ترجمه خطبه 50 نهج البلاغه

من كلام له (علیه السلام) و فيه بيان لما يخرب العالم به من الفتن و بيان هذه الفتن:

إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ، وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

پس از پايان جنگ صفّين و ماجراى حكميّت در سال 38 هجرى در شهر كوفه ايراد فرمود

علل پيدايش فتنه ها

همانا آغاز پديد آمدن فتنه ها، هوا پرستى، و بدعت گذارى در احكام آسمانى است، نوآورى هايى كه قرآن با آن مخالف است، و گروهى «با دو انحراف ياد شده» بر گروه ديگر سلطه و ولايت يابند، كه بر خلاف دين خداست.

پس اگر باطل با حق مخلوط نمى شد، بر طالبان حق پوشيده نمى ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص مى گشت زبان دشمنان قطع مى گرديد.

امّا قسمتى از حقّ و قسمتى از باطل را مى گيرند و به هم مى آميزند،(1) آنجاست كه شيطان بر دوستان خود چيره مى گردد و تنها آنان كه مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند يافت.


  1. نقد تفکّر التقاطی، آنانکه می خواهند مکاتب شرقی یا غربی را با آب و رنگ اسلامی جلوه گر سازند، زیرا هر مکتبی و هر واژه ای جایگاه خاصّ خودش را دارد.
سیاسی تاریخی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

جز اين نيست، كه آغاز پيدايش فتنه ها پيروى از هواهاى نفسانى است و نيز بدعتهايى كه گذاشته مى شود، بدعتهايى بر خلاف كتاب خدا. آن گاه كسانى، كسان ديگر را در امورى، كه مخالف دين خداست، يارى مى كنند.

اگر باطل با حق نمى آميخت بر جويندگان حق پنهان نمى ماند و اگر حق به باطل پوشيده نمى گشت، زبان معاندان از طعن بريده مى شد. ولى همواره پاره اى از حق و پاره اى از باطل درهم مى آميزند. در چنين حالى، شيطان بر دوستان خود مستولى مى شود. تنها كسانى رهايى مى يابند كه الطاف الهى شامل حالشان شده باشد.

از خطبه هاى آن حضرت است در بيان فتنه:

ابتداى ظهور فتنه ها هواهايى است كه پيروى مى شود، و احكامى كه در چهره بدعت خودنمايى مى كند، در اين فتنه ها و احكام با كتاب خدا مخالفت مى شود، و مردانى مردان ديگر را بر غير دين خدا يارى و پيروى مى نمايند.

اگر باطل از آميزش با حق خالص مى شد راه بر حق جويان پوشيده نمى ماند. و اگر حق در پوشش باطل پنهان نمى گشت زبان دشمنان ياوه گو از آن قطع مى گشت. ولى پاره اى از حق و پاره اى از باطل فراهم شده و در هم آميخته مى شود، در اين وقت شيطان بر دوستانش مسلط مى شود، و آنان كه لطف حق شاملشان شده نجات مى يابند.

همانا آغاز پديد آمدن فتنه ها، پيروى خواهشهاى نفسانى است و نوآورى در حكمهاى آسمانى. نوآوريهايى كه كتاب خدا آن را نمى پذيرد و گروهى از گروه ديگر يارى خواهد تا بر خلاف دين خدا، اجراى آن را به عهده گيرد.

پس اگر باطل با حقّ در نياميزد، حقيقت جو آن را شناسد و داند، و اگر حق به باطل پوشيده نگردد، دشمنان را طعنه زدن نماند. ليكن اندكى از اين و آن گيرند، تا به هم در آميزد و شيطان فرصت يابد و حيلت برانگيزد تا بر دوستان خود چيره شود و از -راهشان به در برد-. امّا آن را كه لطف حقّ دريافته باشد، نجات يابد و راه حقّ را به سر برد.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در بيان آنچه سبب فتنه و فساد ميشود):
(1) منشأ فتنه و فسادها (در ميان مردم) پيروى از خواهشهاى نفس است، و احكامى كه بر خلاف شرع صادر گردد، كتاب خدا (قرآن كريم) با آن خواهشها و حكمها مخالف است، و (همچنين از اسباب فتنه و فساد آنست كه) گروهى از مردم ديگران را بر خواهشها و حكمهاى بر خلاف دين يارى و پيروى ميكنند (چون حقّ و باطل را در هم مى نمايند فتنه و فساد ظاهر ميشود)
(2) پس اگر باطل با حقّ در هم نمى شد راه حقّ بر خواهان آن پوشيده نمى گرديد، و اگر حقّ در ميان باطل پنهان نمى بود دشمنان (هرگز) نمى توانستند از آن بد گوئى كنند،
(3) وليكن چون قسمتى از حقّ و قسمتى از باطل فرا گرفته و درهم مى گردد پس آنگاه شيطان بر دوستان خود تسلّط پيدا ميكند (براى اضلال و گمراهى فرصت بدست آورده، و باطل را در نظر خواهان حقّ جلوه مى دهد و راه بد گوئى را براى دشمنان دين باز مى نمايد) و كسانيكه لطف خدا شامل حالشان گرديده است (از اضلال و گمراهى شيطان) نجات مى يابند (و از آميزش حقّ بباطل در شبهه نمى افتند).

