ترجمه خطبه 16 نهج البلاغه

و من كلام له (علیه السلام) لما بُويِعَ في المدينة و فيها يخبر الناس بعلمه بما تئول إليه أحوالهم و فيها يقسمهم إلى أقسام‏: ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ. أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ (صلی الله علیه وآله) وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا. وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ. أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ، أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ. حَقٌّ وَ...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

پس از بيعت مردم مدينه با امام عليه السّلام اين اوّلين سخنرانى آن حضرت در سال 35 هجرى است

1. اعلام سياست هاى حكومتى

آن چه مى گويم به عهده مى گيرم، و خود به آن پاى بندم.(1) كسى كه عبرت ها براى او آشكار شود، و از عذاب آن پند گيرد، تقوا و خويشتن دارى او را از سقوط در شبهات نگه مى دارد.

آگاه باشيد، تيره روزى ها و آزمايش ها، همانند زمان بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بار ديگر به شما روى آورد.

سوگند به خدايى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به حق مبعوث كرد، سخت آزمايش مى شويد، چون دانه اى كه در غربال ريزند، يا غذايى كه در ديگ گذارند به هم خواهيد ريخت، زير و رو خواهيد شد، تا آن كه پايين به بالا، و بالا به پايين رود، آنان كه سابقه اى در اسلام داشتند، و تاكنون منزوى بودند، بر سر كار مى آيند، و آنها كه به ناحق، پيشى گرفتند، عقب زده خواهند شد.

2. فضائل اخلاقى امام عليه السّلام

به خدا سوگند، كلمه اى از حق را نپوشاندم، هيچ گاه دروغى نگفته ام، از روز نخست، به اين مقام خلافت و چنين روزى خبر داده شدم.

آگاه باشيد همانا گناهان چون مركب هاى بد رفتارند كه سواران خود (گناهكاران) را عنان رها شده در آتش دوزخ مى اندازند. اما تقوا، چونان مركب هاى فرمانبردارى هستند كه سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاويدان مى كنند.

حقّ و باطل هميشه در پيكارند، و براى هر كدام طرفدارانى است، اگر باطل پيروز شود، جاى شگفتى نيست، از دير باز چنين بوده، و اگر طرفداران حق اندكند، چه بسا روزى فراوان گردند و پيروز شوند، امّا كمتر اتّفاق مى افتد كه چيز رفته باز گردد.

(سید رضی مى گويد: كلمات امام عليه السّلام پيرامون حق و باطل، از سخنان نيكويى است كه كلام كسى از سخن سرايان به آن نخواهد رسيد، و بيش از آن چه كه ما در شگفت شويم، شگفتى، برابر آن فرو مانده است، در اين كلمات امام عليه السّلام ريزه كاريهايى از فصاحت است كه نه زبان قدرت شرح آن را دارد، و نه انسانى مى تواند از درّه هاى عميق آن بگذرد، اين اعتراف مرا كسانى كه در فصاحت پيشگامند و با سابقه، درك مى كنند.)

3. سرگردانى مردم، و ضرورت تقوا

آن كس كه بهشت و دوزخ را پيش روى خود دارد، در تلاش است. برخى از مردم به سرعت به سوى حق پيش مى روند، كه اهل نجاتند، و بعضى به كندى مى روند و اميدوارند، و ديگرى كوتاهى مى كند و در آتش جهنّم گرفتار است.

چپ و راست گمراهى، و راه ميانه، جادّه مستقيم الهى است كه قرآن و آثار نبوّت، آن را سفارش مى كند، و گذرگاه سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و سرانجام، بازگشت همه بدان سو مى باشد.(2)

ادّعا كننده باطل نابود شد، و دروغگو زيان كرد، هر كس با حق در افتاد هلاك گرديد. نادانى انسان همين بس كه قدر خويش نشناسد.

آن چه بر أساس تقوا پايه گذارى شود، نابود نگردد. كشتزارى كه با تقوا آبيارى شود، تشنگى ندارد.

مردم به خانه هاى خود روى آوريد، مسائل ميان خود را اصلاح كنيد، توبه و بازگشت پس از زشتى ها ميسّر است. جز پروردگار خود، ديگرى را ستايش نكنيد و جز خويشتن خويش ديگرى را سرزنش ننماييد.


