ترجمه خطبه 105 نهج البلاغه

و من خطبة له (علیه السلام) في بعض صفات الرسول الكريم و تهديد بني أمية و عِظَة الناس‏: الرسول الكريم‏: حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) شَهِيداً وَ بَشِيراً وَ نَذِيراً خَيْرَ الْبَرِيَّةِ طِفْلًا وَ أَنْجَبَهَا كَهْلًا وَ أَطْهَرَ الْمُطَهَّرِينَ شِيمَةً وَ أَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرِينَ دِيمَةً. بَنو أمية: فَمَا احْلَوْلَتْ لَكُمُ الدُّنْيَا فِي لَذَّتِهَا وَ لَا تَمَكَّنْتُمْ مِنْ رَضَاعِ أَخْلَافِهَا إِلَّا مِنْ [بَعْدِهِ‏] بَعْدِ مَا صَادَفْتُمُوهَا جَائِلًا خِطَامُهَا قَلِقاً وَضِينُهَا، قَدْ صَارَ حَرَامُهَا عِنْدَ أَقْوَامٍ بِمَنْزِلَةِ السِّدْرِ الْمَخْضُودِ وَ حَلَالُهَا بَعِيداً غَيْرَ مَوْجُودٍ وَ صَادَفْتُمُوهَا وَ اللَّهِ ظِلًّا مَمْدُوداً إِلَى أَجْلٍ مَعْدُودٍ فَالْأَرْضُ لَكُمْ شَاغِرَةٌ وَ أَيْدِيكُمْ فِيهَا مَبْسُوطَةٌ وَ أَيْدِي الْقَادَةِ عَنْكُمْ مَكْفُوفَةٌ وَ سُيُوفُكُمْ عَلَيْهِمْ مُسَلَّطَةٌ وَ سُيُوفُهُمْ عَنْكُمْ مَقْبُوضَةٌ. أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ دَمٍ ثَائِراً وَ لِكُلِّ حَقٍّ طَالِباً وَ إِنَّ الثَّائِرَ فِي دِمَائِنَا كَالْحَاكِمِ فِي حَقِّ نَفْسِهِ وَ هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا يُعْجِزُهُ مَنْ طَلَبَ و...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

نوشته اند كه امام اين سخنرانى را 5 روز پس از بدست گرفتن قدرت سياسى كشور در آخر ذى الحجّه سال 35 هجرى ايراد فرمود

1. ويژگى هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

تا اينكه خدا محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را برانگيخت، گواهى دهنده، بشارت دهنده، هشدار دهنده. پيامبرى كه بهترين آفريدگان در خردسالى، و در سنّ پيرى نجيب ترين و بزرگوارترين مردم بود، اخلاقش از همه پاكان پاك تر و باران كرمش از هر چيزى با دوامتر بود.

2. هشدار از آينده تلخ فرزندان اميّه

شما اى فرزندان اميّه زمانى از لذّت و شيرينى دنيا بهره مند شديد، و از پستان آن نوشيديد كه افسارش رها، و بند جهازش محكم نبود (در حكومت عثمان)، تا آنجا كه حرام دنيا نزد گروهى چونان ميوه درخت سدر بى خار، آسان، و حلال آن دشوار و غير ممكن شد.

به خدا سوگند، دنيايى كه در دست شماست چونان سايه اى است گسترده كه زود به سر آمد خود نزديك مى شود.

امروز زمين براى شما خالى و گسترده، و دستهايتان براى انجام هر رفتار نادرستى باز، و دست هاى رهبران واقعى بسته است. شمشير شما بر آنان مسلط و شمشير آنان از شما باز گرفته شده است.

آگاه باشيد هر خونى، خونخواهى دارد، و هر حقى را جستجوگرى است، انتقام گيرنده خون هاى ما، چونان حاكمى است كه براى خود داورى كند، و او خداوندى است كه از گرفتن كسى ناتوان نگردد، و كسى از پنجه عدالت او نمى تواند بگريزد.

اى فرزندان اميّه سوگند به خدا زود باشد كه اين خلافت و دولت را در دست ديگران(1) و در خانه دشمنان خود بنگريد.

