ترجمه خطبه 150 نهج البلاغه

و من خطبة له (علیه السلام) يومي فيها إلى الملاحم و يصف فئة من أهل الضلال: وَ أَخَذُوا يَمِيناً وَ شِمَالًا ظَعْناً فِي مَسَالِكِ الْغَيِّ وَ تَرْكاً لِمَذَاهِبِ الرُّشْدِ، فَلَا تَسْتَعْجِلُوا مَا هُوَ كَائِنٌ مُرْصَدٌ وَ لَا تَسْتَبْطِئُوا مَا يَجِيءُ بِهِ الْغَدُ، فَكَمْ مِنْ مُسْتَعْجِلٍ بِمَا إِنْ أَدْرَكَهُ وَدَّ أَنَّهُ لَمْ يُدْرِكْهُ وَ مَا أَقْرَبَ الْيَوْمَ مِنْ تَبَاشِيرِ غَدٍ. يَا قَوْمِ هَذَا إِبَّانُ وُرُودِ كُلِّ مَوْعُودٍ وَ [دُنُوٌّ] دُنُوٍّ مِنْ طَلْعَةِ مَا لَا تَعْرِفُونَ. أَلَا وَ إِنَّ مَنْ أَدْرَكَهَا مِنَّا يَسْرِي فِيهَا بِسِرَاجٍ مُنِيرٍ وَ يَحْذُو فِيهَا عَلَى مِثَالِ الصَّالِحِينَ لِيَحُلَّ فِيهَا رِبْقاً وَ يُعْتِقَ فِيهَا رِقّاً وَ يَصْدَعَ شَعْباً وَ يَشْعَبَ صَدْعاً، فِي سُتْرَةٍ عَنِ النَّاسِ لَا يُبْصِرُ الْقَائِفُ أَثَرَهُ وَ لَوْ تَابَعَ نَظَرَهُ. ثُمَّ لَيُشْحَذَنَّ فِيهَا قَوْمٌ شَحْذَ الْقَيْنِ النَّصْلَ تُجْلَى بِالتَّنْزِيلِ أَبْصَارُهُمْ وَ يُرْمَى بِالتَّفْسِيرِ فِي مَسَامِعِهِمْ وَ يُغْبَقُونَ كَأْسَ الْحِكْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوحِ. في الضّلال: وَ طَالَ الْأَمَدُ بِهِمْ لِيَسْتَكْمِلُوا الْخِزْيَ وَ يَسْتَوْجِبُوا ...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

در اين خطبه به حوادث سخت آينده اشاره دارد

1. آينده بشريّت و ظهور حضرت مهدى (عج)

به راههاى چپ و راست رفتند، و راه ضلالت و گمراهى پيمودند، و راه روشن هدايت را گذاشتند. پس در باره آنچه كه بايد باشد شتاب نكنيد، و آنچه را كه در آينده بايد بيايد دير مشماريد، چه بسا كسى براى رسيدن به چيزى شتاب مى كند امّا وقتى به آن رسيد دوست دارد كه اى كاش آن را نمى ديد، و چه نزديك است امروز ما به فردايى كه سپيده آن آشكار شد. اى مردم اينك ما در آستانه تحقّق وعده هاى داده شده، و نزديكى طلوع آن چيزهايى كه بر شما پوشيده و ابهام آميز است، قرار داريم.

2. ره آورد حكومت حضرت مهدى (عج)

بدانيد آن كس از ما (حضرت مهدى «عج») كه فتنه هاى آينده را دريابد، با چراغى روشنگر در آن گام مى نهد، و بر همان سيره و روش پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و  امامان عليهم السّلام رفتار مى كند تا گره ها را بگشايد، بردگان و ملّت هاى اسير را آزاد سازد، جمعيّت هاى گمراه و ستمگر را پراكنده و حق جويان پراكنده را جمع آورى مى كند. حضرت مهدى (عج) سال هاى طولانى در پنهانى از مردم به سر مى برد آن چنان كه اثر شناسان، اثر قدمش را نمى شناسند، گر چه در يافتن اثر و نشانه ها تلاش فراوان كنند. سپس گروهى براى درهم كوبيدن فتنه ها آماده مى گردند، و چونان شمشيرها صيقل مى خورند، ديده هاشان با قرآن روشنايى گيرد، و در گوش هاشان تفسير قرآن طنين افكند، و در صبحگاهان و شامگاهان جامهاى حكمت سر مى كشند.(1)

