ترجمه خطبه 107 نهج البلاغه

و من كلام له (علیه السلام) في بعض أيام صفين‏:

وَ قَدْ رَأَيْتُ جَوْلَتَكُمْ وَ انْحِيَازَكُمْ عَنْ صُفُوفِكُمْ تَحُوزُكُمُ الْجُفَاةُ الطَّغَامُ وَ أَعْرَابُ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَنْتُمْ لَهَامِيمُ الْعَرَبِ وَ يَآفِيخُ الشَّرَفِ وَ الْأَنْفُ الْمُقَدَّمُ وَ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ، وَ لَقَدْ شَفَى وَحَاوِحَ صَدْرِي أَنْ رَأَيْتُكُمْ بِأَخَرَةٍ تَحُوزُونَهُمْ كَمَا حَازُوكُمْ وَ تُزِيلُونَهُمْ عَنْ مَوَاقِفِهِمْ كَمَا أَزَالُوكُمْ حَسّاً بِالنِّصَالِ وَ شَجْراً بِالرِّمَاحِ تَرْكَبُ أُوْلَاهُمْ أُخْرَاهُمْ كَالْإِبِلِ الْهِيمِ الْمَطْرُودَةِ تُرْمَى عَنْ حِيَاضِهَا وَ تُذَادُ عَنْ مَوَارِدِهَا.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

در یکى از روزهاى نبرد صفين در سال 37 هجرى براى تشكّر و تقويت روحيّه سربازانش ايراد فرمود

وصف نبرد ياران در صفّين

از جاى كنده شدن و فرار شما را از صف ها ديدم، فرومايگان گمنام، و بيابان نشينانى از شام، شما را پس مى راندند، در حالى كه شما از بزرگان و سرشناسان عرب و از سران شرف مى باشيد، برازندگى چشمگيرى داريد و قلّه هاى سر فراز و بلند قامتيد.

سر انجام سوزش سينه ام با مقاومت و حملات دلاورانه شما، تسكين يافت، كه ديدم شاميان را هزيمت داديد وصف هاى آنان را در هم شكستيد، و آنان را از لشكرگاه خود رانديد، آنگونه كه آنها شما را كنار زدند.

مى ديدم با نيزه ها آنان را كوفتيد و با تيرها، آنها را هدف قرار داديد، كه فراريان و كشتگان دشمن روى هم ريختند، و بر دوش هم سوار مى شدند، چونان شتران تشنه اى كه از آبشخورشان برانند و به هر سو گريزان باشند.

نظامی سیاسی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سخنى از آن حضرت (ع) در يكى از روزهاى صفين:

گريختن و بازگشتن شما را از صفهايتان ديدم. اعراب باديه نشين شام و مشتى مردم فرومايه و گمنام به هزيمتتان دادند و حال آنكه، شما پيشتازان عرب و تارك بلند شرف هستيد. شما مقدّم بر همگانيد، آنسان، كه بينى در جلو اعضاى بدن است و بلند مرتبه ترين آنهاييد، چونان، كوهان شتر كه بلندترين جاى اوست.

ولى غم و اندوه از دل من رخت بر بست، آن گاه كه ديدم، سرانجام، به هزيمتشان مى دهيد، آنسان كه شما را به هزيمت داده بودند و آنان را از جاى بجنبانيديد، آنسان كه شما را از جاى بجنبانيدند. گاه به ضرب نيزه هاى جان شكار و گاه با پرش تيرهاى پران آنها را از پاى در آورديد. آنان واپس مى نشستند و بر روى هم به سر در مى آمدند، چونان اشتران تشنه كه از آبشخورشان مى رانند و از آن دور مى سازند.

از سخنان آن حضرت است در يكى از ايّام صفّين:

گريختن شما را ديدم، و برگشتنتان را از صفوفتان مشاهده نمودم، جفا كاران اوباش و اعراب باديه نشين شامى شما را به گريز واداشتند، در حالى كه شما جوانمردان عرب، و سران شرف، و برازندگان جامعه، و قله سر بلندى هستيد.

