ترجمه خطبه 198 نهج البلاغه

من خطبة له (علیه السلام) يُنبّه على إحاطة علم اللّه بالجزئيات، ثم يحثّ على التقوى، و يبيّن فضل الإسلام و القرآن: يَعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ وَ مَعَاصِيَ الْعِبَادِ فِي الْخَلَوَاتِ وَ اخْتِلَافَ النِّينَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ وَ تَلَاطُمَ الْمَاءِ بِالرِّيَاحِ الْعَاصِفَاتِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً نَجِيبُ اللَّهِ وَ سَفِيرُ وَحْيِهِ وَ رَسُولُ رَحْمَتِهِ‏. الوصية بالتقوى‏: أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي ابْتَدَأَ خَلْقَكُمْ وَ إِلَيْهِ يَكُونُ مَعَادُكُمْ وَ بِهِ نَجَاحُ طَلِبَتِكُمْ وَ إِلَيْهِ مُنْتَهَى رَغْبَتِكُمْ وَ نَحْوَهُ قَصْدُ سَبِيلِكُمْ وَ إِلَيْهِ مَرَامِي مَفْزَعِكُمْ فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِكُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِكُمْ وَ جِلَاءُ [غِشَاءِ] عَشَا أَبْصَارِكُمْ‏ وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِكُمْ وَ ضِيَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِكُمْ فَاجْعَلُوا طَاعَةَ اللَّهِ شِعَاراً دُونَ دِثَارِكُمْ وَ دَخِيلًا دُونَ شِعَارِكُمْ وَ لَطِيفاً بَيْنَ أَضْلَاعِكُمْ وَ أَمِيراً فَوْ...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

من خطبة له (علیه السلام) يُنبّه على إحاطة علم اللّه بالجزئيات، ثم يحثّ على التقوى، و يبيّن فضل الإسلام و القرآن

1. علم الهی

خدا از نعره حيوانات وحشى در كوه‏ها و بيابان‏ها، و گناه و معصيت بندگان در خلوتگاه‏ها، و آمد و رفت ماهيان در درياهاى ژرف، و به هم خوردن آبها بر اثر وزش بادهاى سخت آگاه است. و گواهى مى ‏دهم كه حضرت محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) برگزيده خدا، سفير وحى، و رسول رحمت اوست.

2. ارزش پرهيزكارى

پس از ستايش پروردگار، همانا من شما را به ترس از خدا سفارش مى كنم، خدايى كه آفرينش شما را آغاز كرد، و به سوى او باز مى گرديد. خدايى كه خواسته هاى شما را بر آورد، و بازگشت بسوى او نهايت آرزوى شماست. راه راست شما به او پايان مى پذيرد، و به هنگام ترس و وحشت، او پناهگاه شماست.

همانا تقوا و ترس از خدا، داروى بيمارى هاى دل ها، روشنايى قلب ها، و درمان درد هاى بدن ها،(1) مرهم زخم جان ها، پاك كننده پليدى هاى ارواح، و روشنايى بخش تاريكى چشم ها، و امنيّت در نا آرامى ها، و روشن كننده تاريكى هاى شماست. پس اطاعت خدا را پوشش جان، نه پوشش ظاهرى، قرار دهيد، و با جان، نه با تن، فرمانبردار باشيد تا با اعضا و جوارح بدنتان در هم آميزد، و (آن را) بر همه امورتان حاكم گردانيد.

اطاعت خدا را راه ورود به آب حيات، شفيع گرفتن خواسته ها، پناهگاه روز اضطراب، چراغ روشنگر قبرها، آرامش وحشت هاى طولانى دوران برزخ، و راه نجات لحظات سخت زندگى، قرار دهيد زيرا اطاعت خدا، وسيله نگهدارنده از حوادث هلاك كننده، و جايگاه هاى وحشتناك، كه انتظار آن را مى كشيد، و حرارت آتش هاى بر افروخته است.

پس كسى كه تقوا را انتخاب كند، سختى ها از او دور گردند، تلخى ها شيرين و فشار مشكلات و ناراحتى ها برطرف خواهند شد، و مشكلات پياپى و خسته كننده، آسان گرديده و مجد و بزرگى از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو مى بارند، رحمت باز داشته حق باز مى گردد، و نعمت هاى الهى پس از فرو نشستن به جوشش مى آيند، و بركات تقليل يافته فزونى گيرند.

پس از خدايى بترسيد كه با پند دادن شما را سود فراوان بخشيده، و با رسالت پيامبرش شما را نيكو اندرز داده، و با نعمت هايش بر شما منّت گذاشته است. خود را براى پرستش خدا فروتن داريد، و با انجام وظائف الهى، حق فرمانبردارى را به جا آوريد.

3. ويژگى هاى اسلام

همانا اين اسلام، دين خداوندى است كه آن را براى خود برگزيد، و با ديده عنايت پروراند، و بهترين آفريدگان خود را مخصوص ابلاغ آن قرار داد. پايه هاى اسلام را بر محبّت خويش استوار كرد، و اديان و مذاهب گذشته(2) را با عزّت آن، خوار كرد، و با سر بلند كردن آن، ديگر ملّت ها را بى مقدار كرد، و با محترم داشتن آن، دشمنان را خوار گردانيد، و با يارى كردن آن دشمنان سر سخت را شكست داد، و با نيرومند ساختن آن اركان گمراهى را درهم كوبيد، و تشنگان را از چشمه زلال آن سيراب كرد، و آبگيره هاى اسلام را پر آب كرد.

خداوند اسلام را به گونه اى استحكام بخشيد كه پيوندهايش نگسلد، و حلقه هايش از هم جدا نشود، و ستون هايش خراب نگردد، در پايه هايش زوال راه نيابد، درخت وجودش از ريشه كنده نشود، زمانش پايان نگيرد، قوانينش كهنگى نپذيرد، شاخه هايش قطع نگردد، راه هايش تنگ و خراب نشود، و پيمودن راهش دشوار نباشد، تيرگى در روشنايى آن داخل نشود، و راه راست آن كجى نيابد، ستونهايش خم نشود، و گذرگاهش بدون دشوارى پيمودنى باشد، در چراغ اسلام خاموشى، و در شيرينى آن تلخى راه نيابد.

اسلام ستون هاى استوارى است كه خداوند (پايه هاى) آن را در دل حق برقرار، و اساس و پايه آن را ثابت كرد، اسلام چشمه سارى است كه آب آن در فوران، چراغى است كه شعله هاى آن فروزان، و نشانه هميشه استوارى است كه روندگان راه حق با آن هدايت شوند، پرچمى است كه براى راهنمايى پويندگان راه خدا نصب گرديده، و آبشخورى است كه وارد شوندگان آن سيراب مى شوند.

خداوند نهايت خشنودى خود را در اسلام قرار داده، و بزرگ ترين ستون هاى دينش، و بلندترين قلّه اطاعت او در اسلام جاى گرفته است، اسلام در پيشگاه خداوند، داراى ستون هايى مطمئن، بنايى بلند، راهنمايى هميشه روشن، شعله اى روشنى بخش، برهانى نيرومند، و نشانه اى بلند پايه است، كه در افتادن با آن ممكن نيست. پس اسلام را بزرگ بشماريد، از آن پيروى كنيد، حق آن را اداء نماييد، و در جايگاه شايسته خويش قرار دهيد.

