ترجمه خطبه 178 نهج البلاغه

و من خطبة له (علیه السلام) في الشهادة و التقوى. و قيل: إنه خَطَبَها بعد مقتل عثمان في أول خلافته:

اللّه و رسولُه:

لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ وَ لَا يُغَيِّرُهُ زَمَانٌ وَ لَا يَحْوِيهِ مَكَانٌ وَ لَا يَصِفُهُ لِسَانٌ. لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عَدَدُ قَطْرِ الْمَاءِ وَ لَا نُجُومِ السَّمَاءِ وَ لَا سَوَافِي الرِّيحِ فِي الْهَوَاءِ وَ لَا دَبِيبُ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا وَ لَا مَقِيلُ الذَّرِّ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ. يَعْلَمُ مَسَاقِطَ الْأَوْرَاقِ وَ خَفِيَّ طَرْفِ الْأَحْدَاقِ. وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ غَيْرَ مَعْدُولٍ بِهِ وَ لَا مَشْكُوكٍ فِيهِ وَ لَا مَكْفُورٍ دِينُهُ وَ لَا مَجْحُودٍ تَكْوِينُهُ، شَهَادَةَ مَنْ صَدَقَتْ نِيَّتُهُ وَ صَفَتْ دِخْلَتُهُ وَ خَلَصَ يَقِينُهُ وَ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ. وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الَمْجُتْبَىَ مِنْ خَلَائِقِهِ وَ الْمُعْتَامُ لِشَرْحِ حَقَائِقِهِ وَ الْمُخْتَصُّ بِعَقَائِلِ كَرَامَاتِهِ وَ الْمُصْطَفَى لِكَرَائِمِ رِسَالاتِهِ وَ الْمُوَضَّحَةُ بِهِ أَشْرَاطُ الْهُدَى وَ الْمَجْلُوُّ بِهِ غِرْبِيبُ الْعَمَى.

أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الدُّنْيَا تَغُرُّ الْمُؤَمِّلَ لَهَا وَ الْمُخْلِدَ إِلَيْهَا وَ لَا تَنْفَسُ بِمَنْ نَافَسَ فِيهَا وَ تَغْلِبُ مَنْ غَلَبَ عَلَيْهَا. وَ ايْمُ اللَّهِ مَا كَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِي غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَيْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوهَا، لِ «أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ حِينَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نِيَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ لَرَدَّ عَلَيْهِمْ كُلَّ شَارِدٍ وَ أَصْلَحَ لَهُمْ كُلَّ فَاسِدٍ. وَ إِنِّي لَأَخْشَى عَلَيْكُمْ أَنْ تَكُونُوا فِي فَتْرَةٍ وَ قَدْ كَانَتْ أُمُورٌ مَضَتْ مِلْتُمْ فِيهَا مَيْلَةً كُنْتُمْ فِيهَا عِنْدِي غَيْرَ مَحْمُودِينَ، وَ لَئِنْ رُدَّ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ إِنَّكُمْ لَسُعَدَاءُ، وَ مَا عَلَيَّ إِلَّا الْجُهْدُ وَ لَوْ أَشَاءُ أَنْ أَقُولَ لَقُلْتُ، عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

گفته اند اين خطبه را پس از اعلام نظر داوران حكميّت در «دومة الجندل» ايراد فرموده است(1)

1. خدا شناسى

هيچ كارى خدا را از كار ديگر باز نمى دارد، و گذشت زمان در او دگرگونى ايجاد نمى كند، و مكانى او را در بر نمى گيرد، هيچ زبانى قدرت وصف او را ندارد، و چيزى از خدا مخفى و پنهان نيست. نه تعداد قطرات فراوان آب ها، و نه ستارگان انبوه آسمان، و نه ذرّات خاك همراه با گرد بادها در هوا، و نه حركات مورچگان بر سنگ هاى سخت، و نه استراحتگاه مورچگان ريز در شب هاى تار. خدا از مكان ريزش برگ درختان، و حركات مخفيانه، چشم ها آگاه است.