3. اندرزهاى جاودانه، و توجه دادن مردم به اهل بيت عليهم السّلام

آگاه باشيد، بيناترين چشمها آن است كه در دل نيكى ها نفوذ كند، و شنواترين گوش ها آن كه پندها و تذكّرات سودمند را در خود جاى دهد.

اى مردم چراغ دل را از نور گفتار گوينده با عمل روشن سازيد و ظرف هاى جان را از آب زلال چشمه هايى كه از آلودگى ها پاك است پر نماييد.

اى بندگان خدا به نادانى هاى خود تكيه نكنيد، و تسليم هواى نفس خويش نباشيد، كه چنين كسى بر لبه پرتگاه قرار دارد، و بار سنگين هلاكت و فساد را بر دوش مى كشد، و از جايى به جاى ديگر مى برد، تا آنچه را كه ناچسب است بچسباند، و آنچه را كه دور مى نمايد نزديك جلوه دهد.

خدا را، مبادا شكايت نزد كسى بريد كه نمى تواند آن را بر طرف سازد، و توان گره گشايى از كارتان ندارد.

همانا بر امام واجب نيست جز آنچه را كه خدا امر فرمايد، و آن، كوتاهى نكردن در پند و نصيحت، تلاش در خير خواهى، زنده نگهداشتن سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، جارى ساختن حدود الهى بر مجرمان،(2) رساندن سهم هاى بيت المال به طبقات مردم، است.

پس در فراگيرى علم و دانش پيش از آن كه درختش بخشكد تلاش كنيد، و پيش از آن كه به خود مشغول گرديد از معدن علوم (اهل بيت عليهم السّلام) دانش استخراج كنيد.

مردم را از حرام و منكرات باز داريد، و خود هم مرتكب نشويد، زيرا دستور داده شديد كه ابتدا خود محرّمات را ترك و سپس مردم را باز داريد.


  1. بنی امیّه تا سال 132 هجری حکومت کردند، که آخرین آنها ((مروان حمار)) به دست ((ابومسلم خراسانی)) و ((احمد سفّاح)) نابود و دودمانشان برباد رفت، آنگاه بنی عبّاس قدرت را به دست گرفتند، که سفّاح تنها در یک مرحله، هفتاد هزار نفر از رجال و بزرگان بنی امیّه را قتل عام کرد.
  2. اشاره به مکتب: لگالیسم Legalism (اصالت دادن به قانون) که همه افراد جامعه در مرز قانون اداره شوند.
اعتقادی سیاسی اخلاقی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

تا اين كه محمد (صلى اللّه عليه و آله) را به رسالت فرستاد. گواه، مژده دهنده و بيم دهنده. او در خردسالى بهترين مردمان بود و چون به سن كمال رسيد، برگزيده ‏ترين آنها. به سرشت، پاكتر از همه پاكان بود. باران نرم بخشش او بيش از هر بخشنده‏ اى تشنگان را سيراب مى‏ نمود.


پس، دنيا به كامتان شيرين نگرديد و خوردن شير پستانهايش برايتان ميسّر نشد، مگر آن گاه كه آن را چون اشترى يافتيد، گسسته مهار، كه از لاغرى تنگش سست و لغزان بود.

در نزد اقوامى، حرامش به مثابه درخت سدرى از خار پيراسته و حلالش دور از دسترس و ناياب. به خدا سوگند، كه دنياى شما چونان سايه اى است تا زمانى معين بر زمين گسترده. عرصه زمين خالى افتاده و بى صاحب و، دست شما بر آن گشاده، و دست پيشوايان واقعى را بر شما بسته اند، زيرا شمشيرهاى شما بر آنان مسلط است و شمشيرهاى آنها از شما برداشته.

بدانيد، كه هر خونى را طلب كننده خونى است و هر حقى را جوينده اى. آنكه به خونخواهى ما بر مى خيزد، در ميان شما چنان داورى كند كه گويى در حق خود داورى مى كند.

