ترجمه خطبه 93 نهج البلاغه

و من خطبة له (علیه السلام) و فيها ينبّه أميرَ المؤمنين على فضله و علمه و يبيّن فتنة بني أمية: أَمَّا بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَيْهَبُهَا وَ اشْتَدَّ كَلَبُهَا، فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِي] تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً، وَ لَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِي وَ نَزَلَتْ بِكُمْ كَرَائِهُ الْأُمُورِ وَ حَوَازِبُ الْخُطُوبِ لَأَطْرَقَ كَثِيرٌ مِنَ السَّائِلِينَ وَ فَشِلَ كَثِيرٌ مِنَ الْمَسْئُولِينَ. وَ ذَلِكَ إِذَا قَلَّصَتْ حَرْبُكُمْ وَ شَمَّرَتْ عَنْ سَاقٍ وَ [كَانَتِ] ضَاقَتِ الدُّنْيَا عَلَيْكُمْ ضِيقاً تَسْتَطِيلُونَ مَعَهُ أَيَّامَ الْبَلَاءِ عَلَيْكُمْ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ لِبَقِيَّةِ الْأَب...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

برخى از مورّخان نقل كرده اند كه اين سخنرانى امام عليه السّلام پس از حادثه جنگ نهروان در سال 38 هجرى ايراد شد

1. ويژگى هاى علمى و سياسى امام على عليه السّلام

پس از حمد و ستايش پروردگار، اى مردم من بودم كه چشم فتنه را كندم، و جز من هيچ كس جرأت چنين كارى را نداشت، آنگاه كه امواج سياهى ها بالا گرفت و به آخرين درجه شدّت خود رسيد. پس از من بپرسيد پيش از آن كه مرا نيابيد.(1)

سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست، نمى پرسيد از چيزى كه ميان شما تا روز قيامت مى گذرد، و نه از گروهى كه صد نفر(2) را هدايت يا گمراه مى سازد، جز آن كه شما را آگاه مى سازم و پاسخ مى دهم. و از آن كه مردم را بدان مى خواند و آن كه رهبريشان مى كند و آن كه آنان را مى راند، و آنجا كه فرود مى آيند و آنجا كه بار گشايند و آن كه از آنها كشته شود و آن كه بميرد، خبر مى دهم.

آن روز كه مرا از دست داديد، و نگرانى ها و مشكلات بر شما باريدن گرفت، و بسيارى از پرسش كنندگان به حيرت فرو رفته مى گويند سر انجام چه خواهد شد كه گروه بسيارى از پرسش شوندگان از پاسخ دادن فرو مانند.

2. خبر از فتنه هاى آينده

اين حوادث هنگامى رخ نشان مى دهد كه جنگ در ميان شما طولانى شود، و دنيا چنان بر شما تنگ گردد كه ايّام بلا را طولانى پنداريد، تا روزى كه خداوند پرچم فتح و پيروزى را براى باقى مانده نيكان شما به اهتزاز در آورد (زمان ظهور حضرت حجّت عجل اللّه تعالى فرجه الشريف).

فتنه ها آنگاه كه روى آورند با حق شباهت دارند، و چون پشت كنند حقيقت چنانكه هست، نشان داده مى شود، فتنه ها چون مى آيند شناخته نمى شوند، و چون مى گذرند، شناخته مى شوند، فتنه ها چون گرد بادها مى چرخند، از همه جا عبور مى كنند، در بعضى از شهرها حادثه مى آفرينند و از برخى شهرها مى گذرند.

3. خبر از فتنه هاى بنى اميّه

آگاه باشيد همانا ترسناكترين فتنه ها در نظر من، فتنه بنى اميّه بر شما است، فتنه اى كور و ظلمانى كه سلطه اش همه جا را فرا گرفته و بلاى آن دامنگير نيكوكاران است.

هر كس آن فتنه ها را بشناسد نگرانى و سختى آن دامنگيرش گردد، و هر كس كه فتنه ها را نشناسد، حادثه اى براى او رخ نخواهد داد.

به خدا سوگند بنى اميّه بعد از من براى شما زمامداران بدى خواهند بود، آنان چونان شتر سركشى كه دست به زمين كوبد و لگد زند و با دندان گاز گيرد و از دوشيدن شير امتناع ورزد، با شما چنين برخوردارى دارند، و از شما كسى باقى نگذارند، جز آن كس كه براى آنها سودمند باشد يا آزارى بدانها نرساند.