  1. نفی: دِپراتیزه Depratise (انحراف افکار عمومی)
  2. راه حقّ و باطل، صحیح و غلط، روا و ناروا، وجود دارد که نقد تفکّر پلورالیسم Pluralism (کثرت گرایی) است، پس نمی شود ادّعا کرد که هر تفکّری صحیح و حق است.
سیاسی اعتقادی اخلاقی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

خطبه اى از آن حضرت (ع) هنگامى كه در مدينه با او بيعت كردند:

آنچه مى گويم بر عهده من است و من خود ضامن آن هستم. آن كس كه حوادث عبرت آموز روزگار را به چشم ببيند و از آن پند پذيرد، پرهيزگاريش او را از آلوده شدن به كارهاى شبهه ناك باز مى دارد.

بدانيد كه بار ديگر همانند روزگارى كه خداوند، پيامبرتان را مبعوث داشت، در معرض آزمايش واقع شده ايد. سوگند به كسى كه محمد را به حق فرستاده است، در غربال آزمايش، به هم درآميخته و غربال مى شويد تا صالح از فاسد جدا گردد. يا همانند دانه هايى كه در ديگ مى ريزند، تا چون به جوش آيد، زير و زبر شوند. پس، پست ترين شما بالاترين شما شود و بالاترينتان، پست ترينتان. واپس ماندگانتان پيش افتند و پيشى گرفتگانتان واپس رانده شوند. به خدا سوگند، كه هيچ سخنى را پنهان نداشته ام و دروغ نگفته ام كه من از چنين مقامى و چنين روزى آگاه شده بودم.


بدانيد كه خطاكاريها همانند توسنان چموش و سركش اند كه خطاكاران را بر آنها سوار كرده اند. آن اسبان لجام گسيخته به ناگاه مى تازند و سواران خود را به آتش دوزخ سرنگون مى كنند. و بدانيد، كه پرهيزگاريها همانند اسبان رام و نجيب اند كه پرهيزگاران را بر آنها سوار كرده و افسارها به دست سواران داده اند و آن اسبان، سواران خود را به بهشت داخل مى كنند.

حقى است و باطلى. گروهى هواداران حق اند و گروهى پيروان باطل. اگر پيروان باطل سرورى يابند چه شگفت كه از روزگاران ديرين شيوه چنين بوده است و اگر شمار هواداران حق اندك است، بسا، روزگارى رسد كه افزون گردد، ولى، كم اتفاق اوفتد كه آنچه پشت كرده، بار ديگر روى بنمايد.

من (سید رضی) مى گويم: قسمت آخر اين سخن به پايه اى از زيبايى رسيده كه هيچ كلامى بدان پايه نتواند رسيد. آنكه در آن بنگرد تا محاسن آن بشناسد، بيش از آنكه بر فراست خود ببالد شگفت زده خواهد شد. با توصيفى كه از آن كرديم، در آن فصاحتى است، افزون كه نه هيچ زبانى را ياراى بيان آن است و نه هيچ انسانى را توان گام نهادن در آن عرصه. اين ادعاى مرا درنيابد و نشناسد، مگر كسى كه در اين صناعت حظّى وافرش باشد و در اين مضمار خود، تاخت و تازى كرده باشد. و جز خردمندان آن را درنيابند.


همواره دل مشغول دارد آنكه بهشت و دوزخ را در برابر خود بيند. مردمى هستند كوشنده و سخت كوشنده، اينان رهايى يافتند. مردمى هستند طالب حق، ولى آهسته كارند. اينان را نيز اميد رهايى هست و مردمى هستند، كه در كارها قصور مى ورزند و تقصير مى كنند، اينان در آتش دوزخ سرنگون گردند.

اگر به دست راست روى نهى به گمراهى افتاده اى و اگر به دست چپ گرايى، باز هم، به گمراهى افتاده اى. پس راه ميانه را در پيش گير كه رهايى در همان است.

قرآن كتاب باقى مانده و نشانه هاى نبوت بر آن قرار گرفته و مسير حركت سنت است و سرانجام نيكو بدان بازگردد.

هركس كه ادعا كند، هلاك شود و هر كه دروغ بندد به مقصود نرسد و هركه با حق ستيزد، خود تباه شود.

نادان را در نادانى همين بس، كه مقدار خويش نمى شناسد.

