ترجمه خطبه 75 نهج البلاغه

و من كلام له (علیه السلام) لما بلغه اتهام بني أمية له بالمشاركة في دَم عثمان‏:

أَوَ لَمْ يَنْهَ بَنِي أُمَيَّةَ عِلْمُهَا بِي عَنْ قَرْفِي، أَوَ مَا وَزَعَ الْجُهَّالَ سَابِقَتِي عَنْ تُهَمَتِي؟ وَ لَمَا وَعَظَهُمُ اللَّهُ بِهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِي. أَنَا حَجِيجُ الْمَارِقِينَ وَ خَصِيمُ النَّاكِثِينَ الْمُرْتَابِينَ، وَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ وَ بِمَا فِي الصُّدُورِ تُجَازَى الْعِبَادُ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

در سال 36 هجرى وقتى شنيد كه بنى اميّه با تهمت هاى فراوان آن حضرت را در خون عثمان شريك مى پندارند، فرمود

دفاعيات امام برابر تهمت ها

آيا شناختى كه بنى اميّه از روحيّات من دارند آنان را از عيب جويى بر من باز نمى دارد و آيا سوابق مبارزات من، نادان را بر سر جاى خود نمى شناسند كه به من تهمت نزنند؟

آنچه خدا آنان را بدان پند داد از بيان من رساتر است. من مارقين (از دين خارج شدگان) را با حجّت و برهان مغلوب مى كنم و دشمن ناكثين «پيمان شكنان» و ترديد دارندگان در اسلام مى باشم، شبهات را بايد در پرتو كتاب خدا، قرآن، شناخت و بندگان خدا به آنچه در دل دارند پاداش داده مى شوند.

سیاسی اعتقادی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سخنى از آن حضرت (ع) وقتى كه شنيد بنى اميه او را به شركت در قتل عثمان متهم مى كنند:

آيا باز نداشت بنى اميه را از عيب نهادن بر من، شناختشان از من؟ آيا سابقه من در دين، نادانان را از تهمت نهادن بر من مانع نگرديد؟ خداوند اندرزشان داده و، اندرز خدا از سخن من رساتر است. من بر ضد كسانى كه از دايره دين پاى بيرون مى نهند احتجاج مى كنم. من خصم كسانى هستم كه در دل شك و ترديد مى پرورند. هر كار كه در آن شبهتى هست به كتاب خدا عرضه شود و خدا بندگان خود را به آنچه در دل نهان داشته اند كيفر مى دهد.

از سخنان آن حضرت است زمانى كه شنيد بنى اميّه او را متهم به قتل عثمان مى كنند:

آيا آگاهى بنى اميه از وضع من آنان را از افترا زدن به من باز نداشت؟ آيا سابقه پاك من مردم نادان را از تهمت به من منع نكرد؟ البته پندى كه خدا به آنان داده از زبان من رساتر است. من احتجاج كننده با خارج شدگان از دينم، و دشمن به ترديد افتادگان در آيين. تمام امور مشتبه به كتاب خدا عرضه مى شود، و بندگان به آنچه در سينه دارند مجازات مى گردند.

و از سخنان آن حضرت است چون شنيد بنى اميّه تهمت شريك بودن در خون عثمان را بدو بسته اند:

آيا شناختى كه -فرزندان- اميّه از من دارند، آنان را از عيب بر من نهادن باز نمى دارد؟ آيا پيشينه ام -در اسلام- نادانان را بر جاى نمى نشاند -و بر سر عقل نمى آرد- تا به من تهمت نزنند -و بيش سر ريش دلم را نكنند-؟ آنچه خدا آنان را بدان پند داد، از بيان من رساتر است. من از دين بيرون شدگان را به حجّت مغلوب كنم و آنان را كه در شبهتند با برهان محكوم و منكوب. و هر كار شبهه ناك را به كتاب خدا عرضه كنند و بندگان را بدانچه در دل دارند پاداش دهند.

