ترجمه خطبه 151 نهج البلاغه

و من خطبة له (علیه السلام) يحذر من الفتن: اللّه و رسولُه: وَ أَحْمَدُ اللَّهَ وَ أَسْتَعِينُهُ عَلَى مَدَاحِرِ الشَّيْطَانِ وَ مَزَاجِرِهِ وَ الِاعْتِصَامِ مِنْ حَبَائِلِهِ وَ مَخَاتِلِهِ، وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ نَجِيبُهُ وَ صَفْوَتُهُ، لَا يُؤَازَى فَضْلُهُ وَ لَا يُجْبَرُ فَقْدُهُ، أَضَاءَتْ بِهِ الْبِلَادُ بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِيَةِ، وَ النَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ الْحَرِيمَ وَ يَسْتَذِلُّونَ الْحَكِيمَ، يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ وَ يَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَةٍ. التحذير من الفتن: ثُمَّ إِنَّكُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ أَغْرَاضُ بَلَايَا قَدِ اقْتَرَبَتْ، فَاتَّقُوا سَكَرَاتِ النِّعْمَةِ وَ احْذَرُوا بَوَائِقَ النِّقْمَةِ وَ تَثَبَّتُوا فِي قَتَامِ الْعِشْوَةِ وَ اعْوِجَاجِ الْفِتْنَةِ عِنْدَ طُلُوعِ جَنِينِهَا وَ ظُهُورِ كَمِينِهَا وَ انْتِصَابِ قُطْبِهَا وَ مَدَارِ رَحَاهَا، تَبْدَأُ فِي مَدَارِجَ خَفِيَّةٍ وَ تَئُولُ إِلَى فَظَاعَةٍ جَلِيَّةٍ، شِبَابُهَا كَشِبَابِ الْغُلَامِ وَ آثَارُهَا كَآثَارِ السِّلَامِ يَتَوَارَث...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

و من خطبة له (علیه السلام) يحذر من الفتن

1. ارزش شهادتين

خداى را مى ستايم، و در راندن شيطان، و دور ساختن و نجات پيدا كردن از دام ها و فريب هاى آن، از خدا يارى مى طلبم و گواهى مى دهم كه جز خداى يگانه معبودى نيست.

و شهادت مى دهم كه حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده برگزيده و انتخاب شده او است، كه در فضل و برترى، همتايى ندارد و هرگز فقدان او جبران نگردد. شهرهايى به وجود او روشن گشت، پس از آن كه گمراهى وحشتناكى همه جا را فرا گرفته بود، و جهل و نادانى بر انديشه ها غالب و قساوت و سنگدلى بر دلها مسلط بود، و مردم حرام را حلال مى شمردند، و دانشمندان را تحقير مى كردند، و جداى از دين الهى زندگى كرده و در حال كفر و بى دينى جان مى سپردند.

2. نكوهش مردم گمراه

شما اى عرب ها، هدف تيرهاى بلا هستيد كه نزديك است. از مستى هاى نعمت بپرهيزيد، و از سختى هاى عذاب الهى بترسيد و بگريزيد، و در فتنه هاى در هم پيچيده، به هنگام پيدايش نوزاد فتنه ها و آشكار شدن باطن آنها، و برقرار شدن قطب و مدار آسياى آن، با آگاهى قدم برداريد.

فتنه هايى كه از رهگذرهاى ناپيدا آشكار گردد، و به زشتى و رسوايى گرايد، آغازش چون دوران جوانى پر قدرت و زيبا، و آثارش چون آثار باقى مانده بر سنگ هاى سخت زشت و ديرپاست، كه ستمكاران آن را با عهدى كه با يكديگر دارند، به ارث مى برند، نخستين آنان پيشواى آخرين، و آخرين گمراهان، اقتدا كننده به اوّلين مى باشند.

آنان در به دست آوردن دنياى پست بر هم سبقت مى گيرند، و چونان سگ هاى گرسنه، اين مردار را از دست يكديگر مى ربايند. طولى نمى كشد كه پيرو از رهبر، و رهبر از پيرو، بيزارى مى جويد، و با بغض و كينه از هم جدا مى شوند، و به هنگام ملاقات، همديگر را نفرين مى كنند.