4. بعثت پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) و سختى هاى جاهليّت

سپس خداوند سبحان حضرت محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را هنگامى مبعوث فرمود كه دنيا به مراحل پايانى رسيده، نشانه هاى آخرت نزديك، و رونق آن به تاريكى گراييده و اهل خود را به پاداشته، جاى آن ناهموار، آماده نيستى و نابودى، زمانش در شرف پايان، و نشانه هاى نابودى آن آشكار، موجودات در آستانه مرگ، حلقه زندگى آن شكسته، و اسباب حيات در هم ريخته، پرچمهاى دنيا پوسيده، و پرده هايش دريده، و عمرها به كوتاهى رسيده بود.

در اين هنگام خداوند پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را ابلاغ كننده رسالت، افتخار آفرين امّت، چونان باران بهارى براى تشنگان حقيقت آن روزگاران، مايه سربلندى مسلمانان، و عزّت و شرافت يارانش قرار داد.

5. ارزش ها و ويژگى هاى قرآن

سپس قرآن را بر او نازل فرمود: قرآن نورى است كه خاموشى ندارد، چراغى است كه درخشندگى آن زوال نپذيرد، دريايى است كه ژرفاى آن درك نشود، راهى است كه رونده آن گمراه نگردد، شعله اى است كه نور آن تاريك نشود، جدا كننده حق و باطلى است كه درخشش برهانش خاموش نگردد، بنايى است كه ستون هاى آن خراب نشود، شفا دهنده اى است كه بيمارى هاى وحشت انگيز را بزدايد، قدرتى است كه ياورانش شكست ندارند، و حقّى است كه يارى كنندگانش مغلوب نشوند.

قرآن، معدن ايمان و اصل آن است، چشمه هاى دانش و درياهاى علوم است، سرچشمه عدالت، و نهر جارى دل است، پايه هاى اسلام و ستون هاى محكم آن است، نهرهاى جارى زلال حقيقت، و سرزمين هاى آن است. دريايى است كه تشنگان آن، آبش را تمام نتوانند كشيد، و چشمه اى است كه آبش كمى ندارد، محل برداشت آبى است كه هرچه از آن برگيرند كاهش نمى يابد، منزلى است كه مسافران راه آن را فراموش نخواهند كرد، و نشانه هايى است كه روندگان از آن غفلت نمى كنند، كوهسار زيبايى است كه از آن نمى گذرند. خدا قرآن را فرو نشاننده عطش علمى دانشمندان، و باران بهارى براى قلب فقيهان، و راه گسترده و وسيع براى صالحان قرار داده است.

قرآن دارويى است كه با آن بيمارى وجود ندارد، نورى است كه با آن تاريكى يافت نمى شود، ريسمانى است كه رشته هاى آن محكم، پناهگاهى است كه قلّه آن بلند، و توان و قدرتى است براى آن كه قرآن را برگزيند، محل امنى است براى هر كس كه وارد آن شود، راهنمايى است تا از او پيروى كند، وسيله انجام وظيفه است براى آن كه قرآن را راه و رسم خود قرار دهد، برهانى است بر آن كس كه با آن سخن بگويد، عامل پيروزى است براى آن كس كه با آن استدلال كند، نجات دهنده است براى آن كس كه حافظ آن باشد و به آن عمل كند، و راهبر آن كه آن را به كار گيرد، و نشانه هدايت است براى آن كس كه در او بنگرد، سپر نگهدارنده است براى آن كس كه با آن خود را بپوشاند، و دانش كسى است كه آن را به خاطر بسپارد، و حديث كسى است كه از آن روايت كند، و فرمان كسى است كه با آن قضاوت كند.


  1. اشاره به: فارماکولوژی Pharmacology (دارو شناسی)
  2. اشاره به علم تِئولوژی Theology (ادیان شناسی) و نقد پلورالیسم دینی، که معتقدند همه ادیان بر حق می باشند.
اعتقادی اخلاقی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

بانگ و فرياد وحوش را در بيابانها و نافرمانى بندگان را در خلوتها و آمد و شد ماهيان را در درياهاى ژرف و تلاطم آب را در وزش توفانها مى ‏داند. و شهادت مى‏ دهم كه محمد (صلى الله عليه و آله) برگزيده و سفير وحى و پيامبر رحمت اوست.


اما بعد. شما را به ترس از خداوندى، كه آفرينشتان را آغاز كرد، سفارش مى كنم. خداوندى كه بازگشت شما به اوست. برآمدن نيازهايتان با اوست. اوست منتهاى خواستها و آرزوهاى شما و به سوى اوست، راه راست شما و او پناهگاه شماست به هنگام بيم و هراس. ترس از خدا، داروى دلهاى شما و روشنايى باطن شما و درمان بيمارى اجساد شما و به صلاح آورنده فساد سينه هاى شما و زداينده آلودگى نفوس شماست. اوست روشنايى چشمان نابينايتان و ايمنى دلهايتان از هر بيم و هراس و روشنى بخش سياهى تاريكى شما.

اطاعت از خداى تعالى را به مثابه جامه زيرين خود سازيد نه جامه رويين، بلكه، درون جان خود جاى دهيد. نه تنها جامه زيرين كه درون قلب خود بريد. اطاعت از خدا بايد كه فرمانرواى شما باشد، در كارهايى كه مى كنيد و آبشخور شما باشد كه به هنگام تشنگى به آنجا مى رويد و ميانجى شما باشد براى دست يافتن به خواسته هايتان و سپر روز وحشت شما و چراغهاى درون گور شما. و آرامش بخش شما در طول وحشتتان و فراخ سازنده گورتان، جايگاه اندوهبارتان. اطاعت از خدا، بنده را از آنچه او را تلف مى كند و به هلاكت مى رساند، نگه مى دارد و از مخافتگاهها كه بر سر راه اوست، مى رهاند و از تابش آتش دوزخ در امان مى دارد.

هر كه دست در دامن تقوا زند، سختيهايى كه به او نزديك شده اند دور گردند و ناكاميها و مرارتها به كاميابيها و شيرينيها بدل گردد و امواج محن كه گرداگردش را گرفته اند، فروكش كنند و دشواريها به آسانيها گرايند و باران كرامت پروردگار كه منقطع شده بود از نو باريدن گيرد و رحمت حق كه از او رميده بود بدو روى آورد و چشمه هاى نعمت كه خشكيده بود روان گردد و باران اندك بركت قطره هاى درشت شود و ببارد.

پس بترسيد از خداوندى كه شما را به مواعظ خود بهره مند گردانيد و به وسيله پيامبرانش اندرز داد. و نعمت و احسان خويش بر شما ارزانى داشت. براى پرستش او خود را خوار داريد و حق طاعت او بگزاريد.


