ترجمه نامه 13 نهج البلاغه

و من كتاب له (علیه السلام) إلى أميرَين من أمراء جَيشه:

وَ قَدْ أَمَّرْتُ عَلَيْكُمَا وَ عَلَى مَنْ فِي حَيِّزِكُمَا مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ، فَاسْمَعَا لَهُ وَ أَطِيعَا وَ اجْعَلَاهُ دِرْعاً وَ مِجَنّاً، فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا يُخَافُ وَهْنُهُ وَ لَا سَقْطَتُهُ، وَ لَا بُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْرَاعُ إِلَيْهِ أَحْزَمُ، وَ لَا إِسْرَاعُهُ إِلَى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

دستور العمل امام به دو تن از اميران لشكر، زياد بن نضر و شريح بن هانى(1)

رعايت سلسله مراتب فرماندهى

من «مالك اشتر پسر حارث» را بر شما و سپاهيانى كه تحت امر شما هستند، فرماندهى دادم. گفته او را بشنويد، و از فرمان او اطاعت كنيد. او را چونان زره و سپر نگهبان خود برگزينيد، زيرا كه مالك، نه سستى به خرج داده و نه دچار لغزش مى شود. نه در آنجايى كه شتاب لازم است كندى دارد، و نه آنجا كه كندى پسنديده است شتاب مى گيرد.


  1. در یکی از مانورهای نظامی، وقتی میان دوتن از فرماندهان، زیاد و شریح، اختلاف بالا گرفت امیرالمؤمنین (ع) مالک اشتر را به سِمَت فرماندهی کل برگزید و به سوی آنان فرستاد.
نظامی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

از نامه آن حضرت (ع) به دو تن از اميران لشكرش:

من، مالك بن الحارث الاشتر را بر شما و همه سپاهيانى كه در فرمان شماست امير كردم. به سخنش گوش دهيد و فرمانش بريد. او را زره و سپر خود قرار دهيد. زيرا مالك كسى است كه نه در كار سستى مى كند و نه خطا و نه آنجا كه بايد درنگ كند، شتاب مى ورزد و نه آنجا كه بايد شتاب ورزد، درنگ مى كند.

از نامه هاى آن حضرت است به دو نفر از اميران لشگرش:

مالك بن حارث اشتر را بر شما دو نفر و كسانى كه تحت فرمان شما هستند فرمانروا كردم، دستورش را بشنويد و از او اطاعت كنيد، و او را زره و سپر خويش قرار دهيد، چرا كه او از افرادى نيست كه سستى نمايد و به خطا و لغزش افتد و كندى كند جايى كه شتاب دورانديشانه تر است، و شتاب نمايد جايى كه كندى لازم تر است.

و از نامه آن حضرت است به دو تن از اميران سپاهش:

من، مالك اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهيانى كه در فرمان شماست، امير كردم. گفته او را بشنويد و از وى فرمان بريد او را چون زره و سپر نگهبان خود كنيد كه مالك را نه سستى است و نه لغزش، و نه كندى كند آنجا كه شتاب بايد، و نه شتاب گيرد آنجا كه كندى شايد.

از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است بدو سردار (زياد ابن نصر و شريح ابن هانى) از سرداران لشگرش (زمانيكه ايشان ابو الأعور سلمى را كه پيشرو لشگر معاويه بود با لشگرى انبوه در سور الرّوم ملاقات نمودند و او و همراهانش را به پيروى امام عليه السّلام دعوت كردند و آنها نپذيرفتند، پس سرگذشت را بحضرت نوشته توسّط حارث ابن جمهان روانه داشتند، امير المؤمنين عليه السّلام كه نامه ايشان را خواند مالك اشتر را طلبيده فرمود: زياد و شريح بمن نامه اى نوشته و منتظر فرمان هستند بايد بجانب آنها رفته بر آنان امير و سردار باشى و زياد را بر طرف راست و شريح را بر سمت چپ قرار داده تا من به خواست خداوند بزودى بتو برسم، و نامه اى بزياد و شريح نوشته و آنها را به پيروى از مالك اشتر امر فرموده، و آنرا بتوسّط حارث ابن جمهان كه از ياران امام عليه السّلام است روانه داشت، و صورت نامه اينست):

(1) مالك ابن حارث اشتر را بر شما و پيروان شما امير و فرمانروا گردانيدم، پس فرمان او را شنيده پيروى نمائيد، و او را (براى خود) زره و سپر قرار دهيد،

(2) زيرا او از كسانى نيست كه بيم سستى (ناتوانى) و لغزيدن (خطاء كارى) و كندى از كارى كه شتاب در آن باحتياط و هوشمندى سزاوارتر است، و شتاب بكارى كه كندى در آن نيكوتر است در او برود (مالك براى بدست آوردن رضاء و خوشنودى خدا كوشش داشته و هيچ گاه سستى بخود راه ندهد، و بيهوده سخن نگفته كارى انجام نخواهد داد).

من مالک بن حارث اشتر را بر شما و بر آنان که تحت فرمان شما هستند، امير ساختم; گوش به فرمانش دهيد و از او اطاعت کنيد. او را زره و سپر محکم خويش سازيد، زيرا او کسى است که سستى در او راه ندارد و لغزش پيدا نمى کند، در جايى که سرعت لازم است کندى نخواهد کرد و در آنجا که کندى و آرامش لازم است سرعت و شتاب به خرج نمى دهد.