ترجمه خطبه 71 نهج البلاغه

و من خطبة له (علیه السلام) في ذم أهل العراق و فيها يوبّخُهم على ترك القتال و النصر يكاد يتم ثم تكذيبهم له‏:

أَمَّا بَعْدُ، يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ فَإِنَّمَا أَنْتُمْ كَالْمَرْأَةِ الْحَامِلِ حَمَلَتْ فَلَمَّا أَتَمَّتْ أَمْلَصَتْ وَ مَاتَ قَيِّمُهَا وَ طَالَ تَأَيُّمُهَا وَ وَرِثَهَا أَبْعَدُهَا. أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَتَيْتُكُمُ اخْتِيَاراً وَ لَكِنْ جِئْتُ إِلَيْكُمْ سَوْقاً وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تَقُولُونَ عَلِيٌّ يَكْذِبُ قَاتَلَكُمُ اللَّهُ تَعَالَى فَعَلَى مَنْ أَكْذِبُ؟ أَ عَلَى اللَّهِ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِهِ، أَمْ عَلَى نَبِيِّهِ؟ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ. كَلَّا وَ اللَّهِ لَكِنَّهَا لَهْجَةٌ غِبْتُمْ عَنْهَا وَ لَمْ تَكُونُوا مِنْ أَهْلِهَا وَيْلُ أُمِّهِ كَيْلًا بِغَيْرِ ثَمَنٍ لَوْ كَانَ لَهُ وِعَاءٌ «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ‏».

ترجمه: محمد دشتی (ره)

در سال 38 هجرى و پس از فريب خوردن كوفيان از مكر و حيله عمرو عاص و معاويه، هشدار گونه فرمود

علل نكوهش اهل عراق

پس از ستايش پروردگار، اى مردم عراق، همانا شما به زن بار دارى مى مانيد(1) كه در آخرين روزهاى بار دارى جنين خود را سقط كند، و سرپرستش بميرد، و زمانى طولانى بى شوهر ماند، و ميراث او را خويشاوندان دور غارت كنند. آگاه باشيد من با اختيار خود به سوى شما نيامدم بلكه به طرف ديار شما كشانده شدم.

به من خبر دادند كه مى گوييد على دروغ مى گويد. خدا شما را بكشد، بر چه كسى دروغ روا داشته ام آيا به خدا دروغ روا داشتم در حالى كه من نخستين كسى هستم كه به خدا ايمان آوردم،(2) يا بر پيامبرش؟ در حالى كه من اول كسى بودم كه او را تصديق كردم. نه به خدا هرگز، آنچه گفتم واقعيّتى است كه شما از دانستن آن دوريد، و شايستگى درك آن را نداريد.

مادرتان در سوگ شما زارى كند «واى، واى، سر دهد» پيمانه علم را به شما به رايگان بخشيدم، اگر ظرفيّت داشته باشيد، و به زودى خبر آن را خواهيد فهميد.


  1. ضرب المثل است: زیرا کوفیان پس از تحمّل فراوان سختی های جنگ صفّین در آخرین لحظه های پیروزی، فریب قرآن های بالای نیزه را خوردند.
  2. علاّمه امینی در ج3 الغدیر در صفحات 219 تا 247 با یکصد حدیث از کتب اهل سنّت این حقیقت را اثبات می کند. نویسندگان بزرگ اهل سنّت و اصحاب رسول خدا (ص) این روایت ((بریده اسلمی)) را نقل کردند و قبول دارند که: ((اَوحی الی رَسولُ الله یَومَ الإِثنین وَصَلّی عَلِیُّ یوم الثَلاثا)) ((روز دوشنبه بر پیغمبر (ص) وحی نازل شد و روز سه شنبه علی (ع) نماز خواند)). صحیح ترمذی، ج2، ص214 - و - مستدرک حاکم، ج3، ص112.
سیاسی عقیدتی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سخنى از آن حضرت (ع) در نكوهش مردم عراق:

اما بعد، اى مردم عراق، شما همانند زنى آبستن هستيد كه چون مدت حملش به سر آيد، بچه خود مرده بيفكند و سرپرستش بميرد و بيوگيش مدت گيرد و آنكه به او از همه دورتر است، ميراثش بخورد.

