ترجمه نامه 25 نهج البلاغه

و من وصية له (علیه السلام) كان يكتبها لِمَن يستعمله على الصدقات [قال الشريف: و إنما ذكرنا هُنا جُملا ليعلم بها أنه (عليه السلام) كان يقيم عمادَ الحق، و يشرع أمثلة العدل، في صغير الأمور و كبيرها و دقيقها و جليلها.] انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَيْهِ كَارِهاً وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِي مَالِهِ؛ فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَى الْحَيِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْيَاتَهُمْ، ثُمَّ امْضِ إِلَيْهِمْ بِالسَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ حَتَّى تَقُومَ بَيْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِيَّةِ لَهُمْ. ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اللَّهِ أَرْسَلَنِي إِلَيْكُمْ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ لِآخُذَ مِنْكُمْ حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ، فَهَلْ لِلَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِيِّهِ؟ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا، فَلَا تُرَاجِعْهُ، وَ إِنْ أَنْعَمَ لَكَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ. فَخُذْ مَا أَعْطَاكَ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ، فَإِنْ ك...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

(دستور العمل امام به مأموران جمع آورى ماليات در سال 36 هجرى). سید رضی گوید: ما بخشى از اين وصيت را آورديم تا معلوم شود كه امام اركان حق را به پا مى داشت و فرمان به عدل صادر مى كرد، در كارهاى كوچك يا بزرگ، با ارزش يا بى مقدار.

1. اخلاق اجتماعى كارگزاران اقتصادى

با ترس از خدايى كه يكتاست و همتايى ندارد حركت كن. در سر راه هيچ مسلمانى را نترسان، يا با زور از زمين او نگذر، و افزون تر از حقوق الهى از او مگير. هر گاه به آبادى رسيدى، در كنار آب فرود آى، و وارد خانه كسى مشو، سپس با آرامش و وقار به سوى آنان حركت كن، تا در ميانشان قرار گيرى، به آنها سلام كن، و در سلام و تعارف و مهربانى كوتاهى نكن.

سپس مى گويى: «اى بندگان خدا، مرا ولىّ خدا و جانشين او به سوى شما فرستاده، تا حق خدا را كه در اموال شماست تحويل گيرم، آيا در اموال شما حقّى است كه به نماينده او بپردازيد»؟ اگر كسى گفت: نه، ديگر به او مراجعه نكن، و اگر كسى پاسخ داد: آرى، همراهش برو، بدون آن كه او را بترسانى، يا تهديد كنى، يا به كار مشكلى وادار سازى.

هر چه از طلا و نقره به تو رساند بردار، و اگر داراى گوسفند يا شتر بود، بدون اجازه اش داخل مشو، كه اكثر اموال از آن اوست. آنگاه كه داخل شدى مانند اشخاص سلطه گر، و سختگير رفتار نكن، حيوانى را رم مده، و هراسان مكن، و دامدار را مرنجان، حيوانات را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند، پس از انتخاب اعتراض نكن، سپس باقى مانده را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند و بر انتخاب او خرده مگير، به همين گونه رفتار كن تا باقى مانده، حق خداوند باشد.

اگر دامدار از اين تقسيم و انتخاب پشيمان است، و از تو درخواست گزينش دوباره دارد، همراهى كن، پس حيوانات را درهم كن، و به دو دسته تقسيم نما، همانند آغاز كار، تا حق خدا را از آن برگيرى. و در تحويل گرفتن حيوانات، حيوان پير و دست و پا شكسته، بيمار و معيوب را به عنوان زكات نپذير.

2. حمايت از حقوق حيوانات

و به فردى كه اطمينان ندارى، و نسبت به اموال مسلمين دلسوز نيست، مسپار، تا آن را به پيشواى مسلمين برساند و او در ميان آنها تقسيم گرداند. در رساندن حيوانات آن را به دست چوپانى كه خيرخواه و مهربان، امين و حافظ، كه نه سختگير باشد و نه ستمكار، نه تند براند و نه حيوانات را خسته كند، بسپار.

