ترجمه خطبه 176 نهج البلاغه

و من خطبة له (علیه السلام) و فيها يَعِظ و يبيّن فضل القرآن و يَنهى عن البدعة: عِظَة الناس: انْتَفِعُوا بِبَيَانِ اللَّهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ اللَّهِ وَ اقْبَلُوا نَصِيحَةَ اللَّهِ، فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْذَرَ إِلَيْكُمْ بِالْجَلِيَّةِ وَ [أَخَذَ] اتَّخَذَ عَلَيْكُمُ الْحُجَّةَ وَ بَيَّنَ لَكُمْ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَكَارِهَهُ مِنْهَا لِتَتَّبِعُوا هَذِهِ وَ تَجْتَنِبُوا هَذِهِ؛ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) كَانَ يَقُولُ إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكَارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَيْءٌ إِلَّا يَأْتِي فِي كُرْهٍ وَ مَا مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ شَيْءٌ إِلَّا يَأْتِي فِي شَهْوَةٍ، فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ، فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَيْءٍ مَنْزِعاً وَ إِنَّهَا لَا تَزَالُ تَنْزِعُ إِلَى مَعْصِيَةٍ فِي هَوًى. وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُصْبِحُ وَ لَا يُمْسِي إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ، فَلَا يَزَالُ زَارِياً عَلَيْهَا وَ مُسْتَزِيداً لَهَا؛ فَكُونُوا كَالسَّابِقِينَ قَبْلَ...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

اين سخنرانى را امام در روزهاى نخست خلافت خود در سال 35 هجرى در مدينه ايراد فرمود

1. ضرورت اطاعت از دستورات الهى

مردم از آنچه خداوند بيان داشته بهره گيريد، و از پند و اندرزهاى خدا پند پذيريد، و نصيحت هاى او را قبول كنيد، زيرا خداوند با دليل هاى روشن، راه عذر را به روى شما بسته، و حجّت را بر شما تمام كرده است. و اعمالى كه دوست دارد بيان فرموده، و از آنچه كراهت دارد معرّفى كرد، تا از خوبى ها پيروى و از بدى هاى دورى گزينيد. همانا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همواره مى فرمود: «گرداگرد بهشت را دشوارى ها (مكاره) و گرداگرد آتش جهنّم را هوس ها و شهوات گرفته است».

آگاه باشيد چيزى از طاعت خدا نيست جز آن كه با كراهت انجام مى گيرد، و چيزى از معصيت خدا نيست جز اينكه با ميل و رغبت عمل مى شود.

پس رحمت خداوند بر كسى كه شهوات خود را مغلوب و هواى نفس را سركوب كند، زيرا كار مشكل، باز داشتن نفس از شهوت بوده كه پيوسته خواهان نافرمانى و معصيت است.

بندگان خدا بدانيد كه انسان با ايمان، شب را به روز، و روز را به شب نمى رساند جز آن كه نفس خويش را متّهم مى داند، همواره نفس را سرزنش مى كند، و گناه كارش مى شمارد. پس در دنيا چونان پيشينيان صالح خود باشيد، كه در پيش روى شما در گذشتند و همانند مسافران، خيمه خويش را از جا در آوردند و به راه خود رفتند.

2. ويژگى هاى قرآن

آگاه باشيد همانا اين قرآن پند دهنده اى است كه نمى فريبد، و هدايت كننده اى است كه گمراه نمى سازد، و سخنگويى است كه هرگز دروغ نمى گويد.

كسى با قرآن همنشين نشد مگر آن كه بر او افزود يا از او كاست، در هدايت او افزود و از كور دلى و گمراهى اش كاست.

آگاه باشيد كسى با داشتن قرآن، نيازى ندارد و بدون قرآن بى نياز نخواهد بود. پس درمان خود را از قرآن بخواهيد، و در سختى ها از قرآن يارى بطلبيد، كه در قرآن درمان بزرگ ترين بيمارى ها يعنى كفر و نفاق و سركشى و گمراهى است. پس به وسيله قرآن خواسته هاى خود را از خدا بخواهيد، و با دوستى قرآن به خدا روى آوريد، و به وسيله قرآن از خلق خدا چيزى نخواهيد، زيرا وسيله اى براى تقرّب بندگان به خدا، بهتر از قرآن وجود ندارد.

آگاه باشيد، كه شفاعت قرآن پذيرفته، و سخنش تصديق مى گردد، آن كس كه در قيامت، قرآن شفاعتش كند بخشوده مى شود، و آن كس كه قرآن از او شكايت كند محكوم است. در روز قيامت ندا دهنده اى بانگ مى زند كه:(1) «آگاه باشيد امروز هر كس گرفتار بذرى است كه كاشته و عملى است كه انجام داده، جز اعمال منطبق با قرآن». پس شما در شمار عمل كنندگان به قرآن باشيد، از قرآن پيروى كنيد، با قرآن خدا را بشناسيد، و خويشتن را با قرآن اندرز دهيد، و رأى و نظر خود را برابر قرآن متّهم كنيد، و خواسته هاى خود را با قرآن نادرست بشماريد.

3. تشويق به اعمال نيكو

عمل صالح عمل صالح سپس آينده نگرى آينده نگرى و استقامت استقامت آنگاه، بردبارى بردبارى و پرهيزكارى پرهيزكارى؛ براى هر كدام از شما عاقبت و پايان مهلتى تعيين شده، با نيكوكارى بدانجا برسيد. همانا پرچم هدايتى براى شما بر افراشتند، با آن هدايت شويد، و براى اسلام نيز هدف و نتيجه اى است به آن دسترسى پيدا كنيد، و با انجام واجبات، حقوق الهى را ادا كنيد، كه وظائف شما را آشكارا بيان كرده و من گواه اعمال شما بوده و در روز قيامت از شما دفاع مى كنم و به سود شما گواهى مى دهم.

آگاه باشيد آنچه از پيش مقرّر شده بود، به وقوع پيوست، و خواسته هاى گذشته الهى انجام شد، و همانا من با تكيه به وعده هاى الهى و براهين روشن او سخن مى گويم كه فرمود: «كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست، سپس استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنها فرود مى آيند و مى گويند، نترسيد و محزون نباشيد كه بشارت باد بر شما بهشتى كه به شما وعده داده اند».

و همانا شما گفتيد: پروردگار ما خداست، پس در عمل به دستورات قرآن خدا، و در ادامه راهى كه فرمان داد، و بر روش درست پرستش بندگان او، استقامت داشته باشيد، و پايدار مانيد، و از دستورات خدا سرپيچى نكنيد، و در آن بدعت گزار مباشيد، و از آن منحرف نگرديد، زيرا خارج شوندگان از دستورات الهى در روز قيامت از رحمت خدا دورند.

4. ضرورت كنترل زبان

سپس مواظب باشيد كه اخلاق نيكو را در هم نكشيد و به رفتار ناپسند مبدّل نسازيد.(2) زبان و دل را هماهنگ كنيد. مرد بايد زبانش را حفظ كند، زيرا همانا اين زبان سركش، صاحب خود را به هلاكت مى اندازد.

به خدا سوگند، پرهيزكارى را نديده ام كه تقوا براى او سودمند باشد مگر آن كه زبان خويش را حفظ كرده بود، و همانا زبان مؤمن در پس قلب او، و قلب منافق از پس زبان اوست. زيرا مؤمن هر گاه بخواهد سخنى گويد، نخست مى انديشد، اگر نيك بود اظهار مى دارد، و چنانچه ناپسند، پنهانش مى كند، در حالى كه منافق آنچه بر زبانش آمد مى گويد، و نمى داند چه به سود او، و چه حرفى بر ضرر اوست.

و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: «ايمان بنده اى استوار نگردد تا دل او استوار شود، و دل استوار نشود تا زبان استوار گردد.» پس هر كس از شما بتواند خدا را در حالى ملاقات كند كه دستش از خون و اموال مسلمانان پاك، و زبانش از عرض و آبروى مردم سالم ماند، بايد چنين كند.

5. پرهيز از بدعت ها

اى بندگان خدا آگاه باشيد مؤمن كسى است كه حلال خدا را هم اكنون حلال، و حرام خدا را هم اكنون حرام بشمارد، و آنچه را مردم با بدعت ها تغيير دادند، چيزى از حرام را حلال نمى كند، زيرا حلال همان است كه خدا حلال كرده و حرام همان چيزى است كه خدا حرام شمرده است.(3)

پس شما در امور و حوادث روزگار تجربه آموختيد، و از تاريخ گذشتگان پند گرفتيد، مثل ها براى شما زده اند، و به امرى آشكار دعوت شده ايد، جز ناشنوايان كسى ادّعاى نشنيدن حق را ندارد، و جز كوران و كور دلان كسى ادّعاى نديدن واقعيّت ها نمى كند.