و اين اسلام دين خداست، كه آن را براى خود برگزيد و به نظر عنايت خويش در آن نگريست و پرورش داد. بهترين آفريدگان خود را براى تبليغ آن اختيار كرد. و ستونهاى آن را بر بنياد دوستى خود برپاى داشت و به عزت و غلبه او، دينهاى ديگر را خوار ساخت و با برافراشتن آن ملتهاى ديگر را فرو داشت. با گرامى داشت آن دشمنانش را پست نمود و با يارى كردن آن، معارضانش را فرو گذاشت. پايه هايش را محكم ساخت تا اركان گمراهى فرو ريزد. تشنه كامان را از آبگيرهاى آن سيراب نمود و آبگيرها را براى بردارندگان آب پر ساخت.

سپس، آن را به گونه اى استوارى بخشيد كه دستگيره اش را گسستن نباشد و حلقه هايش را گشودن نبود و شالوده اش منهدم نگردد و ستونهايش فرو نيفتند و درختش از ريشه برنيايد و زمانش به پايان نرسد و قوانينش كهنه و محو و شاخه هايش بريده نگردد. و راههايش تنگ و گذار دشتهاى هموارش دشوار نشود و رنگ كدورت نگيرد و استقامتش كجى نپذيرد و چوب مستقيم آن خميده نگردد. راههاى گشاده اش به تنگنا بدل نشود و چراغهاى فروزانش خاموشى نگيرد. و شيرينيش به تلخى نگرايد.

اسلام را ستونهايى است كه خدا پايه هايشان را بر بنيان حقيقت استوار ساخته. چشمه هايى است با جوشش فراوان و چراغهايى است با پرتوى تابان و نشانه هايى است كه مسافرانش بدان راه جويند و علامتهايى است براى گمگشتگان در راهها. و آبشخورى است كه هر كه بدان در آيد، سيراب شود. خداوند نهايت خشنودى و بلندترين نقطه ستونهاى اديان خود را در آن قرار داد. و عاليترين درجه اطاعت از خود را در پيروى آن نهاد.

دين اسلام در نزد خدا دينى است با اركانى استوار و بنيانى رفيع و برهانى روشن و چراغى تابان و قدرتى پيروزمند و نشانه هايى بلند، كه كس را ياراى خلاف آن نيست. پس بزرگش داريد و پيرويش كنيد و حقش را ادا نماييد و در موضع عز خود جايش دهيد.


خداى سبحان، محمد (صلى الله عليه و آله) را بحق به رسالت فرستاد در زمانى كه دنيا را سپرى شدن نزديك بود و آخرت روى آورده بود و جهان روشن و شادمان روى به تاريكى داشت و مردم دنيا به مشقت افتاده و جاى امن و راحتشان به خشونت گراييده، دنيا را ويرانى نزديك شده، مدت عمرش به سر رسيده و نشانه هاى نابوديش پديدار گشته و از مردمش بريده و حلقه هاى پيوندشان گسسته و عوامل در هم ريختنش، بسيار و آثار رستگارى، ناپيدا و عيبهايش آشكار و مدت دراز عمرش كوتاه شده بود.

در اين هنگام، خداوند، رسالت خويش را به او ابلاغ كرد تا امتش را ارجمندى كرامت كند و مردم زمانش را به بهار زندگى رساند و يارانش را سربلند سازد و ياورانش را مشرّف گرداند.


پس قرآن را بر او نازل كرد، نورى كه چراغهايش خاموش نشود. چراغى كه فروزندگيش كاستى نيابد، دريايى كه ژرفايش دانسته نگردد و راهى كه رونده اش را گمراه نكند و پرتوى كه روشناييش تاريكى نگيرد و فرقانى كه برهانش خاموشى نپذيرد و بنيانى كه اركانش ويران نگردد و شفايى كه در آن بيم بيمارى نباشد و پيروزيى كه يارانش منهزم نگردند و حقى كه ياورانش مغلوب و خوار نشوند.

معدن ايمان است و عين ايمان، چشمه هاى علم است و درياهاى آن، باغهاى عدل است و آبگيرهاى آن، سنگ بناى اسلام است و شالوده آن، واديهاى حق است و دشتهاى هموار آن.

دريايى است كه بردارندگان آب خاليش نسازند چشمه هايى است، كه هر چه از آب آن كشند، پايان نپذيرد. آبشخورى است كه هر چه از آن آب برگيرند، فروكش نكند. و منزلهايى است كه مسافران، راه آن گم ننمايند و نشانه هايى است كه از چشم روندگان پوشيده نماند و پشته هايى است كه قصدكنندگان از آن درنگذرند.

خداى تعالى، آن را فرونشاننده تشنگى عالمان گردانيد و بهار دلهاى جويندگان فهم حقايق و مقصد و مقصود صالحان و دارويى كه پس از آن دردى نيايد و نورى كه با آن ظلمت نبود و ريسمانى كه دستگيره هاى آن محكم است و پناهگاهى بلند و استوار و پيروزى براى هر كه بدان تولّا جويد و امن و سلامت، براى هر كه بدان داخل شود و هدايت براى هر كه بدان اقتدا كند و عذر خواه كسى كه بدان انتساب جويد و برهان براى كسى كه بدان سخن گويد و شاهد براى هر كه بدان مخاصمه نمايد و غلبه براى هر كه آن را حجت خود سازد

و نگه دارنده كسى كه به آن عمل كند و مركب براى كسى كه آن را به كار دارد و نشانه براى كسى كه نشانه جويد و سپر براى هر كه خود را در پناه آن آرد و دانش براى هر كه به خاطر سپارد و حديث براى هر كه روايت كند و حكم براى هر كه داورى نمايد.

خداوند آواز وحوش را در بيابانها، و گناهان بندگان را در نهانها، و آمد و شد ماهيان را در درياهاى ژرف، و تلاطم امواج آب را با وزش تندبادها خبر دارد.

و شهادت مى ‏دهم كه محمّد برگزيده خدا و سفير وحى و رسول رحمت اوست.


اما بعد، شما را به پرواى از خدايى سفارش مى كنم كه آفرينش شما را آغاز كرد، و بازگشت شما به او، و بر آورده شدن حاجاتتان به قدرت او، و پايان رغبت شما به سوى او، و راه معتدل شما به جانب او، و پناه از همه بيمها حضرت اوست. زيرا تقوا داروى درد دلهايتان، بينايى كورى باطنتان، شفاى بيمارى اجسادتان، صلاح فساد سينه هايتان، پاكى چرك نفوستان، جلاى پرده ديدگانتان، ايمنى خوف دلهايتان، و روشنى تاريكى جهلتان مى باشد.

طاعت خدا را جامه جان كنيد نه پوشش جسم، به باطن فرمانبردار حق باشيد نه به ظاهر، طاعت را چون رگ و پى در اعضاء و جوارحتان قرار دهيد، و آن را بر همه امورتان حاكم گردانيد، و آن را آبشخور به هنگام ورود به قيامت و شفيع رسيدن به آرزوها، و سپر روز وحشت، و چراغهاى دل گورها، و آرامش دهنده ترسهاى طولانى، و زداينده اندوه مواطن پر وحشت خود قرار دهيد. زيرا طاعت خدا نگهدارنده از عوامل فراگير هلاك، و حافظ از امور وحشتناك، و مانع گرماى آتش افروخته شده است.

