ترجمه خطبه 103 نهج البلاغه

في التزهيد في الدنيا: أَيُّهَا النَّاسُ انْظُرُوا إِلَى الدُّنْيَا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ فِيهَا الصَّادِفِينَ عَنْهَا، فَإِنَّهَا وَ اللَّهِ عَمَّا قَلِيلٍ تُزِيلُ الثَّاوِيَ السَّاكِنَ وَ تَفْجَعُ الْمُتْرَفَ الآْمِنَ، لَا يَرْجِعُ مَا تَوَلَّى مِنْهَا فَأَدْبَرَ وَ لَا يُدْرَى مَا هُوَ آتٍ مِنْهَا فَيُنْتَظَرَ. سُرُورُهَا مَشُوبٌ بِالْحُزْنِ وَ جَلَدُ الرِّجَالِ‏ فِيهَا إِلَى الضَّعْفِ وَ الْوَهْنِ، فَلَا يَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ مَا يُعْجِبُكُمْ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكُمْ مِنْهَا. رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً تَفَكَّرَ فَاعْتَبَرَ وَ اعْتَبَرَ فَأَبْصَرَ، فَكَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الدُّنْيَا عَنْ قَلِيلٍ لَمْ يَكُنْ وَ كَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الْآخِرَةِ عَمَّا قَلِيلٍ لَمْ يَزَلْ، وَ كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ وَ كُلُّ آتٍ قَرِيبٌ دَانٍ‏. صفة العالِم‏: الْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَهُ، وَ إِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الرِّجَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى لَعَبْداً وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ، جَائِراً عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ سَائِراً بِغَيْرِ دَلِيلٍ، إِنْ دُعِيَ إِلَ...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

1. روش برخورد با دنيا

اى مردم به دنيا چونان زاهدان روى گردان از آن، بنگريد. به خدا سوگند، دنيا به زودى ساكنان خود را از ميان مى ‏برد و رفاه زدگان ايمن را به درد مى ‏آورد. آنچه از دست رفت و پشت كرد هيچ گاه بر نمى‏ گردد، و آينده به روشنى معلوم نيست تا در انتظارش باشند، شادى و سرور دنيا با غم و اندوه آميخته، و توانايى انسان به ضعف و سستى مى‏ گرايد. زيبايى ‏ها و شگفتى‏ هاى دنيا شما را مغرور نسازد، زيرا زمان كوتاهى دوام ندارد.

خدا بيامرزد كسى را كه بدرستى فكر كند، و پند گيرد، و آگاهى يابد، و بينا شود.(1) پس به زودى خواهيد دانست كه آنچه از دنيا وجود داشت از آن چيزى نمانده، و آنچه از آخرت است جاويدان خواهد ماند، هر چيز كه به شمارش آيد پايان پذيرد، و هر چه انتظارش را مى كشيديد خواهد آمد،(2) و آنچه آمدنى است نزديك باشد.

2. ارزش عالم و بى ارزشى جاهل

دانا كسى است كه قدر خود را بشناسد، و در نادانى انسان اين بس كه ارزش خويش نداند. دشمن روى ترين افراد نزد خدا كسى است كه خدا او را به حال خود واگذاشته تا از راه راست منحرف گردد، و بدون راهنما برود.

اگر به محصولات دنيا دعوت شود تا مرز جان تلاش كند، اما چون به آخرت و نعمتهاى گوناگونش دعوت شود، سستى ورزد، گويا آنچه براى آن كار مى كند بر او واجب و آنچه نسبت به آن كوتاهى و تنبلى مى كند، از او نخواسته اند.

3. سخنى از آينده

و اين روزگارى است كه جز مؤمن بى نام و نشان از آن رهايى نيابد: در ميان مردم است او را نشناسند، و در ميان جمعيّت كه نباشد كسى سراغ او را نگيرد، آنها چراغ هاى هدايت، و نشانه هاى رستگارى اند، نه فتنه انگيزند و اهل فساد، و نه سخنان ديگران و زشتى اين و آن را به مردم رسانند، خدا درهاى رحمت را به روى آنان باز كرده و سختى عذاب خويش را از آنان گرفته است.