آن كس كه از آزمايش ها و تجربه هاى خدا دادى سودى نبرد از هيچ پند و اندرزى سود نخواهد برد و كوته فكرى دامنگير او خواهد شد تا آنجا كه بد را خوب، و خوب را بد مى نگرد.

و همانا مردم دو دسته اند، گروهى پيرو شريعت و دين، و برخى بدعت گزارند كه از طرف خدا دليلى از سنّت پيامبر، و نورى از براهين حق ندارند.

6. ويژگى هاى قرآن

همانا خداوند سبحان كسى را به چيزى چون قرآن پند نداده است، كه قرآن ريسمان استوار خدا، و وسيله ايمنى بخش است. در قرآن بهار دل، و چشمه هاى دانش است، براى قلب جلايى جز قرآن نتوان يافت، بخصوص در جامعه اى كه بيدار دلان درگذشته و غافلان و تغافل كنندگان حضور دارند.

پس هر جا كه نيكى ديديد يارى كنيد، و هر گاه چيز بد و ناروايى مشاهده كرديد دورى گزينيد، زيرا پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همواره مى فرمود: «اى فرزند آدم، كار نيك را انجام ده، و كار بد را واگذار، اگر چنين كنى در راه راست الهى قرار خواهى داشت».

7. اقسام ظلم و ستم

آگاه باشيد كه ظلم بر سه قسم است، ظلمى كه نابخشودنى است، و ظلمى كه بدون مجازات نمى ماند، و ظلمى كه بخشودنى و جبران شدنى است. امّا ظلمى كه نابخشودنى است، شرك به خداى سبحان است، كه فرمود: «خداوند هيچ گاه از شرك به خود، در نمى گذرد». و امّا ظلمى كه بخشودنى است، ستمى است كه بنده با گناهان بر خويشتن روا داشته است، و ظلمى كه بدون مجازات نيست، ستمگرى بعضى از بندگان بر بعض ديگر است كه قصاص در آنجا سخت است، مجروح كردن با كارد، يا تازيانه زدن نيست بلكه اينها در برابرش كوچك است.

پس مبادا در دين دو رويى ورزيد، كه همبستگى و وحدت در راه حق «گر چه كراهت داشته باشيد» از پراكندگى در راه باطل «گرچه مورد علاقه شما باشد» بهتر است زيرا خداوند سبحان نه به گذشتگان و نه آيندگان، چيزى را با تفرقه عطا نفرموده است.

8. ضرورت خود سازى

اى مردم خوشا به حال كسى كه عيب شناسى نفس، او را از عيب جويى ديگران باز دارد. و خوشا به حال كسى كه به خانه و خانواده خود پردازد، و غذاى حلال خود را بخورد، و به اطاعت پروردگار مشغول باشد، و بر خطاهاى خويش بگريد، و همواره به خويشتن خويش مشغول باشد و مردم از او در امان باشند.


  1. اشاره به علم اِسکاتولوژی Eschatology (واپسین شناسی، معاد شناسی)
  2. نفی تفکّر: اِمورالیسم Amoralism که معتقدند ارزش های اخلاقی ضرورتی ندارد.
  3. اثبات وجود ارزش های ثابت، ملاک ها و معیار های ثابت و نقد و ردّ تفکّر دیالیک تیکی که هر چیزی را متغیّر می پندارد و می گوید چیز ثابتی وجود ندارد.
اعتقادی اخلاقی سیاسی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

از سخن خداى سود بريد و از مواعظش پند گيريد. اندرز خدا را بپذيريد. خداوند با دلايل واضح خود، براى شما جاى عذرى باقى نگذاشته و حجت را بر شما تمام كرده است و برايتان بيان فرموده كه چه كارهايى را خوش دارد و چه كارهايى را ناخوش، تا از آنچه خوش دارد، پيروى كنيد و از آنچه ناخوش دارد، اعراض نماييد. رسول الله (صلى الله عليه و آله) مى فرمود «كه بهشت در سختيها احاطه شده و آتش در خواهشهاى نفسانى.» بدانيد كه اطاعت خداوند با سختى و درشتى همراه است و معصيت او با لذت و خوشى.

پس، خداوند رحمت كناد كسى را كه از خواهشهاى نفس و لذتهاى خود دل بر كند و هواى نفس را سركوب نمايد. دشوارترين كارها، دور داشتن نفس است از هوا و هوسهايش، زيرا نفس همواره خواهان معصيت و هوسرانى است.


بدانيد، اى بندگان خداى، مؤمن شب را به روز و روز را به شب نمى آورد مگر آنكه به نفس خويش بدگمان است و پيوسته بر او عيب مى گيرد و از طاعت حق، افزونتر از آنچه به جاى آورده، از او مى طلبد. پس، همانند كسانى باشيد كه پيش از شما بوده اند و آنان كه در برابر شما مردند و چون مسافران خيمه بركندند و رخت به جاى ديگر بردند و دنيا را چون كسى كه منازل را طى مى كند طى كردند.


بدانيد كه اين قرآن اندرزدهنده اى است كه در اندرزش رنگ فريب نيست و راهنماينده اى است كه گمراه نمى كند و سخنگويى است كه دروغ نمى گويد.

هر كس با قرآن همنشينى كند، چون برخيزد، چيزى بر او افزوده شده و چيزى از او كاسته گشته. به هدايتش افزوده شده و از كوردليش كاسته گشته. بدانيد، آنكه با قرآن است، نيازمند نباشد و كس را بدون قرآن بى نيازى حاصل نگردد.

شفاى دردهاى خود را از قرآن بجوييد، چون سختى پيش آيد از قرآن يارى خواهيد. قرآن شفادهنده بزرگترين دردهاست، يعنى درد كفر و نفاق و تباهى و گمراهى.

به قرآن از خدا حاجت خواهيد و با عشق به قرآن روى به خدا آوريد و قرآن را وسيله خواهش از مردم قرار مدهيد. بندگان خدا، براى روى آوردن به خدا، قرآن را نيكوترين وسيله يافته اند.

بدانيد كه قرآن شفيعى است كه شفاعتش پذيرفته آيد و گوينده اى است كه سخنش به تصديق مقرون باشد. هر كه را كه در روز قيامت قرآن شفاعت كند، بپذيرندش و، هر كه را در روز قيامت قرآن تقبيح كند، سخنش به زيان او گردد.

در روز محشر آواز دهنده اى آواز دهد كه «هر عمل كننده اى در دنيا، در اين جهان گرفتار عاقبت عمل خويش است، مگر عمل كنندگان به قرآن» پس از عمل كنندگان به قرآن باشيد و از پيروان قرآن و قرآن را دليل شناخت پروردگار خويش گيريد و اندرز دهنده خود شماريد و هر انديشه كه بر خلاف قرآن در دل داريد، صوابش مشمريد و هواهاى نفسانى خود را در برابر آن خيانتكار انگاريد.


كارى كنيد، كارى كنيد. كار به پايان بريد، كار به پايان بريد. پايدارى ورزيد، پايدارى ورزيد شكيبايى كنيد، شكيبايى كنيد. پارسا باشيد، پارسا باشيد.

هر آينه شما را سرانجامى است. به سوى سرانجام خويش رويد تا بدان برسيد. شما را نشانه اى است، به نشانه خود راه جوييد. اسلام را هدفى است، به هدف اسلام بگراييد.

به سوى خدا رويد و حق او را در آنچه بر شما واجب ساخته و احكامى كه برايتان مقرر داشته است، بگزاريد. من گواه شمايم و در روز قيامت از سوى شما حجت مى آورم.


بدانيد، كه هر چه زين پيش مقدر شده بود واقع شده، و آنچه قضاى الهى بر آن تعلق گرفته بود، اندك اندك، پديدار گشته. من از وعده خدا و حجت او سخن مى گويم. خداى تعالى فرمايد: «آنان كه گفتند: پروردگار ما الله است و پايدارى ورزيدند، فرشتگان بر آنها فرود مى آيند كه مترسيد و غمگين مباشيد، شما را به بهشتى كه به شما وعده داده شده است بشارت است.» شما گفته ايد كه پروردگار ما الله است. پس استقامت ورزيد بر كتاب او و به راه او، راهى كه شما را بدان فرمان داده، به استوارى گام نهيد و بر طريقه شايسته عبادت او پايدار مانيد. و از آن راه، كه در پيش پاى شما گشاده است، بيرون مرويد و در دين بدعت مگذاريد و با دين مخالفت منماييد. زيرا آنان كه از آن راه پاى بيرون نهند، روز قيامت از آوردن حجت در نزد خدا مانده شوند.