ستونى كه بر بنيان تقوا و استوار گردد هرگز فرو نريزد و كشته اى كه به آب تقوا سيراب گردد، تشنه نماند.

در خانه هاى خود آرام گيريد و با يكديگر طريق آشتى سپاريد. از گناهان خود توبه كنيد.

هيچ ستاينده اى جز پروردگارش را نستايد و هيچ ملامت كننده اى نبايد جز خود را ملامت نمايد.

از خطبه هاى آن حضرت است هنگامى كه در مدينه با او بيعت شد:

عهده ام در گرو درستى سخنم قرار دارد، و نسبت به آن ضامن و پاى بندم. كسى كه عبرتهاى روزگار كيفرهاى پيش رويش را بر او آشكار كند تقوا او را از در افتادن در اشتباهات مانع گردد.

هشيار باشيد كه روزگار آزمايش به همان شكل خود در روز بعثت پيامبر (ص) به شما باز گشته. به خدايى كه او را به حق فرستاد هر آينه همه درهم ريخته مى شويد، و هر آينه غربال مى گرديد، و همچون محتواى ديگ جوشان درهم و برهم گشته تا آنجا كه ذليل شما گرامى و بالا نشينتان پست شود. واپس مانده ها كه كوتاهى كردند پيش افتند، و پيش افتاده هاى گذشته پس مانند. به خدا قسم سخنى را مخفى ننموده، و دروغى بر زبان نياورده ام، و به اين اوضاع و چنين زمانى آگاهيم داده اند.


گناه و تقوا:

بدانيد خطاها اسبان سركشند كه افسار گسيخته سواره هاى خود را به پيش مى برند تا به جهنم وارد كنند. آگاه باشيد كه تقوا مركب هاى راهوار است كه مهارشان به دست سواره هاى آنها سپرده شده، در نتيجه آنان را وارد بهشت مى نمايند.

اين وضع حق و باطل است، كه هر يك را خريدارى است، اگر باطل بسيار باشد از گذشته چنين بوده، و اگر حق اندك باشد زياد شدنش را اميد هست. هر آينه كم است جريانى كه از دست رفته به جاى اصلى خود برگردد.

مى گويم: در اين سخن كوتاه جايگاهى از زيبايى است كه از هر گونه توصيف بيرون است، بهره اى كه از شگفتى در اين كلام به انسان مى رسد بيش از درك حقايقى است كه در آن وجود دارد. در اين سخن علاوه بر آنچه گفتيم اضافاتى از فصاحت هست كه زبان از بيانش عاجز، و انديشه از رسيدن به ژرفايش ناتوان است. اين گفتار مرا نمى فهمد مگر كسى كه عمرش را در صنعت فصاحت صرف كرده، و انديشه اش به ريشه هاى آن نفوذ كرده باشد، «و جز دانايان احدى قدرت تعقّل اين كلام را ندارد».


اقسام مردمان:

كسى كه بهشت و دوزخ را پيش رو دارد آسوده نيست. كوشنده با شتاب نجات يافت، و جوينده كند رو را اميد هست، و مقصّر در آتش سرنگون است.

راست و چپ گمراهى است، و راه ميانه جاده اصلى است، كتاب ماندگار الهى و آثار نبوت بر اين راه است، و گذرگاه سنّت از اين راه است، و بازگشت كار همه به اين جايگاه است.

مدّعى به ناحق هلاك شد، و دروغ باف زيان ديد. آن كه در برابر حق بايستد به هلاكت رسد.

و در جهالت انسان همين بس كه اندازه خود را نشناسد.

ريشه اى كه بر تقوا روييده نابود نگردد، و زراعت قومى كه آب تقوا خورده تشنه نشود.

پس (براى دورى از فتنه) در خانه ها بمانيد، و امور بين خود را اصلاح كنيد، توبه پيش روى شماست.

نبايد هيچ ستايشگرى جز خدا را بستايد، و هيچ ملامتگرى جز خود را ملامت نمايد.

و از سخنان آن حضرت است چون در مدينه با او بيعت كردند:

آنچه مى گويم در عهده خويش مى دانم، و خود آن را پايندانم، آن كه عبرتها -ى روزگار- او را آشكار شود -و از آن پند پذيرد- و از كيفرها كه پيش چشم اوست عبرت گيرد، تقوى او را نگه دارد، و به سرنگون شدنش در شبهه ها نگذارد.

