ترجمه خطبه 49 نهج البلاغه

من كلام له (علیه السلام) و فيه جملة من صفات الربوبية و العلم الإلهي:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي بَطَنَ خَفِيَّاتِ الْأَمُوُرِ وَ دَلَّتْ عَلَيْهِ أَعْلَامُ الظُّهُورِ وَ امْتَنَعَ عَلَى عَيْنِ الْبَصِيرِ فَلَا عَيْنُ مَنْ لَمْ يَرَهُ تُنْكِرُهُ وَ لَا قَلْبُ مَنْ أَثْبَتَهُ يُبْصِرُهُ، سَبَقَ فِي الْعُلُوِّ فَلَا شَيْءَ أَعْلَى مِنْهُ وَ قَرُبَ فِي الدُّنُوِّ فَلَا شَيْءَ أَقْرَبُ مِنْهُ، فَلَا اسْتِعْلَاؤُهُ بَاعَدَهُ عَنْ شَيْءٍ مِنْ خَلْقِهِ وَ لَا قُرْبُهُ سَاوَاهُمْ فِي الْمَكَانِ بِهِ، لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ، فَهُوَ الَّذِي تَشْهَدُ لَهُ أَعْلَامُ الْوُجُودِ عَلَى إِقْرَارِ قَلْبِ ذِي الْجُحُودِ، تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يَقُولُهُ الْمُشَبِّهُونَ بِهِ وَ الْجَاحِدُونَ لَهُ عُلُوّاً كَبِيراً.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

من كلام له (علیه السلام) و فيه جملة من صفات الربوبية و العلم الإلهي

خدا شناسى

ستايش خداوندى را سزاست كه از اسرار نهان ها آگاه است، و نشانه هاى آشكارى در سراسر هستى بر وجود او شهادت مى دهند، هرگز برابر چشم بينندگان ظاهر نمى گردد. نه چشم كسى كه او را نديده مى تواند انكارش كند، و نه قلبى كه او را شناخت مى تواند مشاهده اش نمايد.

در والايى و برترى از همه پيشى گرفته. پس، از او برتر چيزى نيست، و آنچنان به مخلوقات نزديك است كه از او نزديك تر چيزى نمى تواند باشد.

مرتبه بلند او را از پديده هايش دور نساخته، و نزديكى او با پديده ها، او را مساوى چيزى قرار نداده است.

عقل ها را بر حقيقت ذات خود آگاه نساخته، امّا از معرفت و شناسايى خود باز نداشته است.(1) پس اوست كه همه نشانه هاى هستى بر وجود او گواهى مى دهند و دل هاى منكران را بر اقرار به وجودش وا داشته است، خدايى كه برتر از گفتار تشبيه كنندگان و پندار منكران است.


  1. نقد تفکّر راسیونالیسم Rationalism (اصالت عقل) و اینکه شناخت عقل محدود است، با اینکه باید از عقل بهره بُرد، امّا نباید به آن اصالت داد.
اعتقادی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سپاس خدايى را كه هر نهانى را مى داند و هر موجودى بر وجود او راه نماينده است و چشم بينا ديدنش نتواند و كسى كه او را نبيند منكر وجودش نشود و كسى كه به وجود او اعتراف كرده به كنه ذات او نرسد.

از همه برتر است و هيچكس، برتر از او نيست. به همه نزديك است و هيچ چيز نزديكتر از او نيست. بلندى و برتريش او را از آفريدگانش دور نساخته و نزديكيش سبب آن نگرديده، كه در مكان با آنها برابر باشد.

خردها را به چگونگى صفات خويش آگاه نساخته و نيز از شناخت خود محروم نگردانيده است. اوست كه تمام نمودهاى عالم هستى، حتى دل منكر، نيز بر او گواهى مى دهد. فراتر است از آنچه اهل تشبيه و انكار در باره او مى گويند. بسيار فراتر.

از خطبه هاى آن حضرت است در توحيد الهى:

سپاس خداوندى را كه به همه امور پنهانى داناست، و نشانه هاى آشكار بر وجودش دلالت دارد، و به ديده بينا در نيايد.

چشمى كه او را نديده انكارش نمى كند، و دل كسى كه وجودش را باور كرده به كنه ذاتش نمى رسد.

در برترى از همه چيز پيشى گرفته و چيزى از او برتر نيست، به هر چيزى نزديك است و چيزى نزديك تر از او نيست.

نه برترى مقامش او را از مخلوقات دور نموده، و نه نزديكى او به موجودات موجب مساوى بودنش با آنها در مكان گشته.