و بلاى فرزندان بنى اميّه، بر شما طولانى خواهد ماند چندان كه يارى خواستن شما از ايشان چون يارى خواستن بنده باشد از مولاى خويش يا تسليم شده از پيشواى خود.

فتنه هاى بنى اميّه پياپى با چهره اى زشت و ترس آور، و ظلمتى با تاريكى عصر جاهليّت، بر شما فرود مى آيد. نه نور هدايتى در آن پيدا، و نه پرچم نجاتى در آن روزگاران بچشم مى خورد.

4. سرانجام تلخ و دردناك بنى اميّه

ما اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آن فتنه ها در امانيم و مردم را بدان نمى خوانيم، سپس خدا فتنه هاى بنى اميّه را نابود، و از شما جدا خواهد ساخت مانند جدا شدن پوست از گوشت، كه با دست قصّابى انجام پذيرد خدا با دست افرادى، خوارى و ذلّت را به فرزندان اميّه مى چشاند كه به سختى آنها را كنار مى زنند، و جام تلخ بلا و ناراحتى و مصيبت را در كامشان مى ريزند، و جز شمشير چيزى به آنها نمى دهند، و جز لباس ترس بر آنها نپوشانند.

در آن هنگام، قريش دوست دارد آنچه در دنياست بدهد تا يك بار مرا بنگرد، گر چه لحظه كوتاهى (به اندازه كشتن شترى) باشد، تا با اصرار چيزى را بپذيرم كه امروز پاره اى از آن را مى خواهم نمى دهند.


  1. همه مورّخان و صاحب نظران اعتراف کردند، در طول تاریخ اسلام، کسی جز امام علی (ع) به هر پرسشی پاسخ نداد، و هرکس ادّعا کرد و گفت از من بپرسید تا پاسخ دهم، رسوا شد و نتوانست به هر سؤالی پاسخ دهد.
  2. ابن ابی الحدید می گوید: چون کمتر از عدد ((صد)) چیزی به حساب نمی آمد، امام (ع) این عدد را مطرح فرمود.
سیاسی اعتقادی تاریخی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

اما بعد. اى مردم، من چشمان فتنه را بركندم و جز من كسى را دل اين كار نبود. و اين در زمانى بود كه آشوب آن، جهان را تيره و تار كرده بود و گزند آن همه را رسيده بود.

اكنون، پيش از آنكه مرا نيابيد، هر چه خواهيد از من بپرسيد. سوگند به آنكه جان من در قبضه قدرت اوست، از هر واقعه اى كه از اين زمان تا روز قيامت اتفاق مى افتد، اگر از من بپرسيد شما را پاسخ خواهم داد و نيز از آن گروه كه صد كس را هدايت كنند و صد كس را گمراه، خبر مى دهم. و مى گويم كه دعوت كننده آنها كيست و پيشروشان كيست و رهبرشان كدام است. و مى گويم كه اشتران خود را به كجا مى خوابانند و در كجا بار مى گشايند و كدام يك از آنان كشته مى شود و كدام يك خود مى ميرد.

اگر من در ميان شما نباشم و دشواريها و حوادث ناگوار بر شما فرود آيد، بسيارى از پرسندگان سر در جيب حيرت فرو كنند و بسيارى از پاسخ دهندگان از پاسخ عاجز آيند. و اين به هنگامى است كه جنگها در ميان شما به دراز كشد و لهيب آن افروخته گردد و جهان بر شما تنگ شود، روزهاى بلا و مصيبتتان به دراز كشد. تا آن گاه، كه خدا آن گروه از نيكوكاران را، كه در ميان شما باقى مانده اند، پيروزى دهد.


هنگامى كه فتنه ها روى در آمدن دارند، حق و باطل به هم آميخته شود و، چون بازگردند، حقيقت آشكار شود. به هنگام روى آوردن، ناشناخته اند و چون بازگردند، شناخته آيند. فتنه ها چون بادها در گردش اند. به شهرى مى رسند و از شهرى مى گذرند.

