ترجمه خطبه 206 نهج البلاغه

و من كلام له (علیه السلام) و قد سمع قوما من أصحابه يسبّون أهل الشام أيام حربهم بصفين:

إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ، وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ، وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ، حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

در جنگ صفّين شنيد كه ياران او شاميان را دشنام مى دهند فرمود(1)

اخلاق در جنگ

من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد، اما اگر كردارشان را تعريف، و حالات آنان را باز گو مى كرديد به سخن راست نزديك تر، و عذر پذيرتر بود. خوب بود بجاى دشنام آنان مى گفتيد: خدايا خون ما و آنها را حفظ كن، بين ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهى به راه راست هدايت كن، تا آنان كه جاهلند، حق را بشناسند، و آنان كه با حق مى ستيزند پشيمان شده به حق باز گردند.


  1. دشنام دهندگان، حجربن عدی و عمروبن حمق بودند. (پاورقی شرح خویی، ج13 ص83 و 94)
اخلاق نظامی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سخنى از آن حضرت (ع) هنگامى كه شنيد گروهى از اصحابش در جنگ صفين، شاميان را دشنام مى گويند چنين فرمود:

دوست ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد. ولى اگر به توصيف اعمال و بيان حالشان بپردازيد، سخنتان به صواب نزديكتر و عذرتان پذيرفته تر است. به جاى آنكه دشنامشان دهيد، بگوييد: بار خدايا خونهاى ما و آنها را از ريختن نگه دار و ميان ما و ايشان آشتى انداز و آنها را كه در اين گمراهى هستند راه بنماى. تا هر كه حق را نمى شناسد، بشناسد و هر كه آزمند گمراهى و دشمنى است از آن باز ايستد.

از سخنان آن حضرت است هنگامى كه شنيد عده اى از يارانش به وقت نبرد صفين به اهل شام دشنام مى دهند:

پسند من نيست كه شما دشنام دهنده باشيد، ولى اگر در گفتارتان كردار آنان را وصف كنيد و حالشان را بيان نماييد به گفتار صواب نزديك تر و در مرتبه عذر رساتر است. بهتر است به جاى دشنام بگوييد: خداوندا، ما و اينان را از ريخته شدن خونمان حفظ فرما، و بين ما و آنان اصلاح كن، اين قوم را از گمراهى نجات بخش تا آن كه جاهل به حق است آن را بشناسد، و آن كه شيفته گمراهى است از آن باز ايستد.

و از سخنان آن حضرت است چون شنيد كه گروهى از ياران او شاميان را در جنگ صفين دشنام مى گويند:

من خوش ندارم شما دشنامگو باشيد. ليكن اگر كرده هاى آنان را بازگوييد، و حالشان را فراياد آريد به صواب نزديكتر بود و در عذرخواهى رساتر. و به جاى دشنام بگوييد خدايا ما و آنان را از كشته شدن برهان و ميان ما و ايشان سازش قرار گردان و از گمراهى شان به راه راست برسان تا آن كه حق را نمى داند بشناسد و آن كه براى دشمنى مى رود و بدان آزمند است باز ايستد.

از سخنان آن حضرت عليه السلام است هنگامى كه شنيد گروهى از اصحابش در روزهاى جنگ صفّين به لشگر شام دشنام مى دهند:
(1) من نمى پسندم كه شما (بمردم شام) دشنام دهيد (اين جمله دلالت ندارد كه دشنام دادن بآنها حرمت داشته باشد چون شكّ نيست كه دشنام بغير مؤمن يعنى كافر و فاسق و دشمن آل محمّد عليهم السّلام جائز است و بيزارى از ايشان واجب، ولى مقصود از فرمايش امام عليه السّلام اينست كه چون منظور آن حضرت از اين جنگ و زد و خورد بدست آوردن رياست و سلطنت نبوده بلكه براى هدايت و راهنمائى مردم و اعلاء كلمه اسلام است، پس دشنام سبب زياد شدن دشمنى و كينه مى گردد، و آنها هم به نادانى به آن حضرت و لشگرش دشنام خواهند داد، و دشنام به ولى خدا، دشنام به پيغمبر است و دشنام به پيغمبر و دشنام بخدا و موجب دخول آتش است، خلاصه طعن و دشنام به دشمنان خدا و رسول و اوصياء آن حضرت عليهم السّلام شرعا جائز و مستحبّ است و بيزارى از آنها واجب است، چنانكه در سخن نوزدهم امام عليه السّلام به اشعث ابن قيس كه از منافقين و در ميان لشگر آن حضرت بود لعن فرموده دشنام داد، ولى در صورت خوف ضرر جانى و مالى و توانا نبودن بر دفاع خوددارى و دورى از ايشان نيز واجب مى باشد، و از اينرو در قرآن كريم سوره 6 آیه 108 مى فرمايد: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ» يعنى به آنان كه غير خدا را مى پرستند دشنام ندهيد كه ايشان هم از روى جور و دشمنى بدون آنكه بفهمند بخدا دشنام مى دهند. (پس امام عليه السّلام مى فرمايد:) و ليكن اگر كردار آنها را بيان كرده حالشان (ظلم و ستم و پيروى از هوا و خواهش نفس و منحرف شدن آنان از راه حقّ و از اين گونه سخنان) را ياد آورى نمائيد در گفتار (از دشنام دادن) بهتر و در مقام عذر (براى كسيكه اعتراض نمايد كه چرا با آنها جنگيده زد و خورد مى نماييد) بليغتر و رساتر است،
(2) و بهتر آنست كه بجاى دشنام دادن بآنان بگوئيد: بار خدايا خونهاى ما و ايشان را از ريختن حفظ فرما، و ميان ما و آنها را اصلاح نما، و آنان را از گمراهيشان برهان تا كسيكه نادان بحقّ است آنرا بشناسد، و آنكه حريص و شيفته گمراهى و دشمنى است از آن باز ايستد.

من دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشيد; ولى اگر اعمال زشتشان را شرح دهيد و احوال آنها را بيان کنيد به گفتار صحيح نزديک تر و براى اتمام حجّت رساتر است. شما بايد به جاى دشنام چنين مى گفتيد: پروردگارا خون ما و آنها را حفظ کن (و آتش جنگ را خاموش فرما) ميان ما و آنها را اصلاح کن و آنان را از گمراهيشان هدايت نما تا کسانى که جاهلند حق را بشناسند و آنها که گمراهند و بر دشمنى با حق اصرار مى ورزند از آن دست بردارند و (به راه راست) باز گردند.