن آب هست يا نه، دور از ريزش پر صداى باران با رودى، كه چون طغيان كند، كشتى و شناگر را از پاى در آورد».
«الجدّ» به معنى چاه است و «الظنون» چاهى است كه ندانى در آن آب هست يا نه.
6. در گفتار آن حضرت است: انسان را اگر طلبى باشد كه نمى داند آن را مى گيرد يا نه، زمانى كه گرفت نسبت به سالى كه بر وام گذشته پرداخت زكات بر او واجب است.
«ظنون» طلبى است كه طلب كار نمى داند آن را از بدهكار مى ستاند يا نه، گويا به آن گمان مى برد، گاه به گرفتنش اميدوار و گاه نا اميد است. و اين از فصيح ترين گفته هاست. و همچنين هر كارى كه خواهان آنى و نمى دانى نسبت به آن در چه وضعى هستى ظنون است. قول اعشى بر همين اساس است: چاهى را كه معلوم نيست در آن آب هست يا نه و از محل باران گير دور است نمى توان چون فرات به حسابش آورد، كه وقتى به طغيان برخيزد كشتى و شناگر ماهر را به كنارى پرت مى كند.
«جدّ» چاه قديمى است. و «ظنون» چاهى است كه نمى دانند در آن آب هست يا نه.
6. [و در حديث آن حضرت است كه:] چون كسى بر كسى وا مى دارد ظنون (يعنى نداند آن را خواهد ستد يا نه)، پس از ستدن بايد زكات گذشته آن را بدهد.
[پس ظنون مالى است بر عهده وامدار كه وامده نمى داند آن را از وى خواهد ستد يا نه. گويى بدان گمان دارد، گاه اميد ستدن و گاه نوميد از گرفتن، و اين از فصيحترين سخنهاست و همچنين هر چيز كه در پى آنى و رسيدن يا نرسيدن بدان را ندانى «ظنون» بود و از اين معنى است گفته أعشى: چاهى كه گمان آب بدان برند در بيابان، و دور است از ريزش باران خروشان به رودى نماند كه چون پر شد كشتى و شناور ماهر را از اين سو بدان سو راند. و جدّ چاه است و ظنون چاهى است كه ندانند در آن آب است يا نه.]
6. در گفتار آن حضرت عليه السّلام است (در زكاة وام):
هرگاه مردى را بستانكارى باشد كه نداند وام را (از بدهكار) مى ستاند يا نه اگر آنرا گرفت براى سالى كه بر آن گذشته بر او واجب است كه زكاة آنرا (بمستحقّ آن) بدهد. (ظاهر اين فرمايش مخالف فتواى فقهاء است كه مى گويند: زكوة وام بر وام دهنده واجب نيست هر چند بداند كه آن وام را دريافت مى نمايد چه جاى آنكه در گمان باشد، و بعضى فرموده اند: اين در صورتى است كه تأخير در گرفتن از طرف وام دهنده باشد يعنى خود نستاند و دو دل باشد در گرفتن و نگرفتن كه اگر بگيرد زكوة سال گذشته بر او واجب مى باشد، و اين قول خلاف مشهور بلكه خلاف اجماع متأخّرين است چنانكه مرحوم شيخ محمّد حسن «رحمه اللّه» در كتاب جواهر الكلام فرموده و مرحوم حاجّ آقا رضا همدانىّ «قدّس سرّه» در كتاب مصباح الفقيه فرمايش او را تأييد نموده).
(و سيّد رضىّ «عليه الرّحمة» فرمايد:) دين ظنون دين و وامى است كه بستانكار نمى داند آنرا از بدهكار مى گيرد يا نمى گيرد، مانند آنكه بستانكار در گمان است گاهى به رسيدن آن اميد دارد و گاهى نوميد است و آن از فصيحترين و رساترين سخن است (بمقصود) و همچنين هر چه را كه تو بطلبى و ندانى آنرا بدست مى آورى يا نه آن ظنون است، و بر اين معنى است گفتار اعشى (از شعراى بنام زمان جاهليّت كه عرب بشعر او تغنّى مى نموده و سرود مى خوانده):
ما يجعل الجدّ الظّنون الّذى جنّب صوب اللّجب الماطر
مثل الفراتىّ إذا ما طما يقذف بالبوصىّ و الماهر
يعنى قرار نمى شود داد چاهى را كه گمان مى رود آب دارد يا نه و دور است از آمدن باران صدا دار ريزان بمانند آب فرات هنگام طغيان كه (بسبب بسيارى آب و موجهاى پى در پى) كشتى و شناور ماهر را از پا در آورد (اين بيان مانند مثل است براى برابر نبودن بخيل و زفت با كريم و بخشنده).
و جدّ بمعنى چاه كهنه است در بيابان و ظنون چاهى است كه دانسته نشود آب دارد يا نه.
امام عليه السلام فرمود: هرگاه انسان طلبى از كسى دارد كه نمى داند مى پردازد يا نه (لازم نيست زكات آن را فورآ بپردازد ولى) لازم است پس از وصول آن، زكاتش را نسبت به تمام سالهاى گذشته ادا كند.
مرحوم سيّد رضى (در تفسير اين كلام شريف) مى گويد: «ظَنون، دِينى است كه صاحبش نمى داند آيا مى تواند آن را از بدهكار بگيرد يا نه. گويى گمانى درباره آن دارد؛ از يكسو اميدوار است و از يكسو نااميد و اين از فصيح ترين تعبيرات است. همچنين هر كارى كه انسان به دنبال آن مى رود ونمى داند پايانش به كجا مى رسد مصداق ظَنون است و بر همين اساس گفتار (شاعر معروف) اعشى است آنجا كه مى گويد : چاهى كه معلوم نيست آب دارد يا نه ـ و از محلى كه بارانگير است دور است. نمى توان آن را همچون فرات كه پر از آب است ـ و كشتى و شناگر ماهر را از پاى درمى آورد قرار داد. جُد (كه در آغاز اين شعر آمده) همان چاه قديمى بيابانى است و «ظَنون» به معناى چاهى است كه معلوم نيست آب دارد يا نه.