ترجمه نامه 68 نهج البلاغه

و من كتاب له (علیه السلام) إلى سلمان الفارسي رحمه الله قبلَ أيام خلافته:

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْيَا مَثَلُ الْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا؛ فَأَعْرِضْ عَمَّا يُعْجِبُكَ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكَ مِنْهَا، وَ ضَعْ عَنْكَ هُمُومَهَا لِمَا أَيْقَنْتَ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا وَ تَصَرُّفِ حَالاتِهَا؛ وَ كُنْ آنَسَ مَا تَكُونُ بِهَا أَحْذَرَ مَا تَكُونُ مِنْهَا، فَإِنَّ صَاحِبَهَا كُلَّمَا اطْمَأَنَّ فِيهَا إِلَى سُرُورٍ أَشْخَصَتْهُ عَنْهُ إِلَى مَحْذُورٍ، أَوْ إِلَى إِينَاسٍ أَزَالَتْهُ عَنْهُ إِلَى إِيحَاشٍ، وَ السَّلَام.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

نامه به سلمان فارسى، قبل از ايّام خلافت(1)

روش برخورد با دنيا

پس از ياد خدا و درود دنياى حرام چونان مار است، كه پوستى نرم و زهرى كشنده دارد. پس از جاذبه هاى فريبنده آن روى گردان، زيرا زمان كوتاهى در آن خواهى ماند، و اندوه آن را از سر بيرون كن، زيرا كه يقين به جدايى، و دگرگونى حالات آن را دارى.

و آنگاه كه به دنيا خو گرفته اى بيشتر بترس، زيرا كه دنيا پرست تا به خوشگذارانى اطمينان كرد زود او را به تلخ كامى كشاند، و هر گاه كه به دنيا انس گرفت و آسوده شد، ناگاه به وحشت دچار مى گردد.


  1. سلمان، نام اصلی او روزبه است که در سرزمین فارس ایران که آتش پرست بودند متولّد شد و چون عاشق حق بود از خانه و خانواده فاصله گرفت و مسیحی شد، سپس به عربستان و مدینه آمد و در نخلستان مدینه پیامبر خدا را دید و مسلمان شد و از یاران آن حضرت شد. نقشه حفر خندق را او کشید و مدینه را حفظ کرد، هرکدام از مهاجر و انصار تلاش داشتند او را به گروه خود نسبت دهند که رسول خدا (ص) فرمود: ((سَلمانُ مِنّا اهل البیت)) ((سلمان از ما اهل بیت است)) پس از رسول خدا از مخالفان سرسخت ابابکر بود و سرانجام در سال 35 هجری در مداین وفات کرد.
اخلاقی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

نامه اى از آن حضرت (ع) به سلمان فارسى، رحمه الله، پيش از ايام خلافت او:

اما بعد، اين دنيا همانند مار است كه چون دست بر او كشند، نرم آيد، ولى زهرش كشنده است. از هر چه در اين دنيا شادمانت مى دارد، رخ برتاب. زيرا اندكى از آن با تو همراه ماند. اندوه دنيا از دل به در كن، زيرا به جدايى دنيا از خود يقين دارى.

هر چه انس تو به دنيا افزون شود بايد كه بيشتر از آن حذر كنى. زيرا دنيا دار، هر گاه به شادمانيى دلبستگى يابد، دنيا او را از آن شادمانى به بلايى مى كشاند. و هر گاه انس گرفتنش موجب آرميدن گردد او را از آن حال به ترس و هراس مى افكند. والسلام.

از نامه هاى آن حضرت است به سلمان فارسى رحمة اللّه عليه پيش از خلافت حضرت:

اما بعد، دنيا همچون مار است، چون به آن دست نهى نرم، ولى زهرش كشنده است. از آنچه كه در دنيا تو را خوشايند است دورى كن چرا كه از كالايش اندكى همراه تو مى ماند، و اندوهش را از خود بگذار چون فراقش و دگرگونيش را باور دارى.

به وقتى كه انس تو با دنيا بيشتر است همان زمان از آن بيشتر برحذر باش، كه دنيادار چون به لذت و خوشى آرام گرفت دنيا او را به عرصه بلا و سختى فرستاد، يا هر زمان به انس با دنيا مطمئن شد او را به ترس و وحشت دچار ساخت، و السلام.

