ترجمه حکمت 405 نهج البلاغه

وَ قَالَ (عليه السلام) لِعَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ، وَ قَدْ سَمِعَهُ يُرَاجِعُ الْمُغِيرَةَ بْنَ شُعْبَةَ كَلَاماً:
دَعْهُ يَا عَمَّارُ، فَإِنَّهُ لَمْ يَأْخُذْ مِنَ الدِّينِ إِلَّا مَا قَارَبَهُ مِنَ الدُّنْيَا، وَ عَلَى عَمْدٍ لَبَسَ عَلَى نَفْسِهِ، لِيَجْعَلَ الشُّبُهَاتِ عَاذِراً لِسَقَطَاتِهِ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

اعتقادی سیاسی 

جاهلان متظاهر به دين

و درود خدا بر او،(چون عمّار پسر ياسر با مغيرة بن شعبه(1) بحث مى كرد و پاسخ او را مى داد، امام به او فرمود):

اى عمّار مغيره را رها كن، زيرا او از دين به مقدارى كه او را به دنيا نزديك كند، برگرفته، و به عمد حقائق را بر خود پوشيده داشت، تا شبهات را بهانه لغزش هاى خود قرار دهد.


  1. مغیره بن شعبه یکی از چهار نفری است که به مکر، حیله و زیرکی چونان معاویه، عمر و عاص و زیاد بن ابیه، معروف بود و دشمنی خاصّی با اهل بیت (ع) داشت.
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

شنيد كه عمار بن ياسر با مغيرة بن شعبه گفتگو مى كند، آن حضرت به عمّار فرمود:

اى عمار، مغيرة را به حال خود واگذار. زيرا او از دين نگرفته، مگر همان كه او را به دنيا نزديك مى كند. بعمد، حق را بر خود مشتبه ساخته تا براى خطاهاى خود عذرى بياورد.

به عمار ياسر رحمة اللّه عليه زمانى كه گفتگويش را با مغيره پسر شعبه شنيد فرمود:

اى عمّار، او را واگذار، چرا كه او از دين چيزى نگرفته مگر آنچه كه او را به دنيا نزديك كند، و عمدا خود را به شبهه ها در انداخته تا آنها را عذرخواه خطاهاى خود قرار دهد.

[و به عمار پسر ياسر فرمود، چون گفتگوى او را با مغيره پسر شعبه شنود.]:

عمار او را واگذار، چه او چيزى از دين بر نگرفته جز آنچه آدمى را به دنيا نزديك كردن تواند، و به عمد خود را به شبهه ها در افكنده تا آن را عذرخواه خطاهاى خود گرداند.

امام عليه السّلام چون شنيد عمّار ابن ياسر رحمه اللّه به سخن مغيرة ابن شعبه پاسخ مى دهد (در باره اينكه نبايد اعتناء نمود بكسيكه دين را آلت و ابزار دنيا قرار داده) باو فرمود:

اى عمّار، مغيرة را بخود گزار (به سخنانش اعتناء مكن) زيرا او از دين نگرفته و نياموخته مگر چيزى كه دنيا را باو نزديك كرده است (چيزيكه بدرد دنيايش مى خورد) و با قصد (دانسته) بر خود مشتبه ساخته تا شبهات (نادرستيهايى كه بحقّ و درست مانند) را بهانه خطاها و لغزشهايش قرار دهد (خلاصه بدين معتقد نيست پس بحث در اينگونه شبهات براى آنست كه كفر و نفاقش فاش نشود و امر دنيايش منظّم باشد).

امام(عليه السلام) هنگامى كه شنيد عمار ياسر با مغيرة بن شعبه (آن مرد منافق لجوج) جرّ و بحث مى كند، فرمود:

اى عمار! رهايش كن، چراكه او از دين خدا آن مقدار گرفته كه به دنيا نزديكش سازد و از روى عمد حق را بر خود مشتبه ساخته تا شبهات را بهانه لغزش ها و خلاف هايش قرار دهد.