ترجمه نامه 26 نهج البلاغه

و من عهد له (علیه السلام) إلى بعض عُمّاله و قد بَعثه على الصدقة:

أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي سَرَائِرِ أَمْرِهِ وَ خَفِيَّاتِ عَمَلِهِ حَيْثُ لَا [شَاهِدَ] شَهِيدَ غَيْرُهُ وَ لَا وَكِيلَ دُونَهُ؛ وَ أَمَرَهُ أَلَّا يَعْمَلَ بِشَيْءٍ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ فِيمَا ظَهَرَ فَيُخَالِفَ إِلَى غَيْرِهِ فِيمَا أَسَرَّ، وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلَانِيَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ. وَ أَمَرَهُ أَلَّا يَجْبَهَهُمْ وَ لَا يَعْضَهَهُمْ وَ لَا يَرْغَبَ عَنْهُمْ تَفَضُّلًا بِالْإِمَارَةِ عَلَيْهِمْ، فَإِنَّهُمُ الْإِخْوَانُ فِي الدِّينِ وَ الْأَعْوَانُ عَلَى اسْتِخْرَاجِ الْحُقُوقِ. وَ إِنَّ لَكَ فِي هَذِهِ الصَّدَقَةِ نَصِيباً مَفْرُوضاً وَ حَقّاً مَعْلُوماً شُرَكَاءَ أَهْلَ مَسْكَنَةٍ وَ ضُعَفَاءَ ذَوِي فَاقَةٍ، وَ إِنَّا مُوَفُّوكَ حَقَّكَ فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ وَ إِلَّا تَفْعَلْ فَإِنَّكَ مِنْ أَكْثَرِ النَّاسِ خُصُوماً يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ بُؤْسَى لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَ اللَّهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِينُ وَ السَّائِلُونَ وَ الْمَدْفُوعُونَ وَ الْغَارِمُونَ وَ ابْنُ السَّبِيلِ؛

وَ مَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ وَ رَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ وَ لَمْ يُنَزِّهْ نَفْسَهُ وَ دِينَهُ عَنْهَا فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَ الْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ أَذَلُّ وَ أَخْزَى، وَ إِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الْأُمَّةِ وَ أَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الْأَئِمَّةِ، وَ السَّلَامُ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

نامه به برخى از مأموران ماليات كه در سال 36 هجرى براى فرماندار اصفهان مخنف بن سليم فرستاده شد(1)

1. اخلاق كارگزاران مالياتى

او را به ترس از خدا در اسرار پنهانى، و اعمال مخفى سفارش مى كنم، آنجا كه هيچ گواهى غير از او، و نماينده اى جز خدا نيست. و سفارش مى كنم كه مبادا در ظاهر خدا را اطاعت، و در خلوت نافرمانى كند، و اينكه آشكار و پنهانش، و گفتار و كردارش در تضاد نباشد، امانت الهى را پرداخته، و عبادت را خالصانه انجام دهد. و به او سفارش مى كنم با مردم تند خو نباشد، و به آنها دروغ نگويد، و با مردم به جهت اينكه بر آنها حكومت دارد بى اعتنايى نكند، چه اينكه مردم برادران دينى، و يارى دهندگان در استخراج حقوق الهى مى باشند.

بدان براى تو در اين زكاتى كه جمع مى كنى سهمى معيّن، و حقّى روشن است، و شريكانى از مستمندان و ضعيفان دارى، همانگونه كه ما حق تو را مى دهيم، تو هم بايد نسبت به حقوق آنان وفادار باشى، اگر چنين نكنى در روز رستاخيز بيش از همه دشمن دارى. و واى بر كسى كه در پيشگاه خدا، فقرا و مساكين، و درخواست كنندگان و آنان كه از حقّشان محرومند، و بدهكاران و ورشكستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شكايت كنند.