3. خبر از آينده خونين عرب

سپس فتنه اى سر برآورد كه سخت لرزاننده، در هم كوبنده و نابود كننده است، كه قلب هايى پس از استوارى مى لغزند، و مردانى پس از درستى و سلامت، گمراه مى گردند، و افكار و انديشه ها به هنگام هجوم اين فتنه ها پراكنده، و عقايد پس از آشكار شدنشان به شك و ترديد دچار مى گردد. آن كس كه به مقابله با فتنه ها برخيزد كمرش را مى شكند، و كسى كه در فرو نشاندن آن تلاش مى كند، او را در هم مى كوبد.

در اين ميان فتنه جويان چونان گورخران، يكديگر را گاز مى گيرند، و رشته هاى سعادت و آيين محكم شده شان لرزان مى گردد، و حقيقت امر پنهان مى ماند. حكمت و دانش كاهش مى يابد، ستمگران به سخن مى آيند، و بيابان نشين ها را در هم مى كوبند، و با سينه مركب هاى ستم، آنها را خرد مى نمايند. تك روان در غبار آن فتنه ها نابود مى گردند، و سواران با قدرت در آن به هلاكت مى رسند.

فتنه ها با تلخى خواسته ها وارد مى شود، و خون هاى تازه را مى دوشد، نشانه هاى دين را خراب، و يقين را از بين مى برد. فتنه هايى كه افراد زيرك از آن بگريزند، و افراد پليد در تدبير آن بكوشند. آن فتنه ها پر رعد و برق و پر زحمت است، در آن پيوندهاى خويشاوندى قطع شده، و از اسلام جدا مى گردند، فتنه ها چنان ويرانگرند كه تندرست ها بيمار، و مسكن گزيدگان كوچ مى كنند. در آن ميان كشته اى است كه خونش به رايگان ريخته، و افراد ترسويى كه طالب امانند، با سوگندها آنان را فريب مى دهند، و با تظاهر به ايمان آنها را گمراه مى كنند.

4. رهنمودها در مقابله با فتنه ها

پس سعى كنيد كه شما پرچم فتنه ها و نشانه هاى بدعت ها نباشيد، و آنچه را كه پيوند امت اسلامى بدان استوار، و پايه هاى طاعت بر آن پايدار است، بر خود لازم شماريد،(1) و بر خدا، ستمديده وارد شويد نه ستمگر. و از گرفتار شدن به دام هاى شيطان، و قرار گرفتن در وادى دشمنى ها بپرهيزيد، و لقمه هاى حرام به شكم خود راه ندهيد. شما برابر ديدگان خداوندى قرار داريد كه گناهان را حرام كرد و راه اطاعت و بندگى را آسان فرمود.


  1. اشاره به: کولِکتیویسم Collectivism (عقیده به اصالت کار های جمعی) که سعی دارند جامعه را با همکاری و مشارکت عمومی اداره کنند.
سیاسی اعتقادی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

و از او يارى مى جويم كه مرا در راندن و دور ساختن شيطان يارى دهد و نگذارد كه در دامهايش افتم و به فريبهايش گرفتار آيم و شهادت مى دهم كه محمد (صلی الله علیه وآله) بنده او و رسول او و پسنديده او و برگزيده اوست و كس در فضيلت همتاى او نيست و جاى او نتواند گرفت. جهان را، پس از ظلمت گمراهى و نادانى فراگير و سخت دليها، به وجود او روشنى بخشيد. پيش از او مردم حرامها را حلال مى شمردند و دانايان و خردمندان را خوار مى داشتند. در زمانى مى زيستند كه پيامبرى نبود و بر كفر مى بردند.


شما اى قوم عرب، هدف تيرهاى بلايى هستيد كه نزديك است كه بر شما فرود آيد. از سر مستى نعمت بپرهيزيد و از خشم و سخط خداوند بترسيد. چون فتنه ها گرد انگيختند و كژراهه هاى آن اندك اندك آشكار شدند، همچنان، استوار در جاى خود بمانيد و چون چنين فتنه ها از بطن روزگار چهره نمايد و از نهانگاه خود ظاهر گردد و آسيابش به چرخش در آيد، از جاى نشويد و پايدارى ورزيد. راههايى، كه گذرگاه فتنه است، راه هايى كور و ناپيدايند. فتنه از اين راهها فرا مى رسد و رسواييها به بار آورد. آغازش، آغاز جوانى را ماند با سرعت و نشاط و، آثارش چون زخم سنگ بر جاى ماند، بهبود نايافتنى.

