ترجمه خطبه 147 نهج البلاغه

الغاية من البعثة: فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ، بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَ أَحْكَمَهُ لِيَعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ وَ لِيُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ وَ لِيُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْكَرُوهُ. فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ وَ كَيْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ بِالْمَثُلَاتِ وَ احْتَصَدَ مَنِ احْتَصَدَ بِالنَّقِمَاتِ. الزمان المقبِل: وَ إِنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ لَا أَكْثَرَ مِنَ الْكَذِبِ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ لَيْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِكَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ، وَ لَا فِي الْبِلَادِ شَيْءٌ أَنْكَرَ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفَ مِنَ الْمُنْكَرِ، فَقَدْ نَبَذَ الْكِتَا...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

1. فلسفه بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

خداوند حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به حق برانگيخت تا بندگان خود را از پرستش دروغين بت ها رهايى بخشيده به پرستش خود راهنمايى كند، و آنان را از پيروى شيطان نجات داده به اطاعت خود كشاند، با قرآنى كه معنى آن را آشكار كرد و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان عظمت و بزرگى خدا را بدانند كه نمى دانستند، و به پروردگار، اعتراف كنند پس از انكارهاى طولانى اعتراف كردند، و او را پس از آن كه نسبت به خدا آشنايى نداشتند به درستى بشناسند. پس خداى سبحان در كتاب خود بى آن كه او را بنگرند خود را به بندگان شناساند، و قدرت خود را به همه نماياند، و از قهر خود ترساند، و اينكه چگونه با كيفرها ملّتى را كه بايد نابود كند از ميان برداشت و آنان را چگونه با داس انتقام درو كرد.

2. خبر از آينده تأسّف بار اسلام و مسلمين

همانا پس از من در روزگارى بر شما فراخواهد رسيد كه چيزى پنهان تر از حق، و آشكارتر از باطل، و فراوان تر از دروغ به خدا و پيامبرش نباشد. و نزد مردم آن زمان كالايى زيانمندتر از قرآن نيست اگر آن را درست بخوانند و تفسير كنند، و متاعى پرسودتر از قرآن يافت نمى شود آنگاه كه آن را تحريف كنند و معانى دلخواه خود را رواج دهند.

در شهرها چيزى ناشناخته تر از معروف، و شناخته تر از منكر نيست، حاملان قرآن، آن را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش مى كنند، پس در آن روز قرآن و پيروانش از ميان مردم رانده و مهجور مى گردند، و هر دو غريبانه در يك راه ناشناخته سرگردانند، و پناهگاهى ميان مردم ندارند. پس قرآن و پيروانش در ميان مردمند اما گويا حضور ندارند، با مردمند ولى از آنها بريده اند، زيرا گمراهى و هدايت هرگز هماهنگ نشوند گر چه كنار يكديگر قرار گيرند.

مردم در آن روز، در جدايى و تفرقه هم داستان، و در اتّحاد و يگانگى پراكنده اند، گويى آنان پيشواى قرآن بوده و قرآن پيشواى آنان نيست، پس از قرآن جز نامى و نزدشان باقى نماند، و آنان جز خطى را از قرآن نشناسند. و در گذشته نيكوكاران را كيفر داده، و سخن راست آنان را بر خدا دروغ پنداشتند، و كار نيكشان را پاداش بد دادند. و همانا آنان كه پيش از شما زندگى مى كردند، به خاطر آرزوهاى دراز، و پنهان بودن زمان اجل ها، نابود گرديدند، تا ناگهان مرگ وعده داده شده بر سرشان فرود آمد، مرگى كه عذرها را نپذيرد، و درهاى باز توبه را ببندد، و حوادث سخت و مجازات هاى پس از مردن را به همراه آورد.

3. پندهاى حكيمانه

اى مردم هر كس از خدا خير خواهى طلبد، توفيق يابد، و آن كس كه سخنان خدا را راهنماى خود قرار دهد به راست ترين راه هدايت خواهد شد، پس همانا همسايه خدا در أمان، و دشمن خدا ترسان است.

آن كس كه عظمت خدا را مى شناسد سزاوار نيست خود را بزرگ جلوه دهد، پس بلندى ارزش كسانى كه بزرگى پروردگار را مى دانند در اين است كه برابر او فروتنى كنند، و سلامت آنان كه مى دانند قدرت خدا چه اندازه مى باشد در اين است كه برابر فرمانش تسليم باشند.