به خدا سوگند، كه من به اختيار خود به نزد شما نيامدم، بلكه دست حوادث بود كه مرا بدين سوى سوق داد. به من خبر رسيده كه گفته ايد: على دروغ مى بندد. خدايتان بكشد به چه كسى دروغ مى بندم؟ آيا به خدا دروغ مى بندم، در حالى كه، من نخستين كسى هستم كه به او ايمان آورده ام يا بر پيامبر او دروغ مى بندم، در حالى كه، من نخستين كسى هستم كه او را تصديق كرده ام. به خدا سوگند، كه نه چنين است بلكه آنچه مى گفتم معنى آن درنمى يافتيد زيرا شايسته دريافت آن نبوديد.

اى شگفتا، شگفتا، دانش و حكمت را برايگان پيمانه مى كنم، اگر آن را ظرفى باشد. «شما پس از اندك زمانى از خبر آن آگاه خواهيد شد.»

از خطبه هاى آن حضرت است در سرزنش اهل عراق:

پس از حمد حق، اى اهل عراق، شما همچون زن حامله اى هستيد كه بار دار شده، و پس از دوران بار دارى طفل مرده بزايد و شوهرش بميرد، و دوره بيوه گيش طولانى شود، و دورترين اشخاص ارثش را ببرد. بدانيد به خدا قسم آمدنم به سوى شما از روى اختيار نبود، اضطرار مرا به سوى شما كشيد.

به من خبر رسيده كه شما مى گوييد: على دروغ مى گويد خدا شما را بكشد بر چه كسى دروغ بندم برخدا؟ من اولين كسى هستم كه به حق ايمان آوردم. يا بر پيامبر خدا من نخستين فردى هستم كه او را تصديق نمودم. نه هرگز به خدا قسم، اما سخنانى است كه از پيامبر گرفته ام كه شما از آن غايب بوديد، و لياقت شنيدن آن را نداشتيد.

مادر آن كه گفت «على دروغ مى گويد» به عزا بنشيند، اگر ظرفيت داشته باشد علم و حكمت را رايگان در اختيارش مى گذارم، «و در آينده حقيقت آنچه را به شما خبر دادم خواهيد دانست».

و از خطبه هاى آن حضرت است در نكوهش مردم عراق:

اى مردم عراق:

همانا زن آبستنى را مانيد كه چون مدّت باربردارى اش سرآيد، كودك را مرده زايد. سرپرست او مرده، و زمانى دراز بى شوى به سر برده، و دورترين كس به وى، ميراث او خورده.

به خدا، كه اين سفر را به اختيار نگزيدم، بلكه خود را در آمدن نزد شما ناچار ديدم شنيده ام، مى گوييد على دروغ مى گويد. خدايتان مرگ دهاد بر كه دروغ مى بندم بر خدا و من نخستين كس هستم كه بدو ايمان آوردم يا بر پيامبر او، و اوّلين كس منم كه وى را تصديق كردم. بخدا هرگز، لكن آنچه مى گويم سخنى است كه از دانستن معنى آن بدوريد، كه شايستگى فهم آن نداريد و به نادانى خود مغروريد. واى بر شما كه پيمانه علم را بر شما به رايگان پيمودم «و خواهيد دانست معنى آنچه فرمودم.»