3. سرنوشت امّت اسلامى پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله

روزگار آنان به طول انجاميد تا رسوايى آنها به نهايت رسيد، و خود را سزاوار بلاى زمانه گرداندند، و چون پايان مدّت آنها نزديك شد، گروهى در فتنه ها آسودند و گروهى دست به حمله و پيكار با فسادگران زدند و با شكيبايى كه داشتند بر خدا منّت ننهادند، و جان دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند. تا آنجا كه اراده الهى به پايان دوران جاهليّت موافق شد، شمشيرها در راه خدا كشيدند، و بينش هاى خود را بر شمشير نشاندند، و طاعت پروردگار خود را پذيرفتند، و فرمان پند دهنده خود را شنيدند، و در پيروزى و سربلندى زيستند.

تا آن كه خدا، پيامبرش را نزد خود برد، (افسوس) كه گروهى به گذشته جاهلى خود بازگشتند، و با پيمودن راه هاى گوناگون به گمراهى رسيدند، و به دوستان منحرف خود پيوستند و از دوستى با مؤمنان بريدند كه به آن امر شده بودند، و بنيان اسلامى را تغيير داده در جاى ديگرى بنا نهادند. آنان كانون هر خطا و گناه، و پناهگاه هر فتنه جو شدند كه سرانجام در سرگردانى فرو رفته، و در غفلت و مستى به روش و آيين فرعونيان در آمدند، يا از همه بريده و دل به دنيا بستند، و يا پيوند خود را با دين گسستند.


  1. اشاره به: فیوچریسم Futurism (آینده نگری)، نظر امام (ع) یک آینده نگری مثبت است که آینده جهان را روشن و متکامل و خوب می شناساند، برخلاف نظریّه پردازانی که آینده را وحشت زا و تاریک معرّفی می کنند.
سیاسی اعتقادی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

خطبه اى از آن حضرت (ع) به حوادث بزرگ اشارت دارد:

گاه به راست رفتند و گاه به چپ، ولى، راهشان راه ضلالت بود و دورى از طريق هدايت. پس، آنچه را كه آمدنى است و انتظارش مى رود به شتاب مطلبيد و هر چه را، كه فردا خواهد آورد، آمدنش را دير مشماريد. بسا كسى كه چيزى را به شتاب مى طلبد و، چون به آن رسد، آرزو كند كه اى كاش هرگز نرسيده بود. چقدر امروز به سپيده فردا نزديك است.اى مردم، زمان فراز آمدن چيزهايى است كه شما را وعده داده اند. و نزديك است كه فتنه اى را، كه نمى دانيد چيست، ديدار نمايد.

بدانيد، كه از ما هر كه آن را دريابد با چراغ روشنى كه در دست دارد، آن تاريكيها را طى كند و پاى به جاى پاى صالحان نهد، تا بندهايى را كه بر گردنهاست بگشايد و اسيران را آزاد كند و جمعيت باطل را پريشان سازد و پراكندگان اهل صلاح را گرد آورد و اين كارها پوشيده از مردم به انجام رساند. آنكه در پى يافتن نشان اوست، هر چه به جستجويش كوشد، از او نشانى نيابد.

پس گروهى در كشاكش آن فتنه ها بصيرت خويش را چنان صيقل دهند كه آهنگر تيغه شمشير را. ديدگانش به نور قرآن جلا گيرد و تفسير قرآن گوشهايشان را نوازش دهد و هر شامگاه و بامداد جامهاى حكمت نوشند.


زمان -جاهليشان- به طول انجاميد تا خوارى و عقوبت را به كمال رسانند و مستوجب حوادث سخت روزگار گردند. تا نزديك شد كه مدت پايان گيرد و گروهى به تبهكاريها دل خوش كردند و آسودگى خويش در فتنه ها يافتند. و تا آتش فتنه را برافروزند، شمشير بركشيدند و مؤمنان در پيكارشان شكيبايى و پايدارى ورزيدند و بر خدا هم منت نگذاردند و فدا كردن جان خويش در راه خدا را كارى بزرگ نپنداشتند. تا آن گاه، كه قضاى الهى به پايان گرفتن ايام محنت موافق افتاد و از روى بصيرت شمشير زدند و به فرمان اندرزدهنده خود، به پروردگارشان تقرب جستند.