پس، از حقّ نگريزيد چونان گريز انسان تندرست از فرد «گَر»(1) گرفته، يا انسان سالم از بيمار، و بدانيد كه هيچ گاه حق را نخواهيد شناخت جز آن كه ترك كننده آن را بشناسيد.

هرگز به پيمان قرآن وفادار نخواهيد بود مگر آن كه پيمان شكنان را بشناسيد، و هرگز به قرآن چنگ نمى زنيد مگر آن كه رها كننده آن را شناسايى كنيد.

4. ويژگى هاى اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله (امامان دوازده گانه)

پس رستگارى را از اهل آن جستجو كنيد، كه اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رمز حيات دانش، و راز مرگ جهل و نادانى هستند، آنان كه حكمتشان شما را از دانش آنان، و سكوتشان از منطق آنان، و ظاهرشان از باطنشان، اطلاع مى دهد. نه با دين خدا مخالفتى دارند، و نه در آن اختلاف مى كنند،  دين در ميان آنان گواهى صادق، و ساكتى سخنگوست.


  1. گَر، نوعی بیماری پوستی که با خارش شدید همراه است.
سیاسی اعتقادی اخلاقی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

خداوند محمد (صلى اللّه عليه و آله) را، بحق، به پيامبرى مبعوث داشت، تا بندگانش را از پرستش بتان برهاند و به پرستش او وادارد. و از فرمانبردارى شيطان منع كند و به فرمان او آورد. با قرآنى كه معانى آن را روشن ساخت و بنيانش را استوار داشت، تا مردم پروردگارشان را كه نمى شناختند، بشناسند و پس از آنكه انكارش مى كردند، به او اقرار آورند و پس از آنكه باورش نداشتند، وجودش را معترف شوند.

پس، خداوند سبحان در كتاب خود بى آنكه او را ببينند، خود را به بندگانش آشكار ساخت، به آنچه از قدرت خود به آنان نشان داد و از قهر خود ايشان را ترسانيد. كه چگونه قومى را به عقاب خود نابود كرده و چسان كشت هستى جماعتى را به داس انتقام درو كرده است.


هر آينه، بعد از من بر شما روزگارى خواهد آمد كه در آن هيچ چيز پنهانتر از حق نباشد و هيچ چيز آشكاراتر از باطل نبود و دروغ بستن به خدا و پيامبرش از هر چه رايجتر باشد. در نزد مردم آن زمان، كالايى كاسدتر از قرآن نيست، اگر آن را چنانكه بايد بخوانند و باز كالايى پرسودتر از قرآن نخواهد بود، اگر معنيش را تحريف كنند.

در سراسر بلاد، چيزى ناشناخته تر از كار نيك و شناخته تر از زشتكارى نباشد. حاملان قرآن، قرآن را واگذارند. و حافظان قرآن، قرآن را فراموش كنند. پس قرآن و اهل قرآن رانده شدگان باشند و از جمع مردم به دور. قرآن و اهل قرآن هر دو در يك راه روان باشند و كس آن دو را احترام و نگه داشت ننمايد. در اين روزگار، قرآن و اهل قرآن در ميان مردم اند و در ميان مردم نيستند با مردم اند و با مردم نيند. زيرا گمراهى و هدايت را با هم سازگارى نباشد، هر چند در كنار هم آيند. آن قوم بر آن نهاده اند كه از قرآن جدايى جويند و از اهل قرآن خود را به يك سو كشند، گويى، كه آنها پيشواى قرآن اند، نه قرآن پيشواى آنها. در نزد ايشان، از قرآن جز نامى باقى نماند و از آن نشناسند، مگر، خطش را و نوشته هايش را. پيش از آنكه چنين زمانى رسد، صالحان را تا چه حد شكنجه كنند و سخن راستشان را دروغ بستن به خدا فرانمايند و نيكيهايشان را به بدى پاداش دهند.


كسانى كه پيش از شما بودند به سبب آرزوهاى درازى كه در سر مى پروردند و باور نداشتن مرگى كه از آن گريزى نبود، هلاك شدند تا آنكه وعده خداوند، يعنى مرگ، گريبانشان بگرفت. مرگى كه با آمدنش عذرها پذيرفته نيايد و توبه ها برداشته شود. و خشم خدا و عذاب سخت او همراه آن در رسد.


