ترجمه نامه 57 نهج البلاغه

و من كتاب له (علیه السلام) إلى أهل الكوفة عند مسيره من المدينة إلى البصرة:

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي خَرَجْتُ [عَنْ] مِنْ حَيِّي هَذَا إِمَّا ظَالِماً وَ إِمَّا مَظْلُوماً وَ إِمَّا بَاغِياً وَ إِمَّا مَبْغِيّاً عَلَيْهِ، وَ [أَنَا] إِنِّي أُذَكِّرُ اللَّهَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي هَذَا لَمَّا نَفَرَ إِلَيَّ، فَإِنْ كُنْتُ مُحْسِناً أَعَانَنِي وَ إِنْ كُنْتُ مُسِيئاً اسْتَعْتَبَنِي.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

(نامه به مردم كوفه در سال 36 هجرى هنگام حركت از مدينه به سوى بصره).

روش بسيج كردن مردم براى جهاد

پس از ياد خدا و درود، من از جايگاه خود، مدينه بيرون آمدم، يا ستمكارم يا ستم ديده، يا سركشى كردم يا از فرمانم سرباز زدند. همانا من خدا را به ياد كسى مى آورم كه اين نامه به دست او رسد، تا به سوى من كوچ كند: اگر مرا نيكوكار يافت يارى كند، و اگر گناهكار بودم مرا به حق بازگرداند.

سیاسی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

نامه اى از آن حضرت (ع) به مردم كوفه هنگامى كه از مدينه به بصره مى رفت:

اما بعد. من از موطن قبيله خويش بيرون آمده ام. ستمكارم يا ستمديده، گردنكشم يا ديگران از فرمانم رخ برتافته اند. خدا را به ياد كسى مى آورم كه اين نامه من به او رسد تا اگر به سوى من آيد، بنگرد كه اگر سيرتى نيكو داشتم ياريم كند و اگر بدكار بودم از من بخواهد تا به حق بازگردم.

از نامه هاى آن حضرت است به اهل كوفه، زمانى كه از مدينه عازم بصره بود:

اما بعد، من از جايگاه قبيله ام بيرون شدم، و از دو حال بيرون نيست يا ستمگرم يا ستمديده، يا متجاوز يا بر من تجاوز شده، در هر صورت من خدا را به ياد كسانى مى آورم كه نامه ام به آنان مى رسد كه به جانب من بيايند، تا اگر نيكوكارم ياريم دهند، و اگر بد كارم مرا به بازگشت به راه حق وادارند.

و از نامه آن حضرت است به مردم كوفه چون از مدينه به بصره مى رفت:

اما بعد، من از جايگاه خود برون شدم، ستمكارم يا ستمديده، نافرمانم يا -مردم- از فرمانم سركشيده. من خدا را به ياد كسى مى آورم كه اين نامه ام بدو برسد، تا چون نزد من آمد، اگر نكو كار بودم يارى ام كند و اگر گناهكار بودم از من بخواهد تا به حق بازگردم.

از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است باهل كوفه هنگام حركت از مدينه ببصره (بجنگ اصحاب جمل، كه در آن از ايشان كمك خواسته):

(1) پس از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم، من از جاى قبيله خود (از مدينه بعزم بصره) بيرون آمدم در حاليكه (نزد كسيكه با حقيقت آشنا نبوده امام زمانش را نمى شناسد) يا ستمگرم يا ستمگر ديده، و يا گردن كش و يا رنج برده،

(2) و (در هر دو صورت) من خدا را بياد كسيكه اين نامه ام باو مى رسد مى آورم تا زود نزدم آيد، اگر (دانست كه در اين كار) روشم درست بود كمكم نمايد، و اگر كردارم را درست ندانست بازگشت بدرستى و خوشنودى ايشان را از من بخواهد (بنا بر اين كسى نبايد بهانه گرفته از خانه بيرون نيايد، بلكه بايد خدا را در نظر داشت و از خانه بيرون آمد و مظلوم را كمك و ظالم را نهى از منكر نمود، بله اگر نتوانست ظالم و مظلوم را تشخيص دهد ايشان را بحال خود گذارد كه در اين صورت عذر نادانى او پذيرفته است).

اما بعد (از حمد و ثناى الهى) من از طايفه و قبيله ام (اهل مدينه) خارج شدم (و به سوى بصره آمدم) در صورتى که از دو حال بيرون نيست; يا ستمکارم يا مظلوم، يا متجاوزم، يا بر من تجاوز رفته است (به همين دليل) به خاطر خدا به تمام کسانى که نامه ام به آنها مى رسد تأکيد مى کنم (کارى انجام ندهند) جز اينکه به سوى من حرکت کنند تا اگر نيکوکارم يارى ام دهند و اگر گناهکارم مرا مورد عتاب قرار دهند (و از من بخواهند تا از اين راه باز گردم).