نيز شما را برحذر مى دارم از دگرگونى در خلق و خوى و از نفاق. همواره زبان را يكى كنيد. هركس بايد كه زبان خود نگه دارد. بسا شود كه زبان سركشى كند. به خدا سوگند، نديده ام بنده اى را كه پرهيزگارى كند و پرهيزگاريش او را سودمند افتد، مگر آنكه زبان خود نگه دارد. هر آينه زبان مؤمن در پس قلب اوست و قلب منافق در پس زبان او. زيرا، مؤمن هنگامى كه آهنگ گفتن كند، نخست در درون خود در آن بينديشد، اگر نيك بود بر زبان آرد و اگر بد بود پنهانش دارد. منافق هر سخن كه بر زبانش آيد بگويد و نداند چه به سود اوست و چه بر زيان او.

رسول الله (صلى الله عليه و آله) فرمود: «ايمان هيچ بنده اى استقامت نپذيرد مگر آن گاه كه دلش استقامت پذيرد و دلش استقامت نپذيرد، مگر آن گاه كه زبانش استقامت پذيرد.» هر يك شما بتواند خداى تعالى را ديدار كند، در حالى كه، دستش از خون و مال مسلمانان پاك باشد و زبانش به عرض و آبروى كسى زيان نرسانيده باشد، بايد چنان كند.


بدانيد، اى بندگان خدا، كه مؤمن حلال مى شمارد، در اين سال، چيزى را كه در نخستين سال حلال مى شمرد و حرام مى داند، در اين سال، چيزى را كه در نخستين سال حرام مى دانست. بدعتهايى كه مردم در دين نهاده اند، حرامى را بر شما حلال نمى كند، بلكه، حلال همان است كه خدا حلال كرده و حرام همان است كه خدا حرام كرده است.

شما كارها را آزموده ايد و تدبير آنها كرده ايد، از پيشينيان خود پند گرفته ايد، براى شما مثلها زده شده و شما را به حقيقتى، كه روشن و آشكار بود، فرا خواندند. پس، كران اند كه آن را نمى شنوند و كوران اند كه آن را نمى بينند. هر كس را كه خداوند از تجربه ها و آزمايشها سود نرساند از هيچ اندرزى سود نخواهد برد و هر روز بر ضلالت او بيفزايد، تا آنجا كه، معروف را منكر شناسد و منكر را معروف انگارد.

مردم دو دسته اند: يكى آنكه از شريعت پيروى كند، ديگر آنكه در دين بدعت آورد، در حالى كه، از سوى خداى سبحان او را نه از سنت برهانى است و نه از حجت پرتوى.


خداى تعالى، هيچكس را پندى نداده همانند اين قرآن. قرآن ريسمان محكم خداست و وسيله اى است از سوى او عارى از هر خطا، بهار دلهاست و چشمه دانش است و دلها را جز آن صيقلى نيست. با آنكه عمل كنندگان به اندرزها، رفته اند و فراموشكاران يا كسانى كه خود را به فراموشى مى زنند، برجاى مانده اند، اگر خيرى ديديد آن را يارى دهيد و اگر شرّى ديديد از آن احتراز جوييد. زيرا، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود كه اى فرزند آدم، خير را به جاى آور و شر را واگذار كه اگر چنين كنى خوش رفتار و ميانه رفتار باشى.


[بدانيد كه ظلم را سه گونه است: ظلمى كه هرگز آمرزيده نشود و ظلمى كه بازخواست گردد و ظلمى كه بخشوده است و بازخواست نشود. ظلمى كه هرگز آمرزيده نشود، شرك به خداست. خداى تعالى گويد: «خدا نمى آمرزد كسى را كه به او شرك آورده باشد» و ظلمى كه آمرزيده شود، ظلم بنده است به خود به ارتكاب برخى كارهاى ناشايست و ظلمى كه بازخواست مى شود، ظلم كردن بندگان خداست به يكديگر.] قصاص در آنجا سخت است و آن زخم زدن به كارد يا به تازيانه نيست، چيزى است كه اينها در برابر آن خرد نمايند.

زنهار، از دورنگى در دين خدا، زيرا همراه جماعت بودن، در كار حقى كه آن را ناخوش مى داريد بهتر است از پراكندگى در امر باطلى كه آن را خوش مى داريد. زيرا خداى سبحان به هيچكس از گذشتگان و برجاى ماندگان، كه جدايى گزيند، خيرى عطا ننموده است.


اى مردم، خوشا كسى كه پرداختن به عيب خود او را از عيب ديگر مردم بازمى دارد و خوشا كسى كه در خانه اش بماند و روزى خود بخورد و به طاعت پروردگارش مشغول باشد و بر گناهان خود بگريد. چنين كسى، هم به كار خود پرداخته و هم مردم از او آسوده اند.

از خطبه هاى آن حضرت است در پند و اندرز و فضل قرآن و نهى از بدعت:

از بيان خداوند سود گيريد، و از موعظه هاى الهى پند پذيريد، و نصيحت خدا را قبول كنيد، كه خداوند با آيات روشنش راه عذر را بر شما بسته، و حجّتش را بر شما تمام كرده، و از اعمال آنچه را دوست داشته و آنچه را مورد نفرتش بوده براى شما بيان فرموده، تا محبوبش را انجام دهيد، و منفورش را ترك نماييد، رسول خدا -صلّى اللّه عليه و آله- مكرّر مى فرمود: «بهشت پيچيده به سختى ها، و دوزخ آميخته به شهوات است».

بدانيد طاعتى نيست جز اينكه انجامش گران، و گناهى نيست مگر اينكه انجامش لذّت بخش است. پس رحمت خدا بر كسى كه از شهوت باز ايستد، و هواى نفس را ريشه كن كند، كه اين نفس دورترين چيزى است كه از شهوت قطع شود، و پيوسته ميل به هوسرانى و معصيت دارد.


بندگان خدا، بدانيد كه مؤمن شب را به روز و روز را به شب نمى برد مگر آنكه به نفس خود بد گمان است، هماره از خود عيب جويى مى كند، و خواهان افزايش كار نيك از نفس است. در امر دين چون گذشتگان كه پيش از شما بودند، و رفتگانى كه در برابر شما از دنيا رفتند باشيد، از دنيا خيمه بر كندند همچون خيمه بركندن كسى كه كوچ مى كند، و آن را طىّ كردند چنانكه منازل را طى كنند.


بدانيد كه قرآن خيرخواهى است كه خيانت نمى كند، و هدايتگرى است كه گمراه نمى نمايد، و سخنگويى است كه دروغ نمى گويد.

احدى با قرآن ننشست جز اينكه به فزونى يا كمى از پيش آن برخاست: فزونى در هدايت، و كم شدن در كور دلى. بدانيد كه براى كسى بعد از بودن با قرآن تهيدستى نيست، و براى احدى منهاى قرآن بى نيازى نمى باشد.

از قرآن براى بيماريهاى خود شفا جوييد، و از آن براى پيروزى بر مشكلات يارى خواهيد، كه شفاى از بزرگترين بيماريها كه كفر و نفاق و تباهى و ضلالت مى باشد در قرآن است.

پس به وسيله قرآن از خدا بخواهيد، و با عشق به قرآن به خدا توجه كنيد، و به وسيله آن از مردم چيزى مخواهيد، قطعا عباد الهى در اين دنيا با وسيله اى به مانند قرآن به خداوند توجه نكرده اند.

بدانيد كه قرآن شافعى است كه شفاعتش پذيرفته گشته، و گوينده اى است كه گفتارش تصديق شده است، آن كه قرآن در قيامت به شفاعتش برخيزد شفاعتش در مورد او قبول است، و از هر كه شكايت نمايد شكايتش پذيرفته است، زيرا ندادهنده اى در قيامت ندا مى دهد: «امروز هر انسانى دچار بذرى است كه افشانده و گرفتار نتيجه عمل خود است جز آنان كه زارع بذر قرآن در سرزمين حيات خود بودند».

پس از بذر افشانان قرآن و تابعان آن باشيد، آن را رهنماى بر خداى خود قرار دهيد، براى خود از قرآن طلب نصيحت كنيد، آراء خود را كه بر خلاف قرآن است متّهم نماييد، و خواهش خود را كه مخالف قرآن است خائن بدانيد.


عمل عمل سپس عاقبت عاقبت پايدارى پايدارى آن گاه صبر صبر پاكدامنى پاكدامنى قطعا براى شما پايانى است، خود را به آن برسانيد، و شما را نشانه اى است، به آن هدايت جوييد، و اسلام را هدفى است به آن برسيد، با انجام آنچه خداوند از حق خود بر شما واجب نموده، و تكاليفى كه براى شما بيان داشته به خداوند روى آوريد، من شاهد شمايم، و روز قيامت به نفع شما اقامه حجت مى كنم.