اى مردم، آنكه از خداوند خواستار نصيحت باشد، توفيق يابد و هر كه سخن خدا را رهنماى خود قرار دهد، به راست ترين راهها راهنمايى شود. زيرا، آنكه به خدا پناه گيرد، ايمن است و آنكه با خدا دشمنى ورزد، همواره ترسان.

شايسته نيست، كسى كه به عظمت خداوند آگاه است، خود را بزرگ شمرد، زيرا رفعت مقام كسانى كه به عظمت او آگاه اند در اين است كه در برابر او فروتنى كنند. و سلامت كسانى كه مى دانند كه قدرت او تا چه پايه است اين است كه تسليم او باشند. پس از حق مگريزيد آنسان كه تندرست از جرب گرفته مى گريزد و شفا يافته از بيمار.

بدانيد، كه شما رستگارى را نخواهيد شناخت، مگر آن گاه كه بدانيد آنان كه طالب رستگارى نيستند، چه كسانند و هرگز به پيمان قرآن وفا نمى كنيد، مگر آن گاه كه بدانيد چه كسانى پيمان قرآن را مى شكنند. و به قرآن تمسك نخواهيد جست تا آن گاه كه واگذارندگان قرآن را بشناسيد. پس همه اينها را از اهل آن بجوييد، زيرا ايشان زنده كننده دانش اند و نابود كننده نادانى. آنان كه حكم كردنشان شما را از علمشان خبر مى دهد و خاموشيشان از سخن گفتنشان و ظاهرشان از باطنشان نه با دين مخالفت مى كنند و نه در آن اختلاف. دين در ميان ايشان شاهدى است صادق و خاموشى است گويا.

از خطبه هاى آن حضرت است در فلسفه بعثت، حوادث آينده و پند و اندرز:

خداوند محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به حق بر انگيخت تا بندگانش را از حلقه پرستش بتها در آورده به مدار عبادت خود وارد كند، و از طاعت شيطان نجات داده به گردونه طاعت خود بياورد، به وسيله قرآنى كه معنايش را روشن و بنيانش را استوار كرد، تا بندگان خداى خود را بعد از جهل به او بشناسند، و پس از انكار (زبانى) او به وجودش اقرار نمايند.

و پس از انكار (قلبى) او وجودش را ثابت بدانند. خداوند سبحان بدون اينكه او را ببينند خود را در قرآن به وسيله آيات قدرتش نشان داد، و آنان را از سطوتش بيم داد، و چگونگى هلاكت اقوام را به كيفرها، و درو شدنشان را به عذابها ارائه فرمود.


پس از من به زودى بر شما روزگارى رسد كه در آن چيزى پنهان تر از حق، و آشكارتر از باطل، و فراوان تر از دروغ به خدا و پيامبرش نباشد پيش مردم آن زمان اگر قرآن را به درستى تلاوت كنند متاعى كسادتر از آن يافت نشود، و اگر در معانى آن تحريف ايجاد كنند كالايى رواج تر از آن نباشد، و در شهرها چيزى بدتر از معروف، و بهتر از منكر پيدا نشود.

قرآن را حاملانش كنارى اندازند، و حافظانش آن را از ياد ببرند. در آن روز قرآن و تابعان حقيقى اش مطرود و در تبعيدند، و چون دو يار همراه در يك راهند، كه پناه دهنده اى آن دو را پناه ندهد. بنا بر اين كتاب و اهلش در آن زمان ميان مردمند اما بين آنها نيستند، و با مردمند ولى با آنان نمى باشند، چرا كه گمراهى با هدايت توافقى ندارند گرچه يك جا جمع شوند. آن مردم در تفرقه متّحد، و از جماعت رويگردانند، گويى آنان پيشواى قرآنند نه قرآن پيشواى آنان، از اين رو از قرآن نزد آنان جز اسمى نماند، و از كتاب خدا جز خطّ و نوشته اى نشناسند. پيش از اين نيكوكاران را به هر عقوبتى دچار كردند، و صدق آنان را بر خدا بهتان ناميدند، و كار نيكشان را كيفر بد دادند.


كسانى كه پيش از شما بودند به طول آرزوهايشان و نهان بودن زمان مرگشان به معرض هلاكت در آمدند، تا مرگشان رسيد، مرگى كه با فرا رسيدن آن عذر خواهى پذيرفته  نمى گردد، و فرصت توبه از دست مى رود، و به سبب آن سختى جان كندن و عذاب بر آدمى فرود مى آيد.