سپس آنچه از بيت المال جمع آورى شد براى ما بفرست، تا در نيازهايى كه خدا اجازه فرموده مصرف كنيم. هر گاه حيوانات را به دست فردى امين سپردى، به او سفارش كن تا: «بين شتر و نوزادش جدايى نيفكند، و شير آن را ندوشد تا به بچّه اش زيانى وارد نشود. در سوار شدن بر شتران عدالت را رعايت كند، و مراعات حال شتر خسته يا زخمى را كه سوارى دادن براى او سخت است بنمايد.

آنها را در سر راه به درون آب ببرد، و از جاده هايى كه دو طرف آن علف زار است به جادّه بى علف نكشاند، و هر چند گاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند، و هر گاه به آب و علفزار رسيد، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند». تا آنگاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سر حال، نه خسته و كوفته، كه آنها را بر أساس رهنمود قرآن، و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تقسيم نماييم. عمل به دستورات ياد شده مايه بزرگى پاداش و نيز هدايت تو خواهد شد. ان شاء اللّه.

اخلاقی اقتصادی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سفارشى از آن حضرت (ع) آن را براى كسى مى نوشت كه به گرفتن زكاتش مى فرستاد. جمله هايى از آن را در اينجا مى آوريم تا همگان بدانند كه على (ع) ستون حق را برپاى مى داشت و نشانه هاى عدالت را در كارهاى خرد و كلان و كلى و جزئى آشكار مى نمود:

در حركت آى، با پرهيزگارى و ترس از خداوندى كه يگانه است و او را شريكى نيست. زنهار، مسلمانى را مترسانى و اگر خود نخواهد به سراغش مروى و بيش از آنچه حق خداوند است، از او مستانى.

چون به قبيله اى برسى بر سر آب آنها فرود آى و به خانه هايشان داخل مشو. آن گاه با آرامش و وقار به سوى ايشان رو تا به ميانشان برسى. سلامشان كن و تحيّت گوى و در سلام و تحيّت امساك منماى.

سپس، بگوى كه اى بندگان خدا، ولىّ خدا و خليفه او مرا به نزد شما فرستاده تا سهمى را كه خدا در اموالتان دارد بستانم. آيا خدا را در اموالتان سهمى هست، كه آن را به ولىّ خدا بپردازيد؟ اگر كسى گفت: نه، به سراغش مرو و اگر كسى گفت: آرى، بى آنكه او را بترسانى يا تهديدش كنى، يا بر او سخت گيرى، يا به دشواريش افكنى، به همراهش برو.


و آنچه از زر و سيم دهد، بستان و اگر او را گاو و گوسفند و شتر باشد، جز به اجازت صاحبانش به ميان رمه مرو، زيرا بيشتر آنها از آن اوست و چون به رمه چارپايان رسيدى، مانند كسى مباش كه خود را بر صاحب آنها مسلط مى شمارد يا مى خواهد بر او سخت گيرد. چارپايى را رم مده و مترسان و صاحبش را در گرفتن آن مرنجان.

پس مال را هر چه هست به دو بخش كن و صاحب مال را به گزينش يكى از آن دو بخش مخيّر گردان و در آنچه براى خود برمى گزيند، متعرضش مشو. سپس، باقى را باز به دو بخش كن و باز او را در گرفتن يكى از آن دو بخش مخير نماى و در آنچه براى خود برمى گزيند سرزنش منماى. و پيوسته چنين كن تا آن قسمت، كه حق خداوند در آن است، بر جاى ماند. پس سهم خدا را از او بستان و اگر پنداشت كه مغبون شده و خواست آن گونه قسمت كردن را بر هم زند، از او بپذير و بار ديگر دو قسمت را يكى كن و باز قسمت از سر گير. تا سهم خدا را از مال او معين كنى و بستانى. و ستور پير و سالخورده و پاى و پشت شكسته و بيمار و لاغر و معيوب را مگير.