او خدايى است كه هر كه را كه خواهد كه به دست آورد، توان گريختنش نيست و هر كه بگريزد از او رهايى نيابد. اى بنى اميه، به خدا سوگند مى خورم، كه بزودى دنيا را خواهيد يافت كه در دست ديگرى است غير از شما و، در سراى دشمنان شماست.


بدانيد، كه بيناترين چشمها، چشمى است كه نظرش در خير باشد و شنواترين گوشها گوشى است كه پند نيوشد و بپذيرد. اى مردم از شعله چراغ آن اندرز دهنده اى كه خود به آنچه مى گويد عمل مى كند فروغ گيريد. و از آن چشمه اى آب برگيريد كه آبش صافى و گواراست نه تيره گون و گل آلود.

اى بندگان خدا، به نادانيهاى خود ميل و اعتماد مكنيد و در پى هواهاى نفس مرويد، كه آنكه در چنين منزلى فرود آيد، به كسى ماند كه بر كناره آب برده رودى فرود آمده كه هر لحظه بيم فرو ريختنش باشد. بار هلاكت خود را بر دوش گرفته از جايى به ديگر جاى مى برد. زيرا هر بار رأيى ديگر مى دهد و مى خواهد چيزى را كه سازوار نيست، سازوار سازد و آنچه به نزديك نمى آيد به نزديك آورد. خدا را، شكايت به نزد كسى مبريد كه اندوه شما نزدايد و نيازتان بر نياورد. و آنچه را كه براى شما مبرم و محكم است با رأى فاسد خود نقض كرده بشكند.


هر آينه، آنچه بر عهده امام است، اين است كه آنچه را كه خداوند به او فرمان داده به جا آورد: چون، رساندن مواعظ و سعى در نيكخواهى و احياى سنت پيامبر و اقامه حدود خدا بر كسانى كه سزاوار آن هستند و اداى حق هر كس از بيت المال.

پس به تحصيل علم بشتابيد، پيش از آنكه كشته اش خشك شود. و پيش از آنكه به خود پردازيد و از بر گرفتن ثمره علم از صاحبان حقيقيش محروم مانيد. خود مرتكب كارهاى ناپسند مشويد و ديگران را از ارتكاب آن باز داريد. زيرا شما مأمور شده ايد كه نخست خود از منكر بپرهيزيد و سپس، ديگران را از ارتكاب آن نهى كنيد.

از خطبه هاى آن حضرت است در وصف پيامبر (ص) و تهديد بنى اميه و پند به مردم:

تا اينكه خداوند محمّد صلّى اللّه عليه و آله را گواه و بشارت دهنده و ترساننده بر انگيخت. در كودكى بهترين مردم، در بزرگ سالى نجيب ترين انسان، در اخلاق پاكترين پاكان، و دوام جود و سخايش از همه بيشتر بود.


پس شما (اى بنى اميه) از شيرينى دنيا لذت نبرديد، و براى نوشيدن شير از پستان آن توانمند نشديد، مگر بعد از آنكه مهارش را رها، و تنگ پالانش را نبسته يافتيد. حرامش نزد اقوامى به منزله درخت سدر بى خار (آسان و در دسترس) و حلالش دور از دسترس و غير موجود بود. به خدا قسم به آن دنيايى دست يافتيد كه چون سايه اى گسترده تا زمانى معين است. زمين براى شما از هر مانعى آزاد، و دستتان در آن باز است، ولى دستان رهبران واقعى از سر شما كوتاه است، و شمشيرهاى شما بر آنان غالب، و شمشير آنان از شما باز گرفته شده است.

بدانيد هر خونى را خونخواهى، و هر حقّى را خواهنده اى است. خونخواه خونهاى ما چون حاكمى است كه در باره خودش حكم دهد، و او همان خداوندى است كه مطلوبى او را ناتوان نكند، و گريزنده اى از پنجه عدالتش بيرون نرود. اى بنى اميّه، به خدا سوگند مى خورم كه پس از اندك زمانى اين حكومت را در دست غير خود، و در خانه دشمنانتان خواهيد ديد.


