ترجمه خطبه 74 نهج البلاغه

و من خطبة له (علیه السلام) لما عزموا على بيعة عثمان‏:

لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَيْرِي، وَ وَاللَّهِ لَأُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِينَ وَ لَمْ يَكُنْ فِيهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَيَّ خَاصَّةً، الْتِمَاساً لِأَجْرِ ذَلِكَ وَ فَضْلِهِ وَ زُهْداً فِيمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَ زِبْرِجِهِ‏.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

در ذى الحجّه سال 23 هجرى پس از قتل عمر، در روز شورا آن هنگام كه مردم به ناحق، براى بيعت كردن با عثمان جمع شدند، فرمود

ويژگى هاى امام على عليه السلام از زبان خود

همانا مى دانيد كه سزاوارتر از ديگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا به آنچه انجام داده ايد گردن مى نهم، تا هنگامى كه اوضاع مسلمين رو براه باشد، و از هم نپاشد، و جز من به ديگرى ستم نشود، و پاداش اين گذشت و سكوت و فضيلت را از خدا انتظار دارم، و از آن همه زر و زيورى كه به دنبال آن حركت مى كنيد، پرهيز مى كنم.

سیاسی اعتقادی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سخنى از آن حضرت (ع) چون ديگران آهنگ بيعت با عثمان نمودند:

دانسته ايد كه من از ديگران به خلافت سزاوارترم. به خدا سوگند، مادامى كه كار مسلمانان بسامان باشد و جز بر من بر ديگران ستمى نرود، آن را واگذاشته، مخالفت نمى ورزم. پاداش چنين فضيلت و عملى را از خدا مى طلبم و زهد مى ورزم در آنچه شما به خاطر زيور و زينتش با يكديگر رقابت مى كنيد.

از سخنان آن حضرت است زمانى كه شوراى خلافت قصد بيعت با عثمان كرد:

شما مى دانيد كه من به حكومت از ديگران شايسته ترم، و به خدا قسم آن را رها مى كنم تا وقتى كه امور مسلمين سالم بماند، و ستمى در برنامه امت جز بر من روى ندهد، رها مى كنم به اميد پاداش و فضل آن، و اعراض از زر و زيور دنيا كه شما نسبت به آن دچار رقابت شده ايد.

و از سخنان آن حضرت است هنگامى كه قصد بيعت كردن با عثمان را كردند:

همانا مى دانيد كه سزاوارتر از ديگران به خلافت منم. به خدا سوگند، -بدانچه كرديد- گردن مى نهم، چند كه مرزهاى مسلمانان ايمن بود. و كسى را جز من ستمى نرسد. من خود اين ستم را پذيرفتارم، و اجر چنين گذشت و فضيلتش را چشم مى دارم، و به زر و زيورى كه در آن بر هم پيشى مى گيريد ديده نمى گمارم.

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است هنگاميكه مردم عزم بيعت با عثمان نمودند:
(1) شما مى دانيد كه من براى خلافت از هر كس شايسته و سزاوارترم (و با اين حال او را بخلافت مى گماريد)
(2) و سوگند بخدا خلافت را (بديگرى) رها مى نمايم مادامى كه امور مسلمانان منظّم باشد (فتنه و فسادى در ميان آنها پيدا نگردد) و مادامى كه در زمان خلافت ديگرى بجز بر من (به هيچ كس) جور و ستمى وارد نشود (و اينكه حقّ خود را بطلبيده از آن چشم مى پوشم)
(3) براى درك اجر و ثواب آن است (كه حقّ تعالى به مظلومين عطاء مى فرمايد) و براى بى رغبتى بمال و زينت دنيا (رياست و بزرگى) است كه شما بآن شائق هستيد (من خلافت را بكسيكه لياقت آنرا ندارد وا مى گذارم تا بدانند طالب بدست آوردن رياست و بزرگى دنيا نيستم، بلكه اين گفتارم براى اتمام حجّت و راهنمائى گمراهان است).

شما خوب مى دانيد که من از هر کس، به اين امر خلافت شايسته ترم (ولى به خاطر نيّات سوء خود و اين که مرا در مسير منافع شخصى خود نمى بينيد، مانع شديد) ولى به خدا سوگند! تا هنگامى که اوضاع مسلمين رو براه باشد (و عثمان راه سلامت را پيش گيرد) و تنها به من ستم شود، سکوت اختيار مى کنم تا از اين طريق پاداش و فضل الهى را به دست آورم و در برابر زر و زيورهايى که شما به خاطر آن با يکديگر رقابت داريد، پارسايى ورزيده باشم.