اى مردم بزودى زمانى بر شما خواهد رسيد كه اسلام چونان ظرف واژگون شده، آنچه در آن است ريخته مى شود. اى مردم خداوند به شما ظلم نخواهد كرد و از اين جهت تأمين داده است اما هرگز شما را ايمن نساخت كه آزمايش نفرمايد، كه اين سخن از آن ذات برتر است كه فرمود: (در جريان نوح، نشانه هايى است و ما مردم را مى آزماييم.)

سید رضی می گوید: (كلام امام عليه السّلام كه فرمود: «كلّ مؤمن نومة» يعنى كسى كه گمنام و شرّ او اندك است و «المساييح» جمع «مسياح» كسى است كه ميان مردم فساد كرده و سخن چين است، و «مذاييع» جمع «مذياع» كسى است كه چون بدى كسى را شنيد در ميان مردم رواج مى دهد، و «بذر» جمع «بذور» كسى است كه بسيار نادان است و سخن بيهوده گويد).


  1. اشاره به: آپولوژی Apology (عبرت آموزشی و پندگیری)
  2. و آن مرگ حتمی است.
اخلاقی سیاسی اعتقادی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

به اين دنيا به همان چشم بنگريد كه زاهدان و روى برتافتگان از آن، در آن مى‏ نگرند. زيرا، به خدا سوگند، پس از اندك زمانى، كسانى را كه در آن جا خوش كرده ‏اند، بيرون مى‏ راند و صاحبان نعمت و امنيت را به رنج و درد گرفتار مى‏ سازد. هر چه از آن پشت كرده و رفته است، باز نمى‏ گردد و كس نمى‏ داند كه آنچه در راه آمدن است چيست، تا چشم به راه آمدنش باشد. شاديش به اندوه آميخته است و دليرى و چالاكى مردانش به ضعف و سستى مى‏ گرايد. نفريبد شما را آن همه چيزهايى كه به اعجابتان وامى‏ دارد، زيرا، زمان همراهى آنها با شما اندك است.


رحمت خداوند بر كسى كه بينديشد و عبرت گيرد و چون عبرت گرفت، ديده دلش گشوده شود. گويى، هر چه در دنيا موجود است، پس از اندك زمانى از ميان خواهد رفت و، هر چه از آخرت است، هرگز زوال نيابد. هر چه به شمار در آيد، پايان يافتنى است و هر چه انتظارش را برند، آمدنى است [و هر چه آمدنى است زودا كه از راه برسد.]


دانا كسى است كه پايگاه خود را بشناسند. نشان نادان بودن انسان همين بس، كه پايگاه خود نشناسد. دشمنترين مردمان در نزد خدا، بنده اى است كه خدا او را به خود واگذارد و او پاى از راه راست بيرون هشته، بى هيچ راهنمايى، راه مى پيمايد. اگر به مزرعه دنيايش فراخوانند به كار پردازد و اگر به مزرعه آخرتش فراخوانند، اظهار ملالت و كاهلى كند، چنانكه گويى، كار مزرعه دنيا بر او واجب است و كار آخرت، كه هر بار به تأخيرش مى افكند، وظيفه او نيست.


در آن زمان كه در پيش است، رهايى نيابد، مگر آن مؤمنى كه گمنام زيسته باشد و شرّ او به كس نرسد. اگر در جمعى حاضر آيد، نشناسندش و اگر از آنجا برود به جستجويش برنخيزند. چنين كسان، چراغهاى هدايت اند و براى كسانى كه در تاريكى گرفتارند، نشانه هاى روشن. اينان سخن يكى به ديگرى نبرند و عيوب نهان كسان آشكار نسازند. در آنها نشانى از سفاهت نيست. خداوند درهاى رحمتش را به روى آنان گشاده است و سختى عقوبت و سخط خويش از آنان برمى دارد.
اى مردم، بزودى زمانى بر شما خواهد آمد، كه اسلام همانند ظرفى شود كه وارونه اش كرده اند تا هر چه در آن بوده ريخته باشد. اى مردم، خدا شما را پناه داده، كه بر شما ستم نشود، ولى پناه نداده كه شما را نيازمايد. خداى جليل و بزرگ فرمايد: «هر آينه در اين نشانه هاست و گر چه ما خود آزماينده بوده ايم.»
سید رضی می گوید: اما گفته امام (ع): «كلّ مؤمن نومة» گمنامى را اراده كرده كه شر و فسادى از او نزايد. «مساييح» جمع كلمه «مسياح» است، يعنى كسى كه سخن چينى كند و «مذاييع» جمع «مذياع» است و آن كسى است كه چون زشتى و ناشايست كسى در بشنود آن را فاش كند و بر همه بگويد. و «بذر» جمع «بذور» است و آن كسى است كه در او سفاهت بسيار است و سخنان بيهوده گويد.

