ترجمه حکمت 31 نهج البلاغه

وَ سُئِلَ (علیه السلام) عَنِ الْإِيمَانِ، فَقَالَ الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ. وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ؛ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ [فِي] إِلَى الْخَيْرَاتِ. وَ الْيَقِينُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ؛ فَمَنْ تَبَصَّرَ فِي الْفِطْنَةِ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ وَ مَنْ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَكَأَنَّمَا كَانَ فِي الْأَوَّلِينَ. وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ وَ زُهْرَةِ الْحُكْمِ وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ؛ فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ [الْحِلْمِ] الْحُكْمِ وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً. وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِينَ؛ فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ [الْمُنَافِقِينَ] الْكَافِرِينَ وَ مَنْ صَدَقَ فِي الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَيْهِ وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِينَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. وَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّيْغِ وَ الشِّقَاقِ؛ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ وَ سَكِرَ سُكْرَ الضَّلَالَةِ وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَيْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَيْهِ مَخْرَجُهُ. وَ الشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى التَّمَارِي وَ الْهَوْلِ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ؛ فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَيْدَناً لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ هَلَكَ فِيهِمَا.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

اخلاقی سیاسی 

1) شناخت پايه هاى ايمان

و درود خدا بر او (از ايمان پرسيدند، جواب داد): ايمان بر چهار پايه استوار است: صبر، يقين، عدل و جهاد.

صبر نيز بر چهار پايه قرار دارد. شوق، هراس، زهد و انتظار؛ آن كس كه اشتياق بهشت دارد، شهوت هايش كاستى گيرد، و آن كس كه از آتش جهنّم مى ترسد، از حرام دورى مى گزيند، و آن كس كه در دنيا زهد مى ورزد، مصيبت ها را ساده پندارد، و آن كس كه مرگ را انتظار مى كشد در نيكى ها شتاب مى كند.

يقين نيز بر چهار پايه استوار است: بينش زيركانه، دريافت حكيمانه واقعيّت ها، پند گرفتن از حوادث روزگار، و پيمودن راه درست پيشينيان؛ پس آن كس كه هوشمندانه به واقعيّت ها نگريست، حكمت را آشكارا بيند، و آن كه حكمت را آشكارا ديد، عبرت آموزى را شناسد، و آن كه عبرت آموزى شناخت گويا چنان است كه با گذشتگان مى زيسته است.

و عدل نيز بر چهار پايه بر قرار است: فكرى ژرف انديش، دانشى عميق و به حقيقت رسيده، نيكو داورى كردن و استوار بودن در شكيبايى؛ پس كسى كه درست انديشيد به ژرفاى دانش رسيد و آن كس كه به حقيقت دانش رسيد، از چشمه زلال شريعت نوشيد، و كسى كه شكيبا شد در كارش زياده روى نكرده با نيكنامى در ميان مردم زندگى خواهد كرد.

و جهاد نيز بر چهار پايه استوار است: امر به معروف، و نهى از منكر، راستگويى در هر حال، و دشمنى با فاسقان؛ پس هر كس به معروف امر كرد، پشتوانه نيرومند مؤمنان است، و آن كس كه از زشتى ها نهى كرد، بينى منافقان را به خاك ماليد، و آن كس كه در ميدان نبرد صادقانه پايدارى كند حقّى را كه بر گردن او بوده ادا كرده است، و كسى كه با فاسقان دشمنى كند و براى خدا خشم گيرد، خدا هم براى او خشم آورد، و روز قيامت او را خشنود سازد.

2) شناخت اقسام كفر و ترديد

و كفر بر چهار ستون پايدار است: كنجكاوى دروغين،(1) ستيزه جويى و جدل، انحراف از حق، و دشمنى كردن؛ پس آن كس كه دنبال توهّم و كنجكاوى دروغين رفت به حق نرسيد.(2) و آن كس كه به ستيزه جويى و نزاع پرداخت از ديدن حق نا بينا شد، و آن كس كه از راه حق منحرف گرديد، نيكويى را زشت، و زشتى را نيكويى پنداشت و سر مست گمراهى ها گشت، و آن كس كه دشمنى ورزيد پيمودن راه حق بر او دشوار و كارش سخت، و نجات او از مشكلات دشوار است.