آگاه باشيد، كه ترسناكترين فتنه ها، فتنه بنى اميه است كه مى ترسم گرفتار آن گرديد. فتنه بنى اميه فتنه اى است كور و تاريك. فرمانرواييش همه را در برگيرد ولى گزندش گروهى خاص را رسد. هركس آن فتنه را ببينند گزندش به او رسد و آنكه نبيندش از گزندش بركنار ماند. به خدا سوگند پس از من بنى اميه را فرمانروايانى نابكار خواهيد يافت. چون ماده شترى پير و بدخو كه به هنگام دوشيدن به دهان گاز گيرد و دستها بر زمين كوبد و لگد اندازد و نگذارد كسى شيرش را بدوشد.

بنى اميه در ميان شما همواره چنين باشند، و در ميان شما باقى نگذارند، مگر كسى كه به حالشان سودمند بود يا دست كم زيانى از او نزايد. بلا و فتنه اين قوم در ميان شما بر دوام بود تا انتقام گرفتن شما از يكى از ايشان چونان انتقام گرفتن برده اى از صاحبش شود، يا تابعى از متبوعش. فتنه و فساد بنى اميه را، كه به سراغ شما مى آيد، چهره اى است زشت و هول انگيز، شيوه كارش به شيوه زمان جاهليت ماند. نه نور هدايتى در آن پديدار است و نه نشانه اى از راه حق در آن ديده شود.


و ما اهل بيت از گناه آن فتنه ها بدوريم و نتوانيم از دعوت كنندگان باشيم. سرانجام، خداوند آن فتنه ها را از شما دور گرداند، چون دور كردن پوست از تن حيوان، به دست كسى که بنى اميه را به خوارى و مذلت افكند و بقهر از تخت فرمانروايى به زير كشد و شرنگ مرگ به جانشان ريزد و جز به زبان شمشير با آنان سخن نگويد و جز پلاس خوف بر آنان نپوشاند. در اين حال، قريش دوست دارد كه دنيا را و، هر چه در آن هست، بدهد و يك بار مرا ببيند، هر چند، زمانى كوتاه بود، تا آنچه را امروز برخى از آن را از ايشان مى طلبم و نمى دهند، همه اش را يكباره به من تسليم كنند.

از خطبه هاى آن حضرت است در بيان فضل و علم خود، و خبر از فتنه بنى اميه:

اما بعد، اى مردم، من بودم كه چشم فتنه را كور كردم، و كسى جز من بر آن جرأت نداشت، بعد از آنكه تاريكى فتنه ها همه جا را گرفته، و سختى هارى آن رو به فزونى نهاده بود. پس پيش از آنكه مرا نيابيد از من بپرسيد، به خدايى كه جانم در قبضه قدرت اوست از آنچه كه از امروز تا قيامت رخ خواهد داد و نيز در باره گروهى كه صد نفر را هدايت كند و صد نفر را به گمراهى برد از من نخواهيد پرسيد مگر اينكه شما را از دعوت كننده و جلودار و راننده شان و جاى فرود آمدن مركبها و بار اندازشان و آن كه از اهل آنها كشته مى شود، و آن كه به مرگ طبيعى مى ميرد خبر خواهم داد.

و اگر مرا از دست بدهيد و آن گاه حوادث ناگوار و مشكلات طاقت فرسا بر شما فرود آيد بسيارى از پرسش كنندگان سر فرود آورند و جمع زيادى از پرسش شوندگان از جواب فرو مانند، و اين زمانى است كه پيكار و نبرد در ميان شما ادامه يابد و دامن بالا زند، و دنيا بر شما تنگ گردد آنچنان كه ايّام بلا و ابتلا را بر خود طولانى انگاريد، تا اينكه خداوند براى باقى ماندگان از نيكان شما پيروزى پيش آرد.


فتنه ها به وقتى كه روى آرند عامل اشتباه شوند، و چون از ميان بروند حقيقت آن بر همه معلوم گردد. فتنه ها به وقت آمدن ناشناس اند، و هنگام رفتن شناخته مى شوند. فتنه ها همچون باد در گردشند، به شهرى اصابت مى كنند و از شهرى مى گذرند.