بدانيد كه آنچه در علم الهى مقدر گشته بود واقع شد، و قضايى كه بايد انجام مى شد تدريجا وارد گشت، من از وعده خدا و حجت او سخن مى گويم، خداى تعالى فرموده: «آنان كه گفتند پروردگار ما اللّه است، سپس استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنان فرود مى آيند كه نترسيد و محزون نباشيد، و شاد باشيد به بهشتى كه وعده داده مى شديد». شما گفتيد پروردگار ما خداست، پس بر كتاب خدا و بر طريق فرمان او، و بر راه شايسته بندگيش استقامت ورزيد، و از آن طريقه بيرون نرويد، و بدعت در آن مگذاريد، و با آن مخالفت نورزيد، زيرا آنان كه از راه بيرون شوند در قيامت به خداوند راه نيابند.


از شكستن و دگرگون كردن اخلاق پسنديده برحذر باشيد، و زبان را يكى كنيد، مرد بايد زبان خود را ضبط كند، زيرا زبان نسبت به صاحبش چموش است، به خدا سوگند بنده با تقوايى را نمى بينم كه تقوايش او را سود دهد مگر آنكه زبانش را حفظ كند. قطعا زبان مؤمن پشت قلب او، و دل منافق پشت زبان اوست، زيرا مؤمن چون بخواهد سخنى گويد در باره آن در دل خود انديشه نمايد، اگر خير بود آشكارش كند، و اگر شر بود نهفته اش دارد. و منافق هر چه به زبانش آيد بگويد، نمى فهمد چه سخنى براى او سودمند و كدام گفتار براى او زيان آور است.

رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «ايمان بنده اى استوار نمى شود مگر دلش استوار شود، و دلش استوار نمى گردد مگر زبانش استوار شود». پس هر يك از شما بتواند خدا را ملاقات كند در حالى كه دستش از خون و مال مسلمين پاك، و زبانش از هتك آبروى آنان سالم باشد بايد چنين كند.


بندگان خدا، بدانيد قطعا مؤمن در امسال حلال مى داند آنچه را سال اول حلال دانسته، و اين سال حرام مى داند آنچه را سال نخست حرام مى دانسته، بدعتى كه مردم پايه گذارى كرده اند چيز حرام را بر شما حلال نمى كند، بلكه حلال همان است كه خدا حلال كرده، و حرام همان است كه خدا حرام نموده.

به تحقيق امور را تجربه كرده و خوب آزمايش نموده ايد، و از اوضاع گذشتگان پندتان داده اند، و براى شما مثلها زده اند، و به آيينى واضح دعوت شده ايد، از شنيدن دعوت كر نمى شود مگر بى گوش، و از ديدن آن كور نمى شود مگر بى چشم، آن كه خداوند از آزمايش ها و تجربه ها سودش نرساند به موعظه ديگر سود نبرد، و او را از پيش رو و آشكارا كوته فكرى در آيد تا آنجا كه آنچه را نمى شناخته پندارد كه مى شناسد، و آنچه را كه مى شناخته ناشناخته انگارد. زيرا مردم دو دسته اند: تابع شريعت، و پديد آورنده بدعت كه او را از جانب خدا نه برهانى از سنّت و نه نورى از دليل و حجّت است.


خداوند احدى را به مانند اين قرآن پند نداده، كه قرآن رشته متين خدا و وسيله امين اوست، در آن بهار دل و چشمه هاى دانش است، دل را به غير آن مايه جلا نيست، با آنكه پند پذيران از قرآن از دنيا رفتند، و فراموش كاران يا آنان كه خود را به فراموش زده اند ماندند. چون خيرى ديديد آن را كمك كنيد، و چون شرى مشاهده نموديد از آن دورى جوييد، كه رسول خدا -صلّى اللّه عليه و آله- هماره مى فرمود: «اى فرزند آدم، كار خير انجام ده، و كار شرّ را رها كن، كه در اين حال نيكوكار و معتدلى».


بدانيد ستم سه گونه است: ستمى كه بخشيده نشود، و ستمى كه باز خواست شود، و ستمى كه بخشيده شود و باز خواست نشود. اما ستمى كه آمرزيده نشود شرك به خداوند است، خداوند سبحان فرموده: «خداوند اين گناه را كه به او شرك آورند نمى آمرزد.» اما ستمى كه آمرزيده شود ستم عبد بر خود است در ارتكاب بعضى از گناهان كوچك. امّا ستمى كه باز خواست شود ستم بعضى از مردم بر بعض ديگر است. قصاص در قيامت شديد است، و آن زخم زدن با كارد، يا ضربه زدن با تازيانه نيست، بلكه برنامه اى است كه اينها در برابرش اندك است.

از تلوّن و رنگ به رنگ شدن در دين خدا بپرهيزيد، زيرا اتّفاق در آنچه كه از حق ميل نداريد از تفرقه در آنچه از باطل دوست داريد بهتر است، و خداوند پاك به هيچ يك از گذشتگان و فعلى ها بر اثر تفرقه خيرى عطا نكرده است.


اى مردم، خوشا به حال كسى كه عيب خودش او را از دنبال كردن عيوب مردم باز دارد، و خوشا آن كه در خانه اش بنشيند، روزى خود را بخورد، به طاعت پروردگارش مشغول باشد، و بر گناهش گريه كند، او سر گرم كار خود بوده، و مردم از او در آسايش باشند.

از بيان خدا سود بريد و از موعظتهاى او پند گيريد، و اندرز وى را بپذيريد. همانا خدا آشكارا براى شما جاى عذر نگذاشت، و بر شما حجّت گرفت، و آن را كه خوش مى دارد يا ناخوش مى شمارد برايتان بيان داشت كه پى آن رويد، و از اين دور شويد. همانا رسول خدا (ص) مى فرمود: «گرداگرد بهشت را دشواريها فرا گرفته است، و گرداگرد دوزخ را هوس دنيا»، بدانيد كه چيزى از طاعت خدا نيست جز كه با كراهت انجام گيرد، و چيزى از معصيت خدا نيست جز كه با ميل و رغبت.

پس خدا بيامرزد كسى را كه شهوت را مغلوب كند، و هواى نفس را سركوب، كه نفس را به دشوارى توان از شهوت كندن، كه پيوسته خواهان نافرمانى است و هوس راندن.


و بندگان خدا بدانيد كه مرد با ايمان شب را به روز و روز را به شب نمى رساند جز كه نفس خود را نزد خويش متّهم مى داند، پيوسته با آن عتاب دارد، و گناهكارش مى شمارد. پس در دنيا چون كسانى باشيد كه پيش از شما به سر بردند، و چون آنان كه پيش روى تان مردند. چون مسافر، خيمه خويش را از جا در آوردند، ويرانش كردند، و راه را در سپردند.


و بدانيد كه اين قرآن پندگويى است كه فريب ندهد، و راهنمايى است كه گمراه نكند، و حديث خوانى است كه دروغ نگويد، و كسى با قرآن ننشست جز كه چون برخاست افزون شد يا از وى كاست: افزونى در رستگارى، و كاهش از كورى -و دل بيمارى-، و بدانيد كسى را كه با قرآن است نياز نباشد، و بى قرآن بى نياز نباشد.

پس بهبودى خود را از قرآن بخواهيد، و در سختيها از آن طلب يارى نماييد، كه قرآن بزرگترين آزار را موجب بهى است و آن كفر و دورويى و بيراهه شدن و گمرهى است.

پس از خدا بخواهيد به وسيلت قرآن، و بدان روى آريد به دوستى آن، و به قرآن خيرى مخواهيد از آفريدگان، كه بندگان روى به خدا نكردند با وسيلتى مانند قرآن، و بدانيد كه قرآن ميانجيى پذيرفته است، و گوينده اى گواهى شده.

هر كه را روز رستاخيز قرآن ميانجى شود، بپذيرند، و آن را كه سعايت كند، گواهيش به زيان او گيرند. همانا روز رستاخيز منادى بانگ برآرد كه: هر كس -حساب- هر چه را اندوخته است بر عهده دارد، و پايان كار خود را پايندان بود، جز اندوزندگان قرآن -كه حسابى نبود بر آنان-. پس در شمار گردآورندگان قرآن باشيد و پيروان آن، و قرآن را دليل گيريد بر شناخت پروردگارتان، و آن را نصيحتگوى خود شماريد، و رايهاتان را -كه با قرآن سازوار نيست- متّهم داريد، و خواهشهاى نفسانى خويش را خيانتكار انگاريد.


به كار -برخيزيد- به كار -برخيزيد-. پس به پايان رسانيد به پايان رسانيد و پايدار مانيد پايدار مانيد پس شكيبايى شكيبايى پس پارسايى پارسايى.

شما را پايانى است، خود را بدان برسانيد. براى شما نشانه اى است، آن را راهنماى خود دانيد. اسلام را مقصدى است تا بدان مقصد برانيد.

از عهده حقّ خدا برآييد، با گزاردن آنچه بر شما واجب داشته، و -انجام دادن- وظيفتها كه بيان كرده -و بر شما نگاشته-. من گواه شمايم و روز رستاخيز از شما پشتيبانى مى نمايم.


