ترجمه حکمت 102 نهج البلاغه

وَ قَالَ (علیه السلام): يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يُقَرَّبُ فِيهِ إِلَّا الْمَاحِلُ وَ لَا يُظَرَّفُ فِيهِ إِلَّا الْفَاجِرُ وَ لَا يُضَعَّفُ فِيهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ؛ يَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِيهِ غُرْماً وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنّاً وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَى النَّاسِ؛ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ [الْإِمَاءِ] النِّسَاءِ وَ إِمَارَةِ الصِّبْيَانِ وَ تَدْبِيرِ الْخِصْيَانِ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

سیاسی علمی تاریخی 

آينده و مسخ ارزش ها

و درود خدا بر او، فرمود: روزگارى بر مردم خواهد آمد كه محترم نشمارند جز سخنچين را، و خوششان نيايد جز از بدكار هرزه، و ناتوان نگردد جز عادل. در آن روزگار كمك به نيازمندان خسارت، و پيوند با خويشاوندان منّت گذارى، و عبادت نوعى برترى طلبى بر مردم است. در آن زمان حكومت با مشورت زنان، و فرماندهى خردسالان، و برترى خواجگان اداره مى گردد.

ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

و فرمود (ع): بر مردم روزگارى مى آيد كه مقرّب نبود، مگر سخن چين و خوش طبع، به شمار نيايد، مگر تبهكار، و مردم منصف را ناتوان خوانند و صدقه را غرامت شمارند و صله رحم را منت نهادن و عبادت را برترى فروختن بر مردم. در اين حال، حكومت، با مشورت زنان بود و امارت از آن خردان و تدبير كارها به دست خواجگان.

و آن حضرت فرمود: مردم را روزگارى آيد كه جز سخن چين مقرّب نشود، و غير بدكار خوش طبع و مقبول نيفتد، و جز منصف را ناتوان نشمارند. كمك به محتاجان را خسارت دانند، صله رحم را منّت گذارند، و بندگى را سبب برترى جويى بر مردم قرار دهند. در آن زمان حكومت به مشورت كنيزان، و فرمانروايى بچه ها و تدبير خواجه سراهاست.

[و فرمود:] بر مردمان روزگارى آيد كه جز سخن چين را ارج ننهند، و جز بدكار را خوش طبع نخوانند، و جز با انصاف را ناتوان ندانند. در آن روزگار صدقه را تاوان به حساب آرند، و بر پيوند با خويشاوند منّت گذارند، و عبادت را وسيلت بزرگى فروختن بر مردم انگارند. در چنين هنگام كار حكمرانى با مشورت زنان بود، و امير بودن از آن كودكان و تدبير با خواجگان.

امام عليه السّلام (در باره بعض پيش آمدها) فرموده است:

  1. روزگارى براى مردم خواهد آمد كه در آن مقرّب نيست مگر سخن چين نزد پادشاه، و زيرك خوانده نشود مگر بدكار دروغگو، و ناتوان نشمارند مگر شخص با انصاف درستكار را،
  2. در آن زمان صدقه و انفاق در راه خدا را غرامت و تاوان (مالى كه به اكراه مى دهند) مى شمارند، و صله رحم و آمد و شد با خويشان را منّت مى نهند (مثلا مى گويد من هستم كه چنين و چنان كردم) و بندگى خدا را سبب فزونى بر مردم مى دانند پس (نتيجه اين كردارهاى زشت آنست كه) در آن هنگام پادشاه (در فرمانروايى) به مشورت و كنگاش با كنيزان (زنهاى بى سر و پا) و حكمرانى كودكان (جوانان شهوتران بى تجربه) و انديشه خواجه سراها (مردان نالائق و پست) مى باشد (ابن ابى الحديد در شرح خود در اينجا مى نويسد: فرمايش امام عليه السّلام از جمله اخبار غيبىّ و يكى از آيات و معجزاتى است كه اختصاص به آن حضرت دارد).

امام عليه السلام فرمود: زمانى بر مردم فرا مى‌رسد كه تنها حيله‌گرانِ سخن‌چين، مقرّبند وتنها فاجرانِ بدكار، ظريف ولطيف شمرده مى‌شوند و افراد باانصاف، ضعيف و ناتوان محسوب خواهند شد. در آن زمان كمك به نيازمندان خسارت و ضرر، و صله رحم (كه حق مسلم خويشاوندان است) منت، و عبادت (كه وظيفه هر انسانى در پيشگاه خداست) وسيله برترى‌جويى بر مردم خواهد بود. در آن زمان حكومت به مشورت زنان وفرمانروايى كودكان و تدبير خواجه‌هاست.