در اين هنگام، خدا جان پيامبر خود (صلى اللّه عليه و آله) را بستد. قومى به عقب بازگشتند و در راههاى گوناگون، كه به هلاكتشان مى انجاميد گام نهادند. بر آن آراء باطل، كه در دلشان مى گذشت، اعتماد كردند و از خويشاوند بريدند و از وسيله اى كه به دوستى آن مأمور شده بودند [يعنى اهل بيت] دور گشتند و بنا را از بنيان محكمش برافكندند و در جاى ديگر، نه شايان آن، برآوردند.

اينان معدن هر خطا بودند و به منزله دروازه هايى، كه هر كه خواهان باطل و گمراهى مى بود، از آنها داخل مى شد. در حيرت و سرگردانى راه مى سپردند و به شيوه آل فرعون در بيهوشى و گمگشتگى و غفلت سر مى كردند. برخى از ايشان از آخرت بريدند و به دنيا گرويدند و پاره اى پيوند خويش از دين گسستند.

از خطبه هاى آن حضرت است كه در آن اشاره به فتنه ها دارد:

راه راست و چپ را گرفتند براى رفتن در جادّه هاى گمراهى، و ترك مسيرهاى هدايت. در آنچه واقع خواهد شد و انتظار پديد آمدنش مى رود شتاب نكنيد، و آنچه را كه فردا پيش مى آورد دير ندانيد. چه بسا شتاب كننده به چيزى كه چون آن را بيابد دوست دارد كه كاش آن را نمى يافت، و امروز به فرا رسيدن فردا چه نزديك است. اى جامعه، اين وقت زمان آمدن هر موعودى است، و نزديك پديد آمدن آنچه نمى دانيد.

بدانيد از ما آن كسى كه فتنه هاى آينده را درك كند با چراغى روشن در آن حركت كند، و به روش نيكان قدم بردارد، تا در آن فتنه ها بندى را بگشايد، و اسيرى را آزاد كند، و جمع گمراهان را پراكنده، و پراكندگى حق را جمع كند. او به دور از ديده مردم است، جويندگان نشانش را نبينند هر چند پياپى نظر كنند.

آن گاه در آن فتنه ها بصيرت قومى چون تيز شدن شمشير به دست آهنگر تيز گردد، ديده هايشان به نور قرآن جلا گيرد، و حقيقت آيات در گوشهاشان طنين افكند، و شبانگاه از جام حكمت نوشند پس از آنكه در صبحگاهان آشاميده باشند.


ايّام مهلت تبهكاران طولانى گشت تا سبب ذلّت را كامل نمايند، و مستوجب حوادث ناگوار گردند، تا آنكه مدّتشان كهنه شد و زمانشان به سر آمد، و گروهى براى به دست آوردن راحتى به فتنه ها وصل شدند، و مهيّاى جنگ افرزوى گشتند، و مسلمانان حقيقى پايدارى خود را در حوادث بر خداوند منّت ننهادند، و جانبازى در راه حق را بزرگ نشمردند، تا چون قضاى الهى به پايان دادن زمان امتحان و گرفتارى موافق شد، از روى بصيرت دست به اسلحه بردند، و به دستور راهبرشان تن به فرمان خدا دادند.


تا چون خداوند پيامبرش صلّى اللّه عليه و آله را از دنيا برد گروهى به جاهليت باز گشتند، راههاى باطل آنان را هلاك كرد، بر آراء نادرست تكيه كردند، و به بيگانگان پيوستند، و از وسيله اى كه مأمور به مودّت آن بودند جدا شدند، ساختمان (دين و حكومت) را از بنيادش انتقال دادند، و آن را در غير جاى خودش بنا كردند.

آنان معادن هر خطايى هستند، و درهاى گام نهادگان در وادى گمراهيند. غوطه ور در درياى حيرت، و افتاده در مستى و جهالت اند، به روش فرعونيان: كه گروهى از آخرت دل بريده و به دنيا دلبسته اند، و عدّه اى پيوند خود را با دين بريده و از آن جدا گشته اند.