آگاه باشيد آنچه از پيش مقدر شده بود، به وقوع پيوست -و كسى كه شايستگى امامت داشت، بر كرسى خلافت نشست-، و آنچه در علم خدا گذشته بود، اندك اندك پديدار گشت -و درون گروهى كه به نفاق مى زيستند آشكار-. من از وعده خدا و حجّت او سخن مى گويم كه فرمود: «همانا آنان كه گفتند پروردگار ما اللّه است، سپس پايدار ماندند، فرشتگان بر آنان فرود مى آيند كه مترسيد و اندوهگين مباشيد، و مژده باد شما را به بهشتى كه به شما وعده داده اند». و شما گفتيد پروردگار ما «اللّه» است، پس بر -حكم- كتاب او پايدار مانيد، و بر راه روشن او استوار، و به روش درست پرستش پايدار، و از آن به ديگر سو مرويد و در آن نوآورى مكنيد، و با آن مخالف مشويد، كه از راه بيرون شدگان، روز رستاخيز نزد خدا درمانند -و حجّت آوردن نتوانند-.


خوى خود را برمگردانيد، و زبان را با دل يكى گردانيد. و هر يك -از شما- زبان خود را نگاه دارد، كه اين زبان، به صاحبش قصد سركشى دارد. به خدا، نمى بينم بنده اى را كه پرهيزگار بود و پرهيزگارى اش وى را سود دهد، مگر آن گاه كه زبان خويش در كام كشد. همانا زبان مرد با ايمان در پس دل اوست -و آنچه گويد در گرو ايمان است-. و دل منافق از پس زبان اوست -و هر چه بر زبان راند بر او تاوان است- چه، مرد با ايمان چون خواهد سخنى بر زبان آرد، در آن نيك بينديشد، اگر نيك است، آشكارش كند، و اگر بد است پنهانش دارد، و منافق مى گويد آنچه بر زبانش آيد، و نمى داند چه به سود اوست و چه او را نشايد، و رسول خدا (ص) فرمود: «ايمان بنده اى استوار نگردد تا دل او استوار نشود، و دل او استوار نشود تا زبان او استوار نگردد.» پس هر يك از شما كه تواند خدا را ديدار كند -دست به خون و مال مسلمانان نيالوده، و زبان به ريختن آبروى شان نگشوده- چنين كند.


و بندگان خدا بدانيد كه مؤمن اين سال چيزى را حلال مى شمارد، كه سال نخست حلال دانسته، و اين سال آن را حرام مى داند كه سال نخست حرام شمرده، و بدعتى را كه مردم پديد آوردند، چيزى را كه بر شما حرام است حلال نمى كند. حلال چيزى است كه خدا آن را روا كرده، و حرام چيزى است كه خدا آن را ناروا شمرده.

همانا كارها را تجربه نموديد، و آن را چنانكه بايد آزموديد، و از -سرگذشت- كسانى كه پيش از شما بودند پند آموختيد، و از مثلها كه براى شما زدند، دانش اندوختيد، و به كارى خوانده شده ايد كه آشكار است، -شريعتى كه احكام آن پديدار است-. پس آن كه آن را به گوش نگيرد، ناشنواست، و آن كه آن را نبيند، نابيناست، و آن را كه خدا از آزمايش و تجربتها سود نرساند، از پند بهره برندارد، و تقصير -چون دشمن- پيش روى او در آيد -و راه وى را بگرداند- چندان كه ناشناخته را شناخته انگارد، و شناخته را ناشناخت داند.

مردم دو دسته اند: آن كه پيرو شريعت است، و آن كه پديد آورنده بدعت است، كه نه با او از خداى سبحان برهانى از سنّت است، و نه -فرا راه او- چراغى روشن از دليل و حجّت.


و همانا خداى سبحان كسى را به چيزى پند نداده است چون قرآن، كه آن ريسمان استوار خداست، و وسيلت اوست كه امين است -و مصون از خطاست-. در آن بهار دل است و چشمه هاى دانش، و زنگار دل را تنها مايه جلاست و موجب فروزش، -شما را پند مى دهم- حالى كه پند پذيران رفتند، و فراموشكاران، و خود به فراموشى زدگان، بر جاى هستند، پس اگر خيرى ديديد مرا بر آن يار باشيد، و اگر شرّى ديديد، از آن به كنار باشيد كه رسول خدا (ص) مى فرمود: «اى پسر آدم كار نيك كن و كار بد را واگذار -كه چون چنين كنى- در كار تيز رفتارى و از كار خود برخوردار.»


بدانيد كه ستم بر سه گونه است: آن كه آمرزيدنى نيست، و آن كه واگذاشتنى نيست، و آن كه بخشوده است، و بازخواست كردنى نيست. امّا آن كه آمرزيدنى نيست، همتا انگاشتن براى خداست -كه بزرگترين ظلمهاست- و خدا در قرآن فرمود: «همانا خدا شرك آوران را نخواهد بخشود.» امّا ستمى كه بر بنده ببخشايند، ستم اوست بر خود به برخى كارهاى ناخوشايند. امّا آن كه واگذاشتنى نيست، ستم كردن بندگان است بر يكديگر كه آن را قصاصى است هر چه دشوارتر. و آن قصاص زخمى نبودن از كارد -كه به تن فرو برند- و يا تازيانه كه بر بدن فرود آورند، بلكه چيزى است كه برابر آن رنج اين المها را خرد شمرند.

پس در دين خدا از گونه گون شدن و ناپايدار ماندن بپرهيزيد كه همراه جماعت بودن در حقّى كه آن را خوش نمى انگاريد، بهتر است از پراكنده شدن به خاطر باطلى كه آن را دوست مى داريد، و همانا خداوند سبحان خيرى نبخشد به كسى كه جدايى گزيند -از مردمان-، نه از گذشتگان و نه از باقى ماندگان.


اى مردم خوشا كسى كه پرداختن به عيب خويش وى را از عيب ديگران بازدارد. خوشا كسى كه در خانه نشيند و قوت خود خورد، و به فرمانبردارى پروردگار روى آرد، و بر گناه خود بگريد تا سرگرم كار خويش باشد و مردم را از گزند خود آسوده گذارد.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در اندرز بمردم و فضائل قرآن كريم كه آنرا در اوائل خلافت خود فرموده):
 قسمت أول خطبه:
(1) از گفتار خدا (در قرآن كريم راجع بدنيا و آخرت) سود ببريد (كه بهترين سودها است) و از پندهاى خدا (به زبان پيغمبر اكرم) بهره گيريد (تا رستگار شويد) و اندرز خدا را بپذيريد (تا از سختيهاى عذاب برهيد) زيرا خداوند به دليلهائى كه (بر همه) هويدا است جاى عذر براى عذاب نمودن (گناهكاران) شما باقى نگذاشته (كه بگويند چرا ما را عذاب ميكنى در صورتيكه ما نمى دانستيم) و بشما اتمام حجّت كرده (قرآن كريم را نازل فرموده و پيغمبر اكرم را مبيّن آن و راهنماى جنّ و انس قرار داده و خير و شرّ را به همگان نشان داده تا ايشان را در ترك تكاليف حجّتى نباشد) و از اعمال آنچه را كه دوست داشته (بانجام آن امر كرده) و آنچه را كه بد دانسته (بجا آوردن آنرا نهى نموده، در قرآن كريم و سنّت پيغمبر اكرم) براى شما بيان فرموده تا دوست داشته او را پيروى و از آنچه بد دانسته دورى نمائيد،
(2) زيرا رسول خدا، صلّى اللَّه عليه و آله مى فرمود: بهشت پيچيده شده بسختيها (تحمّل رنجها و شكيبائى بر طاعات و خوددارى از گناهان) و آتش پيچيده شده به خواهشها (ى نفس و معصيت و نافرمانى).
(3) و بدانيد هيچ چيز از طاعت خدا نيست مگر آنكه انجام آن گران مى آيد، و هيچ چيز از معصيت خدا نيست مگر آنكه موافق ميل و خواهش مى باشد (زيرا پيروى نفس از قوّه شهويّه بيشتر است از قوّه عاقله)
(4) پس خدا بيامرزد مردى را كه شهوت را از خويش دور كرده از پيروى خواهش و آرزوى نفس باز ايستد، زيرا اين نفس مشكلترين چيز است براى باز داشتن (از شهوترانى) و هميشه بر اثر خواهش و آرزو به معصيت شوق دارد.


(5) و اى بندگان خدا بدانيد كه مؤمن شب صبح نمى كند و صبح را بشب نمى رساند مگر آنكه بنفس خود بد گمان است و پيوسته از او عيب جوئى ميكند، و زيادتر از آنچه نموده است (از طاعت و بندگى) از آن مى طلبد (لذا نفس بر مؤمن تسلّط نيافته نمى تواند او را فريب دهد)
(6) پس مانند كسانى باشيد كه از شما (به رحمت خدا) پيشى گرفتند و جلو روى شما گذشتند، از دنيا خيمه كندند مانند خيمه كندن كوچ كننده، و (مدّت زندگانى) آنرا بسر رساندند مانند طىّ كردن منزلها (كه هيچ گونه دلبستگى بدنيا و متاع آن نداشتند).