آغاز پيدايش فتنه ها پيروى از هوا و هوسها و بدعتهايى است که با کتاب خدا مخالفت دارد و گروهى (چشم و گوش بسته يا هواپرست آگاه) به پيروى آنان برمى خيزند و برخلاف دين خدا از آنها حمايت مى کنند. اگر باطل از آميختن با حق جدا مى گرديد بر کسانى که طالب حقّند پوشيده نمى ماند. و اگر حق از آميزه باطل پاک و خالص مى شد زبان دشمنان و معاندان از آن قطع مى گشت. ولى بخشى از اين گرفته مى شود و بخشى از آن و اين دو را به هم مى آميزند و اينجا است که شيطان بر دوستان و پيروان خود مسلّط مى شود. و «تنها کسانى که مشمول رحمت خدا بودند» از آن نجات مى يابند.

آرمان علی‌وردی طلبه 21 ساله حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی و بسیجی یگان امنیتی امام رضا(ع)، ساکن محله شهران تهران بود که در مأموریت‌های بسیج برای مقابله با ناآرامی‌ها و اغتشاشات حضور داشت.

شهید علی‌وردی در اغتشاشات روز چهارشنبه 4 آبان 1401 در شهرک اکباتان، از سوی عده‌ای ربوده شد و بعد از بستن وی و ضرب‌وشتم شدید با ضربات متعدد چاقو، وی را کنار خیابان رها کردند و بعد از چند ساعت توسط بسیجیان پیدا شد؛ وی سپس به بیمارستان بقیةالله(عج) منتقل می‌شود اما به‌دلیل شدت خون‌ریزی، روز جمعه (6 آبان) جان خود را از دست داده به شهادت می‌رسد.

پنج شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۱ بود که عده ای اغتشاشگر آزاد راه کرج_ قزوین را مسدود می‌کنند و راه مردم را می‌بندند. سید روح الله بسیجی پایگاه حضرت ابوالفضل(ع) شهرک امیر المومنین(ع) حوزه ۴۱۷ شهدای کمالشهر مشغول رفتن به سرکار گچ کاری بود که از پایگاه تماس می گیرند و می گویند:« آزاد راه شلوغ شده، دو طرف را بسته اند و مردم نمی‌توانند رد بشوند، بیایید راه را باز کنیم تا مردم رد بشوند.»

سید کار بسیج را اولویت می‌داند، لباس سبز رنگ بسیجی اش را تنش می‌کند و برای باز کردن راه مردم سمت شلوغی‌ها می‌رود.

حین خدمت بود که اغتشاشگرانِ داعش مسلک دوره اش می‌کنند، به پهلو و سرش لگد می‌زنند، به پیشانی اش سنگ می زنند، چاقو را چند بار در کمرش فرو می‌کنند، آنقدر می زنند تا سید نیمه جان می‌شود و کناری رهایش می‌کنند. یکی از دوستانش با موتور می رسد بالای سر سید و صدا می زند: «سید روح الله؟ آقا عجمیان؟» جوابی نمی شنود، سید روح الله را داخل آمبولانس می‌گذارند و آمبولانس راه می‌افتد، اما راهی نیست برود، اغتشاشگران جلو آمبولانس را می‌گرفتند و اجازه حرکت نمی‌دادند، سید خونریزی داخلی شدیدی داشت، بی قرار و بی تاب بود، از درد قفسه سینه و ضربه‌های سر، حال خوبی نداشت، به خاطر ضربات عمیق چاقو، سرانجام در آمبولانس علائم حیاتی اش را از دست داد و سرش را در دامان حضرت زهرا(س) گذاشت و شهید شد.