ترجمه خطبه 8 نهج البلاغه

و من كلام له (علیه السلام) يعني به الزبير في حال اقتضت ذلك و يدعوه للدخول في البيعة ثانيةً:

يَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بَايَعَ بِيَدِهِ وَ لَمْ يُبَايِعْ بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَقَرَّ بِالْبَيْعَةِ وَ ادَّعَى الْوَلِيجَةَ فَلْيَأْتِ عَلَيْهَا بِأَمْرٍ يُعْرَفُ وَ إِلَّا فَلْيَدْخُلْ فِيمَا خَرَجَ مِنْه‏.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

در اين سخنان ارزشمند در سال 36 هجرى، به بيعت زبير اشاره دارد

پيمان شكنى زبير

زبير، مى پندارد با دست بيعت كرد نه با دل،(1) پس به بيعت با من اقرار كرده ولى مدّعى انكار بيعت با قلب است. بر او لازم است بر اين ادّعا دليل روشنى بياورد، يا به بيعت گذشته باز گردد.


  1. در روز بیعت، طلحه و زبیر، در پیشاپیش مردم فریاد بیعت، سر می دادند. وقتی زبیر دست امام (ع) را گرفت تا بیعت کند، امام به او فرمود: ((می ترسم که بیعت خود را بشکنی و بی وفا گردی!.)) نظر امام (ع) درست بود، پس از زمان کوتاهی طلحه و زبیر به شورشیان پیوستند و با امام در جنگ جَمَل جنگیدند، در صورتی که مادر زبیر بن عوام، صفیّه، عمّه امام علی (ع) بود.
سیاسی اخلاقی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سخنى از آن حضرت (ع) مقصودش زبير است، در حالى كه، مقتضى چنين سخنى بود:

مى گويد كه با دستش بيعت كرده و با دلش بيعت نكرده. دست بيعت فراپيش آورد و مدعى شد كه در دل چيز ديگرى نهان داشته. اگر در ادعاى خود بر حق است، بايد دليل بياورد و گرنه، به جمع ياران من كه از آنان دورى گزيده است بازگردد.

از سخنان آن حضرت است در شرايطى مقتضى براى برگرداندن زبير به بيعت:

او گمان مى كند تنها با دست بيعت نموده نه با قلب. پس به بيعتش با من اقرار كرده، و نسبت به امر باطنى مدّعى است، بايد بر اثبات مدعايش دليل مقبول بياورد، و گر نه واجب است به همان بيعت اول باز گردد.

و از سخنان آن حضرت است كه بدان زبير را در نظر دارد و در حالى كه مقتضى آن بوده، فرموده است:

پندارد با دستش بيعت كرده است، نه با دلش. پس بدانچه به دستش كرده اعتراف مى كند، و به آنچه به دلش بوده ادعا. پس بر آنچه ادّعا كند دليلى روشن بايد، يا در آنچه بود و از آن بيرون رفت در آيد.

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است كه در وقت مقتضى بيان و زبير را در آن قصد فرموده:

(چون زبير نقض عهد كرده در صدد جنگ با آن حضرت بر آمد، آن جناب باو فرمود تو با من بيعت كرده اى، واجب است مرا پيروى كنى. در پاسخ گفت هنگام بيعت توريه نمودم يعنى به زبان اقرار و در دل خلاف آنرا قصد كردم، حضرت مى فرمايد):

(1) زبير گمان ميكند بدست بيعت كرده و در دل مخالف بوده،

(2) به بيعت خود مقرّ است و ادّعاء دارد كه در باطن خلاف آنرا پنهان داشته، بنا بر اين بايد حجّت و دليل بياورد (تا راستى گفتار او معلوم شود)

(3) و اگر دليلى نداشت بيعت او بحال خود باقى است بايد مطيع و فرمانبردار باشد.

او ادّعا مى کند که بيعتش تنها با دست بود نه با دل، پس اقرار به بيعت کرده، ولى مدّعى يک امر پنهانى است (که نيّتش برخلاف آن بوده). بنابراين بر او لازم است که دليل روشنى بر اين ادّعاى خود بياورد وگرنه بايد در آن چيزى که از آن خارج شده، داخل شود و به بيعت خود باز گردد و نسبت به آن وفادار باشد.