و از خطبه هاى آن حضرت است كه به فتنه ها اشارت كند:

چپ و راست رفتن گرفتند بر پيمودن راههاى ضلالت، و واگذاردن راههاى هدايت. پس بدانچه بودنى است و انتظار آن مى رود، شتاب مياريد و آن را كه فردا خواهد آورد، دير مشماريد. چه بسا شتابكارى كه چون به چيزى كه مى خواست رسيد دوست داشت كه كاش آن را نمى ديد، و چه نزديك است امروز، به فردايى كه سپيده آن خواهد دميد.

اى مردم وقت است كه هر وعده نهاده در آيد، و آنچه را نمى شناسيد نزديك است -از پرده- برآيد، هر كه از ما -اهل بيت- بدان رسد، با چراغى روشن در آن راه رود، و بر جاى پاى صالحان گام نهد تا بند -از گردنها- بگشايد، و از بندگى آزاد نمايد. جمع -گمراهان- را پراكنده گرداند، و پريشانى -مؤمنان- را به جمعيّت كشاند، و نهان از مردمان -كار راند-. پى شناس به نشان او راه نبرد، هر چند پياپى نگرد.

پس در آن فتنه مردمى ذهن خود را چنان تيز كنند، كه آهنگر تيغ را زدايد، و ديده هاشان به تفسير قرآن كه شنوند روشن شود -چنانكه بايد-. بام و شام جامهاى حكمت نوشند -و در تكميل نفس بكوشند-.


روزگار بر آنان دراز شد، تا خوارى را به نهايت رسانند، و خود را مستوجب بلاى زمانه گردانند، و چون پايان مدّت نزديك گرديد و گروهى آسايش خود را در پيوستن به فتنه ديد، آنان دست به پيكارشان گشادند، و با شكيبايى كه كردند، بر خدا منّت ننهادند، و جان باختن در راه حق را بزرگ نشماردند. پس چون قضاى آمده با پايان مدّت بلا ساز وار شد، شمشيرها در راه حقّ آختند، و بصيرتى را-  كه در كار دين داشتند-  آشكار ساختند. طاعت پروردگار خويش را پذيرفتند، و فرمان واعظ خود را شنفتند.


و چون خدا فرستاده خود را نزد خويش برد، گروهى به گذشته برگرديدند، و با پيمودن راههاى گوناگون به گمراهى رسيدند، و به دوستانى كه خود گزيدند پيوستند، و از خويشاوند گسستند. از وسيلتى كه به دوستى آن مأمور بودند جدا افتادند، و بنيان را از بن برافكندند، و در جاى ديگر بنا نهادند.