بدانيد كه ترسناكترين فتنه ها به نظر من در زندگى شما فتنه بنى اميّه است، زيرا فتنه اى است كور و تاريك و فراگير، و بلايش مخصوص مردم با ايمان است، آن كه در آن فتنه ها بصير و داناست بلا دامنگيرش مى گردد، و هر كه كور دل و نابيناست بلا از او دور مى ماند به خدا قسم پس از من بنى اميّه را براى خود حاكمان بدى خواهيد يافت، آنان مانند شتر بد خلقى هستند كه با دهان گاز مى گيرد، و با دست به سر صاحبش مى كوبد، و با پاى لگد مى اندازد، و از دوشيدن شيرش مانع مى شود. با شما دائما بر همين رويّه اند تا كسى از شما را باقى نگذارند مگر كسى كه براى آنها سودمند باشد، يا به ايشان زيانى نرساند. سخت گيرى آنان از شما بر طرف نخواهد شد تا جايى كه غلبه شما بر آنان به پيروزى برده بر ارباب، يا فرمانبر بر فرمانده اش ماند فتنه ايشان بر شما زشت و وحشتناك و به رويه دوران جاهليت وارد مى گردد، در آن فتنه نه علامت هدايتى يافت مى گردد و نه نشانه نجاتى ديده مى شود.


ما اهل بيت از آن فتنه بر طريق نجاتيم، و در آن وقت قدرت دعوت در ما نيست. آن گاه خداوند مانند جدا شدن پوست از گوشت، آن فتنه ها را از شما جدا مى كند به واسطه كسى كه به آنان ذلت و خوارى مى دهد، و به شدّت آنان را از ميدان به در مى كند، و جام تلخ بلا در كامشان مى ريزد، جز شمشير به آنان ندهد، و جز لباس ترس بر آنان نپوشاند. در آن وقت قريش دوست دارد دنيا و آنچه در آن است را از دست بدهد و عوض آن يك بار ديگر رهبرى مرا اگر چه زمانش به اندازه قربانى كردن شتر كم باشد ببيند تا از آنان بپذيرم چيزى را كه امروز مقدارى از آن را مى طلبم و به من نمى دهند.

امّا بعد، اى مردم من فتنه را نشاندم و كسى جز من دليرى اين كار را نداشت، از آن پس كه موج تاريكى آن برخاسته بود، و گزند همه جا را فرا گرفته. از من بپرسيد، پيش از آنكه مرا نيابيد. بدان كس كه جانم به دست اوست، نمى پرسيد از چيزى كه ميان شما تا روز قيامت است، و نه از گروهى كه صد تن را به راه راست مى خواند و صد را موجب ضلالت است، جز آنكه شما را از آن آگاه مى كنم: از آن كه مردم را بدان مى خواند، و آن كه رهبريشان مى كند، و آن كه آنان را مى راند، و آنجا كه فرود آيند، و آنجا كه بار گشايند، و آن كه كشته شود از آنان، و آن كه بميرد از ايشان، و اگر مرا از دست داديد، و در كارهاى ناپسند و دشواريهاى ناخوشايند در افتاديد، بسيارى از پرسندگان از دهشت خاموش شوند، و سر در پيش افكنند، و بسيارى از پرسيدگان در پاسخ كاهلى كنند، و اين هنگامى است كه پيكار ميان شما دراز و فراگير شود و سختى آن آشكار، و جهان بر شما تنگ گردد و زندگى دشوار.

روزهاى بلاى خود را دراز شماريد. -و بسيار در آن بلا عمر به سر آريد- تا آنكه خدا بر مانده نيكوان -ببخشايد- و به روى آنان -درى- گشايد. همانا، فتنه ها چون روى آورد، باطل را به صورت حقّ آرايد، و چون پشت كند، حقيقت چنانكه هست نمايد.


فتنه ها چون روى آرد نشناسندش، و چون بازگردد دانندش. چون بادهاى گرد گردانند، به شهرى برسند و شهرى را واگذارند. همانا، ترسناكترين فتنه ها، در ديده من، فتنه فرزندان اميّه است، كه فتنه اى است سر در گم و تار. حكومت آن بر همگان، و آزارش دامنگير خاص از مردم ديندار. آن كه فتنه را نيك بيند و بشناسد، آزار آن بدو رسد. و آن كه آن را نبيند از بلاى آن رهد.