ستمگران روزگار با يكديگر پيمان بسته اند كه ميراثبران فتنه باشند. پيشينيان پيشواى آنهايى هستند كه در پى آمده اند و آنان كه در پى آمده اند، پيرو پيشينيان خويش اند. بر سر اين دنياى فرومايه با يكديگر رقابت و ستيز مى كنند و براى آن مردار گنده بدبو به دشمنى بر مى خيزند، به گونه اى كه، پس از اندك زمانى آنكه تابع است از متبوع خود بيزار شود و آنكه پيشواست از پيرو خود ببرد. با دلى انباشته از كينه يكدگر را ترك مى گويند و چون روياروى آيند يكديگر را لعنت كنند.


آن گاه فتنه ديگر آشكار شود، لرزاننده و كوبنده و شتابنده. دلهايى كه آرامش يافته اند، در كشاكش ترديد افتند و مردانى كه به راه سلامت گام نهاده اند، دچار گمراهى گردند. دلها و رأيها به اختلاف گرايند و انديشه درست و نادرست به هم مشتبه شوند. هر كس در صدد دفع آن برآيد، فروكوبدش و آن را كه سعى خويش در نابود كردنش به كار برد، نابود كند.

چونان گورخرانى كه در گله اند و يكديگر را به دندان مى آزارند. ريسمان گره بسته، گسيخته شود و چهره حقيقت پوشيده ماند. آب چشمه هاى حكمت فروكش كند و ستمكاران را زبان بگشايد و بدويان را با آهن لجام مركب خود، بكوبد و با فشار، سينه بر زمين زند. آن را كه تكروى كند در غبار خود تباه سازد و دليران و نيرومندان در راه آن به هلاكت رسند. از شرنگ تقدير، جامى بر كف دارد و چونان دوشندگان، كه شير دوشند، او خون تازه مردم را بريزد.

در منار دين رخنه پديد كند و در يقين استوار مردم شكست اندازد. خردمندان و زيركان از آن بگريزند و پليدان و نابكاران به تدبير كارش پردازند. چون ابرى تاريك آذرخش مى افكند و مى غرّد. دامن بر كمر زده، مهياى كارزار است. رشته خويشاوندى گسسته گردد. مردم از اسلام جدا شوند. آنكه از آن فتنه دورى گزيده، بيمار آسيبهاى آن است و آنكه خواهد آسيبش را پشت سر نهد و برود، رفتن نتواند.


جمعى كشته شوند و خونشان به هدر رود و گروهى ترسان در پى يافتن پناهگاهى باشند. پيمانها بندند و فريبشان دهند. و به نام ايمان مغرورشان سازند.

شما از نشانه هاى فتنه ها و بدعتها مباشيد. بر خود لازم شمريد كه از آنچه رشته جماعت به آن بسته شده و اساس اطاعت و بندگى بر آن نهاده شده، دست برمداريد.

چون به ديدار خدا مى رويد، اگر ستمديده باشيد، بهتر از آنكه ستمكار باشيد. از دامهاى شيطان حذر كنيد و از گودالهاى سهمناك دشمنى دورى گزينيد.

لقمه هاى حرام را به شكمهاى خود داخل مكنيد. زيرا آنكه نافرمانى را بر شما حرام كرده و راه فرمانبردارى را برايتان هموار ساخته است شما را مى بيند.

از خطبه هاى آن حضرت است در تحذير از فتنه ها:

خدا را سپاس مى گويم، و از او در موجبات طرد و باز داشتن شيطان، و محفوظ ماندن از دچار شدن در دامها و فريبهايش يارى مى خواهم. و گواهى مى دهم كه خدايى جز اللّه نيست، و گواهى مى دهم كه محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) بنده و فرستاده و انتخاب شده و برگزيده اوست، در فضيلت همتايى ندارد، و فقدانش را چيزى جبران نمى كندد. شهرها از پس گمراهى تاريك، و جهالت غالب بر مردم، و درشتخويى ستم آميز به وجود او روشن شد، آن هم در زمانى كه مردم حرام خدا را حلال دانسته، و انسان حكيم را خوار مى شمردند، در روزگار خالى از پيامبران مى زيستند، و بر حالت كفر از دنيا مى رفتند.


شما اى مردم عرب، نشانه بلاهايى هستيد كه بسيار نزديك است. پس از مستى هاى نعمت بپرهيزيد، و از سختى هاى عقوبت حذر كنيد، و در گرد و غبار ظلمت شبهه، و ناهموارى راه فتنه، به وقت پديد آمدن طليعه اش، و آشكار شدن نهانش، و برقرارى محورش، و گردش آسيايش بر جاى خويش ثابت بمانيد. آن فتنه هايى كه از مدارج پنهان شروع، و به سختى و زشتى آشكارى منتهى مى شود. رشد آن فتنه همچون رشد جوانى سريع و نيرومند، و آثارش همچون آثار سنگ محكم و سفت است.