(7) و بدانيد اين قرآن پند دهنده اى است كه (در ارشاد براه راست) خيانت نمى كند، و راهنمائى است كه گمراه نمى نمايد، و سخن گوئى است كه (در گفتارش) دروغ نمى گويد، و كسى با اين قرآن ننشست (قرائت ننموده در آن تدبّر و انديشه نكرد) مگر آنكه چون از پيش آن برخاسته (قرائت و انديشه را بپايان رساند) هدايت و رستگارى او افزايش يافت يا كورى و گمراهى او كم گرديد.
(8) و بدانيد كسيرا بعد از (آموختن) قرآن (و تدبّر در معانى و عمل به احكام آن) نيازمندى نيست (تا براى دنيا و آخرت خود چيزى بياموزد) و نه براى كسى پيش از (آشنا شدن به) قرآن بى نيازى است (تا راه اصلاح و فساد را بوسيله علوم و كتابها دانسته بآن نيازمند نباشد) پس بهبودى دردهاى (ظاهرىّ و باطنىّ و روحىّ و جسمىّ) خود را از آن بخواهيد، و در سختى و گرفتارى از آن كمك بطلبيد، زيرا در قرآن براى بزرگترين درد كه كفر و نفاق و تباه شدن و گمراهى مى باشد شفاء و بهبودى است،
(9) پس به (پيروى از) آن (شفاء) از خدا بخواهيد، و با دوستى (عمل به) آن بخدا رو آوريد، و آنرا وسيله خواهش از بندگانش قرار ندهيد، زيرا بندگان به (چيزى) مانند قرآن بخدا رو نياوردند (براى درخواست از خدا و تقرّب باو قرآن را بهترين وسيله دانستند).
(10) و بدانيد قرآن (در قيامت) شفاعت كننده ايست كه شفاعتش پذيرفته مى گردد، و راستگويى است كه گفتارش تصديق ميشود، و كسيرا كه قرآن روز قيامت شفاعت كرد (بدرستى گفتار و كردارش گواهى داد) شفاعتش در باره او قبول ميشود، و كسيرا كه قرآن روز قيامت (نزد خداوند سبحان) زشت دانست (بكفر و نفاق و بد رفتارى و شهوت رانى او گواهى داد) گفتارش به زيان او تصديق مى گردد،
(11) زيرا روز قيامت نداء كننده اى فرياد ميكند: «آگاه باشيد هر كشت كارى در عاقبت عمل و كشته خود گرفتار است مگر كشت كاران قرآن» پس شما از كشت كنندگان و پيروان آن بوده آنرا راهنماى بسوى پروردگارتان قرار دهيد، و از آن اندرز بگيريد، و انديشه هايتان را كه بر خلاف آن است متّهم سازيد (در گفتار و كردار به انديشه ها اعتماد نداشته باشيد) و خواهشهاى خود را در برابر آن خيانتكار بدانيد (طبق هواى نفس آنرا تفسير و تأويل ننمائيد كه بعذاب گرفتار خواهيد شد).


قسمت دوم خطبه:
(12) كار نيكو كار نيكو (خدا را بسيار عبادت و بندگى كنيد و به اندك آن اكتفاء ننمائيد) پس آنرا بپايان برسانيد، آنرا بپايان برسانيد، و استوار باشيد، استوار باشيد (در امر دين استقامت داشته باشيد و از راه راست پا بيرون ننهاده بهر طرف رو نياوريد، و در معاصى) شكيبائى گزينيد شكيبائى گزينيد (و از پيروى خواهشهاى نفس خوددارى نمائيد) بپرهيزيد، بپرهيزيد (از آنچه خدا نهى فرموده دورى كنيد) شما را عاقبت و خاتمه اى هست، خود را بآن (بهشت جاويد) برسانيد، و براى شما پرچم و نشانه اى است (پيغمبر اكرم و اوصياء آن حضرت) پس (براى رسيدن بحسن عاقبت) به نشانه خودتان هدايت و رستگار شويد،
(13) و اسلام را فائده و سودى است (سيادت و سعادت هميشگى) آنرا بدست آوريد، و بخدا رو آوريد و حقّ او را آنچه بر شما واجب كرده و احكام خود را كه برايتان (در قرآن و سنّت) بيان فرموده انجام دهيد، من روز قيامت براى شما گواه، و (براى نجات و رهائى از عذاب) از طرف شما حجّت و دليل مى آورم.


(14) آگاه باشيد آنچه پيش از اين مقدّر بود (خلافت خلفاء و انتقال به آن حضرت) واقع شد، و آنچه حكم و اراده خدا بآن تعلّق گرفته پى در پى (فتنه ها و خونريزيهاى بعد از اين) پيش خواهد آمد، و من از روى وعده خدا و حجّت او (قرآن كريم با شما) سخن مى گويم: خداى تعالى (در سوره 41 آیه 30) فرموده: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» يعنى آنانكه گفتند: پروردگار ما خدا است (به ربوبيّت و وحدانيّت او اقرار كردند) پس (بر آن) ايستادگى نمودند (اوامر او را انجام داده نواهيش را مرتكب نگشتند، هنگام مرگ) فرشتگان بر ايشان نازل شوند (و بگويند) كه (از سختيها) نترسيد، و (بآنچه از دست داديد) اندوهگين نباشيد، و مژده باد شما را بهشت كه (در دنيا بآن) وعده داده شده بوديد»
(15) و شما كه گفتيد: پروردگار ما خدا است، پس (طبق اقرار خود) بعمل بكتاب و راه روشن دستور و فرمان و طريق شايسته عبادت و بندگيش ايستادگى كنيد، و از آن راه خارج نشويد، و بدعتى در آن نگذاريد، و با آن مخالفت نكنيد، زيرا كسانيكه از آن راه قدم بيرون نهادند روز قيامت به رحمت خدا راه ندارند.


(16) پس بر حذر باشيد از تغيير و تبديل خلق و خوها (بپرهيزيد از نفاق و دوروئى: راستگويى، دروغگويى، سخن چينى و مصلح شدن) و زبان را يكى قرار دهيد (يك جور سخن گوييد) و مرد بايد زبان خود را نگاه دارد (بيجا لب به گفتار نگشايد) زيرا زبان بصاحب خود سركش است (اگر عنانش را رها كند او را در مهلكه انداخته تباه گرداند) سوگند بخدا نمى بينم بنده پرهيزگارى را پرهيزكاريش باو سود بخشد تا اينكه زبانش را (از دروغ و تهمت و غيبت و دشنام و سخن چينى و مانند آنها) نگاه دار و (و گر نه پرهيزش سودى ندارد، زيرا پرهيزكار سودمند نگردد مگر بر اثر اجتناب و دورى از جميع معاصى).
(17) و بتحقيق زبان مؤمن پشت دل او است (سخنش از روى دل و اعتقاد مى باشد) و دل منافق پشت زبان او است (بآنچه مى گويد اعتقاد ندارد) زيرا مؤمن چون بخواهد سخنى گويد در آن تأمّل و انديشه كند، اگر نيكو و صلاح بود بيان كند، و اگر بد و ناروا بود مى پوشاند (از گفتن خوددارى مى نمايد) و منافق آنچه به زبانش برسد مى گويد و نمى داند كدام سخن براى او سود دارد و كدام زيان،
(18) و رسول خدا، صلّى اللَّه عليه و آله، فرمود: «ايمان بنده مستقيم و استوار نيست تا اينكه دل او استوار باشد، و دل او استوار نيست تا اينكه زبانش استوار باشد» (زيرا زبان ترجمان دل است، و استقامت دل بسته به زبان است) پس كسيكه از شما توانا باشد كه خداوند سبحان را ملاقات كند (مشمول رحمت او گردد) در حاليكه از خون مسلمانان و دارائى آنها دستش پاك، و از هتك آبرو و شئون آنان زبانش سالم باشد، بايد چنين كند (از شرائط اسلام و لوازم ايمان است كه بايستى مسلمان از زبان و دست مسلمان آسايش داشته باشد).