و چون مال مسلمانان را مى فرستى، آن را به كسى بسپار كه به ديندارى او مطمئن باشى تا آن را به ولىّ امر مسلمانان برساند و او ميان مسلمانان قسمت نمايد. و به نگهدارى آنها مگمار، مگر مردى نيكخواه و مهربان و امين را كه نيكو نگهبانى كند. كسى كه با ستوران درشتى نكند و آنها را تند نراند و خسته شان نگرداند.

پس، هر چه گرد آورده اى، زود به نزد ما فرست تا ما نيز در جايى كه خداوند مقرر فرموده، صرف نماييم. چون امين تو ستوران زكات را گرفت، از او بخواه كه در راه ميان مادر و كره شيرخواره اش جدايى نيفكند و آن قدر آن را ندوشد كه كره اش را زيان رسد و با سوار شدن بر آنها خسته نكند و ميان آن شتر كه بر آن سوار مى شود يا آن را مى دوشد و ديگر شترها عدالت ورزد. و چنان كند كه شتر خسته بياسايد و با شترى كه پايش مجروح شده و رفتن نتواند بمدارا رفتار كند و آنها را بر سر آبگيرها برد و آب دهد و از راههايى براند كه به علفزارها نزديك باشد، نه از راههاى خشك و عارى از گياه، و ساعتها مهلت آسايش دهد تا آب خورند يا علف بچرند.

تا به اذن خدا آنها را به ما برساند، فربه و پرتوان نه خسته و لاغر، و ما آنها را، چنانكه در كتاب خدا و سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله) آمده، تقسيم كنيم. اگر چنين كنى، اجر تو بزرگ باشد و تو را به رستگارى، ان شاء الله، نزديكتر سازد.

از وصيت هاى آن حضرت است به كسى كه مأمور جمع آورى زكات از طرف حضرت مى شد. ما قسمتى از اين وصيت را اينجا آورديم تا معلوم شود امام هماره ستون حق را بر پا مى داشت، و در امور كوچك و بزرگ، و ظاهر و باطن نمونه هاى عدالت را مى افراشت:

بر مبناى تقواى خداوندى كه يكتا و بى شريك است حركت كن، مسلمانى را به وحشت نينداز، و بدون رضاى او بر وى گذر مكن، و اضافه تر از حقّى كه خداوند در مالش قرار داده از او نگير.

چون به قبيله اى رسيدى در منطقه آب آنان در آى و به خانه هايشان مرو، با آرامش و وقار به جانب آنان برو تا در ميانشان قرار گيرى، و به آنان سلام كن، و در تحيّت به ايشان كوتاهى مكن، بگو: بندگان خدا ولىّ و خليفه خدا مرا به سوى شما فرستاده تا حق خدا را كه در اموال شما نهفته از شما بگيرم، آيا در اموال شما خداوند را حقّى هست تا آن را به ولىّ او ادا كنيد؟ اگر كسى گفت: حقّى نيست، به او مراجعه مكن. و اگر كسى گفت: هست، همراهش برو بدون اينكه او را به وحشت اندازى يا تهديد كنى يا قرين سختى و فشار نمايى.


