ترجمه حکمت 371 نهج البلاغه

وَ قَالَ (عليه السلام): لَا شَرَفَ أَعْلَى مِنَ الْإِسْلَامِ، وَ لَا عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوَى، وَ لَا مَعْقِلَ أَحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ، وَ لَا شَفِيعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ، وَ لَا كَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَةِ، وَ لَا مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ الرِّضَى بِالْقُوتِ، وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْكَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ، وَ الرَّغْبَةُ مِفْتَاحُ النَّصَبِ وَ مَطِيَّةُ التَّعَبِ، وَ الْحِرْصُ وَ الْكِبْرُ وَ الْحَسَدُ دَوَاعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِي الذُّنُوبِ، وَ الشَّرُّ جَامِعُ مَسَاوِئِ الْعُيُوبِ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

اخلاقی معنوی اجتماعی 

ارزش هاى والاى اخلاقى

و درود خدا بر او، فرمود: هيچ شرافتى برتر از اسلام، و هيچ عزّتى گرامى تر از تقوا، و هيچ سنگرى نيكوتر از پارسايى، و هيچ شفاعت كننده اى كار سازتر از توبه، و هيچ گنجى بى نياز كننده تر از قناعت، و هيچ مالى در فقر زدايى، از بين برنده تر از رضايت دادن به روزى نيست.

و كسى كه به اندازه كفايت زندگى از دنيا بردارد به آسايش دست يابد، و آسوده خاطر گردد، در حالى كه دنيا پرستى كليد دشوارى، و مركب رنج و گرفتارى است.

و حرص ورزى و خود بزرگ بينى و حسادت، عامل بى پروايى در گناهان است، و بدى، جامع تمام عيب ها است.

ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

و فرمود (ع): هيچ شرفى، برتر از اسلام نيست و هيچ عزتى، فراتر از پرهيزگارى نيست و هيچ پناهگاهى، بهتر از پارسايى نيست و هيچ شفيعى، پيروزمندتر از توبه نيست

و هيچ گنجى، توانگرتر از قناعت نيست و هيچ ثروتى، نيكوتر از خشنودى به روزى روزانه، تهى دستى را نزدايد.

هر كس به كفافى كه او را داده اند، بسنده كند، به آسودگى، پيوسته است و در سايه امن و راحت جاى گرفته.

خواهشهاى نفسانى كليد رنجها و مركب خستگيهاست.

حرص و تكبر و حسد، آدمى را به فرو افتادن در ورطه گناهان فرا مى خوانند. و بدكارى، جامع همه زشتيهاست.

و آن حضرت فرمود: شرفى برتر از اسلام، عزّتى عزيزتر از تقوا، پناهگاهى نگاه دارنده تر از اجتناب از حرام، شفيعى رهاننده تر از توبه، و گنجى بى نياز كننده تر از قناعت، و ثروتى براى از بين بردن تهيدستى بهتر از رضا به داده حق نيست.

آن كه به مقدار كفافش اكتفا كند به آسودگى پيوسته، و در خوشى جاى گرفته.

رغبت به دنيا كليد رنج و مركب ناراحتى است.

حرص و كبر و حسد موجبات در افتادن در گناه اند، و بدى جمع كننده تمام عيوب است.

[و فرمود:] هيچ شرفى برتر از اسلام نيست، و نه عزتى ارجمندتر از پرهيزگارى و نه پناهگاهى نكوتر از خويشتندارى، و نه پايمرديى پيروزتر از توبت و نه گنجى پرمايه تر از قناعت. و هيچ مال درويشى را چنان نزدايد كه آدمى به روزى روزانه بسنده نمايد،

و آن كه به روزى روزانه اكتفا كرد آسايش خود را فراهم آورد و در راحت و تن آسانى جاى كرد، و دوستى دنيا كليد دشوارى است و بارگى گرفتارى، و آز و خودبينى و رشك موجب بى پروا افتادن است در گناهان، و درويشى فراهم كننده همه زشتيهاست -در انسان-.

امام عليه السّلام (در باره خوهاى پسنديده و شايسته) فرموده است:
1- هيچ شرف و بزرگى بالاتر از اسلام (كه به سعادت دنيا و آخرت مى رساند) و هيچ عزّت و ارجمندى ارجمندتر از پرهيزكارى (ترس از خدا و اطاعت او) و هيچ پناهگاهى نيكوتر و استوارتر از ورع (باز ايستادن از گناهان و شبهات) و هيچ شفيع و خواهشگرى پيروزتر و رهاننده تر از توبه و بازگشت نيست (زيرا توبه نيازمند باذن نيست ولى انبياء و اولياء و مؤمنين تا براى گناهكاران اذن شفاعت نيابند دم نگشايند چنانكه در قرآن كريم سوره 42 آیه 25 مى فرمايد: «وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ» يعنى اوست خدائى كه توبه بندگانش را مى پذيرد و از گناهان «آنها» مى گذرد، و در سوره 2 آیه 255 مى فرمايد: «من ذاالذی یشفع عنده الا باذنه» يعنى كيست آنكه «روز قيامت» در پيشگاه او «گناه كارى را» شفاعت كند مگر باذن و فرمان او)
2- و هيچ گنجى بى نياز كننده تر از قناعت، و هيچ دارائى فقر را جلوگيرتر از تن دادن به روزى رسيده نمى باشد،
3- و هر كه بآنچه باو رسيده اكتفاء نمايد به آسودگى پيوسته و در آسايش فرود آمده،
4- و رغبت و ميل بدنيا كليد سختترين رنج و مركب گرفتارى است،
5- و آز و گردنكشى و رشك شخص را به افتادن در گناهان مى خوانند،
6- و بد كارى همه بديها و زشتيها را گرد مى آورد (در بر دارد).

امام(عليه السلام) فرمود: هيچ شرافتى برتر از اسلام نيست و هيچ عزتى گران بهاتر از تقوا، هيچ پناهگاهى بهتر ونگهدارنده تر از ورع (وپرهيزاز شبهات) نمى باشد، هيچ شفيعى نجات بخش تر از توبه، هيچ گنجى بى نياز كننده تر از قناعت و هيچ سرمايه اى براى از بين بردن فقر بهتر از رضا به مقدار حاجت نمى باشد.

آنكس كه به مقدار نياز اكتفا كند به آسايش و راحتى هميشگى دست يافته و در فراخناى آسودگى جاى گرفته است در حالى كه دنياپرستى كليد رنج و بلا و مَركب تعب وناراحتى است. حرص و تكبر و حسد انگيزه هايى هستند براى فرو رفتن در گناهان، و شر و بدكارى، جامع تمام (اين) عيب هاست.