و شك چهار بخش دارد: جدال در گفتار، ترسيدن، دو دل بودن، و تسليم حوادث روزگار شدن؛ پس آن كس كه جدال و نزاع را عادت خود قرار داد از تاريكى شبهات بيرون نخواهد آمد، و آن كس كه از هر چيزى ترسيد همواره در حال عقب نشينى است، و آن كس كه در ترديد و دو دلى باشد زير پاى شيطان كوبيده خواهد شد، و آن كس كه تسليم حوادث گردد و به تباهى دنيا و آخرت گردن نهد، و هر دو جهان را از كف خواهد داد.


  1. عَمق و عُمق، در بیابان بی آب و علف پیشروی کردن و سرگردان شدن و به هلاکت رسیدن است. کسی که با توهّم پیش رود نیز، دچار همین سرنوشت خواهد شد.
  2. نقد تفکّر: ایده آلیسم Idealism (خیال پرستی، ذهن گرایی) در برابر رئالیسم Realism (واقع گرایی)
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

از امير المؤمنين معنى ايمان را پرسيدند، فرمود: ايمان را چهار پايه است: شكيبايى و يقين و عدل و جهاد.

شكيبايى را نيز چهار شعبه است: شوق و ترس و پارسايى و انتظار.

پس، هر كه در او شوق بهشت باشد، بايد كه از شهوات دورى جويد و هر كه از آتش دوزخ ترسد، بايد كه از محرمات اجتناب كند، و هر كه در دنيا پارسايى گزيند، تحمل مصيبتها بر وى آسان شود و هر كه در انتظار مرگ باشد، به كارهاى نيك شتاب كند.

و يقين را چهار شعبه است: بينايى هوشمندانه و دريافت از روى حكمت و پند گرفتن از چيزهاى عبرت آميز و رفتن به روش پيشينيان.

هر كه از روى هوشمندى نگرد، حكمت بر وى آشكار شود و هر كه از حكمت بر وى آشكار شود، آموخته است كه چگونه از حوادث عبرت گيرد و هر كه عبرت گرفتن را آموزد، گويى با گذشتگان در گذشته، زيسته است.

و عدالت را چهار شعبه است: فهمى كه به عمق چيزها رسد و علمى كه حقايق را دريابد و داورى كردنى نيكو و راسخ بودن در بردبارى. آنكه نيكو فهم كند به عمق دانايى رسد و هر كه به عمق دانايى رسد، از آبشخور احكام دين سيراب بيرون آيد و هر كه بردبارى را شعار خود سازد، در كارها تقصير ننمايد و در ميان مردم، ستوده زيست كند.

جهاد را نيز چهار شعبه است: امر به معروف و نهى از منكر و پيكار در راه دين و دشمنى با فاسقان.

پس، هر كه امر به معروف كند، مؤمنان را پشتيبانى نيكوست و هر كه نهى از منكر نمايد، بينى منافقان را بر خاك ماليده و هر كه در راه خدا پيكار كند، آنچه را بر عهده داشته به جاى آورده و هر كه با فاسقان دشمنى كند و براى خدا خشمگين شود، خدا را در روز جزا خشنود ساخته است.

كفر را چهار پايه است: كنجكاوى بيهوده و خصومت كردن و انحراف از حق و دشمنى ورزيدن.

كسى كه در كارها بيهوده كنجكاوى كند، به حق نرسد. هر كه به سبب نادانى به خصومت پردازد، همواره ديده اش از ديدن حق نابينا باشد و هر كه از حق منحرف گردد، نيكى را بدى انگارد و بدى را نيكى پندارد و به باده گمراهى مست شود و هر كه دشمنى ورزد، راههايش ناهموار و پر وحشت گردد و كارش دشوار شود و راه بيرون شدن بر او بسته ماند.

شك را نيز چهار شعبه است: جدال بيهوده و هول و هراس و دودلى و تسليم.

هر كه جدال را عادت خود سازد شبش به روز بدل نگردد و هر كه از كارهايى كه در پيش دارد بترسد، واپس ماند و به مقصود نرسد و هر كه به ترديد و دودلى گرفتار آيد، پس سپر سمهاى شياطين شود و هر كه به تباهى دنيا و آخرت تن در دهد، هم در دنيا هلاك شود و هم در آخرت.