بدانيد بيناترين ديده ديده اى است كه در خير نفوذ كند و شنواترين گوش آن گوشى است كه پند را بشنود و بپذيرد. اى مردم، دل از نور چراغ پنددهنده اى كه خود پند پذير است روشن كنيد، و آب را از چشمه زلالى كه از تيرگى صاف مانده بكشيد.

اى بندگان خدا، به نادانى خود تكيه ننماييد، و هواى نفس شما را به دنبال خود نكشد، زيرا آن كه به نادانى خود تكيه زد و اسير هوا شد به لبه پرتگاه هلاكت افتاده، بار ضلالتى را كه به دوش گرفته از جايى به جايى انتقال مى دهد، آن هم به خاطر انديشه باطلى كه به دنبال هم به بازار مى آورد، و مى خواهد آنچه را نمى چسبد بچسباند، و آنچه را نزديك نمى گردد نزديك گرداند. خدا را خدا را، از اينكه نزد كسى شكايت بريد كه اندوه شما را بر طرف نمى سازد، و توانايى باز كردن گره از كار شما را ندارد.


امام به غير آنچه از جانب خدا مأمور است وظيفه اى ندارد، تكليف او ابلاغ كامل پند و اندرز، و جديت در خير خواهى، و زنده كردن سنّت، و اقامه حدود است بر كسى كه سزاوار حدّ است، و نيز رساندن سهم بيت المال به مستحقّش.

پس براى فراگيرى دانش بشتابيد پيش از آنكه درختش خشك شود، و قبل از آنكه در بهره گيرى علمى از معادن آن گرفتار خود مشغولى شويد. ديگران را از منكر نهى كنيد و خود نيز از ارتكاب به آن بپرهيزيد، زيرا مسئوليد اول خود از گناه كناره گيرى كنيد سپس ديگران را از آن نهى نماييد.

تا اين كه خدا محمّد (صلى اللّه عليه و آله) را برانگيخت، گواهى دهنده، مژده رساننده و ترساننده. بهترين آفريدگان، آن گاه كه خردسال مى نمود، و نژاده تر هنگامى كه كهن سال بود، پاكيزه تر پاكيزگان در خوى، و گاه بخشش، ابر برابر دستش خشك مى نمود.


پس دنيا براى شما شيرين نبود، و دوشيدن پستان آن آسان نمى نمود، تا آنكه آن را شترى ديديد مهارش گسسته و جنبان، از لاغرى ميانبندش لرزان. حرام نزد گروهى نادشوار، چون سودن دست بر درخت سدر پيراسته از خار، و حلال از دسترس دور و ناپديدار، و به خدا سوگند، بدان دولت رسيديد - كه خواهان آنيد- و تا مدّتى معيّن در آن بمانيد.

پس -كنون- پهنه زمين براى شما خالى است، و آن را نگاهبانى نيست. دست شما در آن گشاده است، و دست زمامداران - حقيقى- از شما بازداشته، شمشير شما بر آنان مسلّط است و شمشير آنان از شما نگاهداشته.

همانا، هر خونى را خونخواهى است و هر حقّى را خواهانى. همانا، خونخواه ما چنان كند كه داور در باره خود آن كند. او خداست كه هر كس را خواهد از دست او نجهد و آن كه گريزد، از او نرهد. سوگند به خدا، اى فرزندان اميّه كه در اندك زمانى دنيا را ببينيد در دست ديگران، و در خانه دشمنان.


آگاه باشيد كه بيناترين چشمها، چشمى است كه نگاه خود را به سوى خوبى گشايد. آگاه باشيد كه شنواترين گوشها گوشى است كه پند را فرا گيرد و قبول نمايد. اى مردم روشنى از زبانه چراغ واعظى طلبيد كه پند خود را كار بندد، و از زلال چشمه اى آب بركشيد كه از تيرگى پالوده بود.