ستمكاران بر اساس پيمانها كه با هم دارند آن فتنه را از هم ارث مى برند. اول آنان پيشواى آخرشان، و آخرشان تابع اوّل آنان است. با هم در به دست آوردن دنياى پست رقابت مى كنند، و چون سگان بر سر مردار بو گرفته به جان هم مى افتند. و زمانى نمى گذرد كه تابع از متبوع، و راهنما از پيرو بيزارى  مى جويد. با كينه و دشمنى از هم جدا مى شوند، و زمانى كه يكديگر را مى بينند به هم لعنت مى كنند.


پس از اين فتنه، فتنه اى ديگر پيش آيد لرزاننده و درهم كوبنده و حمله آور، كه دلهايى پس از استوارى دچار لغزش مى شوند، و مردانى از پس سلامتى در دين به گمراهى مى افتند. زمان هجوم اين فتنه هوسها و اميال گوناگون مى شود، و به هنگام طلوع آن آراء درست به نادرست اشتباه مى گردد.

كسى كه به مقابله با اين فتنه برخيزد پشتش را مى شكند، و آن كه در دفع آن بكوشد او را درهم بكوبد. فتنه گران در آن فتنه چون گورخران در جمع خود يكديگر را گاز گيرند. رشته محكم دين لرزان شود، و چهره حقيقى حقيقت پوشيده گردد.

حكمت فروكش كند، و ستمگران سخنران شوند. آن فتنه باديه نشينان را با آهن لجام خود بكوبد، و با فشار سينه اش آنان را در هم شكند. تكروان در غبارش ضايع شوند، و سواران در راهش هلاك گردند.

آن فتنه با سرنوشتى تلخ وارد شود، و خونهاى خالص و تازه را بدوشد. در نشانه هاى دين رخنه مى كند، و پيمان يقين را مى شكند. زيركان از آن مى گريزند، و ناپاكان در تدبيرش مى كوشند. فتنه اى است پر رعد و برق، سخت و با شتاب. خويشان در آن فتنه از هم جدا شوند، و مردم در فضاى آن فتنه از اسلام دل بردارند. سالم از آن فتنه بيمار، و نجات براى فرارى از آن مشكل خواهد بود.


در آن فتنه كشته اى است خونش به هدر رفته، و ترسويى است طالب امان. با بستن عهد فريبشان دهند، و با اسم ايمان مغرورشان كنند.

شما اى اهل ايمان، پرچم هاى فتنه و نشانه هاى بدعت نباشيد، و به آنچه پيوند جماعت با آن گره خورده، و اركان طاعت بر آن بنا شده ملتزم باشيد.

مظلوم بر خدا وارد شويد و ظالم وارد نشويد. از راههاى شيطان و موارد كينه و دشمنى پرهيز كنيد.

در شكم هاى خود لقمه هاى حرام وارد نكنيد، زيرا در برابر مراقبت خداوندى هستيد كه گناه را بر شما حرام كرده، و راه بندگى را بر شما آسان نموده است.

خدا را سپاس مى گويم، و از او يارى مى جويم در راندن شيطان، و دور ساختن آن، و نيفتادن در دامهايش كه نهد و فريبها كه دهد، و گواهى مى دهم كه جز خداى يكتا، خدايى نيست، و محمّد بنده او و فرستاده اوست، و منتخب و گزيده او. هيچ آفريده را در فضيلت به پايه او نتوان آورد، و فقدان او را جبران نتوان كرد. شهرها به نور هدايت او روشن گشت، از آن پس كه در گمراهى تيره بود، و نادانى بر همه جا چيره، و درشتخويى و ستمكارى را همگان پذيره. مردم حرام را حلال مى شمردند، و خردمند را خوار مى گرفتند. مى زيستند، بى داشتن پيامبران، مى مردند، خداناشناس و بى ايمان.


