ترجمه خطبه 69 نهج البلاغه

و من كلام له (علیه السلام) في توبيخ بعض أصحابه:

كَمْ أُدَارِيكُمْ كَمَا تُدَارَى الْبِكَارُ الْعَمِدَةُ وَ الثِّيَابُ الْمُتَدَاعِيَةُ، كُلَّمَا حِيصَتْ مِنْ جَانِبٍ تَهَتَّكَتْ مِنْ آخَرَ كُلَّمَا أَطَلَّ عَلَيْكُمْ مَنْسِرٌ مِنْ مَنَاسِرِ أَهْلِ الشَّامِ أَغْلَقَ كُلُّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بَابَهُ وَ انْجَحَرَ انْجِحَارَ الضَّبَّةِ فِي جُحْرِهَا وَ الضَّبُعِ فِي وِجَارِهَا. الذَّلِيلُ وَ اللَّهِ مَنْ نَصَرْتُمُوهُ وَ مَنْ رُمِيَ بِكُمْ فَقَدْ رُمِيَ بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ إِنَّكُمْ، وَ اللَّهِ لَكَثِيرٌ فِي الْبَاحَاتِ قَلِيلٌ تَحْتَ الرَّايَاتِ وَ إِنِّي لَعَالِمٌ بِمَا يُصْلِحُكُمْ وَ يُقِيمُ أَوَدَكُمْ وَ لَكِنِّي لَا أَرَى إِصْلَاحَكُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِي أَضْرَعَ اللَّهُ خُدُودَكُمْ وَ أَتْعَسَ جُدُودَكُمْ لَا تَعْرِفُونَ الْحَقَّ كَمَعْرِفَتِكُمُ الْبَاطِلَ وَ لَا تُبْطِلُونَ الْبَاطِلَ كَإِبْطَالِكُمُ الْحَق.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

در سال 39 هجرى پس از شنيدن غارتگرى هاى فرماندهان معاويه در «عين التّمر» در نكوهش كوفيان فرمود

علل نكوهش كوفيان

چه مقدار با شما كوفيان مدارا كنم چونان مدارا كردن با شتران نو بارى كه از سنگينى بار، پشتشان زخم شده است، و مانند وصله زدن جامه فرسوده اى كه هر گاه از جانبى آن را بدوزند، از سوى ديگر پاره مى گردد هر گاه دسته اى از مهاجمان شام به شما يورش آوردند، هر كدام از شما به خانه رفته، درب خانه را مى بنديد، و چون سوسمار در سوراخ خود مى خزيد، و چون كفتار در لانه مى آرميد.

سوگند به خدا ذليل است آن كس كه شما يارى دهندگان او باشيد، كسى كه با شما تير اندازى كند گويا تيرى بدون پيكان رها ساخته است.

به خدا سوگند، شما در خانه ها فراوان، و زير پرچم هاى ميدان نبرد اندكيد. و من مى دانم كه چگونه بايد شما را اصلاح و كجى هاى شما را راست كرد، امّا اصلاح شما را با فاسد كردن روح خويش جايز نمى دانم.

خدا بر پيشانى شما داغ ذلّت بگذارد، و بهره شما را اندك شمارد، شما آنگونه كه باطل را مى شناسيد از حق آگاهى نداريد، و در نابودى باطل تلاش نمى كنيد آن سان كه در نابودى حق كوشش داريد.

سیاسی تاریخی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سخنى از آن حضرت (ع) در نكوهش اصحابش:

چند با شما مدارا كنم، چونان كه با اشتران جوانى كه كوهانشان از درون ريش است و از برون سالم، مدارا كنند. يا با كهنه جامه اى كه اگر از يك جاى پارگى آن را بدوزند، از جاى ديگر پاره شود.

هر بار كه طلايه لشكر شام از دور پديدار گردد، هر يك از شما به خانه خود مى گريزيد و در را به روى خود مى بنديد. همانند سوسمارى، كه از بيم، در سوراخ خود پنهان مى شود، شما نيز به سوراخ خود مى خزيد. يا مانند كفتار به لانه پنهان مى شويد.