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در نكوهش مردم عراق (در جنگ صفّين چون لشگر شام شكست خورده بدستور عمرو ابن عاص قرآنها بر سر نيزه ها زده اظهار عجز و ناتوانى نمودند، و بر اثر اين مكر و حيله لشگر عراق در جنگيدن با ايشان سستى نموده و از فتح و فيروزى حتمى كه بدستشان مى آمد گذشته بجنگ خاتمه دادند، حضرت فرمود):
(1) بعد از سپاس و ستايش خداوند متعال و درود بر پيغمبر اكرم، اى مردم عراق شما چون زن آبستنى هستيد كه پس از تحمّل مدّت حمل بچه را سقط كرده مرده بيندازد و شوهرش بميرد و بيوگى او طول بكشد، و (پس از مرگ چون فرزند و شوهرى نداشته) بيگانه ترين اشخاص ميراثش را ببرد (در اين جنگ رنج بسيار كشيديد و چون فتح و فيروزى بشما نزديك شد فريب خورده آنرا از دست داديد و به حكومت حكمين راضى گشتيد و از رأى امامتان پيروى ننموده خود را بى پيشوا فرض كرديد تا اينكه دشمن بيگانه شهرهايتان را بتصرّف در آورده بر شما مسلّط گرديد).
(2) آگاه باشيد سوگند بخدا من با اختيار بسوى شما نيامدم (حركت من از مدينه و آمدنم بسوى شما و ماندن در كوفه به دلخواه نبود) و ليكن (در جنگ جمل چون لشگر حجاز براى كمك با من وافى نبود و لشگر شما را مى خواستم، لذا) بناچار آمدم (و چون پس از جنگ با اهل بصره جنگ با مردم شام پيش آمد از اين جهت مجبور شدم در شهر شما اقامت نمايم)
(3) و بمن خبر رسيده كه شما (از روى نفاق و دوروئى) مى گوئيد: علىّ دروغ مى گويد، خدا شما را بكشد (رحمتش را از شما دور گرداند). بر كه دروغ مى گويم؟ آيا بر خدا دروغ مى بندم من كه اوّل كسى هستم كه باو ايمان آورده ام، يا بر پيغمبر او دروغ مى بندم، من كه اوّل كسى هستم كه او را تصديق نموده ام
(4) سوگند بخدا چنين نيست (كه شما مى گوئيد) و ليكن سخنانم صحيح و گفتارم فصيح است، شما كه در آن هنگام (كه آنرا از پيغمبر فرا مى گرفتم) حاضر نبوديد، و (اگر هم حاضر بوديد) لياقت شنيدن آنرا نداشتيد (چون اخبار بغيب را نمى فهميديد بر شما پوشيده ماند)
(5) واى بر مادر او (كه مرا تكذيب ميكند يعنى مادر به مرگ او نشيند، زيرا) بى بها پيمانه ميكنم (همه چيز را ياد مى دهم بدون توقّع و مزد) اگر او را ظرفى باشد (استعداد داشته باشد) و هر آينه خواهيد دانست راستى گفتار را بعد از اين (در قيامت كه بكيفر گفتار خود مبتلى خواهند شد، يا پس از وفات آن حضرت وقتى كه بنى اميّه بر آنها مسلّط گشته آنچه كه آن بزرگوار از آينده خبر داده بود بر آنان هويدا گرديد. جمله «و لتعلمنّ نبأه بعد حين» را از قرآن كريم اقتباس فرموده. سوره 38 آیه 88).

امّا بعد، اى مردم عراق! شما به زن باردارى مى مانيد که در آخرين روزهاى دوران حملش، جنين خود را ساقط کند و با اين حال قيّم و سرپرستش نيز بميرد و بيوگى او به طول انجامد (سپس از دنيا برود) و ميراثش را دورترين بستگانش ببرند (چراکه نتوانست فرزند سالمى به دنيا آورد). آگاه باشيد! به خدا سوگند! من به ميل خود، به سوى شما نيامدم; بلکه حوادث اضطرارى مرا به طرف شما حرکت داد. به من خبر رسيده است که (بعضى از شما) مى گوييد: «على خلاف مى گويد»، خدا شما را بکشد! به چه کسى دروغ بستم؟ آيا به خدا، حال آنکه نخستين مؤمن به او بوده ام; يا به پيامبرش؟ حال آن که نخستين تصديق کننده او بوده ام.

نه به خدا سوگند! اين گونه نيست (که منافقان کوردل مى پندارند) بلکه آنچه گفته ام واقعيتى است که شما از آن غايب بوديد (بلکه) اهل درک آن نبوديد. مادرِ آن گوينده به عزايش بنشيند! اگر آنها ظرفيت مى داشتند، اينها پيمانه اى بود (از علوم و دانشها و معارف والا) که رايگان در اختيارشان قرار مى گرفت. «و به زودى خبر آن را خواهيد دانست».