ترجمه نامه 27 نهج البلاغه

و من عهد له (علیه السلام) إلى محمد بن أبي بكر (رضي الله عنه) حين قلَّدَه مصرَ: فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ لَهُمْ وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ؛ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُسَائِلُكُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِيرَةِ مِنْ أَعْمَالِكُمْ وَ الْكَبِيرَةِ وَ الظَّاهِرَةِ وَ الْمَسْتُورَةِ، فَإِنْ يُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ وَ إِنْ يَعْفُ فَهُوَ أَكْرَمُ. وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُتَّقِينَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْيَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ، فَشَارَكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ وَ لَمْ [يُشَارِكْهُمْ أَهْلُ] يُشَارِكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي آخِرَتِهِمْ؛ سَكَنُوا الدُّنْيَا بِأَفْضَلِ مَا سُكِنَتْ وَ أَكَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُكِلَتْ، فَحَظُوا مِنَ الدُّنْيَا بِمَا حَظِيَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ وَ أَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَكَبِّرُونَ؛ ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ وَ الْمَتْجَرِ الرَّابِحِ، أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ ال...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

نامه به فرماندار مصر، محمد بن ابى بكر، هنگامى كه او را در آغاز سال 37 هجرى به سوى مصر فرستاد(1)

1. اخلاق اجتماعى

با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش. در نگاه هايت، و در نيم نگاه و خيره شدن به مردم، به تساوى رفتار كن، تا بزرگان در ستمكارى تو طمع نكنند، و ناتوان ها در عدالت تو مأيوس نگردند.
زيرا خداوند از شما بندگان در باره اعمال كوچك و بزرگ، آشكار و پنهان خواهد پرسيد، اگر كيفر دهد شما استحقاق بيش از آن را داريد، و اگر ببخشد از بزرگوارى اوست.

2. اعتدال گرايى زاهدان

آگاه باشيد اى بندگان خدا پرهيزكاران از دنياى زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند. با مردم دنيا در دنياشان شريك گشتند، امّا مردم دنيا در آخرت آنها شركت نكردند.

پرهيزكاران در بهترين خانه هاى دنيا سكونت كردند، و بهترين خوراك هاى دنيا را خوردند، و همان لذّت هايى را چشيدند كه دنياداران چشيده بودند، و از دنيا بهره گرفتند آنگونه كه سركشان و متكبّران دنيا بهره مند بودند.

سپس از اين جهان با زاد و توشه فراوان، و تجارتى پر سود، به سوى آخرت شتافتند. لذّت پارسايى در ترك حرام دنيا را چشيدند، و يقين داشتند در روز قيامت از همسايگان خدايند، جايگاهى كه هر چه درخواست كنند، داده مى شود، و هر گونه لذّتى در اختيارشان قرار دارد.

3. ضرورت ياد مرگ

اى بندگان خدا از مرگ و نزديك بودنش بترسيد، و آمادگى هاى لازم را براى مرگ فراهم كنيد، كه مرگ جريانى بزرگ و مشكلى سنگين به همراه خواهد آورد: يا خيرى كه پس از آن شرّى وجود نخواهد داشت، و يا شرّى كه هرگز نيكى با آن نخواهد بود پس چه كسى از عمل كننده براى بهشت، به بهشت نزديك تر و چه كسى از عمل كننده براى آتش، به آتش نزديك تر است.

شما همه شكار آماده مرگ مى باشيد: اگر توقّف كنيد شما را مى گيرد، و اگر فرار كنيد به شما مى رسد. مرگ از سايه شما به شما نزديك تر است، نشانه مرگ بر پيشانى شما زده شد، دنيا پشت سر شما در حال درهم پيچيده شدن است.

پس بترسيد از آتشى كه ژرفاى آن زياد، و حرارتش شديد، و عذابش نو به نو وارد مى شود، در جايگاهى كه رحمت در آن وجود ندارد، و سخن كسى را نمى شنوند، و نا راحتى ها در آن پايان ندارد.

اگر مى توانيد كه ترس از خدا را فراوان، و خوش بينى خود را به خدا نيكو گردانيد، چنين كنيد، هر دو را جمع كنيد، زيرا بنده خدا خوش بينى او به پروردگار بايد به اندازه ترسيدن او باشد، و آن كس كه به خدا خوش بين تر است، بايد بيشتر از ديگران از كيفر الهى بترسد.

