ترجمه خطبه 41 نهج البلاغه

من خطبة له (علیه السلام) و فيها ينهى عن الغدر و يحذر منه:

أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الْوَفَاءَ تَوْأَمُ الصِّدْقِ وَ لَا أَعْلَمُ جُنَّةً أَوْقَى مِنْهُ وَ مَا يَغْدِرُ مَنْ عَلِمَ كَيْفَ الْمَرْجِعُ، وَ لَقَدْ أَصْبَحْنَا فِي زَمَانٍ قَدِ اتَّخَذَ أَكْثَرُ أَهْلِهِ الْغَدْرَ كَيْساً وَ نَسَبَهُمْ أَهْلُ الْجَهْلِ فِيهِ إِلَى حُسْنِ الْحِيلَةِ. مَا لَهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ، قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ فَيَدَعُهَا رَأْيَ عَيْنٍ بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهَا وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لَا حَرِيجَةَ لَهُ فِي الدِّينِ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

پس از جنگ صفّين در سال 37 هجرى در كوفه ايراد فرمود

پرهيز از حيله و نيرنگ

اى مردم وفا همراه راستى است، كه سپرى محكم تر و نگهدارنده تر از آن سراغ ندارم. آن كس كه از بازگشت خود به قيامت آگاه باشد خيانت و نيرنگ ندارد. امّا امروز در محيط و زمانه اى زندگى مى كنيم كه بيشتر مردم حيله و نيرنگ را، زيركى مى پندارند، و افراد جاهل آنان را اهل تدبير مى خوانند. چگونه فكر مى كنند، خدا بكشد آنها را.

چه بسا شخصى تمام پيش آمدهاى آينده را مى داند، و راه هاى مكر و حيله را مى شناسد ولى امر و نهى پروردگار مانع اوست، و با اينكه قدرت انجام آن را دارد آن را به روشنى رها مى سازد، امّا آن كس كه از گناه و مخالفت با دين پروا ندارد، از فرصت ها براى نيرنگ بازى استفاده مى كند.

اخلاقی اعتقادی سیاسی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

وفا همزاد راستى است. هيچ سپرى نمى شناسم كه بهتر از وفا آدمى را از گزند در امان دارد. و آنكه بداند، كه پس از مرگ به كجا باز مى گردد، هرگز راه بيوفايى نپويد. ما در زمانى زندگى مى كنيم كه بيشتر مردمش بيوفايى و غدر را گونه اى كياست مى شمرند و نادانان نيز، چنين مردمى را زيرك و كارگشا مى خوانند. اينان چه سودى مى برند خدايشان نابود كناد.

مردم كار افتاده و زيركى هستند كه مى دانند در هر كارى چه حيلت سازند، ولى امر و نهى خداوندى سد راه آنهاست. اينان با آنكه راه و رسم حيله گرى را مى دانند و بر انجام آن توانايند، گرد آن نمى گردند. تنها كسانى كه از هيچ گناهى پروايشان نيست، همواره منتظر فرصت اند تا در كار مردم حيلتى به كار برند.

از خطبه هاى آن حضرت است در تحذير از مكر و حيله:

وفا همزاد درستى است، من سپرى باز دارنده تر از وفاى به عهد سراغ ندارم، كسى كه بداند باز گشتش به قيامت چگونه است مكر نمى كند. ما در زمانى قرار گرفته ايم كه اكثر مردم آن مكر را زيركى پندارند، و نادانان چنين كسانى را به مهارت در چاره جويى نسبت دهند. آنان را چه شود خدا نابودشان كند.

انسان واقف به تحولات راه حيله را مى بيند، ولى امر و نهى حق مانع از حيله گرى اوست، پس با چشم باز حيله را وامى گذارد با اينكه قدرت در به كار گيرى آن دارد، و آن كه باكى در دين ندارد فرصت حيله گرى را از دست نمى دهد.

-مردم- همانا وفا همزاد راستى است، و هيچ سپرى چون وفا بازدارنده -گزند- نيست. و بى وفايى نكند، آن كه مى داند او را چگونه بازگشتگاهى است. ما در روزگارى بسر مى بريم كه بيشتر مردم آن بى وفايى را زيركى دانند، و نادانان آن مردم را گربز و چاره انديش خوانند. خداشان كيفر دهد چرا چنين مى پندارند.

گاه بود كه مرد آزموده و دانا از چاره كار آگاه است، امّا فرمان خدا وى را مانع راه است. پس دانسته و توانا بر كار، چاره را واگذارد تا آن كه پرواى دين ندارد، فرصت شمارد و سود آن را بردارد.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (كه در آن وفاء را ستوده و حيله را مذمّت فرموده):
(1) وفاء قرين راستى است، و من سپرى نگاه دارنده تر از وفاى بعهد (براى جلوگيرى از عذاب الهىّ) سراغ ندارم، و كسيكه بداند باز گشتش (در قيامت) چگونه است (و بچه نحوى از او حساب مى كشند، هرگز) مكر نمى كند،
(2) ما در زمانى واقع شده ايم كه بيشتر مردم آن، مكر را زيركى پندارند، و نادانان ايشان را زيرك خوانند، چه سودى مى برند اين مكر كنندگان خدا ايشان را بكشد (تا مردم از شرّشان آسوده گردند، و يا اينكه خدا آنان را از رحمت خود دور فرمايد)
(3) شخص زيرك و كار دان راه حيله و چاره هر كار را ميداند و سبب اينكه حيله بكار نمى برد آنست كه امر و نهى خدا او را مانع ميشود، و با اينكه حيله را ديده و دانسته و توانائى بكار بردن آنرا دارد ترك ميكند، و كسيكه در دين از هيچ گناهى باك ندارد (مانند معاويه و عمرو ابن عاص) فرصت را از دست نداده در هر كارى بمكر و حيله دست اندازد (مقصود حضرت آنست كه اگر ترس از خدا نبود براى بكار بردن حيله و مكر، من از همه زبردست تر بودم).

اى مردم! وفا همزاد راستگويى است (و اين دو هرگز از هم جدا نمى شوند) و من سپرى محکمتر و نگهدارنده تر از آن سراغ ندارم. آن کس که از چگونگى رستاخيز آگاه است هرگز پيمانشکنى نمى کند. ما در زمانى زندگى مى کنيم که غالب اهلش خيانت و پيمانشکنى را کياست و عقل مى شمارند، و جاهلان بى خبر اين گونه افراد را مدير و مدبّر مى شمارند! آنها را چه مى شود؟ خداوند آنان را بکشد!

گاه شخصى که آگاهى و تجربه کافى دارد و طريق مکر و حليه را خوب مى داند فرمان الهى و نهى او وى را مانع مى شود، و با اين که قدرت بر انجام اين کارها را دارد آشکارا آن را رها مى سازد، ولى آن کس که از گناه و مخالفت فرمان دين پروا ندارد، از فرصتى که پيش آمده استفاده مى کند (و دست به کارهاى خلافى مى زند که در نظر ساده انديشان تدبير و سياست است.)