و آنچه از طلا و نقره به عنوان زكات مى دهد بگير. اگر براى او گاو و گوسپند و شتر باشد بدون اجازه اش كنار حيوانات مرو، چرا كه بيشتر آنها مال اوست. وقتى نزد چهارپايان رسيدى نه مانند مالكى كه بر آنها سلطه دارد به آنها نظر كن، و نه مثل كسى كه بر او سختگيرى نمايد، چهار پايان را رم مده و به وحشت مينداز، و مالكش را به خاطر آنها ناراحت مكن. حيوانات را دو دسته قرار داده، سپس صاحبش را آزاد بگذار، هر قسمت را پذيرفت تو هم بپذير و بر او ايراد مگير، سپس باقى مانده را دو قسمت كن، و باز مالكش را آزاد بگذار، او هر دسته را اختيار كرد متعرضش مشو. پيوسته اين تقسيم كردن را ادامه بده تا به اندازه حقى كه از خداوند در مال اوست بماند، سپس حق خدا را از او دريافت دار. و اگر به هم خوردن آن تقسيم را درخواست كرد بپذير، و دو قسمت را يكى كن، دو باره برنامه تقسيم را از سر بگير، تا حق خدا را از مال او دريافت دارى. شتر پير و از پا افتاده و دست و پا شكسته و بيمار و مسلول و عيب دار را به عنوان زكات قبول مكن.


غير از كسى را كه به او اعتماد دارى بر آنها امين قرار مده، امينى كه نسبت به اموال مسلمانان درستكار باشد، تا جايى كه آن اموال را به حاكم مسلمانان برساند و حاكم هم بين مردم پخش كند. جز خيرخواه و مهربان و امين و حافظ چوپانى بر حيوانات مگمار، كه با حيوانات درشتى نكند و آنها را به جبر و مشقّت نراند، و نرنجانده و خسته ننمايد.

هر آنچه نزد تو جمع شد به سرعت به سوى ما فرست تا آن را در محلى كه خدا دستور داده مصرف كنيم. وقتى آن اموال را به امين سپردى به او سفارش كن بين شتر و بچه شير خواره اش فاصله نيندازد، و آن قدر شيرش را ندوشد كه به بچّه او زيان رسد، شتر را با سوارى گرفتن خسته و درمانده نكند، و در دوشيدن شير و سوارى گرفتن بين آن شتر و شترهاى ديگر مساوات را رعايت نمايد، بايد زمينه استراحت حيوان خسته را فراهم كند، و آن شترى را كه به پايش آسيب رسيده و از حركت ناتوان شده آرام و آهسته براند، و آنها را به آبگاههايى كه شتران بر آن عبور مى كنند وارد سازد، و از كناره راههاى علف دار به به جاده هاى بى گياه نبرد، و ساعاتى به آنان استراحت دهد، و بايد آنها را كنار آبهاى كم و گياهان بيابان واگذارد، تا به اذن حق چاق و استخوان دار و پر مغز نزد ما آيند، نه رنجيده و خسته، تا آنها را به فرمان قرآن و روش پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تقسيم كنيم، كه اين عمل باعث بزرگى اجر توست، و به رشد و هدايتت نزديك تر است، اگر خدا بخواهد.

و از سفارش آن حضرت است [آن را براى كسى مى نوشت كه بر گرفتن زكاتش مى گماشت. در اينجا جمله هايى را مى آوريم تا بدانند او ستون حق را بر پا داشت و در كارهاى خرد و بزرگ، باريك و سترگ، نشانه هاى عدالت را براى مردمان به جاى گذاشت.]

برو با ترس از خدا، كه يگانه است و بى همتا، مسلمانى را مترسان و اگر او را خوش نيايد، بر سر وى مران و بيش از حقّ خدا از مال او مستان. چون به قبيله رسى، بر سر آب آنان فرود آى و به خانه هاشان در مياى پس آهسته و آرام سوى ايشان رو تا به ميان آنان رسى و سلامشان كن و در درود گفتن كوتاهى مكن.

سپس بگو: بندگان خدا، مرا ولىّ خدا و خليفه او سوى شما فرستاد تا حقى را كه خدا در مالهاتان نهاد از شما بگيرم، آيا خدا را در مالهاى شما حقّى است تا آن را ادا سازيد و به ولى او بپردازيد؟ اگر كسى گفت: نه متعرّض او مشو، و اگر كسى گفت: آرى با او برو، بى آنكه او را بترسانى يا بيمش دهى، يا بر او سخت گيرى يا كار را بر او سخت گردانى.