به خدا سوگند، خوار و ذليل كسى است كه شما ياريش كرده باشيد. هر كه شما را چون تير به سوى خصم افكند، تير سوفار شكسته و بى پيكان، به سوى او افكنده است. به خدا سوگند، كه به هنگام آرميدن در عرصه آرامش خانه، شمارتان بسيار است و در زير پرچم نبرد، اندك.

مى دانم داروى درد شما چيست و اين كژى را چگونه راست توان كرد. ولى نمى خواهم شما را اصلاح كنم، در حالى كه خود را تباه كرده باشم. خداوند خوارتان سازد و بدبخت و بى بهره گرداند. آنسان كه باطل را مى شناسيد، حق را نمى شناسيد و آنسان با باطل مبارزه نمى كنيد كه به نابود كردن حق كمر بسته ايد.

از سخنان آن حضرت است در سرزنش اصحاب سست پيمانش:

چه اندازه با شما مدارا كنم چنانكه با شترهاى كوهان كوفته مدارا مى شود، و با لباسهاى پوسيده رفتار مى گردد، كه از هر طرف دوخته مى شود از جانب ديگر پاره مى گردد هر وقت گروهى از سپاه شام به شما رو مى كند هر مردى از شما درب خانه اش را مى بندد، و چون سوسمار به لانه مى خزد و مانند كفتار به آشيانه پناه مى برد.

به خدا قسم خوار و ذليل كسى است كه شما به ياريش برخيزيد. و آن كه به وسيله شما به سوى دشمن تير بيندازد با تير شكسته بى پيكان تيراندازى كرده. سوگند به خدا شما در عرصه هاى آرام فراوانيد، ولى زير پرچم هاى جهاد اندك.

من آنچه كه شما را اصلاح و كجى هايتان را مستقيم مى نمايد مى دانم، ولى هرگز با تباه كردن خود شما را اصلاح نمى كنم. خداوند رويتان را خوار، و نصيبتان را تباه گرداند. آنچنان كه باطل را مى شناسيد معرفت به حق نداريد، و آنچنان كه حق را باطل مى كنيد باطل را نابود نمى نماييد.

تا چند با شما راه مدارا بسپارم آنسان كه با شتر بچّه هايى مدارا كنند -كه كوهانشان از درون ريش است، و از برون بى گزند مى نمايد، لا جرم سوارى را نمى شايد-، يا جامه فرسوده اى كه چون شكاف آن را از سويى به هم آرند، از سوى ديگر گشايد.

هرگاه دسته اى از سپاهيان شام عنان گشايد، و بر سرتان آيد به خانه مى رويد و در به روى خود مى بنديد و چون سوسمار در سوراخ مى خزيد و يا چون كفتار در لانه مى آرميد به خدا، آن كس را كه شما يارى دهيد خوار است، و آن را كه شما بر او حمله آريد، نشانه تير شكسته سوفار. به خدا سوگند، كه در مجلس بزم بسياريد و فراهم، و زير پرچم رزم ناچيز و كم.

من مى دانم چگونه مى توان شما را درست كرد و از كجى به راستى آورد -امّا نه به بهاى ارتكاب گناه- كه شما اصلاح شويد و من تباه. خدايتان خوار گرداند و بهره تان را اندك و بى مقدار. به شناختن باطل بيش از شناخت حقّ آگهى داريد، و چنانكه حقّ را پايمال مى كنيد گامى در راه نابودى باطل نمى گذاريد.