اما دردهاى سينه ام شفا يافت وقتى كه ديدم سر انجام آنها را فرارى داديد آنچنان كه شما را به هزيمت دادند، و آنان را از لشگرگاه خود رانديد چنانكه شما را راندند، با ضرب شمشير و نيزه آنان را درمانده و بيچاره كرديد، به طورى كه اولشان روى آخرشان مى افتاد، مانند شتران تشنه اى كه از سر حوضشان رانند، و از ورود به آبگاهشان منع كنند.

و از خطبه هاى آن حضرت است در يكى از روزهاى صفين:

همانا، از جاى كنده شدن و بازگشت شما را در صفها ديدم. فرومايگان گمنام و بيابان نشينان از مردم شام، شما را پس مى رانند، حالى كه شما گزيدگان عرب، و جاندانه هاى شرف، و پيشقدم در بزرگوارى، و بلند مرتبه و ديدارى هستيد.

سرانجام سوزش سينه ام فرو نشست كه در واپسين دم ديدم آنان را رانديد، چنانكه شما را راندند، و از جايشان كنديد چنانكه از جايتان كندند. با تيرهاشان كشتيد و با نيزه هاشان از پاى در آورديد. تا آنجا كه هر يك ديگرى را مى راند -و پيشين آنان خود را به جاى پسين مى رساند-، همچون شتران تشنه كه از حوضهاشان برانند، و از آبشخورهاشان دور دارند.

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در يكى از روزهاى جنگ صفّين (براى توبيخ و سرزنش اصحاب خود پس از شكست و فرار از لشگر شام و برگشتن و فتح نمودن آنان):
(1) (در كارزار) گريختن و پشت كردن شما را از صفّهاتان ديدم، اهل شام كه جفاء كارانى بد خو و پست و عربهاى باديه نشين هستند شما را گريزاندند، در حالتى كه شما از برازندگان و جوانمردان عرب هستيد، و چون تقدّم بينى (نسبت به اعضاى بدن) شريف و مقدّم و مانند كوهان شتر بلند مرتبه و بزرگتر از آنها مى باشيد (پس در اين صورت شكست و فرار سزاوار شما نبود)
(2) دردهاى سينه من شفاء يافت (غمّ و اندوهم زائل گشت) آنگاه كه ديدم در آخر كار آنها را ميرانديد، چنانكه شما را رانده بودند، و از سنگرهاشان دور مى نموديد، چنانكه شما را دور كرده بودند، و بوسيله شمشيرها آنها را كشته مستأصل و بيچاره مى كرديد، و نيزه ها بر ايشان مى زديد
(3) (تا اينكه بر اثر فرار) اوّلشان به آخرشان سوار مى شدند (روى هم مى افتادند) مانند شترهاى تشنه رانده شده كه از حوضها و آبگاههاشان منع كرده دور نمايند.

من فرار و کناره گيرى شما را از صفوف خودتان مشاهده کردم (و با چشم خود ديدم) که فرومايگان خشن و اعراب باديه نشين شام، شما را به عقب نشينى وادار کردند، در حالى که شما از بزرگان (و شجاعان) و پيشگامان عرب و از سران شرف و پيشروان و برجستگان آنها هستيد. (ولى خوشوقتم، طولى نکشيد که) ناراحتى درون سينه مرا شفا بخشيديد (و بر زخم دلم مرهم نهاديد;) چون ديدم همان گونه که آنها شما را عقب راندند، شما صفوفشان را درهم شکستيد و آنان را از لشکرگاه خود به عقب رانديد; با رگبار تير و نيزه به آنها حمله کرديد، آنچنان که فراريان آنها همچون شتران تشنه عقب رانده شده از ورود به آبشخور، بر روى هم مى ريختند!