به خدا سوگند پس از من فرزندان اميّه را، براى خود اربابان بدى خواهيد يافت: چون ماده شتر كلانسال بدخوى كه به دست به زمين كوبد و به پا لگد زند و به دهان گاز گيرد، و دوشيدن شيرش را نپذيرد. پيوسته با شما چنين كنند، تا از شما كسى را به جاى نگذارند، جز آنكه به آنان سودى رساند، يا زيانى به ايشان باز نگرداند. و بلاى آنان چندان ماند كه يارى خواستن شما از ايشان، چون يارى خواستن بنده باشد از خداوندگارى كه او را پرورده، يا همراهى آنكه همراهى او را پذيرفته. بلاى آنان بر سرتان آيد، با چهره اى زشت و ترس آور، و ظلمتى با تاريكى عصر جاهليت برابر. نه نور هدايتى در آن آشكار، و نه نشانى در آن پديدار.


ما اهل بيت از آن فتنه در امانيم، و مردم را بدان نمى خوانيم. سپس خدا آن فتنه را براندازد چنانكه -سلّاخى- پوست را -از تن گوسفند- جدا سازد، به دست كسى كه آنان را خوار و ذليل گرداند و به راهى كه نخواهند براند، و جام لبالب -بلا- را بديشان خوراند. عطايى جز شمشير به آنان نبخشد، و خلعتى جز ترس و بيم بر تنشان نپوشد. در اين هنگام قريش دوست دارد دنيا را با آنچه در آن هست بدهد، و زمانى كوتاه مرا ببيند، تا آنچه امروز برخى از آن را مى خواهم و به من نمى دهند يكجا تسليم نمايد.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (كه پس از خاتمه جنگ نهروان فرموده و از خطبه هاى مشهوره آن بزرگوار مى باشد كه در آن فضائل و مناقب خود را شرح داده و براى جهّال و غافلين مقام و منزلت خويش را بيان كرده تا بدستور او رفتار نموده امر و فرمانش را پيروى نمايند، و بعد از آن از فتنه و فساد بنى اميّه و سختيهايى كه در زمان سلطنت و پادشاهى هر يك از آنها بمردم وارد شده و انقراض دولت آنان خبر داده):
(1) پس از حمد و ثناى الهىّ و درود بر پيغمبر اكرم، اى مردم من چشم فتنه و فساد را كور كردم (با طلحه و زبير و پيروانشان در جنگ جمل و با معاويه و لشگرش در جنگ صفّين و با خوارج در نهروان جنگيده نگذاشتم فسادشان عالم گير گردد) و غير از من كسى بر (دفع) آن فتنه و فساد جرأت نداشت، پس از آنكه تاريكى آن موج زده و سختى آن رو به افزونى نهاده بود (همه جا را فتنه فرا گرفته هيچكس نمى دانست چه بايد كرد، زيرا اهل اسلام حكم جنگيدن با اهل قبله را از آن پيش ندانسته جرأت بر آن نداشتند، چنانكه ابن عمر و سعد ابن مالك و ابو موسى و مانند ايشان از آن حضرت كناره كرده گفتند: از اين فتنه اى كه در ميان مسلمانان واقع شده اجتناب و دورى سزاوار است) پس (چون بهمه چيز دانا هستم احكام و مسائل دين خود را) از من بپرسيد پيش از آنكه مرا نيابيد، و (بحكم عقل و نقل جرأت نيست كسيرا جز علىّ ابن ابى طالب و ائمّه طاهرين عليهم السّلام كه در بالاى منبر بگويد: فاسألوني قبل أن تفقدونى يعنى بپرسيد از من پيش از آنكه مرا نيابيد. زيرا پرسشها بيشمار و گوناگون است، بعضى راجع بمعقول و برخى مربوط بمنقول و دسته اى در باب عالم شهود و پاره اى در باره عالم غيب و همچنين راجع به گذشته و يا آينده و يا زمان حال باشد، و ممكن نيست كسى بتواند اين پرسشها را پاسخ گويد مگر كسيكه از جانب خداوند تأييد شده و از منبع علم و حكمت و سرچشمه كمال و معرفت، علوم اوّلين و آخرين را آموخته باشد)
(2) سوگند بآن كسيكه جان من بدست قدرت او است از اين زمان تا قيامت چيزى (خبرى) را از من سؤال نمى كنيد و از گروهى كه صد كس (كمتر يا بيشتر) را هدايت نمايند و صد كس را گمراه سازند (مردمى كه زمامدار شوند و سبب رستگارى يا گمراهى گردند) پرسش نمى نمائيد مگر آنكه بشما خبر مى دهم (پيش گوئى ميكنم) از خواننده و جلودار و راننده (زمامداران) آن گروه (مانند ساربانان كه شتران را بهر كجا بخواهند مى كشانند) و از جاى فرود آمدن و بار گيرى (محلّ اجتماع) ايشان و از كسيكه از آنان كشته ميشود و آنكه از آنها مى ميرد،
(3) و اگر مرا نيابيد (ميان شما نباشم) و پيش آمدهاى بد و كارهاى دشوار بر شما فرود آيد بسيارى از سؤال كنندگان (بسبب حيرانى بسيار) سر در پيش خواهند افكند (و خاموش بوده راه نجات از آن پيش آمدهاى بد و كارهاى دشوار را نمى يابند) و بسيارى از پاسخ دهندگان (بسبب جهل و نادانى از پاسخ گفتن) ترسناك (و عاجز) باشند، و اين در وقتى است كه جنگ بسيار ميان شما واقع گشته و (فتنه و فساد آن) سخت گردد، و (بسبب گرفتارى و بيچارگى) دنيا بر شما تنگ شود كه روزهاى بلاء (مدّت سختى) را دراز شماريد (هر ساعتى را روزى يا بيشتر پنداريد) تا اينكه خداوند نيكوكاران از شما را فتح و فيروزى دهد.