4. اخلاق مديران اجرايى

اى محمد بن ابى بكر بدان كه من تو را سرپرست بزرگ ترين لشكرم يعنى لشكر مصر، قرار دادم. بر تو سزاوار است كه با خواسته هاى دل مخالفت كرده، و از دين خود دفاع كنى، هر چند ساعتى از عمر تو باقى نمانده باشد.
خدا را در راضى نگهداشتن مردم به خشم نياور، زيرا خوشنودى خدا جايگزين هر چيزى بوده امّا هيچ چيز جايگزين خوشنودى خدا نمى شود.

نماز را در وقت خودش به جاى آر، نه اينكه در بيكارى زودتر از وقتش بخوانى، و به هنگام درگيرى و كار آن را تأخير بيندازى، و بدان كه تمام كردار خوبت در گرو نماز است.

[قسمتى از نامه] امام هدايتگر، و زمامدار گمراهى، هيچ گاه مساوى نخواهند بود، چنان كه دوستان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و دشمنانش برابر نيستند.

پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به من فرمود: «بر امّت اسلام، نه از مؤمن و نه از مشرك هراسى ندارم، زيرا مؤمن را ايمانش باز داشته، و مشرك را خداوند به جهت شرك او نابود مى سازد، من بر شما از مرد منافقى مى ترسم كه درونى دو چهره، و زبانى عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است.»


  1. محمّد بن ابی بکر، نامه ها و دستورالعمل های امام را جمع آوری کرده و همواره مورد مطالعه قرار می داد و در اداره سیاسی مصر از آن بهره مند می شد. پس از هجوم عمروعاص به مصر و شهادت محمّد، تمام نامه هایی را که در خانه او موجود بود به شام انتقال دادند. و معاویه آنها را نگهداری می کرد. ولید بن عقبه به معاویه گفت: این نامه ها را بسوزانید. معاویه گفت: وای برتو آیا چنین دستورالعمل های علمی و ارزشمند را باید سوزاند؟ این نامه ها در خزینه های بنی امیّه ماند تا دوران حکومت عمربن عبدالعزیز که همه آن را با دانشمندان عرضه کرده و از آن استفاده کردند. (کتاب الغارات ص251)
اخلاقی سیاسی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

عهدنامه اى از آن حضرت به محمد بن ابى بكر هنگامى كه او را حكومت مصر داد:

با ايشان فروتن باش و نرمخوى و گشاده رو. همه را يكسان بنگر. اگر يكى را به گوشه چشم نگريستى به ديگرى رو در رو نگاه مكن تا بزرگان از تو نخواهند كه بر ناتوانان ستم كنى و ناتوانان از عدالت تو نوميد نشوند. خداوند تعالى، شما بندگانش را از اعمالتان مى پرسد، چه خرد باشد و چه كلان، چه آشكار و چه پنهان. پس اگر عذاب كند از ستمكارى شماست، و اگر ببخشايد از بزرگوارى اوست.


و بدانيد، اى بندگان خدا، كه پرهيزگاران، هم در اين دنياى زودگذر سود برند و هم در جهان آينده آخرت. آنها با مردم دنيا در كارهاى دنيوى شريك شدند و مردم دنيا با ايشان در كارهاى اخروى شريك نشدند. در دنيا زيستند، نيكوترين زيستنها و از نعمت دنيا خوردند، بهترين خوردنيها و از دنيا بهره مند شدند آنسان، كه اهل ناز و نعمت بهره مند شدند و از آن كامياب گرديدند، چونان كه جباران خودكامه كام گرفتند.

سپس، رخت به جهان ديگر كشيدند با ره توشه اى كه آنان را به مقصد رسانيد و با سودايى كه سود فراوانشان داد. لذت زهد را در دنيا چشيدند و يقين كردند كه در آخرت در جوار خداوندند. اگر دست به دعا بردارند، دستشان را واپس نگرداند و بهره شان از خوشى و آسايش نقصان نگيرد.


اى بندگان خدا، از مرگ و نزديكى آن بترسيد و ساز و برگ آن مهيا داريد، زيرا مرگ كارى بزرگ و حادثه اى خطير را با خود آورد. مرگ يا هر چه مى آورد خير است كه با آن شرّى همراه نيست يا شرّى است كه در آن از خير نشانى نيست. چه كسى به بهشت نزديكتر از كسى است كه براى بهشت كار مى كند و چه كسى به دوزخ نزديكتر از كسى است كه براى دوزخ كار مى كند؟ مرگ در پى شماست. اگر بايستيد، مى گيردتان و اگر بگريزيد، باز هم به شما مى رسد. از سايه هايتان به شما نزديكتر است، مرگ بر پيشانيهايتان بسته است و دنيا از پشت سرتان چون بساطى پيچيده مى شود.

