ترجمه خطبه 6 نهج البلاغه

و من كلام له (علیه السلام) لما أشير عليه بألّا يتّبع طلحة و الزبير و لا يرصد لهما القتال و فيه يبيّن عن صفته بأنه (عليه السلام) لا يُخدَع‏.

وَ اللَّهِ لَا أَكُونُ كَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَى طُولِ اللَّدْمِ حَتَّى يَصِلَ إِلَيْهَا طَالِبُهَا وَ يَخْتِلَهَا رَاصِدُهَا، وَ لَكِنِّي أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ وَ بِالسَّامِعِ الْمُطِيعِ الْعَاصِيَ الْمُرِيبَ أَبَداً حَتَّى يَأْتِيَ عَلَيَّ يَوْمِي. فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ) حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

در سال 36 هجرى در شهر مدينه آن گاه كه از امام خواستند طلحه و زبير را تعقيب نكند، فرمود

آگاهى و مظلوميّت امام عليه السّلام

به خدا سوگند از آگاهى لازمى برخوردارم و هرگز غافلگير نمی ‏شوم،(1) كه دشمنان ناگهان مرا محاصره كنند و با نيرنگ دستگيرم نمايند. من همواره با يارى انسان حق طلب، بر سر آن كس مى ‏كوبم كه از حق روى گردان است، و با يارى فرمانبر مطيع، نافرمان اهل ترديد را درهم مى‏ شكنم، تا آن روز كه دوران زندگانى من به سر آيد.

پس سوگند به خدا، من همواره از حق خويش محروم ماندم، و از هنگام وفات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تا امروز حق مرا از من باز داشته و به ديگرى اختصاص دادند.


  1. ضَبُع، یعنی ((کفتار)) که در اغفال شدن ضرب المثل بود، با سر و صداهایی که شکارچیان به وجود می آوردند سر در لانه فرو برده، از خطرات پیرامون خود غافل می شد و به خواب می رفت و شکار می گردید، سپس ضرب المثل برای انسان بی اطّلاع گردید.
سیاسی اعتقادی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سخنى از آن حضرت (ع) آن گاه كه به او گفتند، از تعقيب طلحه و زبير باز ايستد و بسيج نبرد با ايشان نكند:

به خدا سوگند، كه من همانند آن كفتار نيستم، كه با آواز كوبيدن سنگ و چوب در كنامش، به خوابش كنند، تا بر در كنام رسند و صيادانش، بفريب، به دام اندازند. بلكه به پايمردى يارانى كه روى به حق دارند، روى برتافتگان از حق را فرو مى ‏كوبم. و به مدد كسانى كه گوش به فرمان من نهاده‏ اند، شورشگرانى را كه همواره در حق من ترديد مى ‏ورزيده ‏اند، مى زنم. و اين شيوه من است، تا مرگم فرا رسد.

سوگند به خدا، كه از آن زمان كه رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله) رخت به سراى ديگر برده است تا به امروز، مرا از حقم بازداشته ‏اند و ديگرى را بر من برترى داده ‏اند و برگزيده ‏اند.

از سخنان آن حضرت است هنگامى كه از او خواستند طلحه و زبير را دنبال نكند و آماده جنگ با آنان نگردد:

به خدا قسم به مانند كفتار نيستم كه با آهنگ ملايم مى خوابد تا شكارچى در رسد و غافلگيرش نموده شكارش كند. بلكه هميشه با يارى حق جوى، رويگردان از حق را مى زنم، و با كمك شنونده فرمانبر، عاصى بد دل را مى كوبم، تا مرگم فرا رسد.

و اللّه از زمان وفات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تاكنون مرا از حقّم كنار زده اند و آن كه همسانم نبوده بر من مقدم كرده اند.

و از سخنان آن حضرت است چون بدو اشارت كردند پى طلحه و زبير نرود و آماده جنگ با آنان نشود:

به خدا چون كفتار نباشم كه با آهنگ به خوابش كنند و فريبش دهند و شكارش كنند. من تا زنده ام به يارى جوينده حقّ، رويگردان از آن را مى زنم، و با فرمانبر يكدل، نافرمان بد دل را، كه به خدا سوگند، پس از رحلت رسول (ص) تا امروز پيوسته حقّ مرا از من باز داشته اند، و ديگرى را بر من مقدّم داشته اند.

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در موقعى كه (طلحه و زبير نقض بيعت كرده گريختند) تقاضا شد از آن جناب كه در پى طلحه و زبير نرفته مهيّاى جنگ با آنها نشود:

(1) سوگند بخدا من مانند كفتار خوابيده نيستم كه صيّاد مدّتى در كمين آن نشسته براى فريبش بدست يا به چوب آهسته، آهسته بزمين مى زند تا اينكه (از خواب جسته كسيرا نه بيند به دنبال صدا از خانه بيرون آمده) دستگيرش نمايد،

(2) بلكه (نمى گذارم دشمن مسلمانان را فريب دهد و فتنه و آشوب بر پا كند، پس) به همراهى كسيكه رو بحقّ آورده و شنوا و فرمانبردار است شمشير مى زنم و با گنه كارى كه از حقّ رو گردانيده شكّ و ترديد در آن دارد جنگ ميكنم تا زنده هستم،

(3) پس سوگند بخدا از زمان وفات رسول اكرم تا امروز هميشه من از حقّ خود محروم و ممنوع بر كار خويش تنها ايستاده بودم.

به خدا سوگند من همچون کفتار نيستم که با ضربات آرام و ملايم (در برابر لانه اش) به خواب مى رود تا صيّاد به او مى رسد و دشمنى که در کمين اوست غافلگيرش مى کند (ولى من غافلگير نمى شوم); بلکه (با هوشيارى تمام، مراقب مخالفان هستم) و با شمشير برنده هواداران حق، برکسانى که به حق پشت کرده اند مى کوبم و با دستيارى فرمانبرداران مطيع با عاصيان ناباور مى جنگم; و اين روش هميشگى من است تا روزى زندگى ام پايان گيرد!
به خدا سوگند! از زمان وفات پيامبر تا امروز همواره از حقّم بازداشته شده ام و ديگران را که هرگز همسان من نبودند بر من مقدّم داشته اند!