بندگان خدا در نادانى خود ميارميد، و رام هوسهاى خود مگرديد كه فرود آينده بدين منزل، بر لب آبكندى فرود آمده است بيقرار، ريزان و ناپايدار. آنچه موجب تباهى اوست به پشت خود برمى دارد، و از جايى به جايى مى رساند، به خاطر رايى كه آن را پى در پى تازه مى گرداند، و مى خواهد چيزى را كه نمى چسبد بچسباند، و آن را كه نزديك نمى آيد به نزديك كشاند. خدا را، مبادا كه شكايت بريد بدان كه حاجت شما را روا ننمايد، و گرهى را كه با رأى نادرست محكم كرده نگشايد.


همانا، بر امام نيست جز آنچه از امر پروردگار به عهده او واگذار شده: كوتاهى نكردن در موعظت، و كوشيدن در نصيحت، و زنده كردن سنّت، و جارى ساختن حدود بر مستحقّان، و رساندن سهم هاى -بيت المال- به در خور آن.

پس به سوى - كشتزار- دانش بشتابيد، پيش از آنكه بوته، آن خشك شود، و پيش از آنكه به خود پردازيد و فرصت گرفتن علم از منبع آن و اهل آن از دست رود، و از كار زشت باز ايستيد و ديگران را از آن بازداريد، چه، به باز ايستادن پيش از بازداشتن مأموريد.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (كه پس از ستودن پيغمبر اكرم بانقراض دولت بنى اميّه اشاره نموده و بعد از آن مردم را پند و اندرز مى فرمايد):
(1) (پيش از طلوع خورشيد حقيقى و تابش آفتاب عالم گير اسلام مردم در منتهى درجه ضلالت و گمراهى و بدبختى بودند) تا آنكه خداوند محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به رسالت و پيغمبرى بر انگيخت كه (نيكو كاران و بد كاران را) شاهد و گواه باشد، و (نيكو كاران را به پاداش كردارشان) مژده دهد و (معصيت كاران را از عذاب الهىّ) بترساند، در حاليكه در طفوليّت و خورد سالى بهترين خلائق و در كهولت (چهل سالگى) كريمتر و برگزيده ترين آنها و طبيعت در خلقت او پاكتر از همه پاكان (از آدم عليه السّلام تا عبد اللّه همواره در صلب انبياء و اوصياى ايشان) بود، و بخشش او بيش از توقّع خواستاران باران بخشش او بود.


(2) پس (اى بنى اميّه) از شيرينى لذّت و خوشى دنيا بهره مند نگشتيد و براى نوشيدن شير از پستان آن توانا نشديد مگر بعد از آنكه آنرا يافتيد با مهار جولان دار و جهاز و پالان تنگ نبسته (آنرا چون شتر سر خود و بى ساربان رايگان بدست آورديد، و اين بر اثر آن بود كه) حرام آن نزد خانواده هايى (خلفاء پيش از امام عليه السّلام و پيروانشان) به منزله درخت سدر بى خار بود (كه به آسانى ميوه آنرا تناول مى نمودند، يعنى نواهى را مرتكب شده از عذاب روز رستاخيز باكى نداشتند) و حلال آن از آنها دور گشته وجود نداشت (گفتار و كردارشان بر خلاف دين اسلام بود)
(3) (شما گمان نكنيد كه همواره دنيا بهمين منوال بوده دولت بنى اميّه باقى و برقرار مى باشد، بلكه) سوگند بخدا، دنيا را به دلخواه خود يافته ايد مانند سايه كشيده شده تا مدّت معيّنى، پس زمين براى شما خالى و بى صاحب است، و دستهايتان در آن گشاده، و دستهاى پيشوايان (حقيقى) از (استيلاء بر) شما باز داشته شده، و شمشيرهاى شما بر آنها مسلّط است، و شمشيرهاى آنان از شما برداشته (خلاصه تسلّط شما بر مردم روزگار طورى خواهد بود كه دوستان خدا و فرزند دلبند رسول اكرم را خواهيد كشت)
(4) آگاه باشيد براى هر خونى خونخواه و براى هر حقّى خواهانى است، و خونخواه خونهاى ما همچون حاكمى است كه در باره خودش حكم كند (كه بدون بيّنه و شاهد طبق علمش در حقّ خويش حكم مى نمايد) و خونخواه و خواهان حقّ ما خداونديست كه هر كه را بطلبد (و بخواهد دستگير كند) از دستگيرى او ناتوان نيست، و هر كه بگريزد از چنگ او بيرون نمى رود،
(5) پس سوگند ياد ميكنم بخدا اى بنى اميّه در اندك زمانى خواهيد دانست كه رياست و دولت دنيا (پس از چند روز زمامدارى شما) در دستهاى غير شما بوده به سراى دشمنتان (بنى العبّاس) منتقل مى گردد.