از خطبه‏ هاى آن حضرت است در تشويق به زهد:

به مانند بى‏ رغبت‏هاى به دنيا، و اعراض كنندگان از آن به دنيا بنگريد، كه به خدا قسم دنيا به زودى اهل اقامت و ساكنانش را از ميان بر مى‏ دارد، و عيّاشان بى‏ خيال را دچار حادثه و بلا مى‏ نمايد. آنچه از دنيا از دست رفته و پشت كرده باز نمى‏ گردد، و آينده آن هم روشن نيست چه مى‏ شود تا به انتظارش باشند. شادى آن آميخته به اندوه است، و قدرت و قوت مردان آن رو به سستى و ضعف مى‏ رود. پس فراوانى آنچه كه شما را خوشايند است فريبتان ندهد، زيرا آنچه از دنيا با شما خواهد بود اندك است.


رحمت خداوند بر كسى كه انديشه كند و عبرت گيرد، و عبرت بگيرد و بيناى به امور شود. آنچه از دنيا موجود بوده پس از اندك زمانى كه بر آن بگذرد گويى وجود نداشته، و آنچه از آخرت وجود خواهد يافت گويى پس از اندك زمانى ابدى و هميشگى خواهد بود. آنچه به شماره آيد (ساعات عمر) پايان پذير است، و هرچه را انتظار برند آمدنى است، و هر چه آمدنى است نزديك و در حال رسيدن است.


دانا كسى است كه اندازه و قدر خود را بشناسد، و براى نادانى كسى همين بس كه اندازه خود را نداند. مبغوض ترين مردم نزد خدا بنده اى است كه خداوند او را به خود واگذاشته باشد، چنين كسى از راه راست بيرون رفته، و بدون راهنما حركت مى كند، اگر به زراعت دنيايى بخوانندش در عمل مى كوشد، و اگر به كشت و كار آخرت دعوتش كنند تنبلى مى كند، گويى آنچه در عملش مى كوشد بر او واجب، و آنچه نسبت به آن سستى مى كند از او ساقط است.


و آن زمانى است كه در آن نجات نمى يابد مگر مؤمنى كه گمنام است، اگر در بين مردم حضور داشته باشد شناخته نشود، و اگر غايب باشد از او جستجو نكنند. آنان چراغ هدايت، و نشانه هاى روشن براى روندگان در عرصه ظلمت اند. سخن چين و فتنه گر و فاش كننده زشتى ها و لغو گو نيستند، آنان مردمى هستند كه خداوند ابواب رحمتش را به روى آنان باز مى گشايد، و رنج و سختى را از آنان بر طرف مى سازد.
اى مردم، به همين زودى زمانى بر شما مى رسد كه اسلام واژگون شود همچون ظرفى كه با محتوياتش واژگون گردد. اى مردم، خدا شما را پناه داده از اينكه بر شما ستم روا دارد، ولى به شما اين تأمين را نداده كه در معرض آزمايش قرارتان ندهد، آن بزرگترين گوينده در قرآن فرموده: «در اين برنامه نشانه هايى است و ما آزمايش كننده ايم».
سید رضی می گوید: مقصود حضرت از «كل مؤمن نومة» انسان گمنام و كم شر است. و «مساييح» جمع «مسياح» است و آن كسى است كه در ميان مردم به فتنه و سخن چينى رود. و «مذابيع» جمع «مذياع» است و آن كسى است كه از كسى كار ناشايسته اى مى شنود و آن را همه جا پخش مى كند. و «بذر» جمع «بذور» است و آن شخص بسيار احمق است كه گفتارش بيهوده و لغو است.