بدانيد -كه روزگار- دگر باره شما را در بوته آزمايش ريخت، مانند روزى كه خدا پيامبر شما را برانگيخت. به خدايى كه او را به راستى مبعوث فرمود، به هم خواهيد در آميخت،

و چون دانه كه در غربال بيزند يا ديگ افزار كه در ديگ ريزند، روى هم خواهيد ريخت، تا آن كه در زير است زبر شود، و آن كه بر زبر است به زير در شود، و آنان كه واپس مانده اند، پيش برانند، و آنان كه پيش افتاده اند، واپس مانند. به خدا سوگند، كلمه اى از حق را نپوشاندم، و دروغى بر زبان نراندم كه از چنين حال و چنين روز، آگاهم كرده اند.


هان اى مردم خطاكاريها چون اسبهاى بد رفتارند و خطاكاران بر آن سوار، عنان گشاده مى تازند تا سوار خود را به آتش در اندازند. هان اى مردم پرهيزگارى بارگيهايى را ماند رام، سواران بر آنها عنان بدست و آرام. مى رانند تا سواران خود را به بهشت در آرند.

از دير باز حقّ و باطل -در پيكارند- و هر يك را گروهى خريدار. اگر باطل پيروز شود شيوه ديرين او است، و اگر حقّ اندك است، روزى، قدرت قرين اوست، امّا كم افتد كه بينى، آب رفته در جو است.

[مى گويم، زيبايى اين سخن كوتاه نه چندان است كه بتوان گفت، و -بيننده و يا شنونده درماند- كه درّى بدين زيبايى، كه تواند سُفت و زياده بر آنچه گفتيم، در فصاحت تا بدان پايه است كه زبان در وصف آن درماند، و انديشه آدمى خود را به ژرفاى آن نرساند، و اين نكته را كه گفتم نداند جز كسى كه در اين صنعت بسى توسن فكرت راند، «و در نيابد آن را مگر مردم دانا.»].


آن كه بهشت و دوزخ را پيش روى خود بيند، آسوده ننشيند. -مردم سه دسته اند:- سخت كوشى كه رستگار است، جوينده اى كه كندرواست و اميدوار است، تقصير كارى كه به آتش دوزخ گرفتار است.

چپ و راست -كمينگاه- گمراهى است، و راه ميانگين راه راست -الهى است-. كتاب خدا و آيين رسول آن را گواه است، و سنّت را گذرگاه است، و بازگشت بدان جايگاه است.

هر كه دعوى كرد تباه گرديد، و هر كه دروغ بربافت زيان ديد، و هر كه به پيكار حقّ گراييد دست به خون خود آلاييد، و در نادانى مرد اين بس است كه نداند چه كس است.

بنيادى را كه بر پرهيزگارى استوار است چيزى نلرزاند، و كشتزارى كه آب تقوى خورد، تشنه نماند.

مردم درون خانه خويش جاى گيريد، و راه آشتى با يكديگر را در پيش، و به توبه گراييد و جز پروردگار خود كسى را مستاييد، و جز خود را ملامت منماييد.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است كه در موقع بيعت مردم شهر مدينه با آن جناب مى فرمايد:

(1) ذمّه من گرو سخنانيست كه مى گويم و تمام آنها را ضمانت ميكنم (در راستى گفتارم ترديدى نيست و باطل و نادرستى در آن راه ندارد) كسيرا كه عبرتها و پيش آمدهاى روزگار از عقوبات و انقلابات دنيا در جلو بوده تقوى و پرهيزكارى از وقوع در شبهات (چيزهائى كه حقّ بباطل و حلال بحرام اشتباه ميشود) باز مى دارد،

(2) آگاه باشيد محنت و بلاء (اختلاف آراء و نادانيها) بشما باز گشته مانند محنت و بلاى روزى (زمان جاهليّت) كه خداوند پيغمبر شما را برانگيخت