از آتشى كه ژرفاى آن بسيار است و گرمايش سخت است و شكنجه اش تازه است، بترسيد. خانه اى كه در آن نشانى از شفقت و بخشش نيست، به نداى كسى گوش فرا ندهند و گرهى از اندوه كسى نمى گشايند.

اگر توانستيد كه ميان شدّت خوفتان از خدا و حسن ظن به او جمع كنيد، چنين كنيد. زيرا بنده خدا بايد حسن ظنش به خدا به قدر خوفش از او باشد. از ميان بندگان خدا، كسانى حسن ظنشان به خدا بيشتر است كه خوفشان بيشتر باشد.


و بدان، اى محمد بن ابى بكر، تو را بزرگترين سپاهيانم، يعنى مردم مصر، والى گردانيدم، پس موظّف هستى كه با نفس خود مخالفت كنى و از دين خويش حمايت نمايى. حتى اگر يك ساعت از زندگيت در اين جهان باقى نمانده باشد.

براى خشنودى يكى از آفريدگان خدا را به خشم مياور. زيرا خشنودى خدا جانشين هر چيز شود و چيزى جانشين خشنودى خدا نشود.

نماز را در وقتى كه برايش معين شده به جاى آر و به سبب فراغت از كار نماز را پيش مينداز و به سبب اشتغال به كارهاى ديگر نماز را به تأخير ميفكن و بايد كه همه كارهاى تو تابع نماز تو باشد.


هم از اين عهدنامه:

برابر نيستند، پيشوايى كه مردم را به هدايت خواند و پيشوايى، كه به گمراهى دعوت كند. رسول الله (صلى الله عليه و آله) فرمود كه من بر امت خود از مؤمن و مشرك باك ندارم، زيرا مؤمن را خدا به سبب ايمانش باز مى دارد و مشرك را به سبب شركش سركوب مى سازد، ولى بر شما از آنكه به دل منافق است و به گفتار عالم، مى ترسم كه چيزهايى مى گويد كه مى پسنديد و كارهايى مى كند كه نمى پسنديد.

از پيمانهاى آن حضرت است به محمّد بن ابو بكر رضى اللّه عنه وقتى او را به حكومت مصر گماشت:

با مردم فروتن، و نرمخو، و گشاده رو باش، همه را به يك چشم و نظر ببين، تا بزرگان بر تو طمع حيف و ميل نبندند، و ضعيفان از عدالتت مأيوس نشوند. زيرا اى بندگان حق، خداوند بزرگ از كوچك و بزرگ اعمالتان، و ظاهر و نهانتان باز پرسى مى كند، پس اگر عذابتان كند به عذاب مستحق تريد، و اگر عفو كند او كريم تر است.


اى بندگان خدا، بدانيد اهل تقوا هم از دنياى گذرا و هم از آخرتى كه مى آيد سود بردند، با اهل دنيا در دنيايشان شريك شدند، و اهل دنيا در آخرت آنان شريك نگشتند.

در دنيا از راه حلال در بهترين مسكن ساكن شدند، و بهترين خوراكى را نوش جان نمودند، از دنيا بهره بردند آنچنان كه خوشگذرانان بهره بردند، و از آن كام گرفتند بدان گونه كه سركشان گرد نفر از كام گرفتند، سپس با توشه اى رساننده به سر منزل نجات از دنيا گذشتند، و با تجارتى پر سود به آخرت سفر كردند. در دنيايشان به لذت بى رغبتى به دنيا رسيدند، و يقين كردند كه در آخرت همسايگان حقّند. دعايشان بى جواب نماند، و نصيبشان از لذت دنيا كاستى نيابد.


بندگان خدا از مرگ و نزديك بودنش حذر نماييد، و براى آن ساز و برگ آماده كنيد، مرگ با امرى عظيم، و حادثه اى بزرگ مى آيد. به خيرى كه با آن شرّى نيست، يا شرّى كه با آن خيرى نمى باشد. چه كسى به بهشت از كسى كه كار بهشتى كند نزديك تر است و چه كسى به جهنّم از آن كه عمل جهنّمى كند نزديكتر است شما رانده شده هاى مرگ هستيد، اگر بايستيد به دستش مى افتيد، و اگر فرار كنيد شما را خواهد يافت، مرگ از سايه شما با شما همراه تر است، و با زلفتان گره خورده، و دنيا به دنبال شما در نورديده مى شود.

بر حذر باشيد از آتشى كه عمقش ناپيدا، و حرارتش شديد، و عذابش تازه است: جايى كه رحمت در آن نيست، ناله و فرياد كسى را نمى شنوند، و اندوهى را برطرف نمى كنند.

