ترجمه نامه 46 نهج البلاغه

و من كتاب له (علیه السلام) إلى بعض عُمّاله:

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى إِقَامَةِ الدِّينِ وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ الْأَثِيمِ وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاةَ الثَّغْرِ الْمَخُوفِ. فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَى مَا أَهَمَّكَ، وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّينِ، وَ ارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لَا تُغْنِي عَنْكَ إِلَّا الشِّدَّةُ، وَ اخْفِضْ لِلرَّعِيَّةِ جَنَاحَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ، وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ التَّحِيَّةِ، حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ، وَ السَّلَام.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

(نامه به يكى از فرمانداران در سال 38 هجرى، نوشته اند اين نامه به مالك اشتر نوشته شد).

مسئووليّت فرماندارى و اخلاق اجتماعى

پس از ياد خدا و درود همانا تو از كسانى هستى كه در يارى دين از آنها كمك مى گيرم، و سركشى و غرور گناهكاران را در هم مى كوبم. و مرزهاى كشور اسلامى را كه در تهديد دشمن قرار دارند حفظ مى كنم. پس در مشكلات از خدا يارى جوى، و درشتخويى را با اندك نرمى بياميز.

در آنجا كه مدارا كردن بهتر است مدارا كن، و در جايى كه جز با درشتى كار انجام نگيرد، درشتى كن، پر و بالت را برابر رعيّت بگستران، با مردم گشاده روى و فروتن باش، و در نگاه و اشاره چشم، در سلام كردن و اشاره كردن با همگان يكسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند، و نا توانان از عدالت تو مأيوس نگردند. با درود.

سیاسی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

نامه اى از آن حضرت (ع) به يكى از عمال خود:

اما بعد، تو از كسانى هستى كه در برپاى داشتن دين از آنان يارى مى جويم و نخوت و سركشى گناهكاران را به آنان فرو مى كوبم و مرزهايى را كه از آنها بيم رخنه يافتن دشمن است به آنان مى بندم.

پس آهنگ هر كار كه مى كنى از خداى يارى بخواه و درشتى را به پاره اى نرمى بياميز و، در آنجا كه نرمى و مدارا بايد، نرمى و مدارا كن و در آنجا كه جز درشتى تو را به كار نيايد، درشتى نماى و با رعيت فرو تن باش و گشاده روى و نرمخوى. و مباد كه يكى را به گوشه چشم نگرى و يكى را روياروى نگاه كنى يا يكى را به اشارت پاسخ گويى و يكى را با درود و تحيت. با همگان يكسان باش تا بزرگان به طمع نيفتند كه تو را به ستم كردن بر ناتوانان برانگيزند و ناتوانان از عدالت تو نوميد نگردند. والسلام.

از نامه هاى آن حضرت است به يكى از كار گزارانش:

اما بعد، تو از كسانى هستى كه من به پشتيبانى آنان دين را اقامه مى كنم، و نخوت گنه كار را قلع و قمع مى نمايم، و رخنه ترسناك حدود و مرزها را مى بندم.

در هر چه بر تو مهم آيد از خداوند كمك بخواه، و سختگيرى را با آميزه اى از نرمى درهم آميز، آنجا كه نرمى و مدارا بهتر است نرمش داشته باش، و جايى كه جز خشونت به كار نيايد خشونت كن، نسبت به رعيت فروتن باش، و با خوشرويى برخورد كن، و با ملايمت رفتار نما، و در نظر انداختن به آنان با گوشه چشم و خيره نگاه كردن و اشاره و تحيت يكسان معامله كن، تا زورمندان به تو طمع ستمكارى نبندند، و ناتوانان از عدالتت نا اميد نشوند. و السلام.

و از نامه آن حضرت است به يكى از واليان خود:

اما بعد، تو از آنانى كه در يارى دين پشتيبانى شان را خواهانم، و -ياد- خودستايى گنهكار را به آنان مى خوابانم، و رخنه مرزى را كه بيمى از آن است بدانها بستن توانم.

پس در آنچه تو را مهم مى نمايد از خدا يارى جوى، و درشتى را به اندك نرمى بياميز، و آنجا كه مهربانى بايد راه مهربانى پوى، و جايى كه جز درشتى به كار نيايد درشتى پيش گير، و برابر رعيت فروتن باش، و آنان را با گشاده رويى و نرمخويى بپذير، و با همگان يكسان رفتار كن، گاهى كه گوشه چشم به آنان افكنى يا خيره شان نگاه كنى، يا يكى را به اشارت خوانى، يا به يكى تحيّتى رسانى، تا بزرگان در تو طمع ستم -بر ناتوان- نبندند، و ناتوانان از عدالتت مأيوس نگردند، و السّلام.

از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است به يكى از كار گردانان خود (كه در آن مداراة و خوش رفتارى با رعيّت و سختگيرى در هنگام مقتضى را باو امر مى فرمايد):
(1) پس از ستايش خدا و درود بر پيغمبر اكرم، تو از كسانى هستى كه من براى نگاه داشتن دين بآنان يارى مى جويم، و سركشى گناهكار را فرو مى نشانم، و زبانك (مرز) ترسناك راه دشمن را مى بندم (مرز را به گوشتى كه نزديك گلوى شخص است و آنرا زبانك مى نامند تشبيه فرموده كه چون گرفته شود نفس قطع گردد) پس در كارى كه ترا اندوهناك سازد از خدا يارى بجو، و (با رعيّت در كارها) سختى و درشتى را با مقدارى نرمى و هموارى بياميز (تا اگر خواستى به آسانى دلش را بدست آورى بتوانى) و مداراة و مهربانى كن هنگاميكه مداراة شايسته تر باشد، و بسختى و درشتى بپرداز آنگاه كه از تو جز سختگيرى پيش نمى رود،
(2) و براى رعيّت بالت را فرود آور، و رويت را بگشا، و پهلويت را نرم كن (مهربان و هموار و خوشخو باش) و در نگريستن به گوشه چشم و خيره نگاه كردن و اشاره نمودن و درود گفتن بين ايشان يكسان رفتار كن (يكى را بر ديگرى امتياز مده) تا بزرگان در ستم كردن تو طمع و آز ننمايند (در صدد دشمنى با تو بر نيايند) و زير دستان از دادگرى تو نوميد نشوند، و درود بر شايسته آن.

اما بعد (از حمد و ثناى الهى) به يقين تو از کسانى هستى که من براى برپا داشتن دين از آنها کمک مى گيرم و سرکشى و تکبر گنهکاران را به وسيله آنان درهم مى شکنم و گلوگاه هاى خطرناک را به کمک آنها حفظ مى کنم، بنابراين از خداوند در امورى که براى تو مهم است يارى بجوى. سخت گيرى و شدت عمل را با نرمش در آميز. مادام که مدارا کردن بهتر است مدارا کن; اما در آنجا که جز شدت عمل تو را بى نياز نمى کند تصميم به شدت بگير.

پر و بالت را براى مردم بگستران (و تواضع کن) و با چهره گشاده با آنان روبه رو شو و در برابر آنان نرم خو و ملايم باش و مساوات را در ميان آنها حتى در مشاهده و نگاه کردن با گوشه چشم و اشاره کردن و تحيت و تعارفات رعايت کن تا زورمندان در نقض عدالت به نفع خودشان طمع نورزند و ضعيفان از عدالت تو مأيوس نشوند. والسلام.