ترجمه حکمت 37 نهج البلاغه

وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ، فَقَالَ(علیه السلام): مَا هَذَا الَّذِي صَنَعْتُمُوهُ؟ فَقَالُوا خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا. فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا يَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُكُمْ وَ إِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فِي دُنْيَاكُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِي [أُخْرَاكُمْ] آخِرَتِكُمْ، وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ، وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّار.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

اخلاقی سیاسی تربیتی 

ضرورت ترك آداب جاهلى

(در سر راه صفّين دهقانان شهر انبار(1)  تا امام را ديدند پياده شده، و پيشاپيش آن حضرت مى دويدند. فرمود چرا چنين مى كنيد گفتند عادتى است كه پادشاهان خود را احترام مى كرديم، فرمود):

و درود خدا بر او، فرمود: به خدا سوگند كه اميران شما از اين كار سودى نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت مى افكنيد، و در آخرت دچار رنج و زحمت مى گرديد. و چه زيانبار است رنجى كه عذاب در پى آن باشد، و چه سودمند است آسايشى كه با آن، امان از آتش جهنّم باشد.


  1. شهر انبار یکی از شهر های شام، در شصت کیلومتری بغداد قرار داشت که در سال دوازدهم هجری به دست مسلمانان افتاد.
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

هنگامى كه به شام مى رفت، دهقانان شهر انبار به ديدارش آمدند. از اسبها پياده شدند و پيشاپيش او دويدند. پرسيد: اين چه كار است كه مى كنيد؟ گفتند كه اين عادت ماست در بزرگداشت فرمانروايانمان. امام (ع) فرمود: اين كارى است كه اميرانتان از آن سود نبردند و شما خود را در زندگى خود به مشقت مى افكنيد و در آخرت به بدبختى گرفتار مى آييد. چه زيانبار است مشقتى كه در پى آن عذاب باشد و چه سودمند است آسودگى همراه با ايمنى از عذاب خدا.

و آن حضرت در وقت رفتن به شام كه كشاورزان شهر انبار با ديدن حضرت به نشانه احترام از اسبها پياده شده و پيشاپيش آن بزرگوار دويدند، فرمود: اين چه عملى بود از شما سر زد؟ گفتند: برنامه اى است كه با آن سران خود را بزرگ مى شماريم. فرمود: به خدا قسم زمامداران شما از اين كار سود نمى برند، و شما با اين عمل در دنيا به مشقت مى افتيد، و در آخرت دچار بدبختى مى شويد. و چه خسارتبار است مشقتى كه به دنبال آن كيفر الهى است، و چه سودمند است آسايشى كه به همراه آن ايمنى از آتش جهنم است.

[و چون دهقانان انبار هنگام رفتن امام به شام او را ديدند، براى وى پياده شدند و پيشاپيش دويدند. فرمود:] اين چه كار بود كه كرديد؟ [گفتند: عادتى است كه داريم و بدان اميران خود را بزرگ مى شماريم. فرمود:] به خدا كه اميران شما از اين كار سودى نبردند، و شما در دنيايتان خود را بدان به رنج مى افكنيد و در آخرتتان بدبخت مى گرديد. و چه زيانبار است رنجى كه كيفر در پى آن است، و چه سودمند است آسايشى كه با آن از آتش امان است.

امام عليه السّلام هنگام رفتن بشام كدخدايان و بزرگان انبار (شهرى در عراق) به آن حضرت بر خورده بتعظيم و احترامش از اسبها پياده شده در پيش ركابش دويدند، فرمود:

  1. اين چه كارى بود كه كرديد؟ گفتند: اين خوى ما است كه سرداران و حكمرانان خود را بآن احترام مى نماييم، پس آن بزرگوار (در نكوهش فروتنى براى غير خدا) فرمود:
  2. سوگند بخدا حكمرانان شما در اين كار سود نمى برند و شما خود را در دنياتان برنج و در آخرتتان با اين كار به بدبختى گرفتار مى سازيد (چون فروتنى براى غير خدا گناه و مستلزم عذاب است)
  3. و چه بسيار زيان دارد رنجى (فروتنى براى غير خدا) را كه پى آن كيفر باشد، و چه بسيار سود دارد آسودگى (رنج نبردن براى خوش آمدن مخلوق) را كه همراه آن ايمنى از آتش (دوزخ) باشد.

اين سخن را امام(عليه السلام) زمانى بيان فرمود كه در مسير حركتش به شام كشاورزان و دهبانان شهر «انبار» با او ملاقات كردند (و به عنوان احترام) از مركب پياده شده و با سرعت پيش روى او حركت كردند (و اين مراسمى را كه نشانه خضوع فوق العاده در برابر امراى ستمگر بود انجام دادند). امام(عليه السلام) فرمود: «اين چه كارى بود كه كرديد؟» عرض كردند: اين رسوم و آدابى است كه ما اميران خود را با آن بزرگ مى داريم. امام(عليه السلام) فرمود: به خدا سوگند زمامداران شما از اين عمل بهره اى نمى برند و شما با اين كار در دنيا مشقت زياد بر خود هموار مى سازيد و در قيامت بدبخت مى شويد. چه زيان بار است مشقتى كه به دنبال آن عقاب الهى باشد و چه پرسود است آرامشى كه با آن امان از آتش دوزخ فراهم گردد.