اگر بتوانيد كه خوفتان از خدا شديد، و گمانتان به او نيكو باشد بين اين دو واقعيت جمع كنيد، زيرا حسن ظنّ عبد به پروردگارش به ميزان ترس او از خداست، و بهترين مردم در گمان نيكو به خداوند كسى است كه ترسش از خداوند شديدتر باشد.


اى محمّد بن ابو بكر، آگاه باش كه من تو را به بزرگترين لشكرم كه لشكر مصر است سرپرستى دادم، شايسته توست كه با نفس خود مخالفت ورزى، و از دينت دفاع كنى گرچه از زندگيت بيش از يك ساعت نمانده باشد.

خدا را به خاطر خشنودى احدى از مردم خشمگين مساز، كه خشنودى حق جايگزين ديگر چيزهاست، و چيزى جانشين رضاى خدا نيست.

نماز را در وقت معيّنش بخوان، و به خاطر بيكارى پيش از وقت اقامه نكن، و به علّت كار داشتن از وقت مقرّرش تأخير مينداز، و معلومت باد كه هر چيزى از عملت تابع نماز است.


از اين پيمان است:

مسلّما امام هدايت و امام گمراهى، و دوست پيامبر و دشمن او يكسان نيستند. پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله به من فرمود: «بر امّتم از مؤمن و مشرك وحشتى ندارم. خداوند مؤمن را به خاطر ايمانش از فساد باز مى دارد، و مشرك را محض شركش قلع و قمع مى نمايد. ولى بر شما از كسى كه در دل منافق و در زبان داناست مى ترسم، كه مى گويد آنچه را خوب مى دانيد، و انجام مى دهد آنچه را زشت به شمار مى آوريد».

و از عهدنامه آن حضرت است به محمد پسر ابو بكر، چون او را حكومت مصر داد:

با آنان فروتن باش و نرمخو، و هموار و گشاده رو، و به يك چشم بنگر به همگان، خواه به گوشه چشم نگرى و خواه خيره شوى به آنان، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأيوس نگردند، كه خداى تعالى مى پرسد از شما بندگان، از خرد و درشت كارهاتان و از آشكار آن و نهان. پس اگر عذاب كند، شما ستمكارتر، و اگر ببخشد، او بزرگوارتر.


و بندگان خدا بدانيد كه پرهيزگاران -مردند و- بر دنياى گذرا و آخرت ديرپا را بردند. با مردم دنيا در دنياشان شريك گشتند، و مردم دنيا در آخرت آنان شركت نداشتند. در دنيا زيستند هرچه نيكوتر و نعمت دنيا را خوردند هر چه بهتر. پس، از دنيا چون ناز پروردگان نصيب بردند، و چون سركشان نعمت آن را خوردند.

سپس از اين جهان رخت بربستند با توشه اى كه به مقصدشان رساند، و سودايى كه سودشان را فراهم گرداند. در دنيا طعم لذت زهد چشيدند، و يقين كردند كه فردا در آخرت همسايه خدا گردند. دست دعاى آنان برنتابد و بهره شان از لذت كاهش نيابد.


پس بندگان خدا، از مرگ و نزديكى آن بترسيد و برگ آن را آماده سازيد، كه مرگ، كارى بزرگ را پيش مى آرد و حادثه اى سترگ را همراه دارد: خيرى كه هرگز شرّى با آن نيست، يا شرّى كه هميشه از خير تهى است. پس به بهشت چه كسى نزديكتر از آن كه براى بهشت در كار است، و به دوزخ چه كسى نزديكتر از آن كه كار دوزخ را عهده دار است شما -همچون- شكاريها هستيد كه مرگ -از جايهاتان- رانده است، اگر بايستيد شما را بربايد و اگر بگريزيد، به سر وقتتان آيد، و پيوسته تر از سايه تان در پى شما آيد. مرگ به پيشانيهاتان چسبيده است و دنيا در پس شما در پيچيده.

پس، از آتشى بترسيد كه ژرفاى آن دور تك است، و گرماى آن بى اندازه و عذاب آن تازه. سرايى كه در آن رحمتى نباشد و فريادى شنوده نگردد و نه بند اندوهى گشوده، و اگر توانستيد كه هم از خدا سخت بترسيد و هم بدو گمان نيكو بريد، اين دو را با هم فراهم آوريد، كه بنده گمان نيك به پروردگار خود بدان اندازه برد كه از او بترسد، و نيكو گمان تر مردمان به خدا كسى است كه ترس وى از خدا بيشتر باشد.


و بدان اى محمد، پسر ابو بكر كه من تو را بر مردم مصر والى گردانيدم، مردمى كه در نظرم بزرگترين سپاهيان منند. پس تو را بايد كه با نفس خويش به پيكار در آيى و دين خود را حمايت نمايى، هرچند كه در روزگار بيش از ساعتى نپايى.