(6) آگاه باشيد بيناترين ديده ها ديده اى است كه نظرش در خير و صلاح باشد (بفتنه و فساد نظر نيفكند) آگاه باشيد شنواترين گوشها گوشى است كه پند و اندرز را حفظ كرده بپذيرد.
(7) اى مردم، چراغ (راه سعادت و خوشبختى خود) را از شعله چراغ پند دهنده پند پذيرفته بيفروزيد (پند و اندرز را از كسى بپذيريد كه آنچه مى گويد طبق آن رفتار مى نمايد، نه از منافق و دوروئى كه كردارش بر خلاف گفتارش باشد) و آب را از چشمه صاف كه تيره و آلوده نيست بكشيد (علوم و معارف را از ائمّه هدى بياموزيد).
(8) بندگان خدا بجهل و نادانى خود اعتماد مكنيد، و از خواهشهاى خويش پيروى ننمائيد، زيرا كسيكه به چنين منزلى وارد گردد بكسى ماند كه به كنار رودى كه از مرور سيل زير آن تهى گشته شكافته نزديك به انهدام است، منزل نموده باشد (و پيروى كننده از جهل و نادانى و هواى نفس بار سنگين) هلاكت را بر پشت خود بار كرده از جائى بجائى مى گرداند بجهت انديشه اى كه پس از انديشه ديگرى بكار آرد (هر زمان مشكلى اختيار نموده هر روز انديشه تازه اى دارد) مى خواهد آنچه نمى چسبد بچسباند و آنچه نزديك نمى گردد نزديك گرداند (چون مبناى فكر و انديشه او نادانى و هواى نفس است همواره در وادى ضلالت و گمراهى حيران و سرگردان است تا هلاك شود)
(9) پس از خدا بترسيد و شكايت ننمائيد پيش كسيكه غمّ و اندوه شما را برطرف نمى كند، و به رأى خود مى شكند (افساد مى نمايد) آنچه (احكام الهىّ) را كه شما بر آن استوار هستيد (مأموريد انجام دهيد، بلكه بايستى در امر دين و دنيا بكسى مراجعه نمائيد كه امام يا جانشين امام باشد.


(10) بتحقيق نيست بر امام مگر قيام بآنچه پروردگارش باو امر كرده (و آن پنج چيز است:) ابلاغ موعظه (و فرمايش پيغمبر اكرم) و كوشش نمودن در پند و اندرز دادن، و احياى سنّت (رفتار بر طبق احكام رسول خدا) و اجراى حدود بر آن كس كه سزاوار است، و (از بيت المال) سهم و نصيبها را به اهلش رسانيدن،
(11) پس (چون بوظائف امام و جانشين او آشنا شديد، در غير طريق حقّ قدم ننهيد، و دست ارادت بهر بى خبر از اصول و فروع ندهيد) براى اخذ علم و دانش بشتابيد پيش از خشك شدن گياه آن (رحلت امام و جانشين او) و پيش از آنكه از استفاضه علم و دانش از اهلش وا مانده (بر اثر حوادث و سختيهاى روزگار) بخود مشغول گرديد، و از منكر (آنچه شرع مقدّس منع فرموده) مرتكبين را نهى كنيد، و خودتان آنرا مرتكب نشويد، زيرا شما مأمور شده ايد كه از منكر نهى نمائيد پس از آنكه خود آنرا بجا نياوريد (چون امر و نهى كسيكه گفتار و كردارش موافق يكديگر بوده در شنونده بيشتر تأثير دارد از كسيكه كردارش بر خلاف گفتارش باشد).