و شهادت مى دهم كه جز اللّه، خدايى نيست، همتايى نداشته و شك و ترديدى در او راه ندارد. دين او را انكار نمى كنم و به آفريدگارى او اعتقاد دارم شهادت كسى كه نيّت او راست، درون او پاك، يقين او خالص، و ميزان عمل او گران سنگ است.

و شهادت مى دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده و برگزيده او از ميان انسان هاست. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى تشريح حقائق آيين الهى انتخاب، و به ارزش هاى ويژه اخلاقى گرامى داشته شد. او را براى رساندن رسالت هاى كريمانه اش برگزيد، نشانه هاى هدايت به وسيله او آشكار، و تاريكى هاى جهل و گمراهى با نور هدايت او از ميان رفت.

2. روش برخورد با دنيا

اى مردم، دنيا آرزومندان و خواهان خود را فريب مى دهد، براى شيفتگان خود ارزشى قائل نيست، و آن كس را كه بر دنيا پيروز شود مغلوب گرداند. به خدا سوگند هرگز ملّتى از ناز و نعمت زندگى گرفته نشدند مگر به كيفر گناهانى كه انجام داده اند، زيرا خداوند بر بندگان خود ستم روا نمى دارد. اگر مردم به هنگام نزول بلاها، و گرفته شدن نعمت ها، با درستى نيّت در پيشگاه خدا زارى كنند، و با قلب هاى پر از محبّت از خداوند درخواست عفو نمايند، آنچه از دستشان رفته باز خواهد گشت، و هر گونه فسادى اصلاح خواهد شد.

من بر شما ترسناكم كه در جهالت و غرور فرو رفته باشيد، چه اينكه در گذشته به سويى كشيده شديد كه قابل ستايش نبود. امّا اگر در زندگانى خود اصلاحاتى پديد آوريد، سعادتمند خواهيد شد، وظيفه من جز تلاش و كوشش در اصلاح امور شما نيست. اگر مى خواستم، بى مهری هاى شما را باز گو مى كردم. خدا آنچه را گذشت ببخشايد.


  1. امّا سیّد عبدالزّهرا در مصادر نهج البلاغه ج3 ص435، و ابن ابی الحدید می گویند در سال 35 هجری در مدینه ایراد شد. (ترجمه شرح ابن ابی الحدید ج5 ص15).
اعتقادی اخلاقی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

خداوند را هيچ كارى از كار ديگر باز ندارد. زمان دگرگونش نكند و مكان را گنجاى او نباشد. زبانها از وصفش ناتوان اند. شماره قطره هاى آب و شمار ستارگان آسمان و ذرات خاك را كه باد به هوا برمى دارد، مى داند. و رفتن مورى بر سنگى صاف و خوابگاه مورى در شبى تاريك بر او پوشيده نيست. افتادن برگهاى درختان و بسته شدن و باز شدن آهسته پلكها را مى داند.

شهادت مى دهم كه جز الله خدايى نيست. هيچ چيز همتاى او نيست و در او ترديد روا نبود، نه دينش را توان پوشيده داشت و نه آفرينش را انكار توان كرد. شهادت مى دهم، شهادت كسى كه نيتش صادق است و باطنش از هر شائبه مبرّاست و يقينش خالص است و كفّه ترازوى عملش به نيكى سنگين است.

شهادت مى دهم كه محمد (صلى الله عليه و آله) بنده او و پيامبر اوست كه از ميان همه آفريدگانش برگزيد و براى شرح حقايق دينش، اختيار كرد و به گراميترين كراماتش مخصوص گردانيد و براى رسانيدن پيامهاى نيكو انتخاب نمود. به وجود او نشانه هاى هدايت آشكار شد و ظلمت كورى و گمراهى روشنى گرفت.


اى مردم، دنيا كسى را كه آرزوى او را در دل پرورد و خواستار او باشد مى فريبد و با كسى كه براى به دست آوردن آن با ديگران رقابت و همچشمى كند بخل نمى ورزد. و مغلوب مى سازد كسى را كه بر او چيره گردد.