و خدا را به خاطر خشنودى هيچيك از آفريدگانش به خشم مياور، كه خشنودى خدا جاى نشين ديگر چيزهاست، و چيزى نيست -كه توان گفت- جاى نشين رضاى خداست.

نماز را در وقت معين آن به جاى آر، و به خاطر آسوده بودن از كار پيش از رسيدن وقت آن را بر پاى مدار، و آن را واپس مينداز به خاطر پرداختن به كار، و بدان كه هر چيز از كار كه به جاى آرى، پيرو نماز توست كه بر پا مى دارى.


و از اين عهدنامه است:

همانا امامى كه به رستگارى خواند، چون امامى نيست كه به گمراهى راند، و آن كه دوست پيامبر است كجا در رتبه دشمن پيامبر است. رسول خدا مى فرمود: من بر امتّم نه از مؤمن هراسانم و نه از مشرك ترسان، چه مرد با ايمان را خدا به خاطر ايمان وى باز مى دارد، و مشرك را به خاطر شرك او از پاى در مى آرد. ليكن من بر شما از مرد دورويى مى ترسم كه -به حكم شرع- داناست. او چيزى را مى گويد كه آن را نيكو مى شماريد و كارى مى كند كه آن را ناپسند مى داريد.

از عهد و پيمانهاى آن حضرت عليه السّلام است بمحمّد ابن ابى بكر كه خدا از او خوشنود بوده پاداشش را بدهد:

قسمت اول نامه:

(اين مرد جليل القدر، عظيم المنزله از خواصّ ياران امام عليه السّلام بوده كه در سال حجّة الوداع سال دهم هجرت بدنيا آمده و در سال سى و هشت هجرىّ در زمان خلافت امير المؤمنين عليه السّلام در مصر بقتل رسيده، چنانكه شمّه اى از داستان او در شرح سخن شصت و هفتم نوشته شد) هنگاميكه حكومت مصر را باو واگزار فرموده (و در اين عهد نامه او را به عدالت و برابرى بين مردم امر كرده پرهيزكارى و سختى مرگ و عذاب رستخيز را يادآورى نموده، و در آخر او را به مخالفت هواى نفس و مواظبت نماز اندرز مى دهد):
(1) بالت را براى ايشان (اهل مصر) بخوابان (با همگان فروتن باش) و پهلويت را برايشان هموار دار (كارى كن كه همه كس از رفتارت سود برد) و بآنان گشاده رو باش (با زير دستان ترش روئى مكن) و آنها را بنگريستن زير چشمى و خيره شدن در رو يكنواخت بدار (مساوات و برابرى را مراعات كرده بين خرد و بزرگ تفاوت مگزار و ثروتمندان و بزرگان را بر زير دستان و مستمندان امتياز نداده با همه يكسان باش) تا بزرگان بظلم و ستم تو (دورى از درستكارى) به سودشان طمع ننمايند (نسبت به زير دستان ستم روا ندارند) و ناتوانان از عدل و درستكارى تو نوميد نگردند،
(2) زيرا خداى تعالى، اى گروه بندگان او (در روز رستخيز) از كردار كوچك و بزرگ و آشكار و پنهان شما پرسش مى نمايد، پس اگر عذاب كند (شما را به آتش بسوزاند) شما (از هر كس بخود) ستمكار تريد (چون معصيت و نافرمانيتان سبب آن گرديده) و اگر ببخشد بسيار كريم و بزرگوار است.


(3) و اى بندگان خدا بدانيد، پرهيزكاران (سود) دنياى گذرنده و (سود) آخرت آينده را بردند، پس با اهل دنيا در (سود) دنياشان شريك شدند، و اهل دنيا در (سود) آخرت آنها شريك نگشتند، در دنيا در بهترين منزل جا گرفتند، و نيكوترين خوردنى را خوردند (چون دنيا پرستان براى سكنى رنج نبرده و براى خوردن بسختى نيافتادند، به اين جهت هر جا سكنى گرفتند بهترين جا و هر چه خوردند نيكوترين خوردنى بود) پس از دنيا بهره اى بردند كه خوشگذران بردند، و كامى گرفتند كه گردنكشان گرفتند (از راه حلال دارائى و نعمت يافته بدستور خدا و رسول صرف و آخرت خود را آباد كردند، و كمال لذّت و خوشى دنيا را بدست آوردند)
(4) پس از دنيا (بآخرت) رفتند با توشه اى كه (آنان را بمقصد) مى رساند و با سوداگرى كه سود (نيكبختى) دارد: به خوشى پارسائى دنيا در دنياشان رسيدند، و يقين داشتند كه فردا در آخرت در جوار خداوند هستند (رحمت حقّ تعالى بآنان مى رسد، بطورى) كه خواستشان ناپذيرفته نمى گردد، و بهره شان از خوشى و آسايش كم نمى شود.