آن كه دست به دامن تقوا بزند سختى ها پس از نزديك شدن از او دور مى گردد، و امور بعد از تلخى براى او شيرين مى شود، و امواج فتنه ها پس از تراكم از اطراف او پراكنده مى گردد، و دشواريها پس از رنجاندنش بر او آسان مى شود، و باران كرامت پس از ناياب شدن بر او مى بارد، و رحمت رميده شده به او روى مى آورد، و چشمه نعمت پس از خشك شدن بر او به جوشش مى آيد، و بركات كاسته شده بر او فراوان مى گردد.

پرواى از خدايى را پيشه كنيد كه شما را به موعظه خود سود بخشيد، و به پيامش شما را پند داد، و به نعمتش بر شما منّت نهاد. پس وجودتان را براى عبادت او رام كنيد، و حق طاعتش را به جا آوريد.


سپس (بدانيد) اين اسلام همان دين خداست كه آن را براى خود انتخاب كرد، و آن را به ديده عنايت پروريد، و بهترين خلق را براى ارائه آن برگزيد، و ستونهاى آن را بر پايه محبت خود استوار نمود. اديان را با عزت آن خوار كرد، و به رفعتش ساير آيين ها را به پستى نشاند، و به كرامتش دشمنان را ذلّت داد، به ياريش مخالفان را سركوب كرد، و به ركن قوى آن اركان گمراهى را نابود ساخت، تشنگان معنى را از حوضهايش سيراب نمود، و آبگاهش را با نيروى الهى آبكشان پر كرد.

آن گاه اسلام را چنان قرار داد كه رشته اش نگسلد، حلقه هايش نگشايد، اساسش منهدم نگردد، اركانش زوال نپذيرد. درختش ريشه كن نشود، مدّتش به آخر نرسد، قوانينش كهنه و پوسيده نگردد، شاخه هايش قطع نگردد، راههايش تنگ نشود، آسانيش به دشوارى نرسد سپيدش سياه نگردد، قامت راستش كج نشود، چوبه اش نپيچد، و راهش صعب العبور نگردد، چراغهايش خاموش، و شيرينيش تلخ نشود.

اسلام ستونهايى است كه خداوند پايه هايش را در حق كار گذاشته، و بنيان آن ستونها را محكم كرده، چشمه هايى است كه نهرهايش پر آب، و چراغهايى است كه نورش تابان، و مشعلگاهى است كه مسافران به آن راه جويند، و نشانه هايى است كه راهها به آن قصد مى شود، و آبشخورهايى است كه واردان به آن سيراب مى گردند.

خداوند نهايت خشنودى، و برترين قوانين، و بالاترين مرتبه طاعت را در اسلام قرار داده. بنابر اين اركانش پا برجا، بنايش رفيع، برهانش نورانى، شعله اش فروزان، سلطنتش شكست ناپذير، و نشانه اش بلند، و ستيز با آن غير ممكن است. پس اسلام را محترم داريد و از آن پيروى نماييد. و حقّش را ادا كنيد، و آن را در جايگاه خود قرار دهيد.


آن گاه خداوند محمّد -صلّى اللّه عليه و آله- را به حق برانگيخت وقتى كه دنيا به سپرى شدن نزديك شده، و آخرت روى آورده، و سر سبزى دنيا پس از روشنى تاريك، و اهلش را در مشقّت قرار داده بود، آن زمان كه بستر دنيا ناهموار، و آماده نابودى و نيستى بود. زمانش رو به پايان، و نشانه هاى زوالش نزديك شده بود، آن زمان كه اهل دنيا رو به نابودى، و حلقه اش رو به شكسته شدن، و ريسمانش رو به پاره شدن، و نشانه هايش رو به كهنه شدن، و عيب هايش رو به مكشوف شدن، و درازى مدّتش رو به كوتاه شدن مى رفت.

خداوند پاك آن حضرت را تبليغ كننده رسالت، و وسيله كرامت امّت، و بهار اهل زمان، و بلندى مرتبت ياران، و شرف هواخواهان خود قرار داد.


سپس قرآن را بر او نازل كرد، نورى كه چراغهايش خاموش نمى شود، و چراغى كه افروختگى اش كاهش بر نمى دارد، و دريايى كه قعرش درك نمى گردد، و راهى كه حركت در آن گمراهى ندارد، و شعاعى كه روشنى آن تاريك نمى شود، و جدا كننده حق و باطلى كه برهانش خاموشى ندارد، و ساختمانى كه پايه هايش ويران نگردد، و دارويى كه بيم بيماريهاى آن نمى رود، و بلند مرتبه اى كه يارانش را شكست نرسد، و حقّى كه مدد كارانش دچار شكست نشوند.

قرآن معدن ايمان و ميان سراى آن، چشمه هاى دانش و درياهاى آن، باغهاى عدل و داد و حوضهاى آن، پايه هاى اسلام و اساس آن، واديهاى حق و دشت هاى سر سبز آن است، دريايى است كه آب برداران آبش را تمام نكنند، و چشمه هايى است كه آبكشان آب آنها را به آخر نرسانند، و آبشخورهايى است كه واردان از آن كم ننمايند، و منازلى است كه مسافران راهش را گم نكنند، و نشانه هايى است كه از چشم راهروان پنهان نماند، و تپّه هايى است كه روندگان از آنها نگذرند.

خداوند آن را سيرابى تشنگى دانايان قرار داد، و نيز بهار قلوب بينايان، و مقصد راههاى صالحان، و دوايى كه پس از آن بيمارى نيست، و نورى كه با آن تاريكى نباشد، و ريسمانى كه جاى چنگ زدن به آن محكم است، و حصار با بنيانى كه آفات را بر اوج آن راه نيست، و براى دوستدارانش عزّت، و براى واردش صلح و ايمنى، و براى اقتدا كننده به آن راهنما، و براى آن كه آن را مذهب خود قرار دهد عذر و دليل، و برهان كسى كه با آن سخن گويد، و شاهد آن كه به وسيله آن به جدال با دشمن برخيزد، و پيروزى آن كه به آن حجّت آورد، و راهبر كسى كه به آن عمل نمايد، و مركب آن كه آن را به كار اندازد، و نشانه واضح براى كسى كه نشانه جويد، و سپر باز دارنده از بلا براى آن كه آن را در بركند، و دانش براى كسى كه آن را در گوش جاى دهد، و خبرى صحيح براى آن كه روايت كند، و حكمى حقّ براى كسى كه با آن حكم نمايد.

مى‏ داند فرياد ددان را در بيابانها و نافرمانى بندگان را در نهانها، و آمد و شد ماهيان را به درياهايى با آب فراوان، و به هم كوفتن آب را بر اثر بادهاى سخت وزان. و گواهى مى‏ دهم كه محمد (صلّى اللّه عليه و آله) گزيده خداست، و رساننده وحى او و رسول رحمت او برماست.