(مردم جهان سخت در گمراهى بودند) تا اينکه خداوند محمّد(صلى الله عليه وآله) را مبعوث ساخت که گواه بر اعمال آنها و بشارت دهنده (به پاداش هاى الهى در برابر نيکى ها) و بيم دهنده (از کيفر الهى در برابر زشتى ها) بود. در کودکى شايسته ترين مخلوق، و در بزرگسالى نجيب ترين و شايسته ترين آنان بود. اخلاقش از همه پاکان، پاکتر، و باران جود و سخايش، از همه بادوام تر بود.


شما (اى افراد ضعيف الايمان) زمانى از لذّت و زرق و برق دنيا بهره برديد و از پستان آن شير نوشيديد، که افسارش رها، و تنگ جهازش گشوده بود. (و کار شما به جايى رسيد که) حرام دنيا در نظر گروهى، همچون درخت سدر بى خار بود و حلالش دوردست بلکه غير موجود! به خدا سوگند! دنيايى که شما با آن روبه رو هستيد، همچون سايه اى است گسترده، تا سر آمدى معيّن. امروز زمين براى شما آزاد و بى مانع و دست هايتان باز است، در حالى که دست رهبران (الهى شما) نسبت به شما بسته است; شمشيرهاى شما بر آنان مسلّط، و شمشيرهاى آنان از شما باز گرفته شده است;
ولى آگاه باشيد! هر خونى خونخواهى دارد. و هر حقّى صاحب و طالبى. و انتقام گيرنده خون هاى ما، مانند کسى است که داور خويش است (که چيزى را فرو گذار نخواهد کرد،) و او خداوندى است که از گرفتن و مجازات کسى ناتوان نگردد و هيچ کس از پنجه عدالتش نگريزد. اى بنى اميّه! به خدا سوگند! به زودى اين خلافت را در دست ديگران و در خانه دشمنان خود خواهيد ديد.


آگاه باشيد! بيناترين چشم ها آن است که شعاعش در دل نيکى ها نفوذ کند، و شنواترين گوش ها آن است که اندرزها را در خود جاى دهد و پذيرا گردد! اى مردم! چراغ قلب خود را، از شعله (پر فروغ) واعظ با عمل، روشن سازيد، و ظرف وجود خويش را، از آب زلال چشمه اى که از آلودگى ها پاک است، پُر کنيد.
اى بندگان خدا! بر نادانى هاى خود تکيه نکنيد و تسليم هوس هاى خويش نشويد! زيرا آن کس که در اين مقام برآيد (و تکيه بر جهالت و هوا و هوس ها کند) همچون کسى است که بر لب پرتگاهى که در شُرُف فرو ريختن است قرار گرفته. او بار هلاکت را بر دوش مى کشد و از جايى به جاى ديگر مى برد و براى توجيه آراى ناپخته و ضدّ و نقيض خويش، مطالب نامتناسب را به هم پيوند مى دهد. از (نافرمانى) خدا بپرهيزيد! و شکايت خويش را نزد کسى که نمى تواند مشکل شما را حل کند و توان ندارد که با فکر خود گره از کار شما بگشايد، مبريد.


به يقين امام و پيشوا جز وظايفى که به امر خداوند برعهده او نهاده شده، وظيفه اى ندارد; يعنى ابلاغ مواعظ به همه مردم و تلاش و کوشش در خيرخواهى در تمام زمينه ها، احياى سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) (و اجراى تمام قوانين الهى) و اجراى حدود الهى نسبت به تمام مستحقّين، بدون تبعيض و بى کم و کاست، و احقاق حقوق و پرداختن سهم همگان (از بيت المال).
(امّا وظيفه شما اين است که:) در فرا گرفتن علم بکوشيد، پيش از آن که درخت آن بخشکد و قبل از آن که به خود مشغول گرديد علم و دانش را از معدن آن که نزد اهلش مى باشد استخراج کنيد. مردم را از منکرات باز داريد، و خودتان نيز مرتکب نشويد! چرا که شما موظّف هستيد خود، ترک گناه کنيد; آنگاه مردم را از آن نهى نماييد!