سید رضى گويد: پس از اين كلامى است، كه ما از ذكر آن خوددارى كرديم از بيم به درازكشيدن سخن و خارج بودنش از موضوع ما.

از حضرتش در رابطه با ايمان سؤال شد، پاسخ داد: ايمان استوار بر چهار پايه است: شكيبايى، باور، عدالت، جهاد:

شكيبايى را چهار شعبه است: اشتياق، ترس، زهد، انتظار.

آن كه مشتاق بهشت است دل از شهوات گرداند. آن كه در ترس از آتش است از محرمات دورى كرد. آن كه بى رغبت به دنياست مصائب را آسان شمرد. و آن كه در انتظار مرگ است به سوى خيرات شتافت.
باور را چهار شعبه است: بينايى زيركانه، دريافت حكيمانه، پندگيرى از ديگران، و اقتدا به روش پاكان.

آن كه در زيركى بينايى يافت حكمت برايش روشن شد. و هر كه را حكمت روشن شد پندگيرى را دانست. و هر كه پندگيرى را دانست چنان ماند كه در ميان گذشتگان بوده.

عدالت را چهار شعبه است: فهم درست، غواصى دانش، داورى روشن، استوارى در بردبارى. آن كه درست فهميد اعماق دانش را دريافت. كسى كه اعماق دانش را دريافت از آبشخور احكام شريعت سيراب بازگشت. و هر كه بردبارى ورزيد در كارش كوتاهى نكرد، و در ميان مردم به ستودگى و نيكى زندگى نمود.

جهاد را چهار شعبه است: امر به معروف، نهى از منكر، صداقت در مواضع حق، دشمنى با بدكاران.

آن كه به امر به معروف برخاست مردم مؤمن را توانا نمود. و هر كه نهى از منكر كرد بينى منافقان را به خاك ذلت رساند. و آن كه صدق در مواضع حق را رعايت نمود به وظيفه اش عمل كرد. و هر كس با بدكاران دشمنى كرد و براى خدا خشم گرفت خداوند به خاطر او خشم گيرد و او را در قيامت خشنود سازد.

كفر استوار بر چهار پايه است: كنجكاوى ناصواب، زد و خورد با مردم، انحراف از حق، و دشمنى.

آن كه كنجكاوى ناصواب كرد به حق باز نگشت. و آن كه از پى جهالت به زد و خورد با مردم برخاست پيوسته از ديدن حق كور شد. و آن كه از حق منحرف گشت خوبى را بدى و بدى را خوبى ديده و دچار مستى گمراهى شد. و آن كه دشمنى نمود راههايش دشوار، و كارش سخت، و راه نجاتش تنگ گشت.

شك بر چهار پايه است: جدال، ترس، دو دلى، و خود باختن.

آن كه جدال را شيوه خود كرد شب گمراهيش صبح هدايت نشد. و هر كه را ترساند آنچه پيش رو داشت عقب گرد نمود. و هر كس ملازم دو دلى گشت گامهاى شيطان پايمالش كرد. و آن كه به هلاكت دنيا و آخرت تن داد در هر دو جهان نابود شد.

پس از اين سخن گفتارى بود كه آن را از ترس طولانى شدن و بيرون رفتن از روشى كه قصد ما در اين كتاب است واگذاشتيم.

[و او را از ايمان پرسيدند، فرمود:] ايمان بر چهار پايه استوار است، بر شكيبايى، و يقين و داد و جهاد.

و شكيبايى را چهار شاخه است: آرزومند بودن، و ترسيدن، و پارسايى و چشم اميد داشتن.

پس آن كه مشتاق بهشت بود، شهوتها را از دل زدود، و آن كه از دوزخ ترسيد، از آنچه حرام است دورى گزيد، و آن كه ناخواهان دنيا بود، مصيبتها بر وى آسان نمود، و آن كه مرگ را چشم داشت، در كارهاى نيك پاى پيش گذاشت.

و يقين بر چهار شعبه است: بر بينايى زيركانه، و دريافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پيشينيان.