اى مردم، بدون شك آن كه خير خود را از خدا خواهد موفق گشته، و هر كه گفتار حق را دليل خود قرار دهد به استوارترين راه هدايت شده، زيرا كه قطعا پناهنده خدا در امان، و دشمن خدا هراسان است. و آن كه عظمت حق را شناخت شايسته نيست خود را بزرگ شمارد، زيرا بزرگى آنان كه به عظمت حق معرفت دارند اين است كه در برابر او فروتنى كنند، و سلامت آنان كه از قدرت حق آگاهند اين است كه تسليم او باشند. پس از حق نگريزيد آن گونه كه سالم از كچل، و تندرست از بيمار مى گريزد.

و بدانيد راه حق را نشناسيد مگر كسانى را كه آن را ترك كردند بشناسيد، و پيمان قرآن را محكم نگيريد مگر به آنان كه عهد كتاب را شكستند شناخت پيدا كنيد، و متمسّك به آن نشويد مگر به وضع آنان كه آن را به جانبى انداختند معرفت پيدا نماييد.  همه اين واقعيات را از اهلش (كه اهل بيت پيامبرند) بخواهيد، زيرا آنان حيات علم و مرگ جهلند، آنان كه سخنان حكيمانه شان شما را از دانششان، و سكوتشان از گفتارشان، و ظاهرشان از باطنشان خبر مى دهد، نه در مخالفت با دين اند و نه در دين اختلاف مى كنند، دين در ميان اهل بيت گواهى است راستگو، و ساكتى است گويا.

پس خدا، محمّد (صلی الله علیه وآله) را به راستى برانگيخت تا بندگانش را از پرستش بتان برون آرد، و به عبادت او وادارد، و از پيروى شيطان برهاند، و به اطاعت خدا كشاند، با قرآنى كه معنى آن را آشكار نمود، و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان بدانند -بزرگى- پروردگار خود را كه داناى آن نبودند، و بدو اقرار كنند، از پس آنكه بر انكار مى فزودند، و او را نيك بشناسند، از آن پس كه خود را ناآشنا بدو مى نمودند.

پس خداى سبحان، در كتاب خويش -قرآن-، بى آنكه او را ببينند خود را به ايشان آشكار گردانيد، بدانچه از قدرتش به آنان نماياند، و از قهر خود ترساند. و اين كه چگونه با كيفرها، آن را كه بايد نابود گردانيد، و با داس انتقام خرمن هستى شان را درويد.


و زودا، كه پس از من بر شما روزگارى آيد، كه چيزى از حق پنهانتر نباشد، و از باطل آشكارتر. و از دروغ بستن بر خدا و رسول او بيشتر. و نزد مردم آن زمان، كالايى زيانمندتر از قرآن نيست اگر آن را چنانكه بايد بخوانند، و نه پرسودتر از قرآن، اگر معنى كلماتش را برگردانند، و در شهرها چيزى از معروف ناشناخته تر نباشد، و شناخته تر از منكر. حاملان كتاب خدا آن را واگذارند، و حافظانش آن را به فراموشى بسپارند. پس در آن روزگار قرآن و قرآنيان از جمع مردمان دورند، و رانده و مهجور. هر دو با هم در يك راه روانند و ميان مردم پناهى ندارند.

پس در اين زمان قرآن و قرآنيان ميان مردمند و نه ميان آنان، با مردمند نه با ايشان. چه، گمراهى و رستگارى سازوار نيايند، هرچند با هم در يكجا بپايند. پس آن مردم در جدايى متّفقند، و از جمع گريزان. گويى آنان پيش واى قرآن اند، نه قرآن پيشواى آنان. پس، جز نامى از قرآن نزدشان نماند، و نشناسند جز خطّ و نوشته آن. و از اين پيش چه كيفر كه بر نيكوكاران نراندند، و سخن راستشان را دروغ بر خدا خواندند، و كار نيك را پاداش بد دادند.


همانا، آنان كه پيش از شما بودند تباه شدند، به خاطر آرزوهاى دراز كه در سر داشتند، و نهان بودن مرگ از آنان كه باورش نمى داشتند، تا موعود بر آنان در آمد، موعدى كه با آمدنش عذرى نپذيرند، و توبه را به حساب نگيرند، و به همراه آن بلا و سختى بار گشايد، و هنگام كيفر و عقوبت آيد.