(5) پس اى بندگان خدا (از پرهيزكاران پيروى نموده به دنياى نابود شدنى دل نبنديد، و) از مرگ و نزديك بودن آن بترسيد، و ساز و برگ آنرا آماده داريد (كارى كنيد كه چون مرگ رسد دل واپس نباشيد) زيرا مرگ با امر بزرگ خطرناك مى آيد (براى نيكوكاران) خير و نيكوئى مى آورد كه هرگز با آن بدى نيست، يا (براى بد كرداران) شرّ و بدى در بردارد كه هرگز با آن خوبى نمى باشد پس چه كسى نزديكتر است ببهشت از كسيكه كار بهشت كند، و كى نزديكتر است به دوزخ از آنكه كار دوزخ نمايد
(6) و شما رانده هاى مرگ هستيد، اگر بايستيد شما را مى گيرد، و اگر از آن بگريزيد شما را مى يابد (چنانكه در قرآن كريم سوره 4 آیه 78 مى فرمايد: «أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ» يعنى هر جا بودهمرگ شما را دريابد اگر چه در قلعه ها و حصارهاى بلند استوار باشيد) و مرگ از سايه شما بشما همراه تر است (آنى از شما جدا نشود) مرگ به موهاى پيشانى شما بسته شده (از آن رهائى نمى يابيد) و دنيا از پى شما پيچيده ميشود (مانند بساطى است كه پس از گذشتن شخص آنرا مى پيچند)
(7) پس (اين همه بكار آخرت بى اعتناء نبوده) بترسيد از آتشى كه گودى و گرمى آن بى اندازه، و عذاب و گرفتارى آن تازه است (چنانكه در قرآن كريم سوره 4 آیه 56 مى فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ، إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً» يعنى آنانكه به نشانه هاى ما «پيغمبر اكرم و قرآن كريم» نگرويدند بزودى آنان را در آتشى اندازيم كه چون پوستهاشان سوخته شود آنها را تبديل به پوستهاى ديگر نماييم تا آنكه عذاب و بدبختى را بچشند، بتحقيق خداوند «بعذاب ايشان» توانا و دانا است) سرائى است (دوزخ) كه در آن رحمت و مهربانى نيست، و درخواست پذيرفته نمى گردد، و غمّ و اندوه برطرف نمى شود (چنانكه در قرآن كريم سوره 43 آیه 74-77 مى فرمايد: «إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ - لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ - وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ - وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ، قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ» يعنى گناهكاران در عذاب و گرفتارى دوزخ جاويدند، عذاب از ايشان سست و كم نگردد و آنها در آن عذاب و سختى «از رحمت خدا» نوميدند، و ما «با عذاب» بآنها ستم نكرديم و لكن آنان بخود ستم كردند «كه در دنيا بر خلاف دستور خدا و رسول كه موجب نيكبختى آخرت بود رفتار نمودند» و زمامدار و نگهبان دوزخ را بخوانند كه از پروردگار خود بخواه تا بر ما حكم فرمايد «ما را بميراند تا از اين عذاب برهيم» مى گويد شما «در اينجا» خواهيد ماند «نه مى ميريد و نه رهائى خواهيد يافت»
(8) و (اكنون) اگر توانائى داريد كه هم خوف و ترستان از خدا بسيار و هم گمان و اميدتان باو نيك باشد بين ترس و اميد را جمع كنيد (حتما كارى كنيد كه هم بترسيد و هم اميدوار باشيد، نه ترستان بيشتر و نه اميدتان برتر باشد) زيرا گمان نيك و اميد بنده به پروردگارش بمقدار ترس او است از پروردگارش، و نيك بين ترين مردم بخدا ترسناكترين ايشان است از او (هر چند گمان بنده بخدا نيكوتر شود ترسش بيشتر گشته بر خلاف رضايش كارى انجام ندهد كه مبادا از او برنجد، ابن ابى الحديد در اينجا از امام چهارم علىّ بن الحسين عليه السّلام نقل مى نمايد كه فرموده: اگر خداى عزّ و جلّ كتابى بفرستد كه در آن ثبت باشد كه مردى را عذاب ميكند، گمان دارم آن مرد من باشم، يا يك مرد را مى آمرزد، اميدوارم من باشم، و اگر بناچار مرا عذاب خواهد نمود باز هم كوشش خود را خواهم افزود تا مبادا چون بخود باز گردم نفسم مرا سرزنش دهد).