2. امانت دارى

كسى كه امانت الهى را خوار شمارد، و دست به خيانت آلوده كند، خود و دين خود را پاك نساخته، و درهاى خوارى را در دنيا به روى خود گشوده، و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود. و همانا بزرگ ترين خيانت خيانت به ملّت، و رسواترين دغلكارى، دغلبازى با امامان است، با درود.


  1. طبق نقل قاضی نعمان در دعائم الاسلام ج1 ص252 والغارات ج2 ص450 این شخص مخنف سلیم آزدی بود که بعدها از طرف امام (ع) استاندار اصفهان شد و در جنگ صفّین شرکت کرد و سعید بن وهب را جانشین خود قرار داد و در ادامه نبرد در صفّین به شهادت رسید. (کتاب صفّین ص104)
اخلاقی اقتصادی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

نامه اى از آن حضرت (ع) به يكى از كارگزاران خود هنگامى كه او را براى گردآورى زكات فرستاد:

او را به ترس از خدا فرمان مى دهم، چه در امور نهانى و چه اعمال پوشيده از نظرها. جايى كه جز خداى ناظر اعمال او نيست و جز خداى كارسازى نبود.

فرمانش مى دهم كه به آشكارا اطاعت خداوند نكند و در نهان كارى به خلاف آن. زيرا كسى كه نهان و آشكارش و گفتار و كردارش يكى باشد، امانت خدا را ادا كرده و در عبادتش اخلاص ورزيده.

او را فرمان مى دهم كه مردم را نرنجاند و دروغگويشان نخواند و تهمت ننهد. و به اين دستاويز كه بر آنان امارت دارد، روى از ايشان برمتابد. زيرا آنها برادران دينى او و در گرفتن حقوق خداوند ياران او هستند.


تو را در اين صدقه نصيبى است ثابت و حقى است معلوم و نيز مسكينان و ناتوانان و بينوايان با تو شريك اند. من حق تو را بتمامى مى پردازم، تو نيز، حق آنان را بتمامى بپرداز. كه اگر چنين نكنى در روز جزا مدعيان تو از همه بيش است و بدا به حال كسى كه مدعيانش، در پيشگاه عدل الهى، فقيران و مسكينان و سائلان و رانده شدگان و وامداران و در راه ماندگان باشند.

هر كه امانت را بى ارج شمارد و در مزرع خيانت چرد و خود و دين خود را از لوث آن پاكيزه نسازد، خود را در دنيا گرفتار خوارى و رسوايى ساخته و در آخرت خوارتر و رسواتر است. بزرگترين خيانت، خيانت به مسلمانان است و بزرگترين دغلكارى، دغلكارى با پيشوايان. والسلام.

از پيمانهاى آن حضرت است به يكى از كار گزارانش زمانى كه او را براى جمع آورى زكات فرستاد:

او را به تقواى الهى در امور پنهانى و كارهاى مخفى دستور مى دهم، آنجا كه احدى جز خدا شاهد و كسى غير او وكيل نيست.

و او را فرمان مى دهم كه در آشكار چيزى از طاعت حق را بجاى نياورد كه در پنهان خلاف آن را انجام دهد. كسى كه پنهان و آشكارش و گفتار و كردارش دو گونه نيست، امانت را ادا كرده، و عبادت خالصانه به جا آورده.

و به اوامر مى كنم كه مردم را نرنجاند، و آنان را دروغگو نشمارد، و محض اينكه امير و حاكم است از آنان روى نگرداند، چه اينكه آنان برادران دينى، و در استخراج حقوق يار و مدد كارند.


تو را در اين زكات سهمى ثابت و حقّى معلوم و شريكانى از مستمندان و ناتوانانى بينوا هست، ما حق تو را به طور كامل مى پردازيم، تو هم بايد حق آنان را تمام و كمال به آنان برسانى، كه اگر اين كار را انجام ندهى در قيامت بيشترين دشمن را خواهى داشت، و بدا به حال كسى كه فقرا و مساكين و سائلان و محرومان از حق و ورشكستگان و از راه ماندگان در پيشگاه خداوند شاكى و دشمن او باشند.