كانهاى هرگونه گناهند، و هر فتنه جو را درگاه و پناه. از اين سو بدان سو سرگردان، در غفلت و مستى به سنّت فرعونيان، يا از همه بريده و دل به دنيا بسته، و يا پيوند خود را با دين گسسته.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است كه در آن به فتنه و پيش آمدهاى سختى كه (بعد از آن بزرگوار) واقع شده است اشاره مى فرمايد (و از غيبت امام زمان «عجّل اللّه فرجه» خبر مى دهد):
قسمت أول خطبه:
(1) و (دنيا پرستان) گرفتند راههاى گمراهى را از راست و چپ و از راههاى مستقيم هدايت و رستگارى چشم پوشيدند (در شاهراه قدم ننهاده بر اثر آن فتنه و فساد توليد گشته و بر نيكان ظلم و ستم روا داشته و خونهاى بنا حقّ خواهند ريخت) پس (شنوندگان از اين سخنان به شگفت آمده زمان پيدايش اين پيش آمدها را از آن حضرت پرستش نمودند، فرمود:) شتاب نداشته باشيد، تباهكاريهايى كه واقع خواهد شد و انتظار پيدايش آنها مى رود و آنچه را كه فردا مى آيد (بعد از اين آشكار ميشود) دير مشماريد كه بسا شتاب كننده بچيزى چون آنرا دريابد آرزو كند كه كاش بآن نرسيده بود (اگر فتنه هاى زمان بعد را مى ديديد آرزو مى كرديد كه كاش در دنيا نبوديد، چنانكه ستمديدگان آن ايّام چنين آرزو خواهند كرد) و چه بسيار نزديك است امروز آثار فردا (رسيدن آن وقائع و نشانهاى آن تباهكاريها از كردار مردم اين زمان هويدا است)
(2) اى گروه مردم اين وقت، زمان آمدن هر موعودى است، و گاه نزديك شدن ديدار فتنه هايى كه از آن آگاه نيستيد (اكنون كه در اوّل اسلام ديگران حقّ مرا غصب كرده و هر نالائقى ادّعاى مقام خلافت مى نمايد، فتنه و فساد در سراسر عالم شروع شده، هر چه پيش برود در خواهيد يافت آنچه را كه بشما خبر مى دهم)
(3) آگاه باشيد كسيكه از ما (صاحب الزّمان عجّل اللّه تعالى فرجه) آن فتنه ها را دريابد، در تاريكى آن فسادها با چراغى روشن (با نور امامت و ولايت) سير ميكند و بر رويّه نيكان رفتار مى نمايد، تا در آن گرفتاريها بندى را بگشايد (گرفتار در ضلالت و گمراهى را نجات و رهائى دهد) و اسيرى را (از قيد جهل و نادانى) آزاد كند، و جمعيّت (گمراهى) را پراكنده سازد و پراكندگى (حقّ) را گرد آورد، در پنهانى از مردم كه اثر و نشانه او را جوينده نمى بيند هر چند در پى او نظر افكند (هيچكس او را نخواهد ديد اگر چه سعى و كوشش بسيار بكار برد مگر كسيكه لياقت ملاقات داشته و حكمت الهيّه بر آن قرار گيرد)
(4) پس گروهى در آن فتنه ها صيقلى ميشوند (هدايت و رستگارى يافته براى پيروى از آن بزرگوار آماده هستند) مانند صيقل دادن آهنگر شمشير را (بطوريكه) ديده هاى آنها بنور قرآن جلاء داده و تفسير در گوشهايشان جا گرفته شود (در آيات قرآن تأمّل و تدبّر كنند، و تفسير را از اهلش مى آموزند) و در شب جام حكمت را بآنها بنوشانند بعد از اينكه در بامداد هم آشاميده باشند (اسباب سعادت و نيكبختى و علم و عمل براى آنان در آشكار و نهان آماده گردد).
أللّهمّ اجعلنى من أنصاره و أعوانه و أتباعه و شيعته، و أرنى فى آل محمّد عليهم السّلام ما يأملون، و فى عدوّهم مّا يحذرون، إله الحقّ امين يا ذا الجلال و الإكرام، يا أرحم الرّاحمين.


قسمت دوم از اين خطبه است (در باره مردم زمان جاهليّت و اصحاب پيغمبر اكرم):
(5) (پيش از پيدايش دين مقدّس اسلام ضلالت و گمراهى سراسر جهان را فرا گرفته بود و مردم به تباهكارى هاى بسيار مى پرداختند) و زمان (معصيت و نافرمانى) ايشان بطول انجاميد تا عذاب و كيفر را (براى خود) كامل گردانند (چنانكه در قرآن كريم سوره (3) آیه (178) مى فرمايد: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً، وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ» يعنى كسانيكه كافر شدند گمان نكنند كه مهلت ما براى آنان بهتر است، بلكه آنان را مهلت مى دهيم تا هر چه مى توانند معصيت و نافرمانى نمايند، و براى ايشان است عذاب رسوا كننده) و مستوجب پيش آمدهاى سخت روزگار گردند، تا اينكه نزديك شد زمان آنها بسر رسد، و گروهى (از رؤساء و زمامدارانشان) به تباهكاريها دل بسته و از آن راحتى يافتند، و دستها را با شمشير بلند كردند تا آتش جنگ را بيفروزند (و مانند شتر ماده كه براى آبستن شدن دم بلند ميكند از هيچ كار زشتى پروا نداشتند، و گمان مى كردند دنيا بهمين هرج و مرج باقى و برقرار خواهد ماند كه ناگاه پيغمبر اكرم مبعوث به رسالت گشته براى كندن ريشه فساد در عالم از هيچ گونه فداكارى دريغ ننمود، و اصحاب و پيروان خويش را براى تبليغ و ترويج از دين مقدّس اسلام طورى تربيت فرمود كه)
(6) شكيبائى (در سختيها و جنگيدن با دشمنان) را بر خدا منّت ننهادند، و جانبازيشان را در راه حقّ بزرگ نشمردند (عظمت و بزرگى دين خدا را در نظر گرفته و براى پيشرفت آن خود را ناچيز دانسته از هر گونه فداء كارى خوددارى ننمودند) تا زمانى كه قضاء و قدر الهىّ بسر رسيدن زمان بلاء و سختى را ايجاب نمود (مسلمانان توانا شده و دينشان شهره آفاق گرديد)
(7) شمشير زدنشان (در جنگها) از روى بينائى بود (و براى ايمان بخدا و رسول نه از راه نادانى و شهوت) و بر اثر امر راهنما و پند دهنده شان (پيغمبر اكرم) به  پروردگارشان نزديك گشتند (اوامر و نواهى آن حضرت را پيروى نموده رضاء و خوشنودى خدا را بدست آوردند و بهمين منوال روزگار گذراندند).