آنچه از زر يا سيم به تو دهد، بگير، و اگر او را گاو و گوسفند و شترهاست، بى رخصت او ميان آن در مشو كه بيشتر آن رمه، او راست، و چون به رمه رسيدى چونان كسى به ميانشان مرو كه بر رمه چيرگى دارد يا خواهد كه آنها را بيازارد، و چارپايان را از جاى مگريزان و مترسان، و با خداوند آن در گرفتن حقّ خدا بد رفتارى مكن. پس مال را دو بخش كن و خداوند مال را مخيّر گردان و هر بخش را برگزيد، بپذير و بر او خرده مگير. پس، مانده را دو بخش كن و او را مخيّر گردان و هر بخش را كه برداشت متعرّض او مشو. پس پيوسته چنين كن تا آنچه از مال او باقى مى آيد، حقّ خدا را ادا كردن شايد. پس حقّ خدا را از او بگير -و اگر گمان زياد كند- و خواهد آنچه را قسمت شده به هم زند، بپذير. سپس هر دو بخش را به هم بياميز و همچون بار نخست قسمت كن نيز، تا حقّ خدا را از مال او بستانى، و آنچه كلانسال است يا پير و فرسوده، يا شكسته پا و پشت و يا بيمارى اش ناتوان نموده و يا عيبى در او بوده، مگير.


و چون مال مسلمانان را با كسى روانه مى دارى، بدان بسپار كه به ديندارى او اطمينان دارى تا به ولى مسلمانان رساند و او ميان آنان بخش گرداند، و بر آن مگمار جز خيرخواهى مهربان، و درستكارى نگاهبان كه نه بر آنان درشتى كند و نه زيانشان رساند، و نه مانده شان سازد و نه خسته شان گرداند.

پس آنچه فراهم گشته شتابان نزد ما روانه دار تا چنانكه خدا فرموده بخش گردانيم -و به مستحقّانش برسانيم-. پس اگر امين تو آن را گيرد و رساندنش را تعهّد كند، بدو سفارش كن كه ميان ماده شتر و بچّه شيرخوارش جدايى نيفكند، و ماده را چندان ندوشاند كه شيرش اندك ماند و بچه اش را زيان رساند، و در سوار شدن به خستگى اش نيندازد، و ميان آن و ديگر اشتران عدالت را برقرار سازد، و بايد شتر خسته را آسوده گرداند و آن را كه كمتر آسيب ديده، يا از رفتن ناتوان گرديده، آرام راند. و چون بر آبگيرها گذرد به آبشان در آرد و راهشان را از زمينهاى گياهناك به جاده ها نگرداند، و در ساعتهايى آنها را آسوده بگذارد، و به هنگام خوردن آب و چريدن گياه مهلتشان دهد.

تا به اذن خدا فربه و تناور، نه خسته و نه از بيمارى لاغر، نزد ما رسند و به دستور كتاب خدا و سنّت پيامبر او (ص) آن را پخش كنيم، كه اين كار پاداش تو را بسيار گرداند و به رستگارى ات نزديكتر رساند، ان شاء اللّه.