(3) سوگند بآن كسيكه پيغمبر را بحقّ فرستاد هر آينه در هم آميخته شويد و (در غربال امتحان) از هم بيخته و جدا گرديد و بر هم زده شويد مانند برهم زدن كف گير آنچه در ديگ طعام است (در وقت غليان و جوشش) تا اينكه بازگشت كنيد پست ترين شما بمقام بلندترين شما و بلند ترين شما بمقام پست ترين شما (چون چشم از حقّ بپوشيد و آنچه خدا و رسول فرموده متابعت نكنيد فتنه و فساد در ميان شما پيدا شود بطوريكه زير و رو شويد تا اينكه عزيز شما خوار و خوار شما عزيز گردد) و پيشى گيرند (جلو افتند) كسانى (مانند طلحه و زبير و ديگران) كه در اسلام سبقت گرفته (و در نظر حضرت رسول) قدر و منزلتى نداشتند و هر آينه باز مى مانند كسانيكه زودتر از همه در اسلام وارد شدند (و در نزد رسول خدا قدر و منزلت بسيار داشتند)

(4) سوگند بخدا هيچ سخنى را پنهان نكردم (آنچه را بايد بگويم گفتم) و ابدا دروغ نگفتم، و من باين مقام (بيعت كردن شما) و باين روز (اجتماع شما براى بيعت) خبر داده شدم (پيغمبر اكرم مرا خبر داده).


(5) آگاه باشيد معاصى مانند اسبهاى سركشى لجام گسيخته ايست كه سوار كرده شده بر آنها گناهكاران و مى اندازند سواران خود را در آتش، و تقوى و پرهيزكارى مانند شترهاى رامى است كه مهارشان بدست سواران آنها است، سوار كرده شده بر آنها صاحبانشان و وارد مى سازند ايشان را در بهشت،
(6) و تقوى و پرهيزكارى راه حقّ و درست و گناهان راه باطل و تباه است و هر يك از اين دو راه را اهلى است، پس اگر باطل بسيار باشد (عجب نيست، زيرا) از قديم هم بسيار بوده كه مرتكب مى شدند و اگر حقّ كم باشد اميد است بسيار گردد (و آن در زمان ظهور دولت حقّه است و در غير آن زمان مشكل است كه حقّ باطل را از بين ببرد، لذا مى فرمايد:) و حقّ كه ضعيف شد مشكل است قوّت يابد.
(پس از اين سيّد رضىّ عليه الرّحمة مى فرمايد:) مى گويم: اين كلام كوتاه (امام عليه السّلام) مواردى از نيكوئى سخن را داراست كه تحسين تعريف كنندگان از روى فهم به پايه آن نمى رسد و بهره شگفتى از اين كلام بيشتر است از بهره خود پسندى (شگفتى فصحاء از دانستن حسن كلام آن حضرت بيشتر است از خود پسندى ايشان بسبب درك كردن نكات دقيقه كلام آن جناب، زيرا بسا بدائعى است در سخن آن بزرگوار كه عقل آنرا بنور بصيرت درك ميكند و زبان از بيان و تقريرش قاصر است) و به علاوه آنچه بيان كرديم، در كلام آن حضرت فصاحت بسيارى بكار برده شده كه هيچ زبانى توانائى وصف آنرا ندارد و هيچ انسانى به عمق آن پى نمى برد، و اوصافى كه بيان كردم ملتفت نمى شود مگر كسيكه عمر خود را در فصاحت صرف كرده پايه و ريشه آنرا بدست آورده باشد و در نمى يابند اين گفتار را مگر دانشمندان.