(4) هرگاه فتنه ها (بمردم) رو آورد (باطل بحقّ و فساد و بصلاح) اشتباه ميشود، و زمانيكه از بين برود (و فتنه جويان مضمحلّ و نابود شوند، مردم را بباطل و فساد) آگاه سازد (آنگاه بحقّ و صلاح پى برده بجهل و نادانى خود اعتراف نمايند، زيرا) چون فتنه ها رو آورد (نادرستيهاى آنها) معلوم نيست، و چون پشت گرداند (از بين برود) شناخته شود (مادامى كه فتنه و فساد بر پا است حقّ ناپيدا است و چون آتش آن فرو نشيند حقّ آشكار گردد) فتنه ها (در همه جا) مانند دور زدن بادها دور مى زند، به شهرى مى رسد و از شهرى مى گذرد (فتنه جويان همه جا مشغول فساد و تباهكارى مى باشند، گاهى مردم شهرى به آتش آنان سوخته گاهى از آن شهر گذشته مردم شهر ديگرى را مى سوزانند).
(5) آگاه باشيد ترسناكترين (بزرگترين و سختترين) فتنه ها بر شما بنظر من فتنه بنى اميّه است (حرمت رسول خدا را هتك كرده سبطين آن بزرگوار امام حسن و امام حسين «عليهما السّلام» را بقتل رسانده خانه خدا را خراب نموده هشتاد سال بر روى منابر اسلام نسبت به اميرالمؤمنين جسارت نمودند و مردم را به دورى جستن از آن حضرت وادار كرده هر كس زير بار اين كار زشت نرفته او را كشته يا از شهرها بيرون كرده خانه اش را خراب و ويران مى ساختند و سنّت را بدعت و بدعت را سنّت مى دانستند) پس آن فتنه اى كور و تاريك است (راه صلاح و رستگارى در آن گمشده و زيانش در دين و دنيا هويدا است) حكومت و سلطنت آن همه جا را فرا گيرد و بلاء و سختى آن مخصوص (پرهيزكاران و شيعيان) است، هر كسيكه در آن فتنه بينا باشد (با كارهاى زشت بنى اميّه مخالفت نمايد) بلاء و سختى باو رو آورد، و كسيكه نابينا باشد (به كارهاى زشت آنان ايراد نكرده اوامر و نواهى آنها را پيروى كند) بلاء از او دور (در رفاه و آسايش) است،
(6) سوگند بخدا بعد از من بنى اميّه براى شما زمامداران بدى خواهند بود، مانند شتر پير لگد انداز بد خو كه (هنگام دوشيدن دوشنده را) به دهانش گاز مى گيرد، و به دستش (بر سر او) كوبيده به پايش لگد زند و از دوشيدن شير جلوگيرى نمايد (خلاصه نيكان را اذيّت و آزار رسانيده مى كشند و از بيت المال مسلمين چيزى بمستحقّين نمى دهند) همواره بر شما تسلّط دارند تا از شما كسيرا (روى زمين) باقى نگذارند مگر اينكه براى آنان سود داشته يا زيان بايشان وارد نياورد (از آنها پيروى كند يا لا اقلّ بر خلاف مقاصدشان سخنى نگفته قدمى بر ندارد) و همواره بلاء و تسلّط آنان (بر شما) برقرار است بطوريكه انتقام گرفتن يكى از شما از ايشان مانند انتقام گرفتن غلام از آقاى خود و تابع از متبوعش مى باشد (زير دست و مانند بنده زر خريد آنان هستيد كه نمى توانيد از حقوق خويش دفاع كنيد)
(7) فتنه و فساد ايشان بد منظر و ترسناك و به رويّه مردم زمان جاهليّت (كه بجنگ و خونريزى و غارت و دزدى و بى عفّتى عادت داشتند) بر شما وارد مى گردد، و نيست علامتى از هدايت و رستگارى در آن فتنه و نه نشانه اى كه (راه حقّ بآن) ديده شود.