از وصيّتهاى آن حضرت عليه السّلام است كه (نشان مى دهد راه گرفتن و جمع آورى زكوة را و مهربانى با كسانيكه زكوة مى پردازند. و آزار نرساندن به شترهائى كه با بت زكوة گرفته ميشود، و) آنرا مى نوشته براى كسيكه متصدّى جمع آورى زكوات قرار مى داد، و ما در اينجا جمله هايى از آن وصيّت را ياد آورى كرديم تا بآن دانسته شود كه امام عليه السّلام ستون حقّ را برپا مى داشت، و نمونه هاى عدل (برابرى و درستى) را در كارهاى كوچك و بزرگ و پنهان و آشكار هويدا مى نمود:
(1) برو با پرهيزكارى و ترس از خداى يگانه بى همتا (در گفتار و كردارت خدا را در نظر داشته باش) و (چون فرمانروا هستى) مسلمانى را مترسان (چنانكه عادت و روش حكمرانان ستمگر است) و بر (زمين و باغ) او گذر مكن در صورتيكه كراهت داشته به دلخواه او نباشد، و بيشتر از حقّى كه خدا در دارائى او دارد (امر فرموده بپردازد) از او مگير،
(2) پس چون به قبيله اى رسيدى بر سر آب آنها فرود آى بدون آنكه به خانه هاشان در آئى، بعد از آن با آرامش بسوى ايشان برو تا بين آنان بايستى، پس بر آنها سلام كن، و درود بر ايشان را كوتاه منما (با آنان بى اعتنائى و كم احترامى مكن) پس از آن ميگوئى: اى بندگان خدا، دوست و خليفه خدا مرا بسوى شما فرستاده تا حقّ و سهم خدا را از دارائيتان (زكاتى كه به اموالتان تعلّق گرفته) از شما بستانم، آيا خدا را در دارائيتان حقّ و سهمى هست كه آنرا به ولىّ او بپردازيد؟
(3) پس اگر گوينده اى گفت: نيست (زكوة بمن تعلّق نگرفته) باو مراجعه نكن (دوباره سراغش مرو) و اگر گوينده اى بتو گفت: هست، همراهش برو بدون آنكه او را بترسانى و بيم دهى، يا بر او سخت گرفته او را به دشوارى وادارى.


پس بگير آنچه از طلا و نقره بتو مى دهد، و اگر گاو و گوسفند و شتر داشته باشد بى اجازه او نزد آنها مرو، زيرا بيشتر آنها مال او است، و چون نزد چهار پايان رسيدى بآنها نگاه مكن مانند كسيكه بر صاحب آنها تسلّط دارد، و نه مانند كسيكه بر او سخت گيرد، و چهار پايى را نرانده مترسان، و صاحب آنرا در (گرفتن) آن مرنجان،
(4) و مال را بدو بخش قسمت كن، پس (صاحب) او را مختار گردان (تا هر كدام را مى خواهد اختيار نمايد) پس هر گاه (يكى از آن دو را) اختيار نمود متعرّض آنچه اختيار كرده مشو (نگو چرا اين را گزيدى) پس از آن باقى مانده را دو بخش گردان، و (باز) او را مختار گردان (تا هر كدام را مى خواهد اختيار كند) پس هر گاه (يكى از آن دو را) اختيار نمود متعرّض آنچه اختيار كرده مشو، و همچنين پيوسته قسمت نما تا آن مقدار بماند كه حقّ خدا (زكوة) در مال او مى باشد، پس (با اين گونه رفتار) حقّ خدا را از او دريافت كن، و اگر (گمان كرد آنچه تو بابت زكوة دريافت نموده اى بهتر است از آنچه او براى خود اختيار كرده، و) فسخ و بهم زدن آن تقسيم را خواست، تو فسخ كن و باز دو قسمت را در هم آميز، پس از آن دوباره آنچه بجا آورده بودى بجا آور تا حقّ خدا را در مال او بستانى.
(5) و شتر پير از كار افتاده و (دست و پا) شكسته و عيب دار (يك چشم و مانند آن) را (بابت زكوة) مگير (ابن ميثم «رحمه اللّه» از قطب الدّين راوندىّ «ابو الحسين سعد ابن هبة اللّه ابن الحسن از بزرگان علماى اماميّه و نويسنده كتابهاى بسيار از آن جمله كتاب منهاج البراعة در شرح بر نهج البلاغه كه از اهل راوند «قريه اى بين كاشان و اصفهان» بوده و قبر او در قم جانب شرقىّ حرم حضرت معصومه عليها السّلام مى باشد» نقل نموده كه فرموده: ظاهر فرمايش امام عليه السّلام آنست كه آن حضرت امر مى فرمايد به جدا كردن عيب دار پيش از آنكه آنرا بدو بخش قسمت نمايد).