(9) و اى محمّد ابن ابى بكر بدان من ترا بر بزرگترين لشگرهايم اهل مصر فرمانروا گردانيدم، پس سزاوارى كه با نفس خويش مخالفت نموده از دين و كيشت دفاع كنى هر چند از روزگار برايت نمانده باشد مگر ساعتى،
(10) و خدا را بخشم نياور با خوشنود ساختن يكى از آفريده هايش، زيرا عوض آنچه در غير خدا است در نزد او هست، و عوض آنچه در خدا است در غير او نيست (اگر خدا راضى باشد از ديگرى چه بيم، و اگر او راضى نباشد از غيرش چه اميد).
(11) نماز را در وقتى كه براى آن تعيين گشته بجا آور و از جهت بيكارى آنرا پيش از وقت بجا نياور، و بجهت كار داشتن آنرا از وقتش مگذران، و بدان هر چيز از عملت پيرو نماز تو است (اگر نماز را نيكو بجا آوردى كارهاى ديگر را نيكو كنى، و هرگاه آنرا ضائع ساختى غير آنرا تباه تر گردانى).


و قسمت دوم از اين عهد نامه است (در بر حذر داشتن او و اهل مصر از منافقين و مردم دو رو):
(12) (بايد زبان و دل شما يكى بوده دور و نباشيد، و از گمراه كنندگان پيروى ننمائيد) زيرا پيشواى رستگارى (امام عليه السّلام) و پيشواى تبهكارى (معاويه) و دوست پيغمبر و دشمن پيغمبر يكسان نيست (پس گول نخورده اين هر دو پيشوا را بيك چشم ننگريسته مانند پيشواى گمراهى دو روئى را شعار خويش قرار ندهيد. امام عليه السّلام معاويه و مانند او را پيشوا خوانده، چنانكه خداوند نيز مانند او را پيشوايان ضلالت و گمراهى خوانده، در قرآن كريم سوره 28 آیه 41 مى فرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ، وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ» يعنى ما ايشان را پيشوايان گمراهى گذاشتيم كه مردم را بسوى آتش مى خوانند، و روز رستخيز كسى ايشان را يارى نخواهد نمود «از عذاب رهائى نمى دهد» و ابن ابى الحديد در اينجا مى نويسد: اينكه امام عليه السّلام معاويه را دشمن پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله دانسته، منظور دشمنى او در روزهاى جنگ با قريش نبوده، بلكه مقصود آنست كه معاويه اكنون هم دشمن پيغمبر است بدليل فرمايش پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله: «و عدوّك عدوّى، و عدوّى عدوّ اللَّه» يعنى دشمن تو دشمن من است، و دشمن من دشمن خدا است)
و رسول خدا -صلّى اللَّه عليه و آله- بمن فرمود: من بر امّتم از مؤمن و مشرك نمى ترسم: زيرا مؤمن را خدا بسبب ايمانش (از گمراه كردن) باز مى دارد (پس از او بر مسلمانان زيانى نيست) و مشرك را خدا بسبب شركش (كه مسلمانان گوش به سخنش نداده پيرويش نمى نمايند) ذليل و خوار مى گرداند، و لكن من بر شما مى ترسم از هر دو روئى در دل و داناى به زبان (آنكه دوروئى را در دل پنهان كرده احكام شريعت را به زبان مى آورد): مى گويد آنچه را كه شما مى پسنديد، و بجا مى آورد آنچه را كه ناشايسته مى دانيد (آرى بايد از منافق و دورو ترسيد، و دفعش را از خدا خواست، چنانكه امام عليه السّلام در خطبه يك صد و هشتاد و پنجم روش آنان را شرح داده).

بال هاى محبّت و حمايتت را براى آنها بگستران و در برابر همه متواضع باش، چهره خويش را براى آنها گشاده دار (و نسبت به همه خوب برخورد کن) مساوات را در ميان آنها حتى در نگاه ها و مشاهده با گوشه چشم رعايت نما، تا بزرگان و زورمندان کشور در نقض عدالت به نفع آنها طمع نورزند و ضعفا از عدالت تو مأيوس نشوند; زيرا خداوند از شما بندگان در مورد اعمال کوچک و بزرگ و آشکار و پنهان، بازخواست خواهد کرد، اگر کيفرتان کند شما استحقاق بيشتر از آن را داريد و اگر عفوتان نمايد او به مقتضاى کرمش عمل کرده است.