و كسى كه امانت را سبك شمارد، و به آن خيانت ورزد، جان و دينش را از آن پاك نكند خود را در دنيا به ذلّت و خوارى انداخته، و در آخرت خوارتر و رسواتر خواهد بود. و قطعا بزرگترين خيانت، خيانت به ملّت، و رسواترين تقلّب تقلّب با پيشوايان اهل اسلام است. و السلام.

و از نامه آن حضرت است به يكى از مأمورانش، هنگامى كه او را براى گرفتن زكات فرستاد:

او را مى فرمايم كه از خدا بترسد در كارهاى نهانش و كرده هاى پنهانش، آنجا كه جز خدا كسى نگرنده نيست و جز او راه برنده.

و او را مى فرمايم تا آشكار طاعت خدا را نگزارد و در نهان خلاف آن را آرد، و آن كس كه نهان و آشكار و كردار و گفتار او دو گونه نبود، امانت را گزارده و عبادت را خالص به جاى آورده.

و او را مى فرمايم كه -زير دستان خود را- نرنجاند و دروغگوشان نداند، و به خاطر امير بودن روى از ايشان برنگرداند، كه آنان در دين برادرانند -و يار- و در به دست آوردن حقوق -مسلمانان- مددكار.


و تو را در اين زكات بهرى معين است و حقّى معلوم و روشن و شريكانى دارى درويش و ناتوان و پريش. ما حقّ تو را به تمام مى پردازيم، پس بايد حقوق آنان را تمام به آنان برسانى و گرنه روز رستاخيز داراى بيشترين خصمانى، و بدا به حال آن كس كه نزد خدا كه خصمان او مستمند باشند و گدا، و دريوزه كنان و رانده شدگان، و وامداران، و تهيدستان در راه ماندگان، و آن كه كار امانت را سبك شمارد، و در آن خيانت روا دارد و جان و دين خود را از خيانت پاك ننمايند، در اين جهان در خوارى و رسوايى را به روى خويش گشايد و به آخرت خوارتر و رسواتر در آيد، و بزرگترين خيانت، خيانت به مسلمانان است و زشت ترين دغلكارى ناراستى كردن با امام ايشان، و السّلام.

از عهد و پيمانهاى آن حضرت عليه السّلام است به يكى از كار گردانانش (در پرهيزكارى و مهربانى با رعيّت و اداء حقوق زير دستان و مستمندان) هنگامى كه او را براى جمع آورى زكوة فرستاده:
(1) كار گردان خود را در نهانيها (انديشه ها) و كردار پوشيده اش به پرهيزكارى و ترس از خدا دستور مى دهم جائيكه غير از خدا حاضر و ناظر نيست، و بجز او نگهبان و كسيكه كار باو واگزار ميشود نمى باشد.
(2) و او را امر ميكنم كه در ظاهر كارى از فرمان خدا بجا نياورد كه در باطن غير آنرا انجام دهد (منافق و دو رو نباشد) و كسيكه پنهان و آشكار و كردار و گفتارش دو گونه نبود امانت را اداء كرده (دستور الهىّ را انجام داده) و عبادت و بندگى را با اخلاص و حقيقت (نه از روى رياء و خود نمائى) بجا آورده است.
(3) و باو امر نموده دستور مى دهم كه ايشان (رعيّتها و زير دستان) را نرنجاند، و بآنها دروغ نگويد (يا بآنها دروغ نبندد، مانند آنكه بگويد شتر يا درو شده از كشتتان بيش از اين است كه براى گريز از زكوة پنهان كرده ايد) و بسبب فرمانروايى بر آنها از روى سركشى از آنان روى برنگرداند (خود را از ايشان بى نياز نداند) زيرا اينان در دين برادر و هم كيشند، و براى آماده كردن و پيدايش حقوق ياوران هستند (ايشان زمين را آب داده كشت مى نمايند و چهارپايان را تربيت و پرستارى ميكنند تا اين اموال گرد ميشود و ما از آنها زكوة دريافت مى نماييم، بنا بر اين نبايد ايشان را رنجاند).