پس آن كه زيركانه ديد حكمت بر وى آشكار گرديد، و آن را كه حكمت آشكار گرديد عبرت آموخت، و آن كه عبرت آموخت چنان است كه با پيشينيان زندگى را در نورديد.

و عدل بر چهار شعبه است: بر فهمى ژرف نگرنده، و دانشى پى به حقيقت برنده، و نيكو داورى فرمودن، و در بردبارى استوار بودن. پس آن كه فهميد به ژرفاى دانش رسيد و آنكه به ژرفاى دانش رسيد از آبشخور شريعت سيراب گرديد، و آن كه بردبار بود، تقصير نكرد و ميان مردم با نيكنامى زندگى نمود.

و جهاد بر چهار شعبه است: به كار نيك وادار نمودن، و از كار زشت منع فرمودن. و پايدارى در پيكار با دشمنان، و دشمنى با فاسقان.

پس آن كه به كار نيك واداشت، پشت مؤمنان را استوار داشت، و آن كه از كار زشت منع فرمود بينى منافقان را به خاك سود، و آن كه در پيكار با دشمنان پايدار بود، حقى را كه بر گردن دارد ادا نمود، و آن كه با فاسقان دشمن بود و براى خدا به خشم آيد، خدا به خاطر او خشم آورد و روز رستاخيز وى را خشنود نمايد.

و كفر بر چهار ستون پايدار است: پى وهم رفتن و خصومت كردن و از راه حق به ديگر سو گرديدن و دشمنى ورزيدن.

پس آن كه پى وهم گرفت به حق بازنگشت، و آن كه از نادانى فراوان، خصومت ورزيد، از ديدن حق كور گشت، و آن كه از راه حق به ديگر سو شد، نيكويى را زشت و زشتى را نيكويى ديد و مست گمراهى گرديد، و آن كه دشمنى ورزيد راهها برايش دشوار شد و كارش سخت و برون شو كار ناپايدار.

و شك بر چهار شعبه است: در گفتار جدال نمودن و ترسيدن و دو دل بودن، و تسليم حادثه هاى روزگار گرديدن.

پس آن كه جدال را عادت خود كرد، خويش را از تاريكى شبهت برون نياورد، و آن كه از هر چيز كه پيش رويش آمد ترسيد، پيوسته واپس خزيد، و آن كه دو دل بود پى شيطان او را بسود، و آن كه به تباهى دنيا و آخرت گردن نهاد هر دو جهانش را به باد داد.

[و پس از اين سخن گفتارى بود كه از بيم درازى و برون شدن از روش كارى كه در اين كتاب مقصود است نياورديم.]

از امام عليه السّلام از ايمان پرسيدند، پس آن حضرت (در باره علامات و نشانه هاى ايمان و ضدّ آن كفر و شكّ) فرموده است:

قسمت اول حكمت:

  1. ايمان بر روى چهار ستون استوار است: صبر و شكيبائى، يقين و باور، عدل و داد، جهاد و كوشش (در راه دين)
  2. و صبر از آنها بر چهار گونه است: علاقمندى، ترس، پارسائى، انتظار داشتن، پس هر كه ببهشت علاقه داشت خواهشهاى نفس را فراموش ميكند و از آنها چشم مى پوشد، و هر كه از آتش ترسيد از آنچه حرام و ناروا است دورى مى گزيند، و هر كه در دنيا پارسا شد اندوهها را سبك مى شمارد، و هر كه منتظر مرگ باشد به نيكوكاريها شتاب مى نمايد.
  3. و يقين از آنها بر چهار گونه است: بينا شدن در زيركى، رسيدن بحقائق، عبرت گرفتن از ديگران، روش پيشينيان، پس هر كه در زيركى بينا شد راه راست (در علم و عمل) براى او هويدا گشت، و هر كه حكمت و راه راست براى او آشكار گرديد به پند گرفتن از احوال آشنا شد، و هر كه به پند گرفتن از احوال آشنا شد بآن ماند كه در پيشينيان بوده (و حال آنها را ديده و نتائج كردارشان را آزموده پس در كار مبدأ و معاد بر يقين و باور) است.
  4. و عدل از آنها بر چهار گونه است: دقّت در فهميدن درست، رسيدن به حقيقت دانائى، حكم نيكو، استوار داشتن بردبارى، پس هر كه دقّت كرد و درست بفهميد حقيقت دانايى را دريافت و هر كه حقيقت دانايى را يافت از روى قواعد دين حكم نيكو صادر كرد، و هر كه بردبار بود در كار خود كوتاهى نكرده است و در بين مردم خوشنام زندگى كند.
  5. و جهاد از آنها بر چهار گونه است: امر بمعروف، نهى از منكر، راستى در گفتار، دشمنى با بدكاران، پس هر كه امر بمعروف (كار شايسته) كند مؤمنين را همراهى كرده و ايشان را توانا گرداند، و هر كه نهى از منكر (ناپسنديده) نمايد بينى منافقين و دو روها را بخاك ماليده، و هر كه در گفتار راستگو باشد آنچه بر او بوده بجا آورده، و هر كه با بدكاران دشمنى نمود و براى خدا خشمناك گرديد خدا براى او (بر آنها) بخشم آيد و در روز رستخيز او را خوشنود (از رحمتش بهره مند) مى گرداند.