بدانيد اى بندگان خدا که پرهيزکاران هم از دنياى زودگذر بهره گرفتند و هم از سراى آخرت، با اهل دنيا در دنيايشان شرکت جستند در حالى که با اهل دنيا در آخرت (تاريک) آنها شرکت نکردند. آنها در دنيا بهترين مسکن (مسکن هاى ساده و دور از تکلف و زرق و برق) را برگزيدند و بهترين خوراک ها (خوراک ساده و حلال و مورد نياز) را تناول کردند و همان لذتى را که متنعمان از دنيا بردند، نصيبشان شد و آنچه را جباران مستکبر از آن بهره گرفتند، بهره آنان گشت (زيرا زندگى ساده اينها لذت بخش تر از زندگى پر زرق و برق آنان بود) سپس آنها (پرهيزکاران) از اين جهان با زاد و توشه کافى و با تجارتى پرسود، به سوى سفر آخرت رفتند. از لذت زهد در دنيا بهره مند شدند و يقين کردند که در آخرت همسايگان خدايند، در سرايى که هرچه تقاضا کنند اجابت مى شود و هيچ گونه لذتى از آنها دريغ نخواهد شد.


اى بندگان خدا! از مرگ و نزديک بودنش برحذر باشيد و آمادگى هاى لازم را براى آن فراهم سازيد، زيرا امرى عظيم و حادثه اى پر اهمّيّت را به همراه مى آورد (و آن اينکه) يا خيرى به همراه دارد که هرگز شرى در آن نيست و يا شرى که هيچ گاه نيکى با آن نخواهد بود، پس چه کسى از عمل کننده براى بهشت، به بهشت نزديک تر است و کدام فرد از عمل کننده براى آتش، به آتش و عذاب نزديک تر؟ شما رانده ها و تعقيب شدگان مرگ هستيد (و سرانجام صيد مى شويد) اگر بايستيد شما را دستگير خواهد کرد و اگر فرار کنيد به شما خواهد رسيد و مرگ از سايه شما با شما همراه تر است; مرگ با موى پيشانى شما گره خورده و دنيا در پشت سر شما به سرعت در هم پيچيده مى شود (و پايان عمر دور نيست) برحذر باشيد از آتشى که عمقش زياد، حرارتش شديد و عذابش پيوسته تجديد مى شود، آنجا محلى است که در آن رحمت وجود ندارد و هيچ سخنى (و درخواستى) از کسى شنيده نمى شود و غم و اندوه هرگز برطرف نمى گردد، اگر مى توانيد خوفتان از خداوند شديد باشد و در عين حال (بسيار) به خدا حسن ظن داشته باشيد (چنين کنيد و) ميان اين دو جمع نماييد، زيرا حسن ظن بنده (خاص خدا) به پروردگار خويش به اندازه خوفش از اوست و آنها که بيش از همه به خدا حسن ظن دارند کسانى هستند که بيش از همه از (عذاب او) ترسانند (و خوف و رجاى آنها کاملا يکسان است).


اى محمد بن ابى بکر! بدان که من تو را سرپرست و والى بزرگ ترين بخش و امّت کشور (اسلام) نمودم و آن اهل مصرند، بنابراين شايسته است که با خواسته هاى دلت مخالفت کنى (چرا که جهاد با نفس برترين جهاد است) بر تو لازم است که از دينت دفاع کنى، هرچند بيش از يک ساعت از عمر تو باقى نمانده باشد.

هرگز خداوند را براى جلب رضاى کسى از مخلوقش به خشم نياور چرا که خداوند جاى همه کس را مى گيرد و کسى نمى تواند جاى او را بگيرد.

نماز را در اوقات خودش بجاى آر نه آنکه به هنگام بيکارى در انجامش تعجيل کنى و نه آنکه به هنگام اشتغال به کار آن را تأخير بيندازى و بدان تمام اعمالت تابع نماز تو خواهد بود (اگر نماز را آن گونه که بايد و شايد و به طور کامل انجام دهى اعمال ديگرت سامان خواهد يافت و در قيامت نيز نخست به نمازت مى نگرند (سپس به ساير اعمالت).


در بخش ديگرى از اين نامه آمده است: امام هدايت و امام گمراهى هرگز يکسان نيستند همچنين دوستدار پيامبر و دشمن او با هم برابر نخواهند بود. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به من فرمود: من بر امتم نه از مؤمن مى ترسم و نه از مشرک، چرا که مؤمن ايمانش او را از کار خلاف باز مى دارد و مشرک را خداوند به وسيله شرکش (رسوا و) خوار و ذليل مى کند. تنها آنان که از شرشان بر شما مى ترسم کسانى اند که در دل منافق اند، و در زبان به ظاهر دانا (و مؤمن)، سخنانى مى گويند که شما مى پسنديد; ولى اعمالى انجام مى دهند که شما آن را زشت و ناپسند مى شماريد.