(4) و ترا در اين زكوة بهره ثابت و حقّى آشكارى است، و شريك و انبازهائى دارى از درويشان و ناتوانان نيازمند، و (همانطور كه) ما حقّ ترا تمام مى پردازيم تو (نيز) حقوق ايشان را تمام بپرداز، و اگر چنين نكنى (از حقوقشان بكاهى) در روز رستخيز تو از همه مردم بيشتر دشمن خواهى داشت،
(5) و بدا بحال كسيكه دشمن او نزد خدا درويشان و تهى دستان و دريوزه گران و بينوايان رانده شده، و وام دارانى كه در غير معصيت وام گرفته اند و مسافرين و رهگذران درمانده دور از مال و خانه و اهل بيت باشند
(6) و كسيكه امانت (دستور الهىّ) را خوار دارد، و در خيانت چرا كند (بى باك باشد) و خود و دينش را از آن پاك نسازد در دنيا رسوايى را بخود روا داشته و در آخرت خوارتر و رسواتر است،
(7) و بزرگترين خيانت و نادرستى خيانت بامّت، و زشتترين دغل، دغل با پيشوايان است (و هر كه در حقوق بينوايان و مستمندان دست درازى كند هم بامّت خيانت كرد و هم بامام و پيشواى خود دغل نموده است) و درود بر آنكه شايسته درود است.

او را به تقواى الهى در امور پنهانى و اعمال مخفى خود دستور مى دهد در آنجا که هيچ کس جز خدا شاهد وگواه نيست، و نه احدى غير از او ناظر و حافظ اعمال.

به او دستور داده، هر عملى را از اطاعت هاى خدا که آشکارا انجام مى دهد در پنهانى خلاف آن را انجام ندهد، آن کس که پنهان و آشکارش، عمل و سخنش بر خلاف يکديگر نباشد امانت الهى را ادا کرده و حق بندگى خالصانه را بجا آورده است.

با مردم برخورد بد نداشته باش (و با چهره عبوس با آنها روبه رو نشو) و به آنها بهتان نزن (که مقدار زکاتشان بيش از آن بوده است که آنها اظهار داشته اند) و نسبت به آنها به جهت اينکه رييس بر آنان هستى، بى اعتنايى نکن، چه اينکه آنها برادران دينى تو هستند و ياوران در استخراج حقوق و جمع آورى زکات.


(بدان) براى تو در اين زکات نصيب مشخص و حق معينى است و شريکانى از مستمندان و بينوايان دارى، به يقين ما حق تو را به طور کامل خواهيم داد تو هم بايد حق آنها را به طور کامل بپردازى. اگر چنين نکنى از کسانى خواهى بود که در قيامت بيش از همه دشمن و شاکى دارند، بدا به حال کسى که در پيشگاه خداوند، فقرا و مساکين و سائلان و کسانى که از حقشان محروم شده اند و بدهکاران ورشکسته و در راه ماندگان (همگى) خصم و شاکى او باشند (اين گونه افراد، خائنان به بيت المال اند) و آن کس که امانت را سبک بشمرد و در وادى خيانت گام بگذارد و خويشتن و دينش را از آن پاک نسازد درهاى ذلت و رسوايى را در دنيا به روى خود گشوده و در سراى آخرت خوارتر و رسواتر خواهد بود. (و بدان) به يقين بزرگ ترين خيانت، خيانت به امّت است و رسواترين غش و تقلّب، غش و تقلّب نسبت به پيشوايان اسلام است، والسلام.