و (چون آنها را بابت زكوة دريافت نمودى) امين قرار مده بر آنها مگر كسيرا كه بدين او اطمينان داشته باشى (باور داشته باشى كه در گفتار و كردار طبق دستور دين رفتار مى نمايد) در حاليكه بمال مسلمانان درستكار باشد تا آنكه آنرا به فرمانروايشان برساند، و او بين آنان پخش نمايد، و بر آنها نگهدار مگردان مگر درستكار و مهربان كه درشتى نكرده بسختى نراند و نرنجاند و خسته نگرداند،
(6) پس آنچه نزد تو گرد آيد زود بسوى ما فرست تا آنرا به جائى كه خداوند امر فرموده صرف نماييم، و چون آنها را امين تو (براى آوردن نزد ما) گرفت باو سفارش كن كه بين شتر و بچّه شير خواره اش جدائى نيندازد، و شيرش را بسيار ندوشد كه به بچّه اش زيان رساند، و با سوارى آنرا خسته و وامانده نسازد، و در دوشيدن، و سوارى بين آن و شترهاى ديگر برابر رفتار نمايد (نه آنكه شير يكى را دوشيده همه راه را بر يكى سوار شود)
(7) و بايد آسايش خسته را فراهم ساخته آنرا كه پايش سوده و از رفتن ناتوان گرديده به آرامش و آهسته براند، و آنها را به بركه ها و آبگاههائى وارد سازد كه شترها بر آنها مى گذرند، و آنها را از زمين گياه دار به راهها (ى بى گياه) نبرد (تا در طىّ راه چريده در رفتار توانا باشند) و بايد آنها را ساعتها (هر چند ساعت يك بار يا در چراگاهها) راحتى و آسايش دهد (تا آسوده بچرند) و بايد آنها را نزد آبهاى اندك و گياهها مهلت دهد و واگذارد تا اينكه باذن و فرمان خدا فربه و استخوان دار پر مغز نزد ما بيايند نه رنجيده و خسته گرديده تا آنها را بدستور كتاب خدا (قرآن كريم) و روش پيغمبرش صلّى اللَّه عليه و آله (بين مستحقّين) تقسيم و پخش نماييم، پس آنچه گذشت براى پاداش تو (از خدا) بسيار شايان و براى هدايت و رستگاريت بسيار زيبنده است، اگر خدا بخواهد.

(تو اى مأمور جمع آورى زکات) با تقوا و احساس مسئوليت در برابر خداوند يکتا و بى همتا حرکت کن و در مسير خود هيچ مسلمانى را نترسان و از سرزمين او در حالى که از تو ناخشنود باشد، نگذر و بيش از حق خداوند در اموالش را از وى نگير.

هنگامى که وارد آبادى قبيله شدى در کنار سرچشمه يا چاه آب فرود آى، بى آنکه داخل خانه هاى آنها شوى سپس با آرامش و وقار به سوى آنان برو تا در ميان آنها قرار گيرى به آنها سلام کن و از اظهار محبّت و تحيّت چيزى فروگذار ننما و بعد از سلام و تحيّت به آنها مى گويى: اى بندگان خدا! ولىّ خدا و خليفه اش مرا به سوى شما فرستاده تا حق خدا را که در اموالتان است از شما بگيرم، آيا در اموال شما حقى براى خدا وجود دارد که به وليّش بدهيد، اگر کسى (از آنها) گفت: نه (چيزى به اموالم تعلق نمى گيرد) ديگر به او مراجعه نکن و اگر کسى گفت: آرى، همراهش برو بى آنکه او را بترسانى يا تهديد کنى يا بر او سخت گيرى نمايى يا کار او را مشکل سازى.