اى مردم آن كه از خدا خير خويش خواهد، توفيق يافته است، و آن كه گفته او را راهنما گيرد به راست ترين راه هدايت شده كه همسايه خدا در امان است و دشمن خدا ترسان.

آن كه عظمت خدا را داند، سزاوار نيست خود را بزرگ خواند. بلندى قدر كسانى كه بزرگى پروردگار را مى دانند، در اين است كه برابر او فروتنى كنند، و سلامت آنان كه مى دانند قدرت او تا كجاست در آن است كه به فرمانش گردن نهند.  پس از حق مگريزيد چنانكه تندرست از گرگين گريزان است، و به شده از بيمار روگردان.

و بدانيد كه تا واگذارنده رستگارى را نشناسيد، رستگارى را نخواهيد شناخت، و تا شكننده پيمان قران را ندانيد، با قرآن، پيمان استوار نخواهيد ساخت، و تا واگذارنده قرآن را به جاى نياريد در قرآن چنگ نتوانيد انداخت. پس رستگارى را نزد كسانى جوييد كه اهل آنند -و آنان از خاندان پيامبرانند- كه دانش به آنان زنده است، و نادانى به دانش آنان مرده.

آنان كه حكمشان شما را از دانش آنان خبر دهد، و خاموشى شان از گفتار، و نهان آنان از ظاهرشان پديدار، نه با دين مخالفت دارند، و نه در آن خلاف آرند، دين ميان آنان گواهى است راست و خاموشى گوياست.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در باره بعثت پيغمبر اكرم و خبر از آنچه بعد واقع ميشود و پند و اندرز بمردم و ترغيب آنان به اطاعت و فرمانبردارى):
قسمت أول خطبه:
(1) پس (از حمد و ثناى الهىّ) خداوند محمّد -صلّى اللَّه عليه و آله- را بحقّ و راستى بر انگيخت تا بندگانش را از پرستش بتها باز داشته به عبادت و بندگى او وا دارد، و از پيروى شيطان منع كرده به فرمانبردارى او سوق دهد، با قرآنى كه آنرا (در همه آفاق) آشكار و محكم و استوار فرمود تا بندگان به پروردگارشان دانا شوند در حاليكه نادان بودند،  و باو اعتراف كنند پس از آنكه انكار داشتند، و هستى او را اثبات نمايند بعد از آنكه باور نداشتند،
(2) پس خود را در كتابش بايشان هويدا ساخت بآنچه از قدرت و توانائيش بآنها نشان داد بى آنكه او را به بينند (چنانكه در سوره 2 آیه 164 مى فرمايد: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» يعنى در آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز و سير كشتى در دريا براى آنچه كه بمردم سود مى رساند و در آبى كه خداوند از ابر فرو مى فرستد پس زمين بسبب آن بعد از مردن و پژمردگى زنده و سبز و خرّم مى گردد، و در پراكنده كردن هر جنبنده اى در آن و در گردش بادها و ابرى كه ميان آسمان و زمين نگاه داشته شده است هر آينه نشانه هايى است براى خردمندان و كسانيكه در آثار او تفكّر و انديشه مى نمايند) و (نيز در كتاب خود) آنان را از سطوت و شوكتش بيم داده،
(3) و آنها را آگاه ساخت كه چگونه به انواع عذاب تباه گردانيد قومى را كه نابود نمود، و درو كرد بسختيها (از بين برد) گروهى را كه داس خشم ميان آنان انداخت (چنانكه در سوره 29 آیه 34-35 مى فرمايد: «إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ - وَ لَقَدْ تَرَكْنا مِنْها آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» يعنى ما بر اهل اين شهر «قوم حضرت لوط على نبيّنا و اله و عليه السّلام» از آسمان عذاب فرستاديم بسبب اينكه فاسق بوده و نافرمانى كردند، و نشانه آشكار از عذاب در آن شهر را باقى گذاشتيم براى گروهى كه در آن تدبّر و تأمّل نمايند).


قسمت دوم خطبه:
(4) زود است كه بعد از من بر شما روزگارى بيايد كه چيزى در آن پنهان تر از حقّ و درستى نبوده، و آشكارتر از باطل و نادرستى و بيشتر از دروغ گفتن بر خدا و رسول او نباشد،
(5) و نزد مردم آن