ترجمه خطبه 57 نهج البلاغه

من كلام له (علیه السلام) في صفة رجل مذموم ثم في فضله هو (علیه السلام):

أَمَّا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْكُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ يَأْكُلُ مَا يَجِدُ وَ يَطْلُبُ مَا لَا يَجِدُ، فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ. أَلَا وَ إِنَّهُ سَيَأْمُرُكُمْ بِسَبِّي وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي، فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي فَإِنَّهُ لِي زَكَاةٌ وَ لَكُمْ نَجَاةٌ؛ وَ أَمَّا الْبَرَاءَةُ، فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّي فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِيمَانِ وَ الْهِجْرَةِ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

در سال 40 هجرى، روزهاى آخر عمر شريف خود در نكوهش و هشدار كوفيان ايراد فرمود

خبر از سلطه ستمگرى بى باك

آگاه باشيد پس از من مردى با گلوى گشاده، و شكمى بزرگ بر شما مسلّط خواهد شد، كه هر چه بيابد مى خورد،(1) و تلاش مى كند آنچه ندارد به دست آورد او را بكشيد ولى هرگز نمى توانيد او را بكشيد. آگاه باشيد به زودى معاويه شما را به بيزارى و بدگويى من وادار مى كند.(2) بدگويى را به هنگام اجبار دشمن اجازه مى دهم كه مايه بلندى درجات من و نجات شماست، امّا هرگز در دل از من بيزارى نجوييد كه من بر فطرت توحيد تولّد يافته ام و در ايمان و هجرت از همه پيش قدم تر بوده ام.


  1. فرد مورد نظر معاویه است، که هرچه می خورد سیر نمی شد، او نفرین شده پیامبر (ص) بود، زیرا چند بار پیامبر (ص) او را فراخواند، ولی جواب دادند: مشغول غذا خوردن است، حضرت فرمود: ((اللّهمَّ لا تَشبِع بَطنَهُ)) ((خدایا هرگز شکم او را سیر مکن)) از آن پس معاویه فراوان می خورد و می گفت: ((مَلِلتُ وَ ما اَشبَعتُ)) ((از خوردن خسته شدم ولی سیر نشدم)).
  2. پس از آن که معاویه به عراق تسلّط یافت، به تمام شهر های اسلامی آن روز دستورالعملی فرستاد که در خطبه ها و نماز به امام علی (ع) ناسزا بگویند و به تدریج برای بنی امیّه عادت شد، تا آن که عمربن عبدالعزیز در دوران خلافت خود این عادت ناپسند را ریشه کن کرد.
سیاسی تاریخی عقیدتی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سخنى از آن حضرت (ع) در خطاب به اصحاب خود:

بدانيد كه پس از من مردى پرخوار و شكم پرست بر شما چيره خواهد شد، كه هر چه به چنگش افتد بخورد و هر چه نيابد طلب كند. بكشيدش. ولى هرگز نتوانيد. از شما مى خواهد كه مرا دشنام دهيد و ناسزا گوييد و از من بيزارى جوييد. اما دشنام و ناسزا بگوييد. زيرا براى من مايه پاكى است و هم سبب رهايى شما از مرگ. اما بيزارى، از من بيزارى مجوييد كه من بر فطرت اسلام زاده شده ام و به ايمان و هجرت بر ديگران سبقت گرفته ام.

از سخنان آن حضرت است به ياران خود در وصف معاويه:

پس از من مردى گشاده گلو و شكم بر آمده بر شما غالب مى شود، آنچه بيابد بخورد، و آنچه نيابد بخواهد. او را بكشيد، ولى هرگز نخواهيد كشت. او شما را به ناسزا گفتن به من و بيزارى از من فرمان مى دهد. در صورت اجبار بدگويى كنيد، زيرا كه مايه پاكى و علوّ درجه من و نجات شما خواهد بود. ولى از من بيزارى نجوييد، زيرا من بر فطرت الهى به دنيا آمده ام، و در ايمان و هجرت بر همه سبقت جسته ام.