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در نكوهش اصحابش (كه براى جنگ با اهل شام يعنى معاويه و لشگرش خود را آماده نمى ساختند).
(1) تا چند با شما (براى حاضر نشدن براى جهاد در راه خدا) مماشات كنم، چنانكه با شترهاى جوانى كه سنگينى بار كوهان آنها را كوبيده مماشاة كنند (شما هم چون بهائم بى خرديد به اين جهت شكيبائى نداشته زير بار سختيهاى جنگ نرفته از دشمن جلوگيرى نمى نمائيد) و چنانكه با جامه هاى كهنه كه پى در پى دريده شده هر بار كه از سمتى بدوزند از طرف ديگر پاره مى گردد، مداراة مى نمايند (شما را از هر جانبى گرد آورده براى جنگ آماده مى نمايم پراكنده مى گرديد)
(2) هر گاه گروهى از لشگر اهل شام بشما نزديك شوند هر مرد شما (از ترس) در خانه خود را بسته در گوشه اى پنهان شود مانند پنهان شدن سوسمار و كفتار در لانه خود (كه به اندك آوازى در خانه خود پنهان گردند، پس)
(3) سوگند بخدا ذليل و خوار است كسيكه شما او را (در جلوگيرى از دشمن، يا در كارزار) يارى كنيد (زيرا مردمى با خرد و دلير نيستيد) و كسيكه با يارى شما (بسوى دشمن) تير اندازد (و بخواهد پيشروى او را مانع گردد) با تير سر شكسته بى پيكان تير انداخته (چنانكه از چنين تيرى بهره اى نيست از شما هم براى دفع دشمن و شكست او در كارزار سودى برده نمى شود)
(4) سوگند بخدا شما در ميان خانه ها بسياريد و در زير بيرقها كم (تا در خانه هاى خود هستيد گرد هم آمده لاف زده گزاف مى گوئيد، ولى براى جنگيدن با دشمن حاضر نمى شويد)
(5) و من آنچه را كه شما را اصلاح نمايد (براى جنگ با دشمن آماده سازد) و كجى شما را راست گرداند (فرمانبردار كند) مى دانم (مى توانم مانند ستمكاران براى پيشرفت مقاصد خود بعضى از شما را كشته يا زندانى نمايم تا ديگران عبرت گرفته از ترس مرا اطاعت نمايند) و ليكن سوگند بخدا اصلاح شما را با افساد و تباه ساختن خود جايز نمى بينم (زيرا اصلاح باين نحو سبب گرفتارى من است بعذاب الهىّ و باين امر راضى نيستم)
(6) خداوند روى شما را خوار گرداند (شما چون لياقت قبول نصيحت و پند مرا نداريد بعذاب گرفتار شويد) و حظّ و بهره هاى شما را ناقابل نمايد (در دنيا بد بخت شويد، چنانكه در آخرت هم بد بخت خواهيد بود، زيرا)
(7) حقّ را نمى شناسيد (از احكام الهيّه پيروى نمى كنيد) چنانكه با باطل آشنا هستيد (از آن پيروى مى نماييد) و در صدد ابطال باطل نيستيد، چنانكه حقّ و حقيقت را باطل مى كنيد (براه حقّ قدم ننهاده همواره در راه باطل سير مى نماييد).

چقدر با شما مدارا کنم! همچون مدارا کردن با شتران تازه کار که از سنگينى بار، پشتشان مجروح مى شود؟! و يا همچون جامه کهنه و فرسوده اى که هرگاه گوشه اى از آن را بدوزند از سويى ديگر پاره مى شود؟! هر زمان گروهى از لشکريان شام به شما نزديک مى شوند، هر يک از شما در را به روى خود مى بندد و همچون سوسمار در لانه خود مى خزد و يا همانند کفتار که در خانه خويش پنهان شده، مخفى مى گردد. به خدا سوگند! ذليل آن کسى است که شما ياورِ او باشيد، و آن کس که به وسيله شما (به سوى دشمن) تيراندازى کند، همچون کسى است که تيرى بى پيکان و بدون پايه رها سازد. به خدا سوگند! جمعيّت شما در ميدان گاههاى شهر (و مجالس بزم) زياد است، ولى در سايه پرچم هاى ميدانِ نبرد (و عرصه رزم) کم است.
من به خوبى مى دانم چه چيز شما را اصلاح مى کند و کژى هاى شما را راست مى نمايد، ولى هرگز اصلاحِ شما را، با تباه ساختن خويش جايز نمى شمرم. خداوند صورت هاى شما را بر خاک مذلّت بگذارد و بهره شما را (از حيات سعادتمندانه) نابود کند. شما آن گونه که باطل را مى شناسيد، نسبت به حق شناخت نداريد و آن چنان که در ابطال حق کوشا هستيد، براى از ميان بردن باطل اقدام نمى کنيد!