اما بعد، سفارش مى كنم شما را به ترس از خدايى كه آفرينشتان را آغاز فرمود، و بازگشتنتان بدو خواهد بود. روايى حاجت شما از اوست، و نهايت رغبتتان به درگاه اوست. مقصد راه شما به پيشگاه او منتهى شود، و پناهگاهتان سايه رحمت او بود.

داروى درد دلهاتان ترس از خداست، و ترس از خدا موجب بينايى درونهاى كور شماست، و درمان بيمارى كالبدهاتان و زداينده فساد سينه هاتان. پليديهاى جانهاتان را پاك كننده است، و تاريكى ديده هاتان را روشنى بخشنده. و بيم و نگرانى دلتان را ايمنى، و در تاريكى -نادانى- شما را روشنى.

پس فرمانبردارى خدا را پوشش جان كنيد. نه رويه كار سازيد -كه براى ديدن مردمان كنيد-. و به درون فرمانبردار باشيد نه در برون، چنانكه فرمانبردارى ميان پهلوها و پشت شما بود -بسان پى و رگ و خون- و بر سر همه كارهاتان اميرش نماييد، و آبشخوريش -سازيد- براى روزى كه بد آن در مى آييد. و ميانجيى براى حاجت روا گرديدن، و سپرى براى روز ترسيدن، و درون گورها را چراغ روشنايى، و آرامشى به هنگام وحشت دراز و بيم تنهايى، و زداينده غم در منزلهاى اين جهانتان -و پس از مردن هم- كه همانا فرمانبردارى خدا پناه از مهلكه هاى نهان است، و از ترسگاهها كه بيم افتادن در آن است، و از گرمى آتشها كه سخت سوزان است.

پس آن كه به تقوا كوشد سختيها از او روى پوشد از آن پس كه نزديك مى نمود، و كارها بر وى شيرين شود، از آن پس كه تلخ مى بود. و موجهاى انباشته -بلا- از او بگشايد، و آنچه سخت بود براى او آسان نمايد. باران پيوسته مكرمت از پس باز ايستادن بر او ببارد، و رحمت رويگردان بدو روى آرد. چشمه نعمت پس از فرو شدن آب براى وى روان گردد، و نم نم باران بركت، درشت قطره شود و بر او ريزان.

پس بترسيد از خدايى كه شما را از موعظت خود بهره مند ساخت، و با فرستادن -پيامبرانش- پند داد، و با نعمت خود رشته منت به گردنتان انداخت. پس خود را با پرستش او خوار داريد و حق طاعتش را بگزاريد.


ديگر اين كه اين اسلام دين خداست كه آن را براى خود گزيد، و به ديده عنايت خويشش پروريد، و بهترين آفريدگان خود را مخصوص -رساندن- آن -به مردمان- گردانيد. ستونهاى آن را بر دوستى خود استوار داشت، و با عزت آن ديگر دينها را خوار، و به سربلندى آن ديگر ملتها را پست و بى مقدار، و به ارجمندى آن دشمنانش را بى اعتبار، و با يارى كردن آن مخالفانش را واگذارد، و يارى ننمود، و با استوارى پايه اش پايه هاى گمراهى را ويران فرمود. و تشنگان -حكمت- را از آبدانهايش سيراب كرد و آبگيرهاى -آن- را براى بردارندگان آب -معرفت- پر آب.

پس چنانش برپا داشت كه نه دستاويزش بريدنى باشد، و نه حلقه هايش گشودنى، و نه پايه هايش ويران شدنى، و نه ستونهايش برافكندنى، و نه درخت آن از ريشه برآيد و نه زمانش به سرآيد. و نه راههايش پى سپر روزگار گردد و نه شاخه هايش بريدنى و نه راههايش تنگ و -ديرگذر-، و نه پيمودن همواريهايش دشوار. نه سپيدى روشنش را سياهى فرا گيرد، و نه راستى اش كجى پذيرد. چون چوب خشك خمش نتوان كرد، و گذرگاهش را بى دشوارى توان سپرد. چراغش نميرد و شيرينى اش چاشنى تلخى نگيرد.

پس اسلام ستونهاست كه خدا پايه هايش را بر حق استوار كرد و اساس آن را پايدار كرد، و چشمه هاست نهرهايش پر آب و جوشان، و چراغهاست روشنايى آن تابان، و نشانه هاست كه ديده بدان نهند و از درّه هايش بگذرند، و آبشخورهاست كه در شوندگان بدان سيراب شوند.

خدا نهايت خشنودى خود را در اسلام قرار داده و فرازترين نقطه ستونهاى -شرع- در اين دين ايستاده، و بالاترين مقام طاعتش را در پيروى آن نهاده پس اسلام نزد خدا استوار پايه است و افراشته بنيان، برهانش روشن است و روشنى اش تابان، قدرتش ارجمند است و نشانه هايش بلند و در افتادن با آن ناممكن -و مايه ريشخند-. پس آن را بزرگ بشماريد، و پيرويش كنيد و حق آن را بگزاريد، و در جايى كه شايسته آن است فرودش آريد.


پس خدا محمد را كه درود وى بر او و ياران او باد به حق برانگيخت، آن گاه كه پايان دنيا نزديك بود و آخرت روى آور و جهان پس از روشنى و زيبايى، تاريك. زندگى مردمش دشوار، و آرام جاى آنان ناهموار، جهان به نيستى و فرو ريختن نزديك گرديده، مدت آن به سر رسيده، و نشانه هاى آن پديد و پيوند مردمش با آن بريده، و حلقه هاى پيوندشان از هم دريده، و اسباب از هم گسيختگى شان بسيار، و نشانه هاى رستگارى ناپايدار، و زشتيهاى دنيا آشكار، رشته عمرش كوتاه -و به سر رسيدنش نمودار-. اين هنگام خدا او را مأمور رساندن شريعت -به مردمان- كرد و موجب ارجمندى امت، و بهار مردم زمانش، و مايه سربلندى يارانش، و موجب شرف ياورانش.

پس فرو فرستاد بر او قرآن را، نورى كه چراغ هاى آن فرو نميرد، و چراغى كه افروختگى اش كاهش نپذيرد، و دريايى كه ژرفاى آن كس نداند، و راهى كه پيمودنش رهرو را به گمراهى نكشاند. و پرتوى كه فروغ آن تيرگى نگيرد، و فرقانى كه نور برهانش خاموش نشود، و تبيانى كه اركانش ويرانى نپذيرد، و بهبوديى كه در آن بيم بيمارى نباشد، و ارجمنديى كه يارانش را شكست و ناپايدارى نباشد، و حقى كه ياورانش را زيان و خوارى نباشد.


پس قرآن معدن ايمان است و ميانجاى آن، و چشمه سار دانش است و درياهاى آن، و باغستان دادست و آبگيرهاى آن، و بنياد اسلام است و بنلاد استوار آن. واديهاى حقيقت است و سبزه زارهاى آن، و دريايى است كه بردارندگان آب آن را خشك نگردانند، و چشمه سارهاست كه آب كشندگان، آب آن را به ته نرسانند، و آبشخورهاست كه در آيندگان آب آن را كم نكنند، و منزلگاههاست كه مسافران راهش را گم نكنند، و نشانه هاست كه روندگان از نظرش دور ندارند، و پشته هاست كه روى آورندگان از آن نگذرند و آن را نگذارند.