به خدا سوگند، قومى كه در فراخى نعمت و كاميابى بوده اند و نعمتشان روى به زوال نهاده، زوال نعمت را سببى جز ارتكاب گناهان نبوده است، زيرا خدا بر بندگانش ستم روا ندارد. اگر مردم هنگامى كه محنت و بلايى بر آنها فرود مى آيد و نعمتهايشان زوال مى يابد، از روى صدق و صفاى نيت و شيفتگى دل به درگاه خداوندى زارى كنند، خداوند نعمت رميده را به آنان بازمى گرداند و كارهاى تباهشان را به صلاح مى آورد.

مى ترسم از مهلت داده شدگانى باشيد كه غافلگير مى شوند. كارهايى صورت پذيرفت و شما به آنها مايل شديد كه در آن هنگام نزد من ناستوده بوديد. اگر راه و روشى كه در روزگاران گذشته داشته ايد به شما بازگردد، اهل سعادت خواهيد بود. بر من جز كوشش نيست. اگر خواهم كه بگويم مى گويم. خدا آنچه را گذشته است ببخشايد.

از خطبه هاى آن حضرت است در توحيد و تقواى الهى:

اشتغال به كارى او را سر گرم نمى سازد، زمانى باعث دگرگونى او نمى گردد، مكانى او را فرا نمى گيرد، و زبانى قدرت وصفش را ندارد. شماره قطرات باران، و ستارگان آسمان، و ذرات خاكى كه باد در هوا پراكنده ساخته، و نيز حركت مورچه بر سنگ صاف، و خوابگاه موران كوچك در شب تار از او پوشيده نيست. محل افتادن برگها، و نگاه هاى زيرچشمى را مى داند.

و شهادت مى دهم كه معبودى جز خدا نيست، همتايى ندارد، در وجودش ترديدى نيست، نمى توان دينش را كافر شد، و آفريدن او را منكر گشت، شهادت آن كه نيّتش صادقانه، و باطنش پاك، و يقينش خالص، و ميزانش سنگين است.

و شهادت مى دهم كه محمد بنده و فرستاده او، و برگزيده از موجودات است، كه براى بيان احكام انتخاب شده، و به كرامتهاى گرانبهاى الهى اختصاص يافته، و جهت ابلاغ رسالت هاى با ارزشش برگزيده شده، و به سبب او نشانه هاى هدايت روشن، و سياهى كور دلى و ضلالت زدوده گشته است.


اى مردم، دنيا كسى را كه به او آرزو و دلبستگى دارد مى فريبد، و بر جان كسى كه به او رغبت كند بخل نمى ورزد، و بر هر كه آن را به دست آورد چيره شود. سوگند به خدا ملّتى خرمى نعمت و عيش زندگى را از دست ندادند مگر به خاطر گناهانى كه مرتكب شدند، زيرا خداوند هرگز ستمكار به بندگان نيست.

و اگر مردم به وقتى كه بلاها بر آنان فرود آيد، و نعمتها از دستشان برود، با نيت هاى صادقانه و دلهاى مشتاق به پروردگار پناه ببرند آنچه را از دستشان رفته به آنان باز مى گرداند، و هر فسادى را بر ايشان اصلاح مى كند.

من بر شما از اينكه در غرور و جهل قرار بگيريد مى ترسم، كارهايى گذشت كه شما نسبت به آن رغبت كرديد و بدين سبب نزد من پسنديده نبوديد، و اگر روش نيكى كه داشتيد به شما برگردد از نيك بختان خواهيد شد، من تكليفى ندارم جز اينكه بكوشم، اگر مى خواستم (معايب گذشتگان را) بگويم مى گفتم. خداوند بگذارد از آنچه گذشت.