و شما اى عربها آماج بلايى هستيد كه نزديك است. از مستيهاى نعمت بپرهيزيد، و از سختيهاى عقوبت بترسيد و بگريزيد، و بر جاى خويش بمانيد آن گاه كه شبهت گردى برآرد، و يا فتنه راه كج پيش پاى گذارد، و هنگامى كه طليعه آن آشكار شود، و نهفته اش پديدار، كارش استوار باشد و آسايش به كار كه فتنه از رهگذرهاى نهانى در آيد، و به زشتى و رسوايى گرايد. آغازش چون عنفوان جوانى، خوش و دلربا، آثارش چون نشانه هايى كه از ضربت سنگ برجاى ماند، زشت و نازيبا.

ستمكاران اين فتنه را به ارث پذيرند، با عهدى كه از يكديگر گيرند. نخستين آنان پيشواى آخرين است و آخرين ايشان اقتدا كننده به نخستين. بر سر دنياى دون بر يكديگر پيشدستى نمايند، و چون سگان اين مردار گنديده را از هم ربايند، و ديرى نپايد كه تابع از متبوع بيزار باشد، و امير از مأمور در آزار. دشمنانه از هم جدا شوند، و با لعنت يكديگر را ديدار كنند.


پس فتنه سر برآرد. سخت لرزاننده. درهم كوبنده، و خزان خزان رونده. -در آن فتنه- دلها پس از پايدارى دو دلى پذيرند، و مردانى كه سلامت مانده بودند، گمراهى پيش گيرند. به هنگام هجوم آن، هوا و هوسها گونه گون بود و بسيار، و به وقت پديدشدن آن، رأى درست به نادرست آميخته گردد -و شناختن آن دشوار-.

كسى را كه بدان نزديك شود، بشكند و دو تا كند، و كسى را كه در آن بكوشد، خرد سازد و از هم جدا كند. به دندان يكديگر را بخايند، همچون خران وحشى كه در رمه گرد آيند. رشته تافته دين گسسته گردد، و نشانه هاى راه راست پوشيده، و چشمه حكمت خشك و خوشيده.

ستمكاران در آن فتنه به سخن آيند، و بيابان نشينان را با سوهان ستم بسايند، و با سينه مركب جور خرد نمايند. تكروان از غبار آن فتنه تباه گردند، و سواران -قدرت- درونش به هلاكت رسند. با قضاى ناگوار در آيد، خون دوشد و خون پالايد. در نشان دين رخنه افكند، و يقين استوار را بشكند. زيركان از آن فتنه بگريزند. و پليدان به سر و سامان دادن كارش برخيزند. با رعد و برقى است بسيار، و آماده كارزار.

پيوند خويشاوندى در آن، بريده باشد و -مردم- از اسلام جدا گرديده. آن كه از آن فتنه به كنار است از آسيبش بيمار است، و آن كه خواهد خود را برهاند، نتواند و هم در آن بماند.


-در آن فتنه- كشته اى است كه خونش به رايگان است، و ترسانى كه پناه خواه از اين و آن است. فريبشان دهند با بستن پيمان، و مغرورشان سازند به نام ايمان.

پس نمودارهاى فتنه و نشانه هاى بدعت مباشيد، و آن را كه پيوند جماعت مسلمانان بدان استوار است و اركان طاعت بر آن پايدار، بر خود لازم شماريد.

و بر خدا در آييد، ستمديده، نه ستم شما به ديگران رسيده. و بپرهيزيد از در افتادن به دامگاههاى شيطان، و آنجا كه در آن دشمنى خيزد با اين و آن.

لقمه حرام در دلهاى خود در مياريد چه، بر آن كس كه معصيت را بر شما نهى فرموده و راه طاعت را برايتان آسان نموده، در معرض ديداريد.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در مدح حضرت رسول و پند دادن به عرب و خبر دادن از پيش آمدهاى سخت):
قسمت أول خطبه:
(1) از خداوند يارى مى طلبم بر جاهايى كه شيطان را دور ساخته و او را باز مى دارد (در هنگام عبادت و بندگى و انجام كارهاى شايسته كه جلوگير از پيروى شيطان است از پروردگار توفيق مى خواهم) و به نيفتادن در دامها و فريبهاى او (خواهشهاى نفس و جلوه گرى دنيا) كمك مى جويم،
(2) و گواهى مى دهم كه محمّد بنده و فرستاده و پسنديده و برگزيده او است، فضل و بزرگوارى او را برابر نيست، و نبودنش را چيزى جبران نمى كند
(3) (اهل) شهرها بعد از گمراهى تاريك (پرستيدن بت) و نادانى بسيار و درشتى و بد خوئى در معاشرت (سخت دلى و خونريزى) به (نور هدايت و راهنمائى) او روشن شدند، و حال آنكه مردم (پيش از بعثت آن حضرت) حرام و ناشايسته را حلال دانسته و عالم و دانا را خوار مى شمردند، و در زمان نبودن پيغمبرى (كه آنان را براه راست هدايت كند) زندگى نموده و بر تاريكى (كفر و گمراهى) مى مردند.