(19) بندگان خدا بدانيد مؤمن در اين سال حلال ميداند آنچه را كه در سال گذشته حلال مى دانسته، و حرام ميداند آنچه را در سال پيش حرام مى شمرده (حليّت و حرمت چيزى چون از روى كتاب و سنّت نزد صاحب ايمان ثابت شد هميشه طبق آن حكم ميكند، بخلاف غير مؤمن كه بر اثر فساد عقيده به رأى و اجتهاد نادرست خود حلال و حرامى را كه در كتاب و سنّت ثابت شده تغيير مى دهد) و بدعتهائى را كه مردم احداث كرده اند (احكامى كه خلفاء بنا گذاردند مانند بيّنه و گواه خواستن ابو بكر از حضرت فاطمه عليها السّلام در باب فدك با اينكه بيّنه با مدّعى است، و جزيه گرفتن عمر زيادتر از آنچه پيغمبر مقرّر فرموده بود، و مقدّم داشتن عثمان خواندن خطبه را بر نماز در عيد فطر و اضحى با اينكه بايد بعد از نماز خوانده شود، خلاصه اين نوع بدعتها) آنچه را بشما حرام شده است حلال نمى گرداند، بلكه حلال آنست كه خدا حلال كرده و حرام آنستكه خدا حرام فرموده،
(20) و كارها را بر اثر تجربه و آزمايش محكم و استوار نموده ايد (انديشه بكار برديد تا نيك از بد و حقّ از باطل بشما آشكار گرديد) و به پيشينيان پند داده شديد (خداوند سبحان در قرآن كريم فرموده كه نيكوكاران سعادتمند و بدكاران بعذاب گرفتار شدند) و براى شما مثلها زده شده (در قرآن كريم براى امتياز حقّ از باطل مثلها بيان گرديده) و بسوى امر روشن (دين اسلام كه درستى آن بر همه آشكار است) دعوت شديد، پس كر نمى ماند از آن (گوش نمى بندد) مگر كسيكه (گوش دل او) كر باشد، و كور نمى ماند از آن (چشم بر هم نمى نهد) مگر كسيكه (چشم دلش) كور باشد.
(21) و كسيرا كه خدا بسبب گرفتارى و آزمايش در امور نفع نرسانيده به موعظه و پند سود نبرده است (زيرا تأثير بلاء و آزمايش در امور محسوسه از تأثير پند و اندرز بيشتر است) و او را از جلو رويش (پياپى) نقصان و زيان برسد تا اينكه (بر اثر فزونى نادانى و گمراهيش) منكر و زشت را معروف و معروف و پسنديده را منكر شناسد،
(22) و مردم دو دسته اند (اوّل:) كسيكه پيرو شريعت است (گفتار و كردارش طبق كتاب و سنّت مى باشد) و (دوّم:) آنكه احداث كننده بدعت مى باشد كه (پيرو نفس امّاره و شيطان است، و) نيست با او از خداوند دليل آشكار نه از سنّت (پيغمبر اكرم) و نه از قرآن كريم.


قسمت سوم خطبه:
و خداوند سبحان هيچكس (از پيروان پيغمبران پيشين) را پند نداد به (پندى) مانند اين قرآن (زيرا منظور از پند و اندرزها سوق مردم است بطرف حقّ و ارشاد براه سعادت و نيكبختى و قرآن براى رسيدن باين مقصود جامع است و اين خود بزرگترين لطف حقّ تعالى است نسبت بمسلمين) كه ريسمان محكم و استوار خدا است (هرگز گسيخته نمى شود، و هر كس بآن چنگ زند از بدبختى دنيا و عذاب آخرت رهائى مى يابد) و راه او است كه (بهر كه قدم در آن نهد) خيانت نمى كند، و در آن است بهار دل (چون تلاوت آيات و انديشه در معانى آنها روياننده انواع گلهاى علوم و معارف مى باشد) و چشمه هاى علم و دانش (زيرا هر يك از آيات آن منبع علم و حكمتى است كه حيات ارواح وابسته به آنست) و دل را جز آن صيقلى نيست (انديشه در آن جلاء دهنده دلها است از زنگ نادانى و گمراهى، و چون در قرآن چشمه هاى علوم و معارف است، پس اگر علوم ديگر نيز دل را جلاء دهد براى آنست كه آن علوم بقرآن منتهى مى گردد، پس در حقيقت قرآن دل را جلاء داده است)
(23) با اينكه ياد آوران (قرآن و عمل كنندگان بآن) رفتند، و فراموش كاران يا آنانكه فراموشى را بخود بسته اند مانده اند، پس (اگر چه پند در شما اثر ندارد با اين حال مى گويم:) اگر خير و نيكوئى را ديديد بآن كمك كنيد (بجا آوريد) و هر گاه شرّ و بدى ديديد از آن بگذريد (دور گرديد، يعنى از امر و نهى امام عليه السّلام پيروى كرده از مخالفين او و بيعت شكنان بيزارى جوئيد) زيرا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مى فرمود: اى پسر آدم نيكوئى كن و بدى را رها نما و چون چنين كردى تو خوش رفتار و ميانه رو هستى (در وسط راه حقّ قدم نهاده اى كه هرگز گم نمى شوى).


(24) آگاه باشيد ظلم بر سه قسم است: ظلمى كه آمرزيده نمى شود، و ظلمى كه باز خواست ميشود، و ظلمى كه آمرزيده شده باز خواست نمى شود، امّا ظلمى كه آمرزيده نمى شود شرك بخدا است، خداوند سبحان (در قرآن كريم سوره 4 آیه 48) مى فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ» يعنى خدا نمى آمرزد كسيرا كه باو شرك آورد، و امّا ظلمى كه آمرزيده ميشود ظلم بنده است بر نفس خود در بجا آوردن برخى گناهان كوچك (در صورتيكه اصرار بر آن نداشته باشد، زيرا اجتناب و دورى از كبائر و گناهان بزرگ كفّاره ايست كه گناه كوچك را پوشانده جلوه نمى دهد) و امّا ظلمى كه باز خواست ميشود ظلم بنده است بنده ديگر را،
(25) قصاص و تلافى در آخرت سخت و دشوار است، و قصاص در آنجا با زخم كاردها و زدن تازيانه ها نيست، ولى قصاصى است كه زخم و تازيانه نزد آن كوچك شمرده ميشود (از اين بيان فهميده ميشود آنانكه بآل محمّد، عليهم السّلام، ظلم نموده اند بسختى باز خواست شده بعذاب گرفتار خواهند شد)
(26) پس از دو رنگى و دو روئى در دين خدا بپرهيزيد (اين جمله اشاره است به گروهى كه در بيعت نمودن با آن حضرت متوقّف بودند، و آنان كه بيعت را شكستند) زيرا اجتماع (دست بدست دادن و يكى شدن) در آنچه حقّ است و آنرا ميل نداريد بهتر است از تفرقه و جدائى در آنچه باطل است و آنرا دوست مى داريد، و خداوند سبحان بر اثر تفرقه و جدائى به هيچ كس از گذشتگان و باقى ماندگان خير و نيكوئى عطاء نفرموده.


قسمت چهارم خطبه:
(27) اى مردم خوشا بحال كسيكه زشتى و بدى خودش او را از زشتيهاى مردم نگاه دارد، و خوشا بحال كسيكه در خانه خود بنشيند (فتنه و فساد بر پا ننمايد، و براى امر بمعروف و نهى از منكر و جلوگيرى از تباهكارى آماده باشد) و روزى خود را بخورد (طمع بمال ديگران نداشته باشد) و به اطاعت پروردگارش مشغول بوده و بر گناه خويش بگريد (توبه و بازگشت نمايد) در نتيجه سرگرم بكار خويشتن باشد و مردم از (دست و زبان) او در آسايش باشند.

از آن چه خداوند بيان فرموده، بهره گيريد و از مواعظ و اندرزهاى او پند پذيريد و نصايح او را (با جان و دل) قبول کنيد ; چه اين که خداوند با دليل هاى روشن، راه عذر را به روى شما بسته و حجّت را تمام کرده است. اعمالى را که دوست دارد و آن چه را ناخوش دارد براى شما تبيين نموده است تا از آن ها تبعيّت کنيد و از اين ها دورى گزينيد ; زيرا رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمود: بهشت در ميان ناراحتى ها و دوزخ در ميان شهوات پيچيده شده است و بدانيد هيچ طاعتى نيست جز اين که انسان آن را با ناراحتى انجام مى دهد و هيچ معصيتى نيست جز اين که با شهوت (و علاقه) مرتکب آن مى شود.

رحمت خدا بر کسى که خود را از شهوات جدا سازد و هواى نفس را مهار کند ; چرا که جلوگيرى از نفس سرکش از مشکل ترين کارهاست و اين نفس، همواره به گناه و هواپرستى ميل دارد.


بدانيد اى بندگان خدا که انسان با ايمان، صبح و شام بر او نمى گذرد مگر اين که نزد خويش متهم است. پيوسته از خود عيب مى گيرد (و خويشتن را نقد مى کند) و براى خود طالب تکامل و فزونى است; بنابراين همچون پيشينيان و گذشتگان (صالح) خود باشيد که قبل از شما بودند. آن ها شبيه مسافرى بودند که عمودهاى خيمه را برگرفته و طى طريق مى کند (دنيا را گذرگاهى مى دانستند به سوى سراى جاودان).