هيچ كار او را -از كارى- باز نمى دارد، و گذشت زمان در او دگرگونى نيارد. هيچ جا گنجايش وى را ندارد، و هيچ زبانى وصف او نيارد، و از علم او پنهان نيست شمار قطره هاى باران، و نه ستارگان آسمان، و نه آن خاكريزه ها كه باد با خود به هوا بردارد، و نه مورى كه بر سنگى صاف پاى گذارد، و نه آرام جاى مورچه اى -خرد و باريك- در شبى سياه و تاريك. مى داند جاى افتادن برگهاى درختان را، و آهسته باز و بسته شدن ديدگان را.

و گواهى مى دهم كه جز خداى يكتا خدايى نيست، و او را همانند و همتايى نيست، نه در يكتايى او جاى گمان است، و نه دين او پوشيده و نهان است. نه آفرينش موجودات را -به دست قدرت او- انكار توان كرد، -نه بندگى او، چنانكه وى را شايد، توان به جاى آورد- گواهى كسى است كه نيّت او راست است و درون او پاك -از عيب و عار-، يقين وى بى آميغ، و ترازوى او گرانبار، و گواهى مى دهم كه محمّد (صلی الله علیه وآله) بنده او و فرستاده اوست، برگرفته از ميان آفريدگان، و گزيده براى شرح دادن حقيقتهاى ايمان، مخصوص به گراميترين تشريفهاى كرامت، منتخب براى اداى وظيفه بزرگ رسالت، نشانه هاى رستگارى بدو آشكار و مبرهن، ديده تاريك بين -خرد- به -نور- او روشن.


اى مردم همانا دنيا آرزومند و خواهان خود را فريب مى دهد، آن را كه در خواستن وى با ديگران همچشمى كند، عزيز نمى دارد، و كسى را كه بر او چيرگى جويد، مغلوب مى سازد، و به خدا سوگند هرگز مردمى زندگانى خرّم و نعمت فراهم را از كف ندادند، مگر به -كيفر- گناهانى كه انجام دادند «كه خدا بر بندگان ستمكار نيست» -ليكن بنده نمى داند سبب زوال نعمت او چيست-، و اگر مردم هنگامى كه بلا بر آنان فرود آيد، و نعمت ايشان راه زوال پيمايد، فرياد خواهند از پروردگار، با نيّت درست و دلهايى از اندوه و بيم سرشار. هر رميده را به آنان بازگرداند، و هر فاسد را اصلاح و بساز، و من مى ترسم، كه شما در فترت -نادانى باشيد و غفلت همچون روزگار جاهليت- كارهايى انجام گرفت و شما بدان گراييديد، كه در آن نزد من ستوده نبوديد.

اگر آنچه از دست داديد به شما بازگردد. نيكبختانيد، و بر من جز كوشش نباشد اگر خواهم -در باره آنچه شد- بگويم، گويم: خدا آنچه را گذشت ببخشايد.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در اوّل خلافت خود راجع به اوصاف خداوند سبحان و مدح حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و اندرز به شنوندگان):
(1) خداى تعالى را كارى از كار ديگر باز نمى دارد (زيرا كسيرا كارى از كار ديگر باز مى دارد كه يا نقصان در علم و دانائى او باشد يا بر اثر محدوديّت قدرت و توانائى، و خداوند متعال چون بهمه چيز دانا و توانا است هيچ كار او را از كار ديگر مشغول نمى گرداند) و او را زمان تغيير نمى دهد (چون خالق زمان و محيط بر آن و واجب الوجود است، و تغيير يافتن از لوازم ممكن باشد) و مكانى او را در بر نمى گيرد (زيرا قرار گرفتن در جائى مستلزم جسميّت است و او جسم نيست) و زبانى نمى تواند (كنه ذات و حقيقت) او را وصف نمايد، شماره قطره هاى آب و ستاره هاى آسمان و آنچه باد در هوا پراكنده كند و حركت مور بر سنگهاى سخت و خوابگاه مورچه هاى كوچك در شب تار از او پوشيده نيست، جاى افتادن برگها و نگاه كردن از زير چشمها را ميداند،
(2) و گواهى مى دهم كه معبودى نيست جز خدا كه مانندى براى او نبوده و در هستيش شكّ و ترديد و دين و آفرينش را انكارى نيست، همچون گواهى كسيكه نيّت او راست (از صميم قلب) و باطنش (از رئاء و خودنمايى) پاكيزه، و يقين و باورش (از شبهات) پاك، و ميزانهايش سنگين (كردار نيكش بسيار) باشد،
(3) و گواهى مى دهم كه محمّد بنده و فرستاده او است كه از بين آفريده هاى او انتخاب و براى بيان احكام او اختيار، و بالطاف گرانبهاى او اختصاص يافته، و براى رساندن پيغامهاى نيكوى او برگزيده شده، و بسبب او نشانه هاى هدايت و رستگارى آشكار و تاريكى كورى و گمراهى روشن گرديده است.