(4) پس شما اى گروه عرب نشانه هاى (تير) بلاها (فساد و تباهكاريها) هستيد كه (پيدايش آنها) نزديك است، پس از غفلتها و مستى نعمت (كه موجب زوال و نابودى آنست) بپرهيزيد (بدين خود اهميّت دهيد تا بيچاره نشويد) و از سختيهاى كيفر (بى اعتنائى بدين) حذر كنيد، و درنگ نمائيد در غبار و تاريكى شبهه (اشتباه باطل بحقّ) و كجى و ناهموارى (راه) فتنه هنگام پيدايش و آشكار شدن نهان و نصب قطب و گردش آسياى آن
(5) (بى فكر و انديشه در امر مشتبه و مقدّمه فتنه و فساد اقدام ننمائيد، زيرا) فتنه و تباهكارى، در راههاى پنهانى آشكار ميشود و زشتى و رسوايى بار مى آورد (امر مشتبه موجب فتنه در ابتداء اندك است و كم كم بسيار ميشود) نموّ و افزونى آن مانند نموّ جوان است (كه بتدريج توانا مى گردد) و نشانه هاى آن مانند نشانه هاى سنگ است (كه بهر چه زده شود شكسته و خرد ميكند)
(6) ستمگران با پيمانى كه هر يك براى ديگرى مى گيرند (و در باره او سفارش مى نمايند) آن فتنه را ارث مى برند، اوّل ايشان پيشواى آخرشان هستند (كه آنها را براه ضلالت و گمراهى مى برند) و آخرشان (در ستمگرى به نيكان) پيرو اوّلشان مى باشند، در (بدست آوردن) دنياى فرومايه ميل و رغبت داشته از يكديگر سبقت مى گيرند، و بر سر مردار گنديده بد بو حرص زياد ورزيده با هم دشمنى ميكنند،
(7) و پس از زمان اندكى پيرو از پيشوا و پيشوا از پيرو بيزارى مى جويد، پس به دشمنى از هم پراكنده ميشوند، و هنگام ملاقات يكى ديگرى را لعن كرده دشنام مى دهد (حاجّ شيخ عبد اللّه مامقانّى -رحمه اللّه- در كتاب تنقيح المقال فى أحوال الرّجال نقل فرموده كه معاوية ابن يزيد ابن معاوية بعد از پدرش چون به مسند خلافت نشسته بمنبر رفت و پدر و جدّ خود را لعن كرده دشنام داد و از آنها و رفتارشان بيزارى جست، مادرش گفت: اى پسر كاش تو بشكل خون در كهنه مانده بودى، گفت: مادر من همان را دوست مى داشتم.)