ما اهل بيت از گناه آن فتنه ها خواهيم رست (از رويّه فتنه جويان بيزارى جسته طبق دستور خداوند متعال رفتار خواهيم نمود) و در آن اوقات نمى توانيم (كسيرا آشكار براه حقّ) دعوت نماييم،
(8) سپس خداوند آن فتنه ها را از شما دور گرداند مانند جدا كردن پوست از گوشت بوسيله كسيكه (بنى العبّاس) بايشان ذلّت و خوارى مى رساند و بجبر آنها را (به اطراف) سوق داده و از جام پر (از بلاء و مصيبت) آب مى دهد، بجز زخم شمشير چيزى بآنها نبخشد و بجز خوف و ترس چيزى نپوشاند،
(9) پس در آن هنگام (كه دولت بنى اميّه منقرض گشت همه آنان ضعيف و ناتوان و خوار شدند) قريش آرزو دارند كه دنيا و آنچه در آن است از دست داده بجاى آن يك بار مرا ببينند هر چند بقدر كشتن شترى (ساعتى) باشد تا از ايشان بپذيرم تمام آنچه را كه امروز بعضى از آنرا خواستارم و بمن نمى دهند (اگر قريش يعنى بنى اميّه بعد از همه سختيها و هرج و مرج در زندگى و ذلّت و بيچارگى كه از بنى العبّاس ديدند آن حضرت را مى يافتند در پاى او افتاده زارى مى نمودند تا خلافت و حكومت ايشان را قبول فرموده زنگ ظلم و ستم و فتنه و فساد را از جهان بزدايد، و شاهد بر اين گفتار آنست كه تاريخ نويسان نقل كرده اند و مشهور است: مروان ابن محمّد آخرين پادشاه بنى اميّه هنگاميكه در لشگر خراسان عبد اللّه ابن محمّد ابن علىّ ابن عبد اللّه ابن عبّاس را كه پيشواى لشگر بود ديد، گفت: اى كاش بجاى اين جوان، علىّ ابن ابى طالب در زير اين بيرق پيشواى لشگر بود).

بعد از حمد و ثناى الهى (فرمود:) اى مردم! من چشم فتنه را کور کردم - و کسى جز من بر اين کار جرأت نداشت! - بعد از آنکه ظلمتِ فتنه ها، در همه جا گسترده شد و به آخرين درجه شدّت رسيد!
از من سؤال کنيد (و آنچه را مى خواهيد درباره سرنوشت خود و آينده از من بپرسيد) پيش از آنکه مرا از دست دهيد. سوگند به کسى که جانم در دست قدرت اوست! از هيچ حادثه اى که از امروز تا دامنه قيامت واقع مى شود از من سؤال نمى کنيد (مگر اينکه پاسخ آن را آماده دارم) و همچنين درباره هيچ گروهى که حتّى يک صد نفر را هدايت يا گمراه مى کند، پرسشى نمى کنيد، مگر اينکه از دعوت کننده، رهبر و کسى که آنها را به پيش مى راند، و از جايگاه خيمه و خرگاه و محلّ اجتماع آنها، و کسانى که از آنها کشته مى شوند، يا به مرگ طبيعى مى ميرند (از همه اينها شما را آگاه مى سازم و اگر مرا از دست دهيد سپس ناراحتى هاى زندگى و مشکلات بر شما فرو بارد (و براى يافتن راه حل به اين و آن متوسّل شويد) بسيارى از پرسش کنندگان سر به زير مى افکنند و در حيرت فرو مى روند (چرا که پاسخگويى براى اين سؤالات نمى يابند) و بسيارى از مسئولان (و آنها که مورد پرسش واقع مى شوند) از پاسخ فرو مى مانند، اين حوادث و بلاها هنگامى روى مى دهد که جنگ بر شما طولانى شود و (براى درهم کوبيدن شما) دامن به کمر زند و دنيا آنچنان بر شما تنگ گردد که ايّام بلا را بسيار طولانى بشمريد و سخت بى تابى کنيد (و اين وضع همچنان ادامه مى يابد) تا زمانى که خداوند، پرچم فتح و پيروزى را براى باقى مانده نيکان شما به اهتزاز درآورد!