(4) اى مردم، دنيا آرزومند و اعتماد دارنده بخود را مى فريبد، و بكسيكه بآن شيفته شده (و آنرا براى شخص خود خواهان است) بخل نمى ورزد (او را دوچار آلودگيها مى سازد) و بكسيكه بر آن تسلّط يابد (متاع آنرا بدست آورد) غلبه خواهد يافت (نابودش خواهد نمود)
(5) و سوگند بخدا هرگز قومى در فراخى نعمت و خوشى زندگانى نبوده اند كه خوشى ايشان زائل شده باشد مگر بر اثر گناهانى كه مرتكب شدند (چنانكه در سوره 13 آیه 11 مى فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» يعنى خدا تغيير نمى دهد آنرا كه در گروهى است تا هنگاميكه آنچه در نفسهاشان است تغيير دهند، يعنى اخلاق پسنديده را به خوهاى زشت تبديل نمايند. و در سوره 16 آیه 112 مى فرمايد: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ» يعنى خدا مثل آورد دهى را كه اهل آن از سختيها آسوده و آرميده بودند و از هر سو روزى فراوان بآنها مى رسيد، پس شكر نعمتهاى خدا را بجا نياوردند، خداوند هم لباس گرسنگى و ترس را بايشان پوشانيده مزه سختى و گرفتارى را بآنها چشانيد، و بر اثر آنچه بجا آوردند آنان را بهر گونه سختى و گرسنگى مبتلى نمود) زيرا (ايشان با كفران نعمت و بجا آوردن گناه اگر مستحقّ نعمت بودند، منع نعمت از آنها منع از مستحقّ بود كه عين ظلم و ستم است، و ظلم بر خدا محال است، چنانكه در سوره 8 آیه 51 مى فرمايد:) «أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» يعنى خدا بر بندگان، ستمگر نمى باشد (مقصود از فرمايش امام عليه السّلام آنست كه غالبا سبب زوال نعمت مرتكب شدن گناهان است، نه آنكه عموميّت داشته باشد، زيرا بسا خداوند از جهت امتحان و آزمايش يا بجهت كفّاره گناهان كوچك يا بلند نمودن مقام و منزلت، نعمت بعضى از بندگان را گرفته، و آسايششان را بسختى و گرفتارى تبديل مى نمايد، چنانكه در قرآن كريم سوره 2 آیه 157-155 مى فرمايد: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ - الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ - أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» يعنى شما را مى آزماييم بترس و گرسنگى و كمبود در دارائيها و نفسها و فرزندان، و در اين آزمايش مژده ده شكيبايان را، آنانكه چون اندوهى بايشان رو آورد مى گويند: ما به رضاى خدا خوشنود و بسوى او باز مى گرديم، از جانب پروردگارشان درودها و رحمت و مهربانى بر ايشان باد كه آنان راه يافتگانند)
(6) و اگر مردم هنگاميكه سختيها بايشان رو آورد و نعمتها از آنها زائل گردد، با نيّتهاى راست و دلهاى شيفته به پروردگارشان پناه ببرند، آنچه از دست رفته بآنها باز مى گرداند، و هر فسادى را براى ايشان اصلاح مى فرمايد،
(7) و من (از رفتار زشت شما در پيروى آنانكه خلافت را غصب كرده طبق وصيّت پيغمبر اكرم عمل ننمودند) مى ترسم (مانند مردم زمان جاهليّت) در فترت واقع شويد (از آئين پيغمبر دور شده بمرور از دين دست برداشته بر اثر نادانى و گمراهى از انديشه هاى نادرست پيروى نمائيد) و كارهايى گذشت (خلفايى به ناحقّ روى كار آمدند) كه شما بآنها مائل شده از حقّ دست كشيديد و نزد من مردم ناپسنديده بوديد، و اگر روشى كه (در زمان رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله) داشتيد بشما باز گردد (بعد از زشتيها) از نيك بختان خواهيد شد، و بر من نيست جز سعى و كوشش (در اصلاح امور و اندرز دادن)
(8) و اگر مى خواستم (گفتار و كردار زشت شما را در زمان سه خليفه) بگويم مى گفتم (و ليكن مصلحت در عفو و چشم پوشى از آنها است) خدا آنچه را كه گذشت عفو و بخشش فرمايد.