(8) تا زمانيكه خداوند رسول خود صلّى اللّه عليه و آله را قبض روح فرمود، گروهى به قهقرا برگشتند (به اوامر و نواهى حضرت رسول پشت كرده دوباره براه ضلالت و گمراهى قدم نهادند) و راهها (ى گمراهى) آنان را هلاك ساخت (در دنيا به تباهكارى و در آخرت بعذاب هميشگى گرفتار شدند) و بر آراء و انديشه هاى نادرست خود اعتقاد نمودند (احكام را از پيش خود نادرست بيان كرده و مردم را به پيروى از آن وادار مى نمودند)
(9) و از غير رحم و خويش (رسول اكرم) متابعت نمودند (براى شهوت رانى و دنيا پرستى امام عليه السّلام را خانه نشين كرده ديگران را كه لايق خلافت نبوده روى كار آوردند) و از سبب (وسيله هدايت و رستگارى يعنى اهل بيت حضرت رسول) كه مأمور به دوستى آن بودند، دورى كردند (در قرآن كريم سوره (42) آیه (23) مى فرمايد: «ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا» يعنى بگو من بر تبليغ رسالت از كسى مزد نمى خواهم مگر دوست داشتن خويشان را. ابن عبّاس فرموده كه بعد از نزول اين آيه اصحاب گفتند: يا رسول اللّه خويشان شما كه آنها را دوست بايد داشت كيستند فرمود: علىّ و فاطمه و دو پسر ايشان حسن و حسين. ابن ابى الحديد در شرح خود بر نهج البلاغه در اينجا مى گويد: اين جمله «و هجروا السّبب الّذى أمروا بمودّته» اشاره است به فرمايش پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله: «خلّفت فِيكم الثّقلين: كتاب اللّه و عترتى أهل بيتى حبلان مّمدودان من السّمآء إلى الأرض، لا يفترقان حتّى يردا علىّ الحوض» يعنى دو چيز گرانبها ميان شما باقى گذاشتم يكى كتاب خدا و ديگرى خويشان و اهل بيتم كه دو ريسمان كشيده شده اند از آسمان بزمين يعنى اين دو چيز اهل عالم را هادى و راهنما هستند كه از هم جدا نمى شوند تا اينكه بر سر حوض در بهشت بر من وارد شوند. پس چون پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله در اينجا كتاب خدا و اهل بيتش را حبلان يعنى دو ريسمان فرموده، امير المؤمنين هم از اهل بيت بلفظ سبب تعبير نموده و سبب در لغت بمعنى ريسمان است) و ساختمان (دين و ايمان) را از بنياد استوارش انتقال داده آنرا در جائيكه سزاوار نبود ساختند (امام را كه پيغمبر اكرم از جانب خداوند متعال بخلافت تعيين فرموده عقب زده و اشخاص نالائقى را روى كار آوردند) ايشان كانهاى هر معصيت و گناه و درهاى هر وارد شده بسختى و نادانى هستند (پس هر كه باطل و نادرستى اراده كند از آنها پيروى مى نمايد، زيرا ايشان درهاى ضلالت و گمراهى و منشأ فتنه و فساد و اختلال امور دين و دنيا بودند)
(10) در حيرت و سرگردانى (چون موج دريا) رفت و آمد داشتند (زيرا از حقّ دست كشيده پيرو پيشواى دين نبودند) و در بيهوشى (جهل و نادانى) به روش پيروان فرعون (از عذاب و كيفر كردار خود) غافل بودند (چنانكه فرعونيان به بنى اسرائيل ظلم و ستم روا داشته با حضرت موسى كه آنها را بسوى خدا دعوت مى فرمود دشمنى كردند، و در دنيا و آخرت بعذاب الهىّ مبتلى گشتند، ايشان هم از پيشوايان هدايت و رستگارى پيروى نكرده و سختى كيفر را از ياد بردند) بعضى از آخرت چشم پوشيده بدنيا متوجّه شدند (مانند خلفاء) و برخى از دين دست كشيده (و از هدايت و رستگارى) جدا گشتند (مانند بنى اميّه).