(8) پس بعد از اين فتنه مقدّمات فتنه سختترى پيش آيد كه شكننده و با شتاب است (مردم در آن بسيار پريشان و تباه مى گردند) پس دلها بعد از استوارى به گرفتگى و تنگى مائل مى گردد، و مردها بعد از سلامتى گمراه ميشوند، و هنگام رو آوردن آن فتنه خواهشها ناجور گردد، زمان پيدايش آن، انديشه ها (ى درست به نادرست) اشتباه شود (پس نادان در آن سرگردان ماند)
(9) هر كه در صدد دفع آن بر آيد فتنه او را شكسته تباه گرداند، و هر كه را در (خاموش كردن) آن سعى و كوشش كند خورد كرده نابود سازد، در آن فتنه مردم مانند خرهاى وحشىّ در گلّه يكديگر را گاز گرفته آزار رسانند،
(10) ريسمان متّصل (قواعد دين و احكام شرعيّه) گسيخته شود، و روى كار پوشيده گردد (راه رستگارى ناپيدا شود) در آن فتنه (بجهت سكوت علماء و توانا نبودن بر سخن گفتن) علم و دانائى كاسته گردد، و ستمگران گويا شوند،
(11) و آن فتنه بيابان نشينان را به آهن لجام خود بكوبد و با سينه اش آنها را خورد كند (تباهكارى همه جا را فرا گيرد، مانند اسب سركشى كه شخص را زير پا گرفته بروى او افتد تا هلاكش سازد) در غبار و گرد (آثار و نشانه) آن فتنه تنها روندگان (فضلا و دانشمندان) تباه شوند (از بين بروند) و سواران (دليران و توانايان) در راه (جلوگيرى از) آن هلاك گردند (كشته شوند، خلاصه كمتر كسى از آن فتنه رهائى يابد)
(12) آن فتنه با تلخى قضاء (سخترين حكم الهىّ) وارد گشته خونهاى تازه و پاكيزه را بدوشد (خونريزى بسيار شود) و در نشانه دين (احكام شرعيّه) رخنه كند (بطوريكه طبق قوانين شرع رفتار نكنند) و پيمان يقين (عقائد حقّه) را در هم شكند (آنها را تغيير دهد)
(13) خردمندان دور انديش از آن بگريزند، و پليدان و بد خواهان فكر و انديشه بكار برده در آن راه قدم نهند، با رعد و برق (غوغاء و آشوب) باشد (يا آنكه صداى شمشير ها هنگام بيرون كشيدن از غلاف و خونريزى در همه جا آشكار باشد) بسيار سخت و با شتاب است (مانند شخص دامن به كمر زده شتابان در كار)
(14) خويشان و نزديكان در آن از هم جدا گردند، و دين اسلام از آن دورى و مفارقت نمايد (چون جريان بر خلاف قواعد دين است) بيزار از آن (كسيكه از معاصى و آشوب دور باشد) بيمار است (به انواع سختى گرفتار) و كوچ كننده (كه بخواهد از آن بگريزد) مانده است (نجات و رهائى ندارد).


قسمت دوم از اين خطبه است (در چگونگى حال مؤمنين و نيكان در آخر الزّمان):
(15) بعضى (از مؤمنين) كشته شده و خونش بهدر مى رود، و برخى از آنان (از ستمگران) ترسيده و پناه مى طلبد، به سوگندها و فريب دادن (بتظاهر) ايمان (منافقين و مردم دو رو) گول مى خورند (شيّادها با سوگند دروغ و اظهار ايمان آنان را ايمن گردانيده بالأخره به هلاكت سوقشان مى دهند)
(16) پس (اگر خواسته باشيد در آن زمان از عذاب الهىّ برهيد) پرچم و نشانه هاى فتنه ها و بدعتها نباشيد (عامل تباهكاريها نبوده و احكامى در دين احداث ننمائيد) و از آنچه ريسمان جماعت بآن بسته شده و پايه هاى طاعت و بندگى بر آن بنا گرديده (دين مقدّس اسلام) دست بر نداريد،
(17) و ستمكش بر خدا وارد شويد نه ستمگر (روز رستخيز كه براى حساب و باز پرسى زنده مى شويد، ستمديده باشيد، نه ستمگر، پس در دنيا بكسى ستم روا نداريد، زيرا ظلم عقلا و شرعا كار زشتى است و ستمگر ملعون و گرفتار عذاب جاويد است) و از راهها (دامها و فريبها) ى شيطان و مكانهاى ظلم و ستم بپرهيزيد،
(18) و لقمه هاى حرام را (اگر چه اندك باشد) در شكمهاتان داخل نكنيد، زيرا در نظر خداوندى هستيد كه گناه را بر شما حرام نموده (بجزئيّات احوال شما دانا بوده بر كردارتان گواه) است و راه طاعت و بندگى را برايتان آسان فرموده (در هيچيك از احكام سخت نگرفته) است.

خداى را ستايش مى کنم، و از او براى کارهايى که موجب طرد شيطان است کمک مى جويم و براى مصون ماندن از گرفتار شدن در دام ها و فريب هاى شيطان يارى مى طلبم و گواهى مى دهم جز خداوند يکتا معبودى نيست و شهادت مى دهم که محمّد(صلى الله عليه وآله)، بنده و فرستاده و برگزيده و انتخاب شده اوست. در فضل و برترى همتا ندارد و فقدان او قابل جبران نيست; به برکت وجودش شهرهايى که غرق در ضلالت و ظلمت بود و جهل بر افکار مردمش غلبه داشت و قساوت و سنگدلى بر آن ها چيره شده بود، روشن گشت. در زمانى که مردم حرام را حلال مى شمردند، دانشمندان را تحقير مى کردند، و در دوران فترت (و غيبت اولياى الهى) قدم به عرصه حيات مى گذاشتند و در کفر و بى دينى جان مى سپردند.


