ترجمه حکمت 211 نهج البلاغه

وَ قَالَ (علیه السلام): الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ، وَ الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِيهِ، وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ الظَّفَرِ، وَ السُّلُوُّ عِوَضُكَ مِمَّنْ غَدَرَ، وَ الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ الْهِدَايَةِ، وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ، وَ الصَّبْرُ يُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ، وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ، وَ أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى، وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ [عِنْدَ] هَوَى أَمِيرٍ، وَ مِنَ التَّوْفِيقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ، وَ الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ، وَ لَا تَأْمَنَنَّ مَلُولاً.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

اخلاقی اجتماعی اقتصادی 

ارزش هاى اخلاقى

و درود خدا بر او، فرمود: بخشندگى، نگاه دارنده آبروست، و شكيبايى دهان بند بى خردان، و عفو زكات پيروزى، و دورى كردن، كيفر خيانتكار، و مشورت چشم هدايت است، و آن كس كه با رأى خود احساس بى نيازى كند به كام خطرها افتد.

و شكيبايى با مصيبت هاى شب و روز پيكار كند، و بى تابى زمان را در نابودى انسان يارى دهد، و برترين بى نيازى ترك آرزوهاست، و چه بسا عقل كه اسير فرمانروايى هوس است، و حفظ و به كار گيرى تجربه رمز پيروزى است، و دوستى نوعى خويشاوندى به دست آمده است، و به آن كس كه به ستوه آمده و توان تحمّل ندارد اعتماد نكن.

ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

و فرمود (ع): سخاوتمندى، پاسدار آبروهاست و بردبارى، دهانبند بى خرد و عفو، زكات پيروزى.

دورى كردن از كسى كه با تو بى وفايى كند، پاداش توست.

مشورت كردن، عين ره يافتن است.

هر كه تنها به رأى و تدبير خويش بسنده كند، خود را به مخاطره افكنده.

شكيبايى، دور كننده سختيهاى روزگار است.

بى تابى كردن از ياوران روزگار است بر آزار آدمى.

شريفترين بى نيازيها ترك آرزوهاست.

چه بسا عقلها كه گرفتار هوا و هوس اند.

تجربه اندوزى نشان پيروزى است.

دوستى با مردم، خود، گونه اى خويشاوندى است.

بر مردم رنجيده و ملول ايمن مباش.

و آن حضرت فرمود: بخشش پاسبان آبروها، بردبارى دهنه بند نادان، گذشت زكات پيروزى، از ياد بردن آن كه خيانت كرده پاداش تو، مشورت عين هدايت است.

آن كه مستبد به رأى شد خود را به خطر انداخت.

شكيبايى رد كننده سختى ها، و بى صبرى يارى كننده زمانه بر جفاست.

شريفترين ثروت ترك آرزوست.

چه بسا عقلى كه به دست هواى حاكم اسير است.

حفظ تجربه از توفيق، و دوستى قرابتى اندوخته شده است.

و از دل تنگ آمده از خود ايمن مباش.

[و فرمود:] جوانمردى آبروها را پاسبان است
و بردبارى بى خرد را بند دهان
و گذشت پيروزى را زكات است
و فراموش كردن آن كه خيانت كرده براى تو مكافات،
و رأى زدن ديده راه يافتن است،
و آن كه تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت،
و شكيبايى دور كننده سختيهاى روزگار است
و ناشكيبايى زمان را بر فرسودن آدمى يار،
و گراميترين بى نيازى وانهادن آرزوهاست
و بسا خرد كه اسير فرمان هواست،
و تجربت اندوختن، از توفيق بود
و دوستى ورزيدن پيوند با مردم را فراهم آرد،
و هرگز امين مشمار آن را كه به ستوه بود و تاب نيارد.

امام عليه السّلام (در پند و اندرز) فرموده است:
1- بخشش نگهبان آبروها است (مردم از بخشش كننده خوشنود بوده آبروى او را حفظ مى نمايند)
2- و بردبارى دهن بند نادان و نابردبار است (بردبارى نادان را از هرزه گوئى باز داشته و بدى را مى گرداند)
3- و گذشت (از گناه) زكوة فيروزى است (هر كه بر دشمن فيروزى يابد زكوة آن گذشت از او است)
4- و دورى نمودن از كسيكه بيوفائى نمود عوض تو است (از دوست بيوفا دل برداشته دورى كن تا بيوفائيش را تلافى كرده باشى)
5- و مشورت نمودن (و راه راست جستن) همان هدايت و راه يابى است،
6- و كسيكه به رأى و انديشه اش (از مشورت با ديگران) بى نياز شد خود را در خطر و تباهى افكند،
7- و شكيبائى سختيهاى روزگار را دور مى نمايد،
8- و بيتابى از يارى كنندگان زمانه است (زيرا زمانه آماده پير نمودن و نيست كردن است و بيتابى هم همين كار را انجام مى دهد)
9- و بزرگترين توانگرى آرزو نداشتن است،
10- و بسا عقل و خرد كه اسير و گرفتار هوا و خواهشى است كه بر او فرمانروا است (هواى نفس بسيارى از مردم بر عقولشان مسلّط است)
11- و از رسيدن و دست يافتن بكار نيك نگاه دارى تجربه و آزمايش است،
12- و دوستى (با مردم) خويشاوندى است كه بهره برده شده،
13- و از دلتنگ و رنجيده (از خود) ايمن مباش (راز خويش با او مگو و بعهد و پيمانش دل مبند).

امام عليه السلام فرمود: بخشش حافظ آبروهاست و حلم دهان‌بند سفيه است و زكات پيروزى، عفو است ودورى و فراموشى كيفر پيمان‌شكنان است و مشورت عين هدايت است و آن كس كه به رأى خود قناعت كند خويشتن را به خطر افكنده است و صبر با مصائب مى‌جنگد و جزع و بى‌تابى به حوادث دردناك زمان كمك مى‌كند و برترين بى‌نيازى ترك آرزوهاست و چه بسيار عقل‌ها كه در چنگالِ هوا و هوس‌ هاى حاكم بر آنها اسيرند و حفظ تجربه‌ها بخشى از موفقيت است و دوستى، نوعى خويشاوندى اكتسابى است و به انسانى كه ملول و رنجيده خاطر است اعتماد مكن.