ترجمه حکمت 122 نهج البلاغه
وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا يَضْحَكُ، فَقَالَ: كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ، وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ، وَ كَأَنَّ الَّذِي نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ، نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ، ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ.
ترجمه: محمد دشتی (ره)
عبرت از مرگ ياران
و درود خدا بر او، فرمود: (در پى جنازه اى مى رفت و شنيد كه مردى مى خندد.) گويى مرگ بر غير ما نوشته شده، و حق جز بر ما واجب گرديد، و گويا اين مردگان مسافرانى هستند كه به زودى باز مى گردند، در حالى كه بدن هايشان را به گورها مى سپاريم، و ميراثشان را مى خوريم. گويا ما پس از مرگ آنان جاودانه ايم. آيا چنين است، كه اندرز هر پند دهنده اى از زن و مرد را فراموش مى كنيم و خود را نشانه تيرهاى بلا و آفات قرار داديم.
ترجمه ها
لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.
از پى جنازه اى مى رفت، مردى را ديد كه مى خنديد. امام (ع) به او فرمود:
گويى كه مرگ بر ديگران مقرر شده، نه بر ما و گويى حق بر غير ما واجب شده و گويى، اين مردگان كه مى بينيم، مسافرانى هستند كه بزودى به نزد ما باز مى گردند آنها را در گورهايشان مى گذاريم و اموالشان را مى خوريم، پندارى، كه پس از آنها جاودانه خواهيم زيست. سپس، هر اندرز دهنده اى را چه مرد و چه زن فراموش مى كنيم و خود را به دست هر بلا و آفت مى سپاريم.
امام دنبال جنازه اى مى رفت شنيد مردى مى خندد، فرمود:
گويا مردن در اين جهان را براى غير ما ثبت كرده اند، و انگار حق بر غير ما واجب شده، و خيال مى كنى مردگانى كه مى بينيم مسافرانى هستند كه به زودى به جانب ما باز مى گردند، آنان را در قبرهايشان مى نهيم و ارثشان را مى خوريم، گويى ما پس از آنها جاودان خواهيم بود، كه پند پند دهندگان را از ياد برديم، و نشانه هر بلاى سخت و سنگين شديم.
[و در پى جنازه اى مى رفت، شنيد مردى مى خندد فرمود:]
گويا مرگ را در دنيا بر جز ما نوشته اند، و گويا حق را در آن بر عهده جز ما هشته اند، و گويى آنچه از مردگان مى بينيم مسافرانند كه به زودى نزد ما باز مى آيند، و آنان را در گورهاشان جاى مى دهيم و ميراثشان را مى خوريم، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى بريم. سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى كنيم و نشانه قهر بلا و آفت مى شويم.
امام عليه السّلام پى جنازه اى (كه به گورستان مى بردند) مى رفت شنيد كه مردى مى خندد، پس (در ترغيب به خوهاى پسنديده) فرمود:
گويا مردن در دنيا بر غير ما نوشته شده، و گويا حقّ (مرگ) در دنيا بر غير ما لازم گشته، و گويا مرده هايى كه مى بينيم (هر روز مى روند) مسافرينى هستند كه بزودى بسوى ما برميگردند ايشان را در قبرهاشان مى گذاريم، و داراييشان را مى خوريم، مانند آنكه ما پس از آنها جاويد خواهيم ماند كه پند دهنده ها (زن و مرد از مردگان) را فراموش كرديم، و بهر آفت و زيانى گرفتار شديم.
امام(عليه السلام) در تشييع جنازه اى شركت داشت، صداى خنده بلند كسى را شنيد، پس امام(عليه السلام) فرمود: گويى مرگ در دنيا بر غير ما نوشته شده و گويى حق آن بر غير ما واجب گشته و گويى اين مردگانى را كه مى بينيم مسافرانى هستند كه به زودى به سوى ما باز مى گردند. ما آنها را در قبرشان جاى مى دهيم و ميراثشان را مى خوريم (و چنان غافل و بى خبريم كه) گويى بعد از آنها ما جاودانه مى مانيم. به علاوه ما هر واعظ و اندرز دهنده اى را فراموش كرده ايم در حالى كه هدف حوادث سنگين و آفات نابود كننده قرار گرفتيم (با اين حال چه جاى غفلت و فراموشى است؟!).