ترجمه نامه 8 نهج البلاغه

و من كتاب له (علیه السلام) إلى جرير بن عبد الله البجلي لَمّا أرسله إلى معاوية:

أَمَّا بَعْدُ، فَإِذَا أَتَاكَ كِتَابِي فَاحْمِلْ مُعَاوِيَةَ عَلَى الْفَصْلِ وَ خُذْهُ بِالْأَمْرِ الْجَزْمِ، ثُمَّ خَيِّرْهُ بَيْنَ حَرْبٍ مُجْلِيَةٍ أَوْ سِلْمٍ مُخْزِيَةٍ؛ فَإِنِ اخْتَارَ الْحَرْبَ فَانْبِذْ إِلَيْهِ وَ إِنِ اخْتَارَ السِّلْمَ فَخُذْ بَيْعَتَهُ، وَ السَّلَام.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

(نامه به جرير بن عبد الله بجلى، فرستاده امام به سوى معاويه در سال 36 هجرى).

وادار ساختن معاويه به بيعت

پس از نام خدا و درود هنگامى كه نامه ام به دستت رسيد، معاويه را به يكسره كردن كار وادار كن، و با او برخوردى قاطع داشته باش. سپس او را آزاد بگذار: در پذيرفتن جنگى كه مردم را از خانه ها بيرون مى ريزد، يا تسليم شدنى خوار كننده. پس اگر جنگ را برگزيد، امان نامه او را بر زمين كوب، و اگر صلح خواست از او بيعت بگير، با درود.

سیاسی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

نامه اى از آن حضرت (ع) به جرير بن عبد الله البجلى هنگامى كه او را نزد معاويه فرستاده بود:

اما بعد. چون نامه من به تو رسد، معاويه را وادار كه كارش را با ما يكسره كند و بخواه كه به طور جزم تصميم بگيرد. آن گاه مخيّرش كن ميان جنگى كه مردم را از خانه هايشان براند يا صلحى كه به خوارى بپذيرد. اگر جنگ را اختيار كرد، همانند خودش عمل كن و اعلان جنگ نماى و اگر صلح را اختيار كرد، از او بيعت بستان. والسلام.

از نامه هاى آن حضرت است به جرير بن عبد اللّه بجلى، وقتى او را نزد معاويه فرستاد:

اما بعد، چون نامه من به تو رسيد معاويه را به برنامه قطعى و امر جزمى وادار كن، و او را به پذيرش يكى از دو راه ملزم نما: يا جنگى آواره ساز، يا صلحى ذلّت بار. اگر جنگ را قبول كرد به او اعلام جنگ كن، و اگر تسليم شد از او بيعت بگير. و السّلام.

و از نامه آن حضرت است به جرير، پسر عبد اللّه بجلّى هنگامى كه او را نزد معاويه فرستاده بود:

اما بعد چون نامه من به تو رسد، معاويه را وادار تا كار را يكسره نمايد. دو دلى را بگذارد و به يكسو گرايد. سپس او را آزاد گذار در پذيرفتن جنگى كه مردم -شكست خورده- را از خانه هاشان برون اندازد، يا آشتيى كه -وى را- خوار سازد. اگر جنگ را پذيرفت بيا و ماندن نزد او را نپذير، و اگر آشتى را قبول كرد، از او بيعت بگير، و السلام.

از نامه هاى آن حضرت عليه السَّلام است به جرير ابن عبد اللَّه بجلىّ هنگاميكه او را (بشام براى بيعت گرفتن) نزد معاويه فرستاده بود:

(بجلّى منسوب است به بجيله نام قبيله اى در يمن كه به جدّشان بجيلة ابن ثمار ابن ارش ابن عمرو ابن الغوث نسبت داده مى شدند، علماى رجال جرير را نكوهش نموده به روايت و گفتار او اعتماد ندارند، و مى گويند: رسالت و پيغام بردن او از جانب امام عليه السَّلام براى معاويه اگر چه در اوّل امر به نيكوئى او گواهى مى دهد ولى جدائى او از آن حضرت و ملحق شدنش به معاويه در آخر كار بدى او را ثابت مى نمايد. «مرحوم حاجّ شيخ عبد اللَّه مامقانىّ در كتاب تنقيح المقال بطور تفصيل بيان فرموده». خلاصه چون امام عليه السَّلام جرير را براى بيعت گرفتن از معاويه بشام فرستاد معاويه به بهانه اى جواب او را نداده امروز و فردا مى نمود تا از مردم شام براى خود بيعت گرفت، و اصحاب آن حضرت كه دانستند معاويه فرمان آن بزرگوار را اطاعت نخواهد نمود پيش از مراجعت جرير از شام و پاسخ آوردن گفتند: مصلحت در آنست كه آماده جنگ با مردم شام شويم، و امام عليه السَّلام پيش از جواب آوردن جرير پيشدستى بجنگ با مردم شام را صلاح نمى دانست، و سبب آنرا «چنانكه در سخن چهل و سوم گذشت» بيان فرمود، بنا بر اين براى يكسره شدن كار اين نامه را براى بيعت گرفتن از معاويه بجرير نوشت):

(1) پس از ستايش خداوند و درود بر پيغمبر اكرم نامه من كه بتو رسيد معاويه را وادار تا كارش را يكسره نموده به يك سو تصميم گرفته آماده شود (سرگردانى را از خود دور نموده ترا معطّل نداشته در بيعت كردن بهانه نجسته امروز و فردا نكند)

(2) پس از آن او را مخيّر ساز بين جنگ خانمانسوزى كه مردم را از روى جبر و نگرانى از وطن و سامان خود آواره مى سازد و بين صلح و آشتى كه خوارى در بردارد (چون آشتى دليل بر ناتوانى است، در اينجا امام عليه السَّلام مى خواهد بفهماند در هر دو صورت خواه جنگ كند يا آشتى غلبه و فيروزى با آن حضرتست، و او را باين بيان تهديد مى نمايد) پس اگر جنگ اختيار نمود پيمان امان را بسوى او بينداز، و اگر صلح و آشتى پذيرفت از او بيعت بگير (بزودى وظيفه ات را انجام داده مراجعت نما ما را چشم براه مگذار) درود بر آنكه شايسته درود است.

اما بعد (از حمد و ثناى الهى) هنگامى که نامه من به تو رسيد معاويه را به حکم نهايى، دعوت کن و براى يک طرفه شدن کار، او را به يک نتيجه جزمى وادار ساز سپس او را ميان جنگى آواره کننده يا تسليمى رسواگر مخير ساز، اگر جنگ را اختيار کرد به او اعلان جنگ کن و اگر راه صلح و سلامت را پيش گرفت از او بيعت بگير و السلام.