شما اى گروه عرب در آينده هدف بلاهايى هستيد که نزديک شده است از مستى نعمت بپرهيزيد و از بلاهايى که کيفر اعمال شماست برحذر باشيد و هنگامى که گرد و غبار حوادث ناشناخته بر مى خيزد و پيچيدگى هاى فتنه آشکار مى شود نوزادش تولد مى يابد و باطن آن ظاهر مى گردد، قطب و محورش بر جاى خود قرار مى گيرد و آسياى آن به حرکت در مى آيد (به هوش باشيد و) با احتياط گام برداريد. (آرى) فتنه ها کم کم از مراحل ناپيدا شروع به حرکت مى کنند و سرانجام به صورت خطرناک آشکار مى شوند. رشد آن ها همچون رشد جوانان سريع است و آثارشان (بر پيکر جامعه) همچون آثار سنگ هاى سخت و محکم است (که بر پيکر انسان وارد مى شود).

ستمگران آن را طبق پيمان هايى از يکديگر به ارث مى برند، نخستين آن ها رهبر آخرينشان هستند و آخرينشان پيرو نخستين آن ها. (آرى) آن ها، براى به دست آوردن دنياى پست بر يکديگر سبقت مى جويند و همچون سگانى که بر سر مردار گنديده اى ريخته باشند با يکديگر به نزاع بر مى خيزند. (گرچه در ظاهر متحدند) ولى به زودى پيروان، از پيشوايان خود برائت مى جويند و رهبران از پيروانشان و سرانجام با بغض و کينه از هم جدا مى شوند و به هنگام ملاقات (در اين جهان و يا در آخرت) يکديگر را لعن و نفرين مى کنند.


سپس فتنه اى اضطراب آور، در هم شکننده و نابودکننده آغاز خواهد شد; در آن هنگام قلب ها پس از استوارى مى لغزد و گروهى از شخصيت ها پس از سلامت فکر و انديشه گمراه مى شوند، آرا به هنگام هجوم اين فتنه، پراکنده و مختلف مى گردد، و عقايد با آشکار شدن آن به خطا و اشتباه آلوده مى شود.

آن کس که به مقابله باآن بر خيزد پشتش را مى شکند و کسى که براى فرونشاندنش تلاش کند او را در هم مى کوبد و فتنه جويان در اين ميان همچون گورخران وحشى اند که يکديگر را گاز مى گيرند;

رشته هاى سعادت و آيين الهى که محکم بود سست و لرزان مى شود و چهره واقعى امور پنهان مى گردد; حکمت و دانش فروکش مى کند و ستمگران به سخن در مى آيند، اين فتنه (از شهرها به روستاها کشيده مى شود و) باديه نشينان را با ابزار خود درهم مى کوبد و با سينه خود آن ها را له مى کند; افراد پياده و تنها در غبار آن گم مى شوند و افراد سواره در مسير آن نابود مى گردند.

اين فتنه با تلخى ها و با شدت وارد مى شود و خون هاى تازه اى مى دوشد، علايم دين را خراب مى کند و رشته هاى يقين را از هم مى گسلد، (به گونه اى که) عاقلان از آن مى گريزند و پليدان تدبير آن را به دست مى گيرند، بسيار پر رعد و برق است و هر انسانى را به مشقت مى اندازد، پيوندهاى خويشاوندى در آن قطع مى گردد و از اسلام جدايى حاصل مى شود، سالم هايش بيمار و کوچ کنندگانش مقيمند!


مردم (در آن زمان) يا کشته مى شوند و خونشان به هدر مى رود، و يا ترسان هستند (و به گوشه اى پناه مى برند) و طالب امانند. فتنه گران با سوگندها و تظاهر به ايمان مردم را فريب مى دهند.

در چنين شرايطى سعى کنيد شما پرچم هاى فتنه و نشانه هاى بدعت نباشيد، و از آن چه پيوند جماعت به آن گره خورده و ارکان اطاعت بر آن نباشد، جدا نشويد. مظلوم بر خداوند وارد شويد و ظالم وارد نشويد. از گام نهادن در راه هاى شيطان و سراشيبى هاى ظلم و عدوان بپرهيزيد. لقمه هاى حرام هر چند اندک باشد، وارد شکم خود نسازيد; چرا که شما زير نظر کسى هستيد که گناه را بر شما حرام کرده و راه هاى اطاعت را براى شما آسان ساخته است.