ترجمه خطبه 159 نهج البلاغه

و من خطبة له (علیه السلام) يبيّن فيها حسنَ معاملته لرعيته:

وَ لَقَدْ أَحْسَنْتُ جِوَارَكُمْ وَ أَحَطْتُ بِجُهْدِي مِنْ وَرَائِكُمْ وَ أَعْتَقْتُكُمْ مِنْ رِبَقِ الذُّلِّ وَ حَلَقِ الضَّيْمِ، شُكْراً مِنِّي لِلْبِرِّ الْقَلِيلِ وَ إِطْرَاقاً عَمَّا أَدْرَكَهُ الْبَصَرُ وَ شَهِدَهُ الْبَدَنُ مِنَ الْمُنْكَرِ الْكَثِيرِ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

امام در شهر كوفه خطاب به كوفيان فرمود

وصف كشور دارى خويش

با شما به نيكويى زندگى كردم، و به قدر توان از هر سو نگهبانى شما دادم، و از بندهاى بردگى و ذلّت شما را نجات داده، و از حلقه هاى ستم رهايى بخشيدم، تا سپاسگزارى فراوان من برابر نيكى اندك شما باشد، و چشم پوشى از زشتى هاى بسيار شما كه به چشم ديدم و با بدن لمس كردم.

اعتقادی سیاسی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

برايتان همنشين و معاشرى نيكو بودم. تا يارايم بود، كوشيدم كه از پشت سر نگهبانتان شوم و از بندهاى خوارى آزادتان كردم و از چنبر ستم رهانيدم و اين براى سپاسگزارى از آن اندك نيكى بود كه از شما ديدم و چشم پوشى از آن همه زشتى كه مرتكب شديد، كه چشم ديد و تن تحمل نمود.

از خطبه هاى آن حضرت است در باره خوشرفتارى خود با مردم:

من براى شما همنشين خوبى بودم، با كوشش همه جانبه ام شما را از هر سو حفظ كردم، و از بند ذلّت و حلقه هاى ستم رهايى دادم، به جهت سپاسگزارى در برابر خوبى اندك شما، و چشم پوشى از زشتى بسيارتان كه ديده آن را مى بيند، و بدن آن را لمس مى كند.

با شما به نيكويى به سر بردم، و به قدر طاقت از هر سو نگهبانى تان كردم، و از بندهاى خوارى تان رهانيدم، و از حلقه هاى ستم جهانيدم، تا سپاسى باشد بر نيكى اندك -كه از شما ديدم-، و چشم پوشى از زشتى بسيار كه ديده ديد و به من رسيد.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در باره معاشرت و مهربانى كه با مردم فرموده):
(1) من براى شما معاشر و همنشين نيكوئى بودم كه به كوشش خود شما را از پشت سر حفظ نمودم (از تباهكاريها و پيشآمدهاى آينده شما را آگاه كردم تا خود را بآنها گرفتار ننمائيد) و شما را از ريسمانهاى ذلّت و خوارى و حلقه هاى ظلم و ستم (و بيچاره بودن) رهائى دادم،
(2) بجهت سپاسگزارى كردنم در مقابل اندك نيكوئى (كه از شما هويدا گرديد) و بجهت چشم پوشى از كارهاى زشت بسيارى كه در حضور من واقع شده و بچشم ديدم (زيرا زمامدار را چاره اى نيست مگر احسان به نيكوكاران و عفو و بخشش از بد كرداران).

به يقين، وظيفه حسن جوار را درمورد شما انجام دادم. من در پشت سر نيز به پاسدارى از شما پرداختم و شما را از بند ذلّت و حلقه هاى زنجير ستم آزاد کردم. همه اين ها به منظور سپاس فراوان من در برابر نيکى اندکى از سوى شما و چشم پوشى از بدى هاى فراوانى بود که نسبت به من انجام داديد; بدى هاى آشکارى که چشم، آن را مى ديد و بدن، آن را لمس مى کرد.