ترجمه حکمت 420 نهج البلاغه

وَ رُوِيَ أَنَّهُ (عليه السلام) كَانَ جَالِساً فِي أَصْحَابِهِ، فَمَرَّتْ بِهِمُ امْرَأَةٌ جَمِيلَةٌ فَرَمَقَهَا الْقَوْمُ بِأَبْصَارِهِمْ، فَقَالَ (عليه السلام):
إِنَّ أَبْصَارَ هَذِهِ الْفُحُولِ طَوَامِحُ، وَ إِنَّ ذَلِكَ سَبَبُ هِبَابِهَا؛ فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ، فَلْيُلَامِسْ أَهْلَهُ، فَإِنَّمَا هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَتِهِ.
فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ: قَاتَلَهُ اللَّهُ كَافِراً، مَا أَفْقَهَهُ! فَوَثَبَ الْقَوْمُ لِيَقْتُلُوهُ، فَقَالَ (عليه السلام):
رُوَيْداً، إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ، أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

اخلاقی سیاسی 

راه درمان شهوت، و عفو اهانت كننده

(اصحاب امام پيرامونش نشسته بودند كه زنى زيبا از آنجا گذشت، حاضران ديده به آن زن دوختند. امام فرمود:)

همانا ديدگان اين مردان به منظره شهوت آميز دوخته شده و به هيجان آمده اند، هر گاه كسى از شما با نگاه به زنى به شگفتى آيد، با همسرش بياميزد كه او نيز زنى چون زن وى باشد.

(مردى از خوارج گفت: خدا اين كافر را بكشد چقدر فقه مى داند مردم براى كشتن او برخاستند، امام فرمود:)

آرام باشيد، دشنام را با دشنام بايد پاسخ داد يا بخشيدن از گناه.

ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

گويند در ميان اصحابش نشسته بود. زنى خوب روى بگذشت. اصحاب چشم بر او دوختند. امام فرمود:

اين نرينگان چه آزمندانه مى نگرند. و اين گونه نگريستن مايه هيجان شهوت است. هرگاه يكى از شما چشمش به زنى افتد، كه او را خوش آيد، با زن خود همبستر شود كه او نيز زنى است همانند آن زن ديگر.

يكى از خوارج گفت: خدا اين كافر را بكشد چه نيك مى فهمد. مردم برخاستند تا آن مرد را بكشند. امام فرمود:

آرام گيريد. دشنام را پاداش دشنام است يا بخشيدن گناه.

نقل شده كه آن حضرت در ميان يارانش نشسته بود، زنى زيبا بر آنان عبور كرد، آنان ديده بر او دوختند، آن حضرت عليه السّلام فرمود:

ديده اينان به شهوت نگران، و اين نظر اندازى موجب هيجان است، هرگاه يكى از شما به زنى كه او را خوش آيد نظر كند بايد با همسر خود در آميزد، كه اين زنى است همانند آن.

مردى از خوارج گفت: خدا اين كافر را نابود كند، چقدر داناست! مردم برجستند تا او را نابود كنند، فرمود:

او را واگذاريد، پاسخ ناسزاگويى ناسزاست، يا گذشت از گناه.

[و روايت شده است كه حضرتش روزى ميان ياران خود نشسته بود. زنى زيبا بر آنان بگذشت و حاضران ديده بدو دوختند. پس فرمود:]

همانا ديدگان اين نرينگان به شهوت نگران است و اين نگريستن موجب هيجان. پس هر يك از شما به زنى نگرد كه او را خوش آيد با زن خويشش نزديكى بايد، كه او نيز زنى چون زن وى نمايد.

[مردى از خوارج گفت خدا اين كافر را بكشد چه نيك فقه داند. مردم براى كشتن او برخاستند، امام فرمود:]

آرام باشيد، دشنام را دشنامى بايد و يا بخشودن گناه شايد.

روايت شده است كه امام عليه السّلام در بين اصحاب خود نشسته بود زنى با جمال و نيك رو بر ايشان گذشت اصحاب چشمها بر او انداختند، آن حضرت عليه السّلام (در نهى نگاه كردن به زنها) فرمود:
1- ديده هاى اين نرها (مانند شتر مست) بر هوا افكنده است، و اينگونه نگاه كردن سبب هيجان و انگيخته شدن شهوت و خوشى است در ايشان. پس هر گاه يكى از شما بزنى كه او را خوش آيد نگاه كند بايد با اهل خود همبستر شود كه او زنى مانند زن است (همه زنها در لذّت و خوشى رساندن يكسانند).
2- پس مردى از خوارج گفت: خدا او را كافر بكشد چه او را فقيه و دانشمند گردانيده! اصحاب برجستند كه او را بكشند، امام عليه السّلام فرمود: مهلتش دهيد (واگزاريد) بجاى دشنام بايد دشنامش داد يا از گناهش گذشت (نه آنكه او را بكشيد).

روايت شده است كه آن حضرت در ميان اصحابش نشسته بود. زن زيبايى (كه تمام چهره اش را نپوشانده بود) از آن جا عبور كرد و چشم حاضران را به خود جلب نمود. امام(عليه السلام) فرمود:

چشمان اين مردان، طغيانگر است و آنچه نظرشان بر آن افتاد مايه تحريک و هيجان آن هاست. هرگاه يكى از شما نظرش به زنى افتاد كه زيبا و صاحب جمال بود، برود و با همسر خود آميزش كند زيرا او هم زنى است مانند همسرش!

در اين هنگام مردى از خوارج گفت: خداوند اين كافر را بكشد چقدر دانا و فقيه است!! هنگامى كه حاضران اين سخن را شنيدند از جاى پريدند تا او را به قتل برسانند، ولى امام(عليه السلام) فرمود:

آرام باشيد جواب دشنام، بدگويى است و يا گذشت از گناه (نه كشتن مرد بدزبان).