بنگريد بدين جهان نگريستن پارسايان رويگردان از آن، كه به خدا سوگند، آن كه در آن مانده و جاى گرفته ديرى نپايد، و آن كه به ناز پرورده و ايمن به سر برده به درد آيد.

آنچه از آن رفت و پشت كرد، بازگشتنى نيست، و آنچه آينده است، نتوان دانست چيست تا در انتظار آن زيست. شادى آن آميخته به اندوه است و بدى حال، و چابكى و چالاكى مردان را ناتوانى و سستى به دنبال. پس فريفته نگرداند شما را فزونى آنچه شادمانتان گرداند، كه اندك است آنچه از آن با شما مى‏ ماند.


خدا بيامرزد مردى را كه بينديشد و پند گيرد، و پند گيرد و پذيرد، كه گويى باندك زمان آنچه از دنيا بود نمانده است، و آنچه از آخرت است پاينده است، و هر -عمر- شمرده به سرآيد، و هر چه چشمداشتنى است، در آيد، و هر چه در آمدنى است نزديك است و به زودى رخت گشايد.


دانا كسى است كه قدر خود را بشناسد، و در نادانى مرد اين بس كه پايه خويش را نشناسد. از دشمن روى ترين مردمان بنده اى است كه خدا او را به خود واگذارد، تا از راه راست به يك سو شود، و بى راهنما گام بردارد. اگر به كار دنيايش خوانند، چست باشد، و اگر به كار آخرتش خوانند، تنبل و سست باشد. گويى آنچه براى آن كار كند بر او بايسته است، و آنچه در آن سستى ورزد، از او ناخواسته.


و اين روزگارى است كه در آن رهايى نيابد، جز با ايمانى بى نام و نشان، گمنام در نظر مردمان. اگر باشد، نشناسندش، و اگر نباشد، نپرسندش. اينان چراغهاى هدايتند و راهنمايان شبروان بيابان ضلالت. نه فتنه جويند و نه سخن اين را بدان رسانند، و نه زشتى كسى را به گوش اين و آن خوانند. خدا درهاى رحمت خود را به روى اينان گشوده است، و سختى عذاب خويش را از آنان برطرف فرموده.

اى مردم به زودى بر شما روزگارى خواهد آمد كه اسلام را از حقيقت آن بپردازند، همچون ظرفى كه واژگونش كنند و آن را از آنچه درون دارد تهى سازند. مردم همانا، خدا شما را پناه داده است، و بر شما ستم روا ندارد، امّا پناهتان نداده است كه در بوته آزمايشتان در نيارد، و گفته است، «جلّ من قائل» همانا در اين نشانه هاست و گر چه بوديم ما آزمايندگان.

سید رضی می گوید: [اما گفته امام (ع)، «كلّ مؤمن نومة» از آن گمنام اندك شر را خواهد. و «مساييح» جمع «مسياح» است، و آن كسى است كه ميان مردمان، فساد انگيزد و سخن چينى كند. «و مذاييع» جمع «مذياع» است، و آن كسى است كه چون زشتى كسى را شنود، آن را ميان مردم پخش كند، و «بذر» جمع «بذور» است، و آن كسى است كه سفاهت بسيار دارد و لغو گويد.]

از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است (در بي وفائى دنيا):
(1) بدنيا نظر كنيد مانند نگاه كردن كسانيكه از آن اعراض و دورى نموده‏ اند (رويّه ائمّه معصومين و پيروانشان را سر مشق خويش قرار داده از دنيا پرستان پيروى ننمائيد) زيرا سوگند بخدا دنيا بزودى ساكنش را دور ميكند، و داراى نعمت و دولت و امنيّت را مصيبت زده و اندوهناك مى‏ سازد،
(2) چيزهائى كه گذشته و پشت كرده (مانند جوانى، صحّت، قوّت و توانائى) باز نمى‏ گردد، و آنچه كه بعد از اين خواهد آمد نامعلوم است (نعمت است يا نقمت، خوب است يا بد) تا براى (بدست آوردن خوب) آن منتظر بود (كوشش نموده از بدى آن بپرهيزيد)
(3) خوشى آن به اندوه آميخته است (چون مسرور در آن براى دسترسى نداشت به باقى مطلوب خود محزون است) و قوّت و توانائى و جوانى مردان آن بضعف و ناتوانى و پيرى مى‏رسد، پس بسيارى آنچه در دنيا از آن خوشتان مى ‏آيد (رياست، مال، ارجمندى، زن، زيور و مانند آن) شما را فريب ندهد، زيرا بهره شما در دنيا از آنچه بآن دسترسى داريد (نسبت بسختى و رنج پس دادن حساب آن در قيامت بسيار) كم است.