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است هنگاميكه شنيد بنى اميّه او را متّهم نموده اند كه در كشتن عثمان شركت داشته:
(1) آيا آشنائى بنى اميّه به احوال من آنان را از عيب جوئى من باز نداشت؟
(2) آيا سابقه من در اسلام نادانان را از زدن تهمت بمن منع ننمود؟ (بنى اميّه با اينكه يقين دارند نفاق و دوروئى در گفتار و كردار من راه ندارد، براى چه مرا متّهم نموده مى گويند: مباشر قتل عثمان بوده ام، و اگر در ظاهر اقدام نكرده ام در پنهانى مردم را به كشتن او وادار نموده ام، آيا نمى دانند كه من در گفتار و كردار از كسى باك ندارم اگر مائل به كشتن عثمان بودم آنرا پنهان نكرده در ظاهر با كشندگان او همراه مى شدم)
(3) و (گفتار من در اين مردم اثر نخواهد نمود، زيرا) آنچه خداوند بر سبيل پند بيان فرموده (در قرآن: سوره 49 آیه 12 «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ، وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً، أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ، وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ» يعنى اى كسانيكه بخدا و رسول گرديديد دورى كنيد از بسيارى گمان كه بعض از گمانها گناه است، و كنجكاوى نكنيد و غيبت همديگر را ننمائيد يعنى پشت سر ديگرى سخن نگوييد، آيا هيچيك از شما دوست دارد گوشت مرده برادر و همكيش خود را بخورد نه، از خوردن آن كراهت خواهيد داشت، پس همچنانكه از خوردن گوشت مرده برادر خود كراهت داريد از غيبت او نيز دورى نمائيد، و از خدا بترسيد اگر غيبت كرديد توبه كنيد كه خداوند بسيار آمرزنده گناه و مهربان است. و سوره 33 آیه 58: «وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً» يعنى كسانيكه مردان و زنان ايمان آورده را مى رنجانند بدون آنكه كارى كرده باشند كه سزاوار رنجانيدن گردند، پس آنها افتراء و دروغ بستن بديگرى و گناه هويدائى را مرتكب شده اند) از زبان (گفتار) من بليغتر و نيكوتر است (و با اين حال اثر نكرد)
(4) من با خارج شوندگان از دين احتجاج ميكنم، و با شكّ كنندگان در دين دشمنى مى نمايم،
(5) و (از جمله احتجاج و مخاصمه من اينست كه مى گويم) كارهاى مشتبه بحقّ (مانند اينكه مرا شريك در خون عثمان مى دانند) بر قرآن كريم عرضه ميشود (پس با همراه نبودن با كشندگان او و اينكه هيچيك از مباشرين قتل او نگفته كه در اين امر شركت داشته ام، اگر آيه اى از كتاب خدا دلالت دارد كه قاتل عثمان هستم شما بر طبق آن حكم كرده در حقّ من رفتار نمائيد) و بندگان خدا از روى آنچه در سينه ها دارند جزاء داده ميشوند (و چون شما قلبا به آرزوى دست آوردن خلافت و امارت بوده خونخواهى عثمان را بهانه قرار داده براى فريب مردم مرا متّهم نموده ايد، پس در قيامت بكيفر گفتار خود خواهيد رسيد).

آيا آگاهى بنى اُميّه نسبت به (روحيات و صفات) من، آنان را از عيب جويى من باز نداشته؟ و آيا سابقه من (در اسلام) اين افراد نادان را، از گمان بد در حقّ من مانع نشده؟! پند و اندرز الهى از گفتار من رساتر است (ولى آنها به اندرزهاى الهى نيز گوش فرا نمى دهند) من با مارقين (آنان که از دين خدا خارج شده اند) محاجّه مى کنم و دشمن آشتى ناپذير پيمان شکنان و ترديد کنندگان (در حقايق اسلام) هستم. آنچه مبهم است بايد در پرتو عرضه بر کتاب خدا روشن گردد و بندگان به آنچه در دل دارند، جزا داده مى شوند.