آنها (مردم آن زمان) به چپ و راست متمايل شده، در مسير ضلالت و گمراهى گام نهاده و راههاى مستقيم را رها کرده اند، درباره آنچه بايد رخ دهد و مورد انتظار است، عجله مکنيد و آنچه را فردا با خود مى آورد، دور مشمريد. چه بسيارند کسانى که براى چيزى عجله مى کنند که اگر آن را به دست آورند، (پشيمان مى شوند و) دوست دارند که به آن نمى رسيدند و چه نزديک است امروز به آغاز فردا.

اى جماعت! اکنون هنگام فرا رسيدن تمام آنچه (به شما) وعده داده شده است، مى باشد، و نيز هنگام نزديک شدن طلوع چيزى است که از آن آگاهى نداريد. بدانيد! آن کس از ما (اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله)) که آن فتنه ها را دريابد، با چراغ روشنى بخش، در آن گام مى نهد و به سيره و روش صالحان (پيامبر و ائمه اهل بيت) رفتار مى کند. او مى آيد تا در آن ميان گره ها را بگشايد، بردگان را آزاد سازد، گمراهان و ستمگران متحد را پراکنده کند، و حق جويان متفرّق را گردهم آورد، او مدّتى در پنهانى از مردم به سر مى برد آن گونه که پى جويان اثر قدمش را نبينند، هر چند براى يافتن او بسيار جستجو کنند. سپس گروهى (براى يارى او) آماده مى شوند همچون آماده شدن شمشير به دست آهنگر تيزگر. چشم آنان با قرآن روشنى مى گيرد و تفسير آياتش به گوش آنها افکنده مى شود و هر صبح و شام از جام حکمت سيراب مى شوند!


مدتى طولانى به آنان مهلت داده شد، تا رسوايى را به حدّ نهايى برسانند و مستحق دگرگونى (نعمتهاى الهى و مجازات او) گردند و هنگامى که اجل آنها به سر رسد، گروه ديگرى با فتنه ها مماشات کردند و دست از مبارزه با آن کشيدند (ولى گروه ديگرى از مسلمانان راستين به پاخاستند که) به خاطر صبر و استقامتشان منّتى بر خدا نمى نهادند و بذل جان در راه حق را بزرگ نمى شمردند، تا آن که به فرمان خدا دوران آزمايش به پايان رسد و (اين گروه مبارز) آگاهى و بينايى خودرا بر شمشيرها حمل کردند (و آگاهانه با دشمن به مبارزه برخاستند) و به فرمان واعظ خويش (قيام مى کنند و) به پرستش پروردگارشان پرداختند.


هنگامى که خداوند پيامبرش را بر گرفت و قبض روح کرد، گروهى به قهقرا برگشتند و اختلاف و پراکندگى، آنها را هلاک ساخت، تکيه بر غير خدا کردند، و با غير خويشاوندان (يعنى عترت رسول الله) پيوند بر قرار ساختند، و از وسيله اى که مأمور به مودّت آن بودند دورى گزيدند. آنها بنا (ى خلافت و ولايت) را از اساس و محل اصلى آن برداشته در غير جايگاهش نصب کردند. آنها معدن تمام خطاها، و درهاى هرگونه گمراهى بودند. در حيرت و سرگردانى غوطه ور شدند و در مستى و غرور از حق بيگانه گشتند و بر روش آل فرعون حرکت کردند. گروهى به دنيا پرداختند و بر آن تکيه نمودند و گروهى از دين جدا گشتند.