قسمت دوم حكمت:

  1. و كفر بر چهار ستون استوار است: كنجكاوى (بيجا كه از وسوسه نادرست و از اندازه عقل و خرد بيرون باشد) مكابره و زد و خورد نمودن (كه آن در حدّ افراط يعنى تجاوز از حقّ است) دست كشيدن از حقّ (كه آن در حدّ تفريط يعنى كوتاهى از حقّ است) دشمنى و زير بار حقّ نرفتن، پس كسيكه كنجكاوى (بيجا) كند در راه راست قدم ننهاده، و كسيكه بر اثر نادانى بسيار مكابره و زد و خورد نمايد كورى و نابينايى او از حقّ هميشگى است، و كسيكه از حقّ دست بكشد شايستگى نزد او زشت و زشتى و ناپسندى نيكو گردد، و به مستى گمراهى مست شود، و كسيكه دشمنى نموده زير بار حقّ نرود راههايش دشوار و كارش سخت و طريق بيرون آمدنش (از ضلالت و گمراهى) تنگ باشد.

قسمت سوم حكمت:

  1. و شكّ (دو دلى) بر چهار گونه است: گفت و شنود (بباطل و نادرستى) ترسيدن (از اقدام بحقّ) سرگردانى، تن دادن (به گمراهى و كوشش ننمودن در راه رستگارى). پس كسيكه جدال و گفت و شنود را عادت و شيوه خويش گردانيد شب او بامداد نگشته (از تاريكى شكّ و دو دلى به روشنائى يقين و باور نرسيده) و كسيرا كه آنچه پيش دارد (جهاد و كوشش در راه حقّ) بترساند بعقب بر مى گردد (در كارهاى خود بجائى نرسد) و كسيكه در دو دلى حيران و سرگردان باشد (و خود را به جايگاه امن و آسوده يقين و باور نرساند) سمهاى شياطين او را پايمال نمايد (شياطين بر او دست يافته هلاكش سازند) و كسيكه به تباه كردن دنيا و آخرت تن دهد در دنيا و آخرت تباه گردد.

(سيّد رضىّ «رحمه اللّه» فرمايد:) و پس از اين بيان سخنى است كه ما آنرا بيان نكرديم براى ترس از دراز شدن سخن و دست كشيدن از قصدى (اختصارى) كه در اين كتاب در نظر گرفته شده است.

از امام(عليه السلام) درباره ايمان سؤال شد فرمود: ايمان بر چهار پايه استوار است: بر «صبر» و «يقين» و «عدالت» و «جهاد». صبر از ميان آنها، بر چهار شعبه استوار است; بر اشتياق، ترس، زهد و انتظار. آن كس كه مشتاق بهشت باشد، شهوات و تمايلات سركش را به فراموشى مى سپارد و آن كس كه از آتش جهنم بيمناك باشد از گناهان دورى مى گزيند و كسى كه زاهد و بى اعتنا به دنيا باشد مصيبت ها را ناچيز مى شمرد و آن كس كه انتظار مرگ را مى كشد براى انجام اعمال نيك سرعت مى گيرد.

