ترجمه خطبه 54 نهج البلاغه

من خطبة له (علیه السلام) و فيها يَصفُ أصحابه بصفّين حين طال منعهم له من قتال أهل الشام:

فَتَدَاكُّوا عَلَيَّ تَدَاكَّ الْإِبِلِ الْهِيمِ يَوْمَ وِرْدِهَا وَ قَدْ أَرْسَلَهَا رَاعِيهَا وَ خُلِعَتْ مَثَانِيهَا حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُمْ قَاتِلِيَّ أَوْ بَعْضُهُمْ قَاتِلُ بَعْضٍ لَدَيَّ، وَ قَدْ قَلَّبْتُ هَذَا الْأَمْرَ بَطْنَهُ وَ ظَهْرَهُ حَتَّى مَنَعَنِي النَّوْمَ فَمَا وَجَدْتُنِي يَسَعُنِي إِلَّا قِتَالُهُمْ أَوِ الْجُحُودُ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه وآله). فَكَانَتْ مُعَالَجَةُ الْقِتَالِ أَهْوَنَ عَلَيَّ مِنْ مُعَالَجَةِ الْعِقَابِ وَ مَوْتَاتُ الدُّنْيَا أَهْوَنَ عَلَيَّ مِنْ مَوْتَاتِ الْآخِرَة.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

در سال 37 هجرى به هنگام شروع جنگ صفّين اين سخنرانى را ايراد فرمود(1)

وصف روز بيعت

مردم همانند شتران تشنه اى كه به آب نزديك شده، و ساربان رهاشان كرده، و عقال (پاى بند) از آنها گرفته، بر من هجوم آوردند و به يكديگر پهلو مى زدند، فشار مى آوردند، چنان كه گمان كردم مرا خواهند كشت، يا بعضى به وسيله بعض ديگر مى ميرند و پايمال مى گردند.

پس از بيعت عمومى مردم، مسئله جنگ با معاويه را ارزيابى كردم، همه جهات آن را سنجيدم تا آن كه مانع خواب من شد، ديدم چاره اى جز يكى از اين دو راه ندارم: يا با آنان مبارزه كنم، و يا آن چه را كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آورده، انكار مى نمايم، پس به اين نتيجه رسيدم كه، تن به جنگ دادن آسانتر از تن به كيفر پروردگار دادن است، و از دست دادن دنيا آسان تر از رها كردن آخرت است.


  1. شرح ابن میثم ج2 ص144
سیاسی تاریخی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

از سخنان آن حضرت است در مسأله بيعت:

مردم براى بيعت با من به شدت به هم مى خوردند مانند به هم خوردن شتران تشنه در روز ورود به آب كه ساربان آنها را رها كرده و عقال از پايشان برداشته باشد، تا جايى كه گمان بردم مرا خواهند كشت يا در حضورم بعضى بعض ديگر را نابود خواهند كرد.

زير و روى حكومت را انديشه كردم به صورتى كه خواب را از چشمانم گرفت، راه چاره اى جز جنگ با دشمنان يا انكار آنچه كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله آورده نيافتم، پس تحمل جنگ برايم آسانتر از تحمل كيفر الهى، و مشقت هاى اين دنيا برايم سهل تر از مشقّت هاى آخرت بود.

سخنى از آن حضرت (ع) در ذكر بيعت:

بر سر من هجوم آوردند، آنسان، كه اشتران تشنه به آبشخور روى نهند: اشترانى كه شترچران، مهار از سر و زانوبند از پايشان گشوده باشد. به گونه اى، كه پنداشتم مى خواهند مرا بكشند يا يكديگر را در برابر من از پاى در آورند.

زير و روى كار را بر رسيدم [به گونه اى كه خواب از چشمم بريد.] ديدم يا بايد با اين قوم بجنگم يا آنچه را محمد (صلى اللّه عليه و آله) آورده انكار كنم. پس، جنگ با آنان را از عذاب خدا آسانتر يافتم كه رنجهاى اين جهانى، تحمل پذيرتر از عذابهاى آن جهانى است.

چنان بر من هجوم آوردند كه شتران تشنه به آبشخور روى آرند، و چراننده پاى بند آنها را بردارد و يكديگر را بفشارند، چندان كه پنداشتم خيال كشتن مرا در سر مى پرورانند، يا در محضر من بعضى خيال كشتن بعض ديگر را دارند. پشت و روى اين كار را نگريستم، و ديدم جز اين رهى نيست كه جنگ با آنان را پيش گيرم، يا آنچه را محمّد (ص) براى من آورده است نپذيرم. پس پيكار را از تحمّل كيفر آسانتر ديدم، و رنج اين جهان را بر كيفر آن جهان بگزيدم.

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در بيان بيعت كردن (مردم با آن بزرگوار):
(1) پس (از كشته شدن عثمان) مردم نزد من خود را بيكديگر زده (براى بيعت نمودن) ازدحام نمودند، مانند ازدحام شتر تشنه، هنگام آشاميدن آب كه عقال و ريسمانش باز شده و ساربان رهايش نموده باشد (و بطورى بر من هجوم آورند) كه گمان كردم مى خواهند مرا بقتل رسانند، يا بعضى از ايشان قصد دارند در حضور من بعض ديگر را بكشند (پس بيعت ايشان را قبول كردم)
(2) و (چون بعد از آن دسته اى مانند طلحه و زبير نقض عهد كرده پيمان شكستند) من ظاهر و باطن اين امر را زير و رو نمودم به حدّى كه (انديشه در اين باب) مرا از خواب باز داشت، پس طاقت نياوردم مگر به جنگيدن با ايشان (كه پيمان شكستند) يا انكار آنچه كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله آورده است (زيرا پيكار با ياغيها بر امام واجب است و در صورت قدرت و توانائى اگر با آنان جنگ نكند ترك واجب كرده و آن براى امام مانند آن بود كه احكام حضرت رسول را انكار نموده باشد، و چون انكار احكام رسول خدا سبب عذاب الهىّ است)
(3) پس علاج جنگيدن بر من آسانتر بود از علاج عذاب الهىّ، و مرگهاى دنيا (مشقّتها و سختيها) بر من آسانتر است از مرگها (و عذابها) ى قيامت.

«مردم (هنگام بيعت يا هنگام اصرار بر شروع جنگ صفّين) همچون شتران تشنه کامى که به آب برسند و ساربان آنها را رها کند و پاى بند و عقال از آنها برگيرد، بر من هجوم آورند، تا آنجا که من گمان کردم مرا بر اثر فشار خواهند کشت! يا بعضى به وسيله بعضى ديگر در برابر من از ميان خواهند رفت!

من درباره اين موضوع (جنگ با شاميان يا دشمنان ديگر در آغاز خلافت) بررسى کافى کرده ام و آن را کاملا زير و رو نموده، تمام جهاتش را سنجيده ام، به گونه اى که خواب را از چشمم ربود! سرانجام به اين نتيجه رسيدم که چاره اى جز اين نيست که يکى از دو راه را برگزينم يا (با کسانى که در برابر حق قيام کرده اند) به نبرد برخيزم، و يا آنچه را محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) آورده است انکار کنم، ديدم تن دادن به جنگ (و مرارت دنيا) از تن دادن به کيفر پروردگار در قيامت آسانتر است، و از دست رفتن دنيا در برابر از دست دادن آخرت برايم سهل تر است. (به همين دليل اوّلى را برگزيدم)».