(4) خدا رحمت كند مردى را كه (در امر دنيا و مبدأ و معاد خويش) انديشه كند و عبرت گرفته (به ناپايدارى دنيا) بينا شود (و باور نمايد) كه آنچه از دنيا باقى مانده بزودى نابود است (بوده آنرا نبوده انگارد) و آنچه از آخرت موجود است زوال ناپذير و همواره بوده است (نبوده آنرا بوده داند) و آنچه (از ساعات عمر) كه بحساب مى آيد بپايان مى رسد، و هر چه انتظار داريد (مرگ و قيامت) آينده است، و هر آينده اى نزديك است.


قسمت دوم از اين خطبه است (در امتياز دانا و بينا از نادان و گمراه):
(5) دانا كسى است كه قدر خود را بشناسد (طبق دستور خدا و رسول رفتار نمايد) و براى جهالت و نادانى مرد همين بس كه خود را نشناسد (در راه ضلالت و گمراهى قدم نهد و از شيطان و نفس امّاره پيروى كرده سرمايه خوشبختى خويش را به باد دهد)
(6) و دشمن ترين مردان نزد خدا بنده ايست كه خداوند او را بخود وا گذارد (توفيق بدست آوردن سعادت را از او سلب نمايد) بطوريكه (در امر دين و دنيا) از راه راست قدم بيرون نهاده بى راهنما سير ميكند (در بيابان بى سر و ته نادانى حيران و سرگردان مانده نمى داند چه كند)
(7) اگر بسوى زراعت و كشف دنيا (آنچه سود دنيوىّ دارد) دعوت شود عمل ميكند، و اگر بسوى زراعت و كشت آخرت (خدمت بخلق و عبادت خالق) خوانده شود كاهلى مى نمايد، مانند آن ماند كه آنچه (در امر دنيا) ميكند بر او واجب است (براى اقدام بهر كار اگر چه حرام باشد طورى آماده است كه گويا واجبى را بجا مى آورد و از عذاب ترك آن ترسناك است) و آنچه (در امر آخرت) بتأخير مى اندازد از او ساقط (از اوامر و نواهى الهىّ بطورى چشم مى پوشد كه گويا باو در اين باب دستورى نرسيده).


و قسمت سوم از اين خطبه است (در غلبه فتنه و فساد و اينكه نجات و رهائى نيست مگر براى اهل ايمان):
(8) زمانى ميشود كه كسى از (فتنه و فساد) آن نجات و رهائى نمى يابد مگر مؤمن خدا پرست بى نام و نشان كه اگر (در مجالس) حاضر گردد كسى او را نشناسد، و اگر غائب باشد كسى در صدد جستجويش بر نيايد،
(9) اين چنين اشخاص چراغهاى هدايت و نشانه هاى روشن هستند براى روندگان در شب تاريك، در ميان مردم براى فتنه و فساد و سخن چينى رفت و آمد نمى كنند، عيبها و بديهاى خلق را آشكار نمى سازند، سفيه و بيهوده گو نيستند، خداوند درهاى رحمتش را براى آنان مى گشايد، و سختى عذابش را از آنها بر طرف مى گرداند.
(10) اى مردم، زود است كه زمانى بر شما بيايد كه اسلام در آن سرازير شود مانند برگشتن ظرف كه آنچه در آنست بريزيد (از اسلام جز اسم و از قرآن جز درس و از ايمان جز رسم باقى نماند، آنگاه است كه خداوند بندگانش را امتحان فرمايد)
(11) اى مردم، خداوند شما را پناه داده از اينكه بشما ظلم و ستم كند، و پناه نداده از اينكه امتحان نمايد (پس اگر در زمان فتنه و فساد مبتلى و گرفتاريد بشما ستم نكرده، بلكه مى خواهد شما را بيازمايد تا مؤمن حقيقى از ظاهرى و شكيباى در بلاء از ديگران ممتاز گردد) و بتحقيق فرموده است جليل تر و بزرگوارتر از هر گوينده اى (در قرآن كريم سوره 23 آیه 30:) «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ» يعنى در وقعه طوفان نوح و هلاك قوم او نشانه هايى است (براى عبرت ديگران) و ما (خوب و بد بندگان را) امتحان مى نماييم.
(سيّد رضىّ فرمايد: مراد آن حضرت عليه السّلام از جمله «كُلُّ مُؤْمِنٍ نُّوَمَةٍ» گمنامى است كه شرّ و فسادش اندك باشد، و مساييح جمع مسياح است، و آنرا بكسى گويند كه ميان مردم در پى فتنه و فساد رفته سخن چينى كند، و مذاييع جمع مذياع است و آن براى كسى است كه بدى و ناشايسته غيرى را كه مى شنود فاش نموده همه جا آشكار بگويد، و بذر جمع بذور است و كسى را بآن مى نامند كه بسيار سفيه و گفتارش لغو و بيهوده باشد.)