خدايش مايه سيرابى دانشمندان كرده است، و بهار دلهاى فقيهان و مقصد راههاى پارسايان، و دارويى كه از پس آن بيمارى نيست و نورى كه با آن تارى نيست، و ريسمانى كه گرفتنگاه آن استوار است و پناهگاهى كه قلّه آن پناهنده را نگاهدارست، و ارجمندى هر كه با او دوستى ورزد و امان آن كس كه بدان در شود، و راهنماى هر كه بدان اقتدا كند، و عذرخواه آن كه آن را مذهب خود گيرد و برهان هر كس كه بدان سخن گويد و آن را پذيرد، و گواه هر كه در مخاصمت پشتيبان خويشش شماريد، و پيروزى آن كس كه بدان حجت آرد، و راهبر آن كه آن را به كار دارد و برنده آن كه آن را كار فرمايد، و نشان آن كس كه در آن بنگرد چنانكه بايد، و نگاهدار كسى كه خود را بدان از آسيب پايد، و دانش كسى كه آن را نيك به خاطر سپارد، و حديث كسى كه از آن روايت كند، و حكم آن كس كه خواهد حكم دهد.

خداوند به آواز و ناله چرندگان در بيابانها و گناهان بندگان در خلوتها و آمد و شد ماهيها در درياهاى بزرگ و موج زدن و بر هم خوردن آب بوسيله بادهاى سخت دانا است، و گواهى مى ‏دهم محمّد برگزيده خدا و آورنده وحى (دستور) و فرستاده او است بر اثر رحمت و مهربانى.


پس از ستايش خداوند متعال و مدح حضرت مصطفى شما را سفارش ميكنم به پرهيزكارى و ترس از خداوندى كه آغاز آفرينش شما از او است، و بازگشت شما بسوى او است، و بر آوردن حاجت و در خواستتان با او است، و نهايت آرزو و خواهشتان باو است، و راه راستتان بطرف او هست، و پناه و گريزگاهتان او است، زيرا تقوى و ترس از خدا داروى درد قلبها و بينائى كورى دلها و بهبودى بيمارى تن ها و اصلاح فساد سينه ها و پاكيزگى چرك نفسها و روشنى پوشش ديده ها و ايمنى ترس دل و نور سياهى تاريكى (نادانى) شما است.
پس اطاعت و فرمان بردن از خدا را مانند پيراهن زير نه جامه رو (كه ببدن چسبيده نيست) رويّه خودتان بگردانيد، و (حتّى آنرا) داخل و جزء تنتان زير پيراهن قرار دهيد، و ميان اندامتان پنهان نمائيد (خلاصه كارى كنيد كه همه اعضاء و جوارح شما مطيع و فرمانبردار خدا باشد) و در كارهايتان آنرا حكمران دانيد (در هر امرى پيرو امر و نهى خدا باشيد)
و (آنرا) آبشخور هنگام وارد شدن (به قيامت) و وسيله دريافتن درخواست و سپر روز ترسيدن (از پيش آمدهاى سخت) و چراغهاى ميان قبرها و مونس و يار درازى خوف و بيم و گشايش جاهاى اندوهناك خودتان قرار دهيد، زيرا اطاعت و فرمانبرى از خدا پناه و نگاه دارنده است از مهلكه هايى كه رو مى آورد (و سبب نابودى ميشود) و از ترسهايى كه پيش آمد آنرا انتظار مى برند، و از گرمى آتشهاى افروخته (براى گناهكاران).
پس هر كه تقوى و پرهيزكارى پيشه گيرد سختيها بعد از نزديك شدن و رو آوردن از او دور و كارها پس از تلخى براى او شيرين و موجها (فتنه و تباهكاريها) پس از پى در پى رسيدن از او برطرف و دشواريها پس از رنج دادن براى او آسان و كرامت و لطف (خداوند متعال) بعد از نايابى براى او بسيار و رحمت و مهربانى پس از دور شدن باو بازگشت و نعمتها پس از كم شدن بر او فراوان گردد، و بركت مانند باران بزرگ قطره پس از اندك باريدن باو برسد.
پس بترسيد از خدائى كه شما را به پند خود (در قرآن كريم) بهره مند فرمود، و (بوسيله پيغمبران) شما را بدستور خويش اندرز داد، و بنعمت دادنش بر شما منّت نهاد، پس براى عبادت و بندگيش نفسهاى خود را رام و خوار نمائيد، و حقّ فرمانبرى از او را بجا آوريد (آنچه امر كرده بجا آورده و از مناهى دورى گزينيد).


و اين اسلام دين خداست، كه آن را براى خود برگزيد و به نظر عنايت خويش در آن نگريست و پرورش داد. بهترين آفريدگان خود را براى تبليغ آن اختيار كرد. و ستونهاى آن را بر بنياد دوستى خود برپاى داشت و به عزت و غلبه او، دينهاى ديگر را خوار ساخت و با برافراشتن آن ملتهاى ديگر را فرو داشت. با گرامى داشت آن دشمنانش را پست نمود و با يارى كردن آن، معارضانش را فرو گذاشت. پايه هايش را محكم ساخت تا اركان گمراهى فرو ريزد. تشنه كامان را از آبگيرهاى آن سيراب نمود و آبگيرها را براى بردارندگان آب پر ساخت.

سپس، آن را به گونه اى استوارى بخشيد كه دستگيره اش را گسستن نباشد و حلقه هايش را گشودن نبود و شالوده اش منهدم نگردد و ستونهايش فرو نيفتند و درختش از ريشه برنيايد و زمانش به پايان نرسد و قوانينش كهنه و محو و شاخه هايش بريده نگردد. و راههايش تنگ و گذار دشتهاى هموارش دشوار نشود و رنگ كدورت نگيرد و استقامتش كجى نپذيرد و چوب مستقيم آن خميده نگردد. راههاى گشاده اش به تنگنا بدل نشود و چراغهاى فروزانش خاموشى نگيرد. و شيرينيش به تلخى نگرايد.

اسلام را ستونهايى است كه خدا پايه هايشان را بر بنيان حقيقت استوار ساخته. چشمه هايى است با جوشش فراوان و چراغهايى است با پرتوى تابان و نشانه هايى است كه مسافرانش بدان راه جويند و علامتهايى است براى گمگشتگان در راهها. و آبشخورى است كه هر كه بدان در آيد، سيراب شود. خداوند نهايت خشنودى و بلندترين نقطه ستونهاى اديان خود را در آن قرار داد. و عاليترين درجه اطاعت از خود را در پيروى آن نهاد.