و از نامه آن حضرت است به سلمان فارسى (ره) پيش از خلافت آن حضرت:

اما بعد، دنيا همچون مار است، بپسودن آن نرم و هموار و زهر آن جانشكار. پس، از آنچه تو را در دنيا شادمان مى دارد، روى برگردان چه اندك زمانى با تو مى ماند. و انديشه دنيا را از سر بنه چه يقين دارى كه از تو روى بگرداند، و آن گاه كه بدان خو گرفته اى بيشتر از آن بترس، كه دنيا دار چون در دنيا به خوشى اطمينان كرد او را به تلخكامى در آورد، يا اگر به انس گرفتن آرميد او را دچار وحشت كرد، و السلام.

از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است بسلمان فارسىّ خدايش رحمت فرمايد:
(سلمان «قدس اللّه روحه» از بزرگان مسلمانان و از خواصّ اصحاب رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله» و از شيعيان امير المؤمنين «عليه السّلام» است، چنانكه در روز سقيفه «بنا بر نقل ابن ابى الحديد از قول محدّثين» به زبان پارسى به مسلمانان گفت: كرديد و نكرديد يعنى خودتان خليفه انتخاب نموديد و از خليفه اى كه پيغمبر اكرم تعيين فرموده است چشم پوشيديد، كنايه از اينكه بظاهر مسلمان مى نماييد ولى در باطن مسلمان نيستيد، و نويسندگان در نام پيش از اسلام او اختلاف دارند روزبه ابن خشنودان و بهبود ابن بدخشان از فرزندان منوچهر پادشاه و غير از اين دو نام نيز گفته اند، حضرت رسول او را سلمان ناميد، و به سلمان الخير و سلمان المحمّدىّ ملقّب گرديد، و چون از او مى پرسيدند تو كيستى مى گفت: من سلمان ابن الاسلام و از بنى آدم هستم، و كنيه اش ابو عبد اللّه و أبو البيّنات و ابو المرشد بود، و اصلش از شيراز يا رامهرمز يا شوشتر يا از قريه و دهى از اصبهان كه آنرا جىّ مى گفتند بوده، و امام عليه السّلام اين نامه را) پيش از رسيدن خود بخلافت (ظاهريّه نوشته، و در آن او را از فريب دنيا بر حذر داشته است):
(1) پس از ستايش خداى تعالى و درود بر پيغمبر اكرم، داستان دنيا مانند مار است كه مالش آن نرم و زهرش كشنده است، بنا بر اين دورى كن از آنچه (كالايى كه) ترا در دنيا شاد مى گرداند براى آنكه از كالاى آن اندكى (بس كفنى) با تو همراه مى ماند (به گور مى برى) و اندوههاى آنرا از خود دور ساز براى آنكه به جدائى از آن و تغيير احوالش باور دارى (ميدانى كه بالأخره از آن جدا مى مانى و هر دم روش آن بخلاف هنگام ديگر است، پس بآن دل مبند و براى زندگانى چند روزه افسردگى بخود راه مده)
(2) و هر وقت انس و خوى تو بدنيا بيشتر است از آن هراسانتر باش، زيرا دنيا دار هرگاه در آن دلبسته شاد شد دنيا او را از آن حال بسختى مى كشاند، يا هرگاه به انس و خو گرفتن مطمئنّ گرديد او را از آن حال بترس و هراس گرفتار ميكند (پس خردمند نبايد از دوستى چنين دشمنى فريب خورد، بلكه بايد هنگاميكه دوست مى نمايد بيشتر از آن دورى كرد) و درود بر شايسته آن.

اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان اى سلمان) دنيا فقط به «مار» شبيه است که به هنگام لمس کردن، نرم به نظر مى رسد; ولى در باطنش سمى کشنده است، بنابراين از هر چيزِ دنيا که توجّه تو را به خود جلب کند صرف نظر کن (خواه مال باشد يا مقام و يا لذات هوس آلود) زيرا جز مدت کمى در کنار تو نخواهد بود، غم و غصه دنيا را از خود کنار بده، زيرا که به فراق و جدايى و دگرگونى حالات آن يقين دارى و در آن زمان که به آن بيش از هر وقت دل بسته اى و انس گرفته اى، بيشتر از آن بر حذر باش، زيرا دوست دنيا هر زمان به امرى شادى آفرين دل بستگى پيدا کند او را به طرف مشکل و ناراحتى مى راند و هر زمان به آن انس مى گيرد او را از آن حالت جدا ساخته در وحشت فرو مى برد. والسلام.