(7) مشغول شد كسيكه بهشت و دوزخ در پيش روى اوست (ميداند چه اعمالى مردم را ببهشت رهبرى ميكند و چه كردارى به دوزخشان مى رساند، پس از آن مردم را بسه دسته تقسيم مى نمايد، اوّل)
(8) كوشش كننده با شتاب (به اعمال صالحه از عذاب الهىّ) نجات يافته است و (دوّم) طالب حقّ كه كاهل است (و به مغفرت و آمرزش خداوند) اميدوار است و (سوّم) تقصير كننده كه (از حقّ چشم پوشيده) در آتش و عذاب الهىّ سرنگون است (اين تقسيم را خداوند متعال در قرآن كريم س 35 ى 31 مى فرمايد: «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ» يعنى بعضى از بندگان ما بر نفس خود ستمكاراند و در راه باطل قدم نهاده مرتكب افعال قبيحه ميشوند و بعضى ميانه رواند در كارهاى زشت و نيكو و بعضى بر نيكوئيها پيشى گيرند باذن و فرمان خدا)
(9) رفتن از راست و چپ راه به گمراهى مى انجامد و راه راست راه ميانه است (كه نبايد از آن منحرف شد، زيرا) كتاب باقى مانده (قرآن كريم) و آثار نبوّت (سنَّت حضرت رسول) بر آن (شاهد) است و از آن راه راست (عدل محض) سنّت و طريقه رسول خدا بيرون مى آيد و بسوى آن عاقبت امر (مردم در دنيا و آخرت) بازگشت مى نمايد،
(10) هر كه بغير حقّ ادّعا كرد هلاك گرديد و هر كه دروغ گفت زيان ديد،
(11) كسيكه در ميان مردم نادان حقّ را اظهار نمايد هلاك ميشود (از دست و زبان ايشان آزار مى بينيد يا كشته ميشود)
(12) و جهل و نادانى بس است براى مردى كه قدر و منزلت خود را نشناسد (زيرا جهل بخود مستلزم سائر نادانيها است از قبيل ادّعاى بى معنى نمودن و دروغ گفتن و بمردم خدا پرست اذيّت و آزار رساندن)
(13) اصل راسخ و پايه محكمى كه بر تقوى و پرهيزكارى استوار است هلاك و تباه نمى شود و زراعت قومى بر اثر آن تشنه نمى ماند (اعتقادى كه روى اساس تقوى استوار است از تبليغات دشمن زائل نمى شود و كشت و عملى كه از روى اصول تقوى باشد از گرمى فتنه و فساد و خشك نخواهد شد بر خلاف كشت و عملى كه از روى غير تقوى است كه به اندك سببى در معرض هلاكت و خشكى واقع مى گردد، چنانكه خداوند در قرآن كريم سوره 9 آیه 109 مى فرمايد: «أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى  تَقْوى  مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى  شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ» يعنى آيا كسيكه بناء كند بنيان دين خود را بر تقوى و پرهيزكارى از خدا و خوشنودى او را بطلبد بهتر است يا كسيكه بناء كند بنيان دينش را بر كنار رودى كه زير آن بمرور سيل تهى شده نزديك به خرابى است، پس منهدم شود و فرود آيد در آتش دوزخ)
(14) و در خانه هاى خودتان پنهان شويد (براى فتنه و فساد بيرون نيائيد) و اختلافاتى كه بين شما است اصلاح كنيد و توبه (بازگشت بسوى خدا و پشيمانى از كردار زشت) در عقب شما است (هر موقع از معاصى پشيمان شديد به توبه باز گرديد كه از شما جدا نيست)
(15) و هيچ سپاسگزارنده اى (چون نعمتى بيند) حمد و سپاس نبايد بكند مگر پروردگارش را (زيرا جميع نعمتها از او است) و هيچ سرزنش كنده اى (چون شرّى بيند) ملامت و سرزنش نبايد بكند مگر خودش را (زيرا از شرارت خود او است كه بآن شرّ گرفتار شده است، چنانكه خداوند متعال در قرآن كريم سوره 4 آیه 79 مى فرمايد: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ» يعنى آنچه را كه از نيكوئى بتو مى رسد از جانب خداست و آنچه كه از بدى بتو مى رسد از جانب تو است، معاصى و كردار زشت تو سبب آن است).

از سخنانى که هنگام بيعت در مدينه بيان فرمود:

ذمّه ام در گرو اين سخنانى است که مى گويم و من صدق آن را تضمين مى کنم! کسى که عبرتهاى حاصل از سرگذشت پيشينيان و عذابهاى الهى در مورد آنان، پرده را از مقابل چشم او نسبت به عقوبت هايى که در انتظارش باشد بردارد (روح تقوا در او زنده مى شود و) تقواى الهى او را از فرو رفتن در آن گونه بدبختيها حفظ مى کند.