دين اسلام در نزد خدا دينى است با اركانى استوار و بنيانى رفيع و برهانى روشن و چراغى تابان و قدرتى پيروزمند و نشانه هايى بلند، كه كس را ياراى خلاف آن نيست. پس بزرگش داريد و پيرويش كنيد و حقش را ادا نماييد و در موضع عز خود جايش دهيد.


پس (از بيان شرافت و بزرگى دين مقدّس اسلام بدان) خداوند سبحان (براى تبليغ آن) محمّد -صلّى اللَّه عليه و آله- را براستى و درستى برانگيخت هنگاميكه (از بسيارى آشوب و گرفتارى و خونريزيهاى بنا حقّ) سپرى شدن دنيا (ى هر ملّتى بوسيله فساد) نزديك گرديده، و آگاهى (آنها بسبب مرگشان) بامر آخرت رو آورده، و خوشى آن بعد از درخشندگى تاريك شده، و اهلش را (بسختيها گرفتار كرده بود كه راه بجائى نمى بردند) و بستر آن ناهموار گرديده مهارش را بدست كشنده سپرده بود، و اين در هنگام بسر رسيدن مدّت و نزديك شدن علامات (ويرانى) و از بين رفتن اهل و شكسته شدن حلقه و گسيخته شدن ريسمان و كهنه و نابود شدن نشانه ها و آشكار شدن عيبها و كوتاه شدن مدّت دراز آن بود (خلاصه خداوند پيغمبر اكرم را هنگامى كه نادانى و گمراهى سرتاسر دنيا را فرا گرفته بود مبعوث فرمود، و آن حضرت در اندك مدّتى مردم را به شاه راه هدايت و رستگارى و بعلوم و معارف الهى آشنا نمود). خداوند سبحان آن بزرگوار را براى رسالت خود تبليغ كننده و سبب بزرگوارى امّت و بهار (خرمى) اهل زمان و سربلندى مدد كاران و سر افرازى يارانش قرار داد.


پس قرآن را باو فرستاد، و قرآن روشنائى است كه قنديلهاى آن خاموش نمى شود، و چراغى است كه افروختگى آن فرو نمى نشيند، و دريايى است كه ته آن پيدا نمى گردد، و راهى است كه سير در آن گمراهى ندارد، و شعاعى است تابان كه روشنى آن بى نور نمى شود،
و جدا كننده است (ميان حقّ و باطل) كه دليل آن ناچيز نمى گردد، و بنائى است كه پايه هاى آن ويران نمى شود، و بهبودى است كه بيماريهاى (اهل) آنرا خوف و بيمى نيست (زيرا بهبودى هر گونه بيمارى است كه پيش آيد خواه بيمارى بدن خواه بيمارى روح) و ارجمندى است كه يارى كنندگان آن شكست نمى خورند، و حقّى است كه مدد كاران آن مغلوب نمى شوند.
پس قرآن كانِ ايمان و مركز آن، و چشمه هاى علم و درياهاى آن، و بستانهاى دادگسترى و حوضهاى آن، و سنگهاى بناى اسلام و پايه آن، و بيابانهاى حقّ و دشتهاى آن هموار آن مى باشد، و دريايى است كه آب برندگان آنرا خالى نمى كنند، و چشمه هايى است كه كشندگان آب آنرا كم نمى گردانند، و آبشخورهائى است كه واردين از آن نمى كاهند (دانشمندان به همه اسرار آن پى نخواهند برد) و منزلهايى است كه مسافرين راه آنها را گم نمى نمايند، و نشانه هايى است كه روندگان از آنها نابينا نيستند، و تپّه هايى است كه رو آورندگان از آنها گذر نمى توانند كرد،
خداوند آنرا قرار داد سيرابى تشنگى دانايان، و بهار دلهاى مجتهدين، و مقصد راههاى نيكان، و دارويى كه پس از آن دردى نمى ماند، و روشنايى كه تاريكى با آن نيست و ريسمانى كه جاى چنگ زدن آن محكم است، و پناهگاهى كه دژ بلند آن استوار است، و ارجمندى كسيكه آنرا دوست دارد، و صلح و ايمنى كسيكه داخل آن گردد، و هدايت و رستگارى كسيكه پيرو آن باشد، و عذر خواه كسيكه آنرا بخود نسبت دهد، و دليل كسيكه بآن سخن گويد،: و گواه كسيكه بوسيله آن با دشمن جدال نمايد، و فيروزى كسيكه آنرا حجّت آورد،
و نگهدارنده كسيكه بآن عمل كند، و مركب تندرو كسيكه آنرا بكار وا دارد، و نشانه كسيكه نشانه جويد، و سپر كسيكه ببر گيرد، و دانائى كسيكه در گوش دارد، و خبر كسيكه نقل كند، و حكم كسيكه (بين مردم) حكم نمايد (زيرا در هر امرى قرآن حاكم بحقّ است و غير آن را حكمى نيست، پس حكم از غير قرآن نادرست است).

(خداوند) صداى نعره حيوانات وحشى را در بيابانها، و گناهان بندگان را در خلوتگاهها، و رفت و آمد ماهيان را در درياهاى ژرف، و تلاطم امواج آب را بر اثر وزش تندبادها، مى داند (و از تمام اين جزئيات آگاه و با خبر است) و گواهى مى دهم که محمّد برگزيده خدا و سفير وحى و رسول رحمت اوست.


اما بعد، من شما را به تقواى الهى توصيه مى کنم، همان خداوندى که آفرينش شما را آغاز کرد و بازگشت شما نيز به سوى اوست. خدايى که برآورنده حاجات شما و آخرين نقطه اميد و آرزويتان است. راه راست شما به او ختم مى شود و به هنگام ترس و وحشت پناهگاهتان تنها اوست. تقوا پيشه کنيد که تقواى الهى داروى بيماريهاى دلهاى شماست و سبب بينايى قلبها و شفاى امراض جسمانى و موجب اصلاح فساد جانها و پاکيزگى از آلودگى ارواح و جلاى نابينايى چشم ها و سبب امنيّت در برابر اضطراب ها و روشنايى تيرگيهاى شماست.

حال که چنين است اطاعت خدا را جامه زيرين قرار دهيد; نه رويين، بلکه آن را درون وجود خود سازيد; نه جامه زيرين (و از آن بالاتر) آن را در درون قلب خود وارد کنيد و فرماندهى امور خود را به او بسپاريد و راهى براى ورود به آبگاه (زندگى) و شفيعى براى نيل به خواسته ها و سپرى براى روز اضطرار و چراغ پرفروغى براى درون قبرها و مايه آرامشى در برابر وحشتهاى طولانى و راه گشايشى براى لحظات سخت زندگى، زيرا اطاعت خداوند وسيله حفظ از حوادث مرگبارى است که اطراف انسان را فرا گرفته و وحشتهايى که (هر لحظه) انتظار آن مى رود و حفظ از حرارت آتشهاى برافروخته (جهان ديگر) است.