بدانيد اين قرآن، پند دهنده اى است که هرگز کسى را نمى فريبد و هدايتگرى است که هيچ گاه گمراه نمى سازد و سخنگويى است که هرگز دروغ نمى گويد. هيچ کس در کنار اين قرآن ننشسته جز اين که از کنار آن با زياده يا نقصانى برخاسته ; زيادتى در هدايت يا نقصانى از کوردلى و جهالت. و بدانيد هيچ کس با داشتن قرآن، فقر و بيچارگى ندارد و هيچ کس بدون آن غنا و بى نيازى نخواهد داشت. حال که چنين است براى درمان بيمارى هاى خود از قرآن شفا بطلبيد و براى پيروزى بر شدايد و مشکلات از آن يارى بجوييد ; زيرا در قرآن شفاى سخت ترين بيمارى ها يعنى کفر و نفاق و جهل و ضلالت است، بنابراين آن چه را مى خواهيد به وسيله قرآن از خدا بخواهيد و با محبّت قرآن به سوى خدا روى آوريد، و هرگز به وسيله آن از مخلوقات او چيزى نخواهيد ; زيرا بندگان به چيزى مانند آن به خدا تقرّب نجسته اند.

بدانيد قرآن، شفاعت کننده اى است که شفاعتش مورد قبول و گوينده اى است که سخنش مقبول است. آن کس که قرآن در روز قيامت براى او شفاعت کند مشمول شفاعت مى شود و آن کس که قرآن در قيامت از وى شکايت کند گواهى اش بر ضد او پذيرفته خواهد شد ; چه اين که روز قيامت، منادى صدا مى زند: آگاه باشيد! امروز هر کس گرفتار بذرى است که افشانده و در گرو عاقبت اعمال خويش است ; جز آنان که بذر قرآن افشاندند. شما نيز از بذر افشانان قرآن و پيروان آن باشيد. پروردگارتان را با قرآن بشناسيد و خويشتن را با آن اندرز دهيد و در برابر قرآن، آراى خود را متهم کنيد و خواسته هاى نفسانى خويش را در برابر آن نادرست بشماريد.


عمل کنيد، عمل کنيد ; سپس به پايان رسانيد، به پايان رسانيد، اعتدال، اعتدال ; سپس شکيبايى، شکيبايى ; و پارسايى، پارسايى. (بدانيد) براى شما پايان و مقصدى است ; خود را به آن برسانيد و براى شما نشانه اى قرار داده شده; به وسيله آن راه را پيدا کنيد و اسلام هدفى دارد به هدف آن برسيد. با انجام دادن فرايضى که خدا بر شماست و وظايفى که براى شما تبيين کرده، حق او را ادا کنيد که (اگر چنين کنيد) من مدافع شما در روز قيامت خواهم بود!


آگاه باشيد! مقدّرات پيشين به وقوع پيوست و قضاى (الهى) انجام يافت (و سرانجام خلافت به اهلش رسيد) و من به اتکاى وعده هاى الهى و با دليل و حجت او سخن مى گويم. خداوند مى فرمايد: کسانى که گفتند: پروردگار ما خدا است، سپس در مسير مستقيم، ثابت ماندند، فرشتگان الهى بر آن ها نازل مى شوند (و به آن ها مى گويند:) نترسيد، اندوهگين مباشيد و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده مى شد. شما گفته ايد: پروردگار ما خداست; بنابراين بايد بر طريقه کتاب او و راه روشن فرمانش و مسير درست عبادتش مستقيم و ثابت بمانيد. سپس از اين مسير روشن خارج نشويد و در آن بدعتى نگذاريد و از آن منحرف نگرديد ; چه اين که آنان که خارج شوند در قيامت در پيشگاه خدا وا مى مانند و به سر منزل مقصود نمى رسند.


سپس برحذر باشيد از درهم شکستن فضايل اخلاقى و دگرگون ساختن آن. يک زبان باشيد (و هميشه حق بگوييد) انسان بايد زبان خود را نگه دارد; زيرا اين زبان، سرکش است و صاحبش را به هلاکت مى افکند. به خدا سوگند! باور نمى کنم بنده اى که زبانش را حفظ نکند، به درجه اى از تقوا برسد که به حالش سودمند گردد، (بدانيد،) زبان مؤمن، پشت قلب او قرار دارد و قلب منافق، پشت زبان اوست ; چون مؤمن هرگاه بخواهد سخنى بگويد نخست مى انديشد; اگر خير بود اظهار مى کند و اگر شرّ بود آن را پنهان مى سازد ; ولى منافق آن چه بر زبانش جارى مى شود مى گويد ; در حالى که نمى داند کدام به سود اوست و کدام به زيان او. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: ايمان هيچ بنده اى صاف و استوار نخواهد شد تا قلبش صاف شود و هيچ گاه قلبش صاف و استوار نخواهد شد تا زبانش چنين گردد. هر کس از شما بتواند خدا را در حالى ملاقات کند که دستش از خون و اموال مسلمانان پاک باشد و زبانش از تعدى بر آبروى آنان سالم بماند، بايد چنين کند (که نجات در آن است).


بدانيد اى بندگان خدا! انسان با ايمان آن چه را سال گذشته حلال مى شمرد، امسال هم حلال مى شمرد و آن چه را سال گذشته حرام مى دانست امسال هم حرام مى داند (بدانيد) بدعت هايى را که مردم گذارده اند آن چه را بر شما حرام شده، حلال نمى کند; حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام همان است که خدا حرام نموده، شما امور مختلف را (در مورد بدعت ها) آزموده ايد و خوب و بد را در اين تجربه آموخته ايد و با وضع گذشتگان پند و اندرز داده شده ايد، عبرت گرفته ايد و مَثَل ها براى شما زده شده و به امرى آشکار دعوت شده ايد. بر اين اساس، تنها افراد ناشنوا از درک اين مطلب عاجز و ناتوانند و تنها نابينايان آن نمى بينند.

(بدانيد) آن کس که از آزمون هاى الهى وتجربه ها، سودى نبرد، از هيچ پند و اندرزى سود نخواهد برد و کوته فکرى و کوته بينى، آشکارا دامان او را مى گيرد ; تا آن جا که بد را خوب و خوب را بد مى بيند. مردم دو گروه بيش نيستند ; گروهى تابع شريعت و آيين خدا و گروهى بدعت گزار که دليلى از سوى خدا و از سنّت پيامبر و نورى از حجّت و دليل (عقل) با خود ندارند!


خداوند سبحان، احدى را به چيزى مانند قرآن، پند و اندرز نداده است; زيرا قرآن رشته محکم خدا و وسيله مطمئن اوست. در قرآن، بهار دل ها و چشمه هاى جوشان علم و دانش است و براى (زدودن زنگار غفلت وگناه از) قلب، صيقلى جز قرآن نيست; اما متأسفانه آن ها که از قرآن پند مى گرفتند رفتند و فراموشکاران يا خود به فراموشى زدگان مانده اند. (راه خدا و مسير قرآن، روشن است) هرگاه کار نيکى را مشاهده کرديد به آن کمک کنيد و هر زمان کار شرّى را ديديد از آن بگذريد; زيرا رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمود: اى فرزند آدم، کار نيک انجام ده و بدى را رها کن که اگر چنين کنى در جاده مستقيم و ميانه (دور از افراط و تفريط) گام بر خواهى داشت.


آگاه باشيد! ظلم بر سه گونه است: ظلمى که هرگز بخشوده نخواهد شد و ظلمى که بدون کيفر نخواهد بود و ظلمى که بخشوده مى شود و بازخواست ندارد; امّا ظلمى که بخشوده مى شود، ستمى است که بندگان با ارتکاب گناهان صغيره به خويشتن کرده اند و امّا گناهى که بدون کيفر نمى ماند، ظلم بندگان به يکديگر است که قصاص در آن جا شديد است. اين قصاص، مجروح ساختن با کارد يا زدن با تازيانه نيست ; بلکه چيزى است که اين ها در برابرش کوچک است.

مبادا در دين خدا به رنگ هاى مختلف در آييد; چرا که اتحاد و اجتماع در راه حق ـ هر چند خوشايند شما نباشد ـ از پراکندگى در راه باطلى که مورد علاقه شماست بهتر است و خداوند سبحان به هيچ کس، نه از گذشتگان و نه باقى ماندگان به سبب اختلاف و تفرقه، نتيجه خوبى نبخشيده است.


اى مردم! خوشا به حال آن کس که پرداختن به حال خويش او را از توجّه به عيوب مردم باز دارد و خوشا به حال آن کس که در خانه نشسته، روزى خود را مى خورد و به طاعت پروردگارش مى پردازد و بر گناه خويش مى گريد. چنين کسى به اصلاح خويش مشغول و مردم از دست او در آسايشند.