ترجمه خطبه 177 نهج البلاغه

و من كلام له (علیه السلام) في معنى الحكمين:

فَأَجْمَعَ رَأْيُ مَلَئِكُمْ عَلَى أَنِ اخْتَارُوا رَجُلَيْنِ فَأَخَذْنَا عَلَيْهِمَا أَنْ يُجَعْجِعَا عِنْدَ الْقُرْآنِ وَ لَا يُجَاوِزَاهُ وَ تَكُونَ أَلْسِنَتُهُمَا مَعَهُ وَ قُلُوبُهُمَا تَبَعَهُ، فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَكَا الْحَقَّ وَ هُمَا يُبْصِرَانِهِ وَ كَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا وَ الِاعْوِجَاجُ [دَأْبَهُمَا] رَأْيَهُمَا، وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَيْهِمَا فِي الْحُكْمِ بِالْعَدْلِ وَ الْعَمَلِ بِالْحَقِّ سُوءَ رَأْيِهِمَا وَ جَوْرَ حُكْمِهِمَا وَ الثِّقَةُ فِي أَيْدِينَا لِأَنْفُسِنَا حِينَ خَالَفَا سَبِيلَ الْحَقِّ وَ أَتَيَا بِمَا لَا يُعْرَفُ مِنْ مَعْكُوسِ الْحُكْمِ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

در سال 38 هجرى پس از خيانت ابو موسى و عمرو عاص از داوران حكميّت فرمود

نكوهش از خيانت حكمين

رأى جمعيّت شما در صفّين يكى شد كه دو مرد را به داورى برگزينند (ابو موسى اشعرى، عمرو عاص) و از آن دو پيمان گرفتيم كه در برابر قرآن تسليم باشند، و از آن تجاوز نكنند و زبان آن دو با قرآن و قلب هايشان پيرو كتاب خدا باشد.

امّا آنها از قرآن روى گردان شدند، حق را آشكارا مى ديدند و ترك گفتند، كه جور و ستم، خواسته دلشان، و كجى و انحراف در روش فكريشان بود. در صورتى كه پيش از صدور رأى زشت و حكم جائرانه، با آنها شرط كرده بوديم كه به عدل حكم كرده و به حق عمل كنند. ما به حقّانيت خود ايمان داريم در حالى كه آن دو از راه حق بيرون رفتند و حكمى بر خلاف حكم خدا صادر كردند.

سیاسی تاریخی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سخنى از آن حضرت (ع) در باب آن دو حكم:

رأى سرانتان بر آن قرار گرفت كه دو مرد را برگزينند. و ما از آن دو پيمان گرفتيم كه هرچه قرآن گويد همان كنند و از آن تجاوز ننمايند. زبانشان با قرآن باشد و دلشان پيرو قرآن. ولى آن دو گمراه شدند و با آنكه حق را به عيان مى ديدند تركش گفتند و دلشان به ستم متمايل بود و كجروى شيوه آنها. شرط كرده بوديم كه در داورى به عدالت گرايند و به حق عمل كنند و اين پيش از آن بود كه چنان رأى بد و ستمكارانه اى بدهند. اكنون كه آن دو پاى از جاده حق بيرون نهاده اند و حكمى واژگونه داده اند تا به رأيشان وقعى ننهيم، حجت به سود ما و در دست ماست.

از سخنان آن حضرت است در باره حكمين:

رأى بزرگان شما بر اين شد كه دو مرد را اختيار كردند، از آنان پيمان گرفتيم كه بر اساس قرآن حكم كرده از آن تجاوز نكنند، زبانشان با قرآن باشد و دلشان از آن پيروى نمايد، ولى از قرآن روى گرداندند، و حق را در حالى كه مى ديدند ترك كردند، خواسته آنان ستمكارى، و عادتشان كژى بود. تعهّد ما با آنان در حكم كردن به عدالت و عمل به حق پيش از رأى زشت و حكم جائرانه آنان بود. حجت به سود ما و در اختيار ماست از آن هنگام كه با راه حق مخالفت كردند، و حكمى غير حكم خدا صادر نمودند.