هر کس دست به دامن تقوا زند شدائد و سختيهاى نزديک، از وى دور مى گردد، تلخيهاى حوادث ناراحت کننده به شيرينى مبدّل مى شود، امواج متراکم ناراحتى از او دور و مشکلات پى در پى و خسته کننده آسان مى گردد، و مجد، عظمت از دست رفته، همچون بارانهاى پرپشت بر او فرو مى بارد و رحمت قطع شده الهى به سوى او باز مى گردد. نعمتهايى که فرو نشسته بود به جوشش در مى آيد و برکتهاى کم شده به فراوانى بر او ريزش مى کند.

حال که چنين است (و تقوا و اطاعت پروردگار سرچشمه اين همه برکات است) تقواى الهى پيشه کنيد، همان خداوندى که با پند و اندرزش به شما سود بخشيده و با رسالتش شما را اندرز داده و با نعمتش بر شما منّت نهاده است، بنابراين خود را براى پرستش او آماده کنيد و با انجام وظايف، حق طاعتش را بجا آوريد.


(آگاه باشيد) اين اسلام آيينى است که خداوند آن را براى خود برگزيده و با عنايت خاص خويش آماده ساخته (و به آن فوق العاده اهميّت داده است) بهترين خلق خود (محمّد صلى الله عليه و آله) را براى تبليغ آن برگزيد و پايه هاى آن را بر محبّت خويش بنا نهاده، اديان و مذاهب ديگر را با عزّت و قدرت اسلام ضعيف کرد و ملل ديگر را با اعتلاى اسلام فرود آورد و با احترام و نفوذ آن، دشمنانش را خوار نمود. با يارى اسلام مخالفان سرسختش را درمانده ساخت و با تقويت آن ارکان ضلالت را در هم کوبيد. تشنگان را از سرچشمه زلال آن سيراب کرد و آبگاهش را پر آب نمود.

سپس اسلام را چنان قرار داد که هرگز دستگيره اش شکسته نشود و حلقه هايش از هم باز نگردد. اساسش ويرانى نپذيرد و ستونهايش فرو نريزد، درخت وجودش برکنده نشود، مدّتش پايان نگيرد، بر احکامش غبار کهنگى ننشيند و شاخه هايش قطع نگردد، راههايش خالى از تنگنا، آسان بودنش خالى از سستى و روشنايى اش خالى از تيرگى است. در طريق مستقيمش کژى راه نيابد و ستونش اعوجاج نپذيرد، در جاده هاى وسيع آن لغزندگى نباشد، چراغهايش هرگز خاموش نشود و شيرينى اش هيچ گاه تلخى ندارد، اسلام داراى ستونهايى است که خداوند آن را در اعماق حق استوار ساخته و اساس آن را ثابت قرار داده است. چشمه سارهايش پر آب و چراغهايش پرفروغ است. نشانه هاى هدايتى دارد که مسافران راه حق را رهنمون مى شود و پرچم هايى که براى هدايت پويندگان راه خدا نصب شده و آبگاه هايى که واردان بر آن سيراب مى شوند.

خداوند منتهاى خشنودى خود و بالاترين قلّه رفيع اطاعتش را در آن قرار داده است، لذا اسلام نزد خدا داراى پايه هاى محکم، بناى رفيع، دليل روشن، شعله اى نورافشان، قدرتى غير قابل شکست و نشانه هايى آشکار است و ستيز و مبارزه با آن امکان پذير نيست، بنابراين آن را گرامى داريد، از آن تبعيت کنيد، حقش را ادا نماييد و آن را در جايگاه شايسته اش قرار دهيد.


خداوند سبحان محمّد(صلّى اللَّه عليه و آله) را زمانى به حق مبعوث ساخت که دنيا به پايانش نزديک گشته، نشانه هاى آخرت مشرف شده بود; روشنايى نشاط انگيزش به ظلمت گراييده و اهل خود را در رنج و مشقّت، بر سر پا نگه داشته بود، در زمانى که بسترش ناهموار و حياتش رو به زوال مى رفت، عمرش پايان مى گرفت و عوامل زوالش نزديک شده بود. اهلش در حال نابودى، حلقه هايش درهم شکسته، اسبابش از هم گسيخته، پرچمهايش کهنه و پوسيده، عيوبش آشکار شده و طول عمرش به کوتاهى گراييده بود. در چنين شرايطى خداوند پيامبر را ابلاغ کننده رسالتش قرار داد و سبب کرامت و افتخار امّتش، و همچون فصل بهار براى اهل زمانش بود و مايه سربلندى ياران و اسباب شرف انصارش.


سپس خداوند قرآن را بر او نازل کرد; نورى که چراغهايش خاموشى ندارد، چراغى که فروغ آن زوال نپذيرد. دريايى که ژرفايش درک نشود و راهى که پيمودنش به گمراهى نمى کشد، شعاعى که روشنايى اش تيرگى نگيرد، فرقان و جداکننده حق از باطلى که پرتو برهانش خاموش نگردد، بنايى که ارکانش منهدم نشود و داروى شفابخشى که با وجود آن، بيماريها وحشت نياورد، قدرتى که ياورانش شکست نپذيرند و حقّى که مددکارانش بى يار و ياور نمانند. قرآن معدن ايمان و کانون آن است، چشمه سارهاى دانش و درياهاى علم و باغهاى عدالت و برکه هاى عدل و پايه هاى اسلام و بنيان آن و نهرهاى حق و دشت هاى خرّم و سرسبز دين است، دريايى است که هر چه از آن برگيرند پايان نمى گيرد و چشمه اى است که هر چه از آن بردارند کم نمى شود.

آبشخورهايى است که هر چه از آن برکشند کاستى نمى يابد. منزلگاه هايى است که مسافرانش راه خود را گم نمى کنند و نشانه هايى است که از چشم رهگذران پنهان نمى ماند و زمين هاى مرتفعى است که جويندگانش از آن نمى گذرند. خداوند آن را فرونشاننده عطش دانشمندان، بهار دلهاى فقيهان و جادّه هاى وسيع صالحان قرار داده است. دارويى است که با بهره گيرى از آن اثرى از بيمارى باقى نمى ماند و نورى است که ظلمتى با آن نخواهد بود. ريسمانى است که دستاويز آن مطمئن و پناهگاهى است که قلّه بلند آن مانع نفوذ دشمن، عزّت و قدرت است، براى آن کس که تحت ولايتش قرار گيرد و محل امنى است براى آن کس که در حوزه آن وارد شود.

راهنمايى است براى کسى که به آن اقتدا کند و عذرى است براى آن کس که آن را مذهب خويش برگزيند و دليل و برهانى است براى کسى که با آن سخن گويد و گواهى است براى کسى که به کمک آن در برابر دشمنش بايستد و سبب پيروزى است بر آن کس که به آن احتجاج کند. قرآن نجات دهنده خوبى است براى کسى که به آن عمل کند و مرکب راهوارى است براى آن کس که آن را به کار گيرد. نشانه افتخارى است براى کسى که خود را با آن نشانه گذارى کند و سپر مطمئنّى است براى آن کس که خود را در پناه آن قرار دهد. علم و دانش پرارزشى است براى کسى که آن را حفظ و نگهدارى کند و گفتار والايى است براى آن کس که آن را روايت نمايد و حکم قاطعى است براى کسى که با آن قضاوت کند.