هيچ کار، خدا را به خود مشغول نمى سازد (تا از کار ديگرى بازماند) و گذشت زمان، دگرگونى در او ايجاد نمى کند ; مکانى او را در بر نمى گيرد، و هيچ زبانى قادر بر وصف او نيست، نه تعداد قطره هاى آب ها بر او پنهان مى ماند، نه عدد ستارگان آسمان، نه شماره ذرات خاک که همراه بادها در هوا به پرواز در مى آيد; نه حرکات مورچگان بر سنگ هاى سخت و نه استراحت گاه مورچه هاى ريز در شب هاى تار، از محل ريزش برگ ها و حرکات پنهان چشم ها آگاه است.

و گواهى مى دهم که جز او معبودى نيست و همتايى براى او وجود ندارد; نه شک و ترديد در او راه دارد، و نه کفر در دين و آيينش و نه مى توان خلقت (با عظمت) او را انکار کرد. شهادت کسى که نيّتش راست، درونش پاک، يقينش خالص، و ميزان عملش (با ايمان و اعمال صالح) سنگين است.

و گواهى مى دهم که محمّد(صلى الله عليه وآله) بنده و فرستاده برگزيده او از ميان خلايق است که براى تشريح حقايق آيين الهى انتخاب شد و به ويژگى هاى خاص اخلاقى آراسته گرديد; براى رساندن رسالت هاي کريمانه الهى برگزيده شد و نشانه هاى هدايت به وسيله او آشکار گشت و تاريکى هاى جهل و ضلالت به وجود او روشنى يافت.


اى مردم، دنيا آرزومندان و دل بستگان خود را فريب مى دهد و از وعده هاى دروغين به علاقه مندان خويش دريغ نمى ورزد و بر آن کس که بر دنيا پيروز گردد سرانجام چيره خواهد شد. به خدا سوگند! هرگز ملتى که در ناز و نعمت مى زيستند نعمتشان زوال نيافت، مگر بر اثر گناهانى که مرتکب شدند; زيرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد و اگر مردم هنگامى که بلاها بر آن نازل مى شود و نعمت ها از آنان سلب مى گردد با صدق نيّت در پيشگاه خدا تضرّع کنند و با قلب هاى پر از عشق و محبتِ به خدا، از او درخواست نمايند، به يقين آن چه، از دستشان رفته به آنان باز مى گردد و هر خرابى را براى آن ها اصلاح مى کند. من از اين مى ترسم که شما در جهالت و غفلت فرو رويد (همچون دوران جاهليّت); زيرا امورى بر شما گذشت که در آن، تمايلاتى پيدا کرديد که از نظر من پسنديده نبود; ولى اگر امور شما به مسير اصلى بازگردد سعادتمند خواهيد شد. وظيفه من جز تلاش و کوشش (براى بازگشت شما به راه راست) نيست و اگر بخواهم گفتنى ها را مى گويم (و کوتاهى هاى شما را در گذشته بر مى شمرم; ولى به دليل مصالحى صرف نظر مى کنم); فقط مى گويم خداوند گذشته را (بر شما) ببخشايد.