عقلها را بر بيان حدود صفتش آگاه نكرده، و آنها را از معرفت لازم در باره وجودش باز نداشته.

او خداوندى است كه آثار هستى اقرار قلبى منكرش را گواهى مى دهد.

خداوند از آنچه تشبيه كنندگانش به موجودات مى گويند و از اوهام منكرانش بسى بالاتر است.

سپاس خداى راست كه كارهاى پوشيده را داند، و نشانه هاى روشن، او را شناساند، و ديده بينا ديدنش نتواند.

نه چشم آن كس كه او را نبيند منكر او گرديد، و نه دل آن كس كه او را شناخت، به ديده تواندش ديد.

در برترى از همه پيش است و هيچ چيز برتر از او نيست، و در نزديك بودن چنان است، كه چيزى نزديكتر از او نيست، پس نه برتر بودن او، وى را از آفريده اش دور داشته، و نه نزديك بودنش -آفريده ها- را با او در يك رتبت بداشته.

خردها را بر چگونگى صفات خود آگاه نساخته، و در شناخت خويش تا آنجا كه بايد -بر ديده آنها- پرده نينداخته.

اوست كه نشانه هاى هستى بر او گواه پيداست، و زبان دل منكر بدين حقيقت گوياست.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در صفات حقّ تعالى):
(1) سپاس مخصوص خداوندى است كه داناى به امور پنهانى است (پنهانيها نزد او هويدا است، پس بآنچه آشكار است بطريق اولى دانا است) و نشانهاى ظاهر و هويدا (جميع موجودات) بر وجود و هستى او دلالت دارد (از روى علامات و آثار ظاهر و پيدا است، زيرا مخلوق بخالق نيازمند است، و نمى شود كه ممكن به خودى خود داراى وجود هستى گردد) و ديدن او با بينائى چشم محال است (زيرا در مكانى نيست تا بچشم ديده شود)
(2) پس چشم كسيكه او را نديده (هستى و بودنش را) انكار نمى كند (زيرا آثار هستى او را مى بيند) و دل كسيكه هستى او را (از آثار و علامات) دانسته بكنه ذاتش پى نمى برد،
(3) در بلندى (بر همه) برترى دارد، و هيچ چيز از او بالاتر نيست، و در نزديكى (بهمه) نزديك است، و هيچ چيز از او نزديكتر نيست، پس (چون بهمه احاطه دارد) بلندى او او را از مخلوقاتش دور نكرده، و نزديكى او خلق را در مكانى با او مساوى و برابر ننموده،
(4) عقلها را بر حدّ و نهايت صفت خود آگاه نساخته (زيرا براى صفات كه عين ذات او است حدّى نيست) و (لى) آنها را از شناختن خويش بقدر واجب باز نداشته (زيرا عقول اگر چه بكنه ذات و صفات او پى نمى برند ولى بقدر واجب از آثار و علامات به معرفت و شناساييش راه برده باو اعتراف كرده اند)
(5) پس او است خداوندى كه آثار و علامات موجوده بر اقرار دل منكر او گواهى مى دهد (كسانيكه خدا را به گفتار و كردار انكار ميكنند آثار و علامات موجوده گواهى مى دهد كه در دل باو اقرار دارند) و منزّه است خداوند از گفتار آنهائى كه او را بخلق تشبيه ميكنند، و كسانيكه او را انكار مى نمايند.

ستايش مخصوص خداوندى است که ذات پاکش از همه چيز مخفى تر است، ولى نشانه هاى واضح و آشکار بر هستى او گواهى مى دهد و هرگز چشم بينا قادر بر مشاهده ذات او نيست و به همين دليل نه چشم کسى که وى را نديده انکارش مى کند و نه قلب کسى که او را شناخته مشاهده اش تواند کرد.

در علوّ مقام بر همه پيشى گرفته و چيزى برتر از او نيست. با اين حال چنان نزديک است که چيزى از او نزديکتر نمى باشد نه مرتبه بلندش او را از مخلوقاتش دور کرده و نه نزديکى اش با خلق او را با آنها همسان قرار داده.

عقلها را از کنه صفات خويش آگاه نکرده و با اين حال آنها را از معرفت و شناخت لازم باز نداشته است. پس او کسى است که نشانه هاى آشکار جهان هستى بر وجود پاکش گواهى مى دهد که دلهاى منکران به وجودش اقرار دارد. خداوند بسيار برتر است از گفته کسانى که موجوداتى را به او تشبيه مى کنند و يا ذاتش را انکار مى نمايند.