اى مردم! به دنيا همچون پارسايان و بى اعتنايان نگاه کنيد; زيرا به خدا سوگند! دنيا به زودى مقيمان و ساکنان خود را از ميان بر مى دارد، و هوس بازان غرق نعمت را - که بر آن تکيه کرده اند - ناگهان به مصيبت مى کشاند. آنچه از دنيا، از دست رفته و پشت کرده، هيچ گاه بر نمى گردد، و آينده معلوم نيست چگونه خواهد بود تا در انتظارش باشيم. شادى آن، آميخته با اندوه است و توان و استقامت مردان نيرومند، در آن به ضعف و سستى مى گرايد، زيبايى ها و زرق و برق هاى فراوان دنيا شما را نفريبد; چرا که تنها مدّت کمى با شما خواهد بود.


رحمت خدا بر آن کس باد که انديشه کند، عبرت گيرد، و بينا شود، آنچه هم اکنون از دنيا موجود است پس از مدّت کوتاهى فکر مى کنيد گوئى هرگز وجود نداشته، و آنچه از آخرت به زودى فرا مى رسد گوئى همواره بوده است. هر چيز که به شمارش آيد (مانند ساعات عمر،) سرانجام پايان مى گيرد، و هر چيز انتظارش را داريد، خواهد آمد و هر آينده اى قريب و نزديک است.


عالم کسى است که قدر و منزلت خويش را بشناسد; و براى نادانى انسان همين بس که قدر و منزلت خود را نشناسد! از مبغوض ترين افراد نزد خدا، بنده اى است که خداوند او را به خودش واگذاشته; از راه راست منحرف گشته و بدون راهنما گام بر مى دارد. او (چنان فريفته دنياست که) اگر به تحصيل دنيا خوانده شود، اجابت مى کند و براى آن مى کوشد و اگر به تحصيل آخرت دعوت شود، سستى مىورزد; گويا آنچه را براى آن کار مى کند بر او واجب است و آنچه در آن سستى نشان مى دهد، از او ساقط مى باشد!


(آخر الزّمان) زمانى است که هيچ کس از فتنه ها نجات نمى يابد، مگر مؤمنى که بى نام و نشان است! اگر حاضر باشد، شناخته نمى شود و اگر غايب شود کسى سراغ او را نمى گيرد. آنها چراغ هاى هدايت و نشانه ها براى حرکت در شب هاى تاريک رهروان راه حقّ اند. آنها در ميان مردم اظهار وجود نمى کنند، و احمقانه و ناآگاهانه به افشاى اسرار نمى پردازند. آنها کسانى هستند که خداوند درهاى رحمتش را به رويشان مى گشايد، و سختى ها و مشکلات را از آنان برطرف مى سازد.
اى مردم! به زودى زمانى بر شما فرا مى رسد که اسلام واژگون مى شود، همچون ظرفى واژگون که آنچه در آن است بريزد. اى مردم! خداوند به شما امان داده که هرگز بر شما ظلم روا ندارد; ولى هرگز امان نداده است که شما را آزمايش نکند، حال آنکه خداوند متعال (در قرآن) فرموده: «در اين ماجرا نشانه هايى است (از حق) و ما به يقين همگان را مى آزماييم!».