و از سخنان آن حضرت است در باره حكمين:

راى سران شما يكى شد كه دو مرد را به داورى پذيرند و از آن دو پيمان گرفتيم كه قرآن را لازم گيرند، و فراتر از حكم آن نگزينند. زبان ايشان با قرآن باشد، و دلشان پيرو حكم آن. امّا آن دو از حكم قرآن سر پيچيدند، و حقّ را واگزاردند، حالى كه آن را مى ديدند. هواى آنان بيرون شدن از راه راست بود، و خوى ايشان كجروى -و مخالفت با آنچه رضاى خداست-. شرط ما با آنان اين بود كه حكمشان به عدالت باشد و كارشان به حقيقت، و اين پيش از آن بود كه آن دو تن رايى چنان نادرست زنند و حكمى چنان ستمكارانه كنند. ما به كار خويش ايمان داريم، و كنون كه آن دو از راه حقّ برون رفتند و حكمى بر خلاف آنچه بايد دادند -به داورى آنان وقعى نمى گذاريم-.

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است (با خوارج نهروان) در باره ابو موسى اشعرىّ و عمرو ابن عاص:
(1) پس (از ياغى شدن خوارج نهروان بر امام عليه السّلام و اعتراض باينكه چرا در دين خدا مردم را حكم قرار دادى و اكنون كه بر زيان حضرتت حكم داده اند حكمشان را نمى پذيرى، آن حضرت در پاسخشان فرمود:) رأى بزرگان شما بر اين قرار گرفت كه دو مرد (ابو موسى اشعرىّ و عمرو ابن عاص) را برگزيدند (تا بين حقّ و باطل حكم كنند) و ما از ايشان پيمان گرفتيم كه طبق قرآن عمل كرده از آن تجاوز ننمايند، و زبانشان با آن بوده و دلشان پيرو آن باشد (نه آنكه در ظاهر خود را پيرو آن خوانده و در باطن طبق انديشه خودشان حكم دهند)
(2) پس هر دو گمراه شده از قرآن دست كشيده حقّ را رها كردند و حال آنكه آنرا مى ديدند (مى دانستند جز من كسى لياقت خلافت ندارد) و (ليكن چون) ميل و خواهششان ظلم و ستمگرى و عادت و روش ايشان كجى و نادرستى (قدم نهادن در گمراهى) بود (دانستند و بر خلاف حقّ حكم دادند)
(3) و قرار ما با آنان در دادن حكم براستى و درستى و عمل بقرآن بر انديشه و حكمى كه از روى ظلم و ستم دادند پيشى گرفت، و دليلى كه در دست ما است از آن هنگام است كه از راه حقّ قدم بيرون نهاده بر خلاف قرارداد حكم بباطل و نادرست دادند (خلاصه چون با ايشان شرط كرديم كه طبق قرآن عمل نمايند، و از روى هواى نفس حكم دادند، پس ما حقّ داريم كه حكمشان را نپذيريم).

(در ماجراى حکمين) نظر و رأى جمعيّت شما بر اين قرار گرفت که دو نفر را براى حکميّت (در ميان ما و لشکر شام ومعاويه) انتخاب کنند و ما از اين دو، پيمان گرفتيم که در برابر قرآن خاضع باشند و از آن تجاوز نکنند، زبانشان همراه با قرآن و دلهايشان تابع آن باشد ; ولى آن ها گمراه، و از قرآن روى گردان شدند و حق را ترک کردند ; با اين که آشکارا آن را مى ديدند; جور و ستم، خواسته دل آن ها بود و اعوجاج و کژى موافق فکرشان و پيش از اين که آن ها اين رأى نادرست و حکم جائرانه را صادر کنند با آن ها شرط کرده بوديم که به عدالت حکم کنند و به حق عمل نمايند ; بنابراين هنگامى که اين دو نفر از راه حق منحرف شدند و حکم نادرستى بر خلاف حکم خدا صادر کردند ما مى توانيم به استناد دليل محکم براى خود تصميم بگيريم (و حکم آن ها را دور بيفکنيم!).