هنگامى که فتنه ها روى مى آورد به شکل حق خودنمايى مى کند و هنگامى که پشت مى کند (مردم را از ماهيّت خود) آگاه مى سازد. در حال روى آوردن ناشناخته است و به هنگام پشت کردن شناخته مى شود; مانند گرد بادها به بعضى از شهرها اصابت مى کند و از بعضى مى گذرد.
آگاه باشيد! وحشتناکترين فتنه ها براى شما از نظر من، فتنه بنى اميّه است! چرا که فتنه اى است کور و تاريک; و حکومت آن فراگير است (و همه تحت فشار آن حکومت ظالم قرار مى گيرند،) ولى بلاى آن ويژه گروه خاصّى است، هر کس در آن فتنه بصير و بينا باشد (و با آن به ستيز برخيزد) بلا دامان او را مى گيرد. و هر کس در برابر آن نابينا باشد، بلائى به او نمى رسد. به خدا سوگند! بعد از من، بنى اميّه را براى خود زمامداران بدى خواهيد يافت! آنها همچون شتر شرور و بدخويى هستند که صاحب خود را گاز مى گيرد; با دست خود بر سر او مى کوبد و با پا او را دور مى سازد. و از دوشيدن شيرش او را منع مى کند. آنها به اين وضع ادامه مى دهند. (و نيکان و مجاهدان را نابود مى کنند)، مگر اينکه در مسير منافع آنها قرار گيرد، يا لااقل ضررى به آنها نرساند. بلا و ستم هاى آنها نسبت به شما نيز همچنان ادامه خواهد يافت تا آنجا که (هيچ پناهگاهى نيابيد و) استمداد شما از آنها به استمداد برده اى مى ماند که در برابر ظلم مالک خويش، از او کمک بطلبد; يا همچون دوستى که از (تعدّى و احجاف دوست خود) به او پناه برد. (آرى!) فتنه هاى آنها پشت سر يکديگر بر شما وارد مى شود; با قيافه اى زشت و ترسناک و همراه پاره اى از آداب و رسوم جاهليّت; در آن زمان نه راهنمايى در آن ميان خواهد بود و نه پرچم نجاتى!


هنگامى که آن فتنه هاى کور و تاريک و ظلمانى روى آوَرَد، ما اهل بيت از آن برکناريم و در آن زمان دعوت به حکومت نمى کنيم; (اين فتنه ها همچنان ادامه نمى يابد) و بعد از مدّتى خداوند آنها را از شما جدا مى سازد; همچون جدا کردن پوست از گوشت! اين کار به وسيله کسانى انجام مى شود که ذلّت را بر آنها تحميل مى کنند و آنها را (به سوى مرگ و نيستى) مى رانند و جام تلخ بلا را در کامشان فرو مى ريزند; جز ضربه شمشير، چيزى به آنها نمى دهند و جز لباس ترس و وحشت بر آنها نمى پوشانند! در آن زمان، قريش دوست دارد، دنيا و آنچه را در دنياست از دست بدهد، تا يکبار ديگر مرا ببيند (و رهبرى مرا بپذيرد) هر چند زمان آن کوتاه باشد، به اندازه کشتن شترى، تا چيزى را از آنها بپذيرم که امروز کمى از آن را مى خواهم و آنها نمى دهند.