يقين نيز بر چهار شاخه استوار است: بر بينش هوشمندانه و عميق و پى بردن به دقايق حكمت و پند گرفتن از عبرت ها و اقتدا به روش پيشينيان (صالح). كسى كه بينايى هوشمندانه داشته باشد حكمت و دقايق امور براى او روشن مى شود و كسى كه دقايق امور براى او روشن شود عبرت فرا مى گيرد و كسى كه درس عبرت گيرد چنان است كه گويا هميشه با گذشتگان بوده است.

عدالت نيز چهار شعبه دارد: فهم دقيق، علم و دانش عميق، قضاوت صحيح و روشن و حلم و بردبارى راسخ. كسى كه درست بينديشد به اعماق دانش آگاهى پيدا مى كند و كسى كه به عمق علم و دانش برسد از سرچشمه احكام، سيراب مى گردد و آن كس كه حلم و بردبارى پيشه كند گرفتار تفريط و كوتاهى در امور خود نمى شود و در ميان مردم با آبرومندى زندگى خواهد كرد.

جهاد (نيز) چهار شاخه دارد: امر به معروف، نهى از منكر، صدق و راستى در معركه هاى نبرد، و دشمنى با فاسقان. آن كس كه امر به معروف كند پشت مؤمنان را محكم ساخته و آن كس كه نهى از منكر كند بينى كافران (و منافقان) را به خاك ماليده و كسى كه صادقانه در ميدان هاى نبرد با دشمن (و هرگونه مقابله با آنها) بايستد وظيفه خود را (در امر جهاد) انجام داده و كسى كه فاسقان را دشمن دارد و براى خدا خشم گيرد خداوند به خاطر او خشم و غضب مى كند (و او را در برابر دشمنان حفظ مى نمايد) و روز قيامت وى را خشنود مى سازد.

امام(عليه السلام) فرمود: كفر بر چهار پايه قرار دارد: تعمق (رفتن به دنبال اوهام به گمان كنجكاوى از اسرار) و ستيزه جويى و جدال، و انحراف از حق (به سبب هوا و هوس ها و تعصب ها) و شقاق (و دشمنى با حق و لجاجت در برابر آن). آن كس كه تعمق و كنجكاوى ناصواب پيشه كند هرگز به حق باز نمى گردد. آن كس كه بر اثر جهل، بسيار به نزاع و ستيز برخيزد، نابينايى او نسبت به حق پايدار خواهد ماند و كسى كه از راه حق منحرف شود (و به دنبال هوس ها برود) خوبى در نظرش بدى و بدى نزدش خوبى جلوه مى كند و گرفتار مستى گمراهى مى شود و آن كس كه به عناد و لجاج پردازد طرق رسيدن (به حق) براى او ناهموار مى گردد و كارها بر او سخت و پيچيده مى شود و در تنگنايى كه خارج شدن از آن مشكل است گرفتار خواهد شد.

شك نيز بر چهار پايه استوار است: بر «مراء» (گفت و گوى بى حاصل)، ترس (از كشف حقيقت) ترديد (در تصميم گيرى)، و تسليم (خودباختگى). آن كس كه مراء و گفت و گوى بى حاصل را عادت خود قرار دهد ظلمت و تاريكى شب هاى شك او را به روشنايى روزِ يقين نمى رساند و آن كس كه از حقايق پيش روى خود وحشت كند (و از تصميم گيرى صحيح بپرهيزد) به قهقرا باز مى گردد و آن كس كه در ترديد و دودلى باشد (و در تصميم گيرى وسواس به خرج دهد) زير سم شياطين له مى شود و كسى كه در برابر عوامل هلاكت خويش در دنيا و آخرت تسليم گردد (و به مبارزه بر ضد اسباب شك و شبهه بر نخيزد) در هر دو جهان هلاك خواهد شد.
مرحوم سيّد رضى پس از پايان اين حديث مى گويد: بعد از اين كلام، سخنان ديگرى بوده كه ما از بيم اطاله سخن و خارج شدن از هدف اصلى در اين باب، از آنها صرف نظر كرديم.