از سخنان آن حضرت است به ياران خود:

همانا پس از من مردى بر شما چيره شود، كه گلويى گشاده دارد و شكمى فراخ و برون افتاده. بخورد هر يابد و بجويد آنچه نيابد. اگر توانيد او را بكشيد، و نتوانيدش كشت. او شما را فرمان دهد تا مرا دشنام گوييد و از من بيزارى جوييد. اما دشنام، مرا دشنام دهيد كه براى من زكات است و براى شما نجات. امّا بيزارى، از من بيزارى مجوييد كه من بر فطرت مسلمانى زادم، و در ايمان و هجرت از همه پيش افتادم.

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است براى اصحاب خود (اهل كوفه كه بآنان خبر مى دهد بليّه اى را كه بعد از آن بزرگوار بآن مبتلى ميشوند و دستور مى فرمايد كه در آن هنگام چگونه رفتار نمايند):
(1) آگاه باشيد كه بزودى بعد از من مردى گشاده گلو و شكم بر آمده (معاوية ابن ابى سفيان) بر شما غالب ميشود، مى خورد آنچه بيابد و مى خواهد آنچه نيابد (هر چه مى خورد سير نمى گشت تا اينكه مى گفت سفره را بر چينيد خسته شدم و سير نگرديدم. گفته اند پرخورى او بر اثر نفرين حضرت رسول بود، آنگاه كه كس بطلب او فرستاده ديد به خوردن مشغول است، بازگشت و گفت طعام مى خورد، ديگر باره فرستاد باز به خوردن مشغول بود، پس آن حضرت فرمود: «أللّهمّ لا تشبع بطنه» يعنى بار خدايا شكم او را سير مگردان) پس (در صورت قدرت و توانائى) او را بكشيد و اگر چه هرگز او را نخواهيد كشت (توانائى كشتن او را نداريد)
(2) آگاه باشيد بزودى آن مرد شما را بناسزا گفتن و بيزارى جستن از من امر ميكند، پس اگر شما را به ناسزا گفتن مجبور نمود مرا دشنام دهيد، زيرا نا سزا گفتن براى من سبب علوّ مقام ميشود و براى شما باعث بر نجات و رهائى (از شرّ او) است، و امّا در بيزارى جستن، پس از من بيزارى نجوئيد (در باطن دوستدارم باشيد)
(3) زيرا من به فطرت اسلام تولّد يافته ام (هيچ گاه در راه كفر و شرك قدم ننهاده از اوّل اسلام اختيار نموده ام نه مانند سائرين كه كافر و بت پرست بوده مسلمان گرديده اند) و در ايمان و هجرت (بيرون رفتن از وطن براى نصرت و يارى رسول خدا) سبقت و پيشى گرفتم (اوّل مردى كه به پيغمبر ايمان آورد و براى پيشرفت دين اسلام او را يارى كرد من بودم، پس بيزارى از من بيزارى از خدا است و بيزارى از خدا موجب عذاب ابدىّ است).

آگاه باشيد! بعد از من، مردى گشاده گلو، و شکم بزرگ، بر شما مسلّط خواهد شد که هر چه بيابد مى خورد، و آنچه را نمى يابد جستجو مى کند، او را بکشيد! ولى هرگز نخواهيد کشت، آگاه باشيد! او به شما فرمان مى دهد که مرا دشنام دهيد، و از من بيزارى جوييد. امّا بدگويى و ناسزا را (به هنگام اجبار دشمن) به شما اجازه مى دهم، چرا که اين موجب فزونى مقامات معنوى من، و باعث نجات شما است; ولى در مورد پيشنهاد بيزارى جستن، هرگز از من بيزارى مجوييد; زيرا من بر فطرت پاک توحيد تولّد يافته ام و در ايمان و اسلام و هجرت بر ديگران پيشى گرفته ام!