آنچه را از زکات طلا و نقره (يا قيمت زکات غلات) مى دهد بپذير (و با او گفتگو درباره کم و زياد آن نکن، او به تو اعتماد کرده تو هم به او اعتماد کن) و اگر گوسفند و گاو و شترى دارد بدون اذن او داخل نشو، زيرا بيشتر آنها از آن اوست. آن گاه که داخل شدى همچون شخص مسلط و سخت گير نسبت به او رفتار نکن، چهارپايان را فرار نده و ناراحت نساز و صاحبش را درباره آن ناراحت نکن (به هنگام گرفتن حق بيت المال) حيوانات را به دو بخش تقسيم کن سپس صاحب مال را مخير نما که يک قسمت را انتخاب کند و بعد از انتخاب، متعرض آنچه او انتخاب کرده نشو; سپس باقيمانده را نيز به دو بخش تقسيم کن و باز او را مخير نما (تا يکى را انتخاب کند) و هرگاه يکى را انتخاب کرد در اين انتخاب متعرض آنچه او انتخاب کرده نشو و همچنان اين تقسيم را ادامه مى دهى (و صاحب مال را مخير مى سازى تا يکى را انتخاب کرده کنار بگذارد) تا آنجا که باقيمانده به اندازه (زکات و) حق خداوند در مال او باشد، آن گاه حق خدا را از او بگير و اگر صاحب مال پشيمان شد و از تو تقاضا کرد که تقسيم را تجديد کنى، تقاضاى او را بپذير و آن دو دسته را با هم بار ديگر مخلوط کن سپس همان گونه که در بار اوّل انجام دادى، تقسيم را تکرار کن تا حق خدا را از مال او دريافت دارى، ولى هرگز حيوان مسن و فرتوت و دست و پا شکسته و بيمار و معيوب را به عنوان زکات نپذير.


آنها (حيوانات زکات) را به غير از کسى که به دينش اطمينان دارى و نسبت به اموال مسلمين دلسوزتر است مسپار تا آن را (سالم) به ولى مسلمين برساند و او در ميان مسلمانان تقسيم کند. تنها کسانى را مأمور اين کار کن که خيرخواه و مهربان و امين و حافظ باشند، سخت گير و اجحاف گر نباشند، حيوانات را خسته نکنند و به زحمت نيندازند، سپس آنچه را نزد تو جمع شده فوراً به سوى ما روانه کن تا آن را در مصارفى که خداوند امر فرموده صرف کنيم و هنگامى که امين تو آنها را در اختيار گرفت به او سفارش کن که ميان شتر ماده و نوزادش جدايى نيفکند و شير آن را چنان ندوشد که به بچه اش زيان وارد شود و در سوار شدن بر شتران، آنها را به زحمت نيفکند و عدالت را در اين امر در ميان آنها رعايت کند (گاه بر اين سوار شود و گاه بر ديگرى) و نيز حال شترِ خسته و يا زخمى را که سوارى دادن برايش مشکل است رعايت کند و با حيوانى که سم او ساييده يا لنگ شده مدارا نمايد.

امين تو بايد هنگامى که در اثناى راه به غديرهاى آب مى رسد، آنها را سيراب کند و از کناره هاى جاده علف دار به درون جاده هاى خشک و بى گياه منحرف نسازد و ساعاتى به آن حيوانات استراحت دهد و چون به آب و علفزار مى رسد به آنها مهلت دهد (تا به اندازه کافى آب بنوشند و از علفها تغذيه کنند) تا هنگامى که نزد ما مى آيند به اذن خدا فربه و سرحال باشند نه خسته و کوفته و هدف نهايى اين است که آنها را مطابق دستور خداوند و سنّت پيغمبرش(صلى الله عليه وآله) (در ميان نيازمندان) تقسيم کنيم (بى آنکه منافع شخصى در آن وجود داشته باشد) (و بدان) عمل به اين برنامه پاداش تو را بيشتر و هدايت تو را افزون تر خواهد کرد; إن شاءالله.