ترجمه حکمت 454 نهج البلاغه

وَ قَالَ (عليه السلام): مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ؟! أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ، وَ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَهُ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

اعتقادی علمی 

راه غرور زدايى

و درود خدا بر او، فرمود: فرزند آدم را با فخر فروشى چه كار؟ او كه در آغاز نطفه اى گنديده، و در پايان مردارى بد بو است، نه مى تواند روزى خويشتن را فراهم كند، و نه مرگ را از خود دور نمايد.

ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

و فرمود (ع): فرزند آدم به چه چيز خود مى نازد؟ آغازش نطفه بود و پايانش مردار شود. توان آن ندارد كه خود را روزى دهد و نتواند كه مرگش را از خود دفع كند.

و آن حضرت فرمود: فرزند آدم را با نازيدن چكار؟ اولش نطفه، و آخرش مردار است، روزى خود را نمى دهد، و مرگش را از خود نمى راند.

[و فرمود:] پسر آدم را با ناز چه كار؟ كه آغازش نطفه بوده است و پايانش مردار. نه روزى خود دادن تواند و نه تواند مرگش را باز راند.

امام عليه السّلام (در نكوهش فخر و خود خواهى) فرموده است:

پسر آدم را چه با فخر و نازيدن؟ كه اوّل او منى و آخر او مردار بد بو است، نه خود را روزى مى دهد و نه مرگ خويش را دفع مى نمايد.

امام(عليه السلام) فرمود: انسان را با تكبر چه كار؟ در آغاز، نطفه بى ارزشى بود و سرانجام مردارى (گنديده) است. نمى تواند خود را روزى دهد و نه مرگ را از خود دور سازد.