آگاه باشيد آزمونهاى شما درست همانند روزى که خداوند، پيامبرش را مبعوث ساخت بازگشته است! به خدايى که پيامبر را به حق فرستاده، سوگند که همه شما به هم مخلوط و غربال مى شود و همچون محتواى ديگ به هنگام جوشش، زير و رو خواهيد شد آن گونه که افراد پايين نشين، بالا و بالانشينان، پايين قرار خواهند گرفت و آنان که در اسلام پيشگام بوده اند و برکنار شده بودند بار ديگر سر کار خواهند آمد و کسانى که با حيله و تزوير پيشى گرفتند کنار زده خواهند شد! به خدا سوگند هرگز حقيقتى را کتمان نکرده ام و هيچ گاه دروغى نگفتم و موقعيّت امروز را از قبل به من خبر داده اند!


آگاه باشيد! گناهان اسبهاى سرکشى هستند که اهلش را بر آنها سوار مى کنند و لجامهاى آنها برگرفته مى شود و سرانجام آنان را در دوزخ سرنگون مى کند!

آگاه باشيد! تقوا و پرهيزگارى همانند مرکبهاى راهوار و رام و سريع السير مى باشند که اهلش را بر آن سوار مى کنند و زمام آنها را به دستشان مى سپارند و آنها را به بهشت جاويدان مى رسانند.

حق و باطلى وجود دارد (هميشه) براى هر کدام اهل و طرفدارانى است، اگر باطل حکومت کند جاى تعجّب نيست از دير زمانى چنين بوده است و اگر حق و پيروانش کم باشند (نگران نباشيد) چه بسا افزوده گردند و بر لشگر باطل پيروز شوند (بکوشيد و از فرصتها استفاده کنيد چه اين که) کمتر مى شود چيزى پشت کند و بار ديگر باز گردد!

مرحوم سيّدرضى به دنبال اين سخن مى گويد: در اين کلام که از فصيحترين سخنان است لطايفى نهفته که جز سخن سنجان به آن نمى رسند و بيش از آنچه ما از آن در شگفتى فرو مى رويم شگفتيها از آن شگفت زده مى شوند. اضافه بر اين، ريزه کارى هايى از فصاحت در آن وجود دارد که نه زبان، قادر به شرح آن است و نه هيچ انسانى به عمق آن مى رسد و نه آنچه را که من به آن اشاره مى کنم کسى جز آنان که در فصاحت پيشگامند، مى توانند درک کنند «و ما يعقلها الاّ العالمون».


کسى که بهشت و دوزخ در پيش روى او قرار گرفته (و به آن ايمان دارد، از کارهايى که در آن جا سودى نمى بخشد برکنار است و مردم در اين مسير سه گروهند:) کسانى که سخت مى کوشند و به سرعت پيش مى روند، آنها اهل نجاتند و گروهى که به کندى گام بر مى دارند، باز اميد نجاتى دارند و گروهى مقصّرند، که در آتش دوزخ سقوط مى کنند.

انحراف به راست و چپ سبب گمراهى و ضلالت است و راه ميانه و مستقيم جادّه وسيع الهى است که قرآن مجيد ـ کتاب جاويدان الهى ـ و آثار نبوّت بر آن قرار دارد و راه ورود به سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از همين جاست و پايان کار به آن منتهى مى شود.

آن کس که به ناحق ادّعاى (امامت و ولايت) کند هلاک مى شود (چه اين که هم خودش گمراه است و هم ديگران را به گمراهى مى کشاند) و آن کس که با دروغ و افترا (بر خدا و پيامبر چنين مقامى را طلب کند) محروم مى گردد و به جايى نمى رسد و آن کس (که با ادّعاهاى باطل) به مبارزه با حق برخيزد و در برابر آن قد علم کند هلاک خواهد شد!

و در نادانى انسان همين بس که قدر خويش را نشناسد، ريشه درختى که در سرزمين تقوا نشانده شود هرگز نابودى نمى پذيرد و بذر و زراعتى که در اين سرزمين پاشيده شود، هرگز تشنه نمى گردد! در خانه هاى خود پنهان شويد (و در دسته بندى هاى منافقان و نفاق افکنان شرکت نجوييد)! در اصلاح ميان خود بکوشيد (و مردم را با هم آشتى دهيد و صفوف خود را در مقابل آنها متّحد سازيد)!

توبه پيش روى شما و در دسترستان است (به آن چنگ زنيد و گذشته خود را جبران کنيد)، (و در هر حال) هيچ ستايشگرى جز خدا را نبايد ستايش کرد و (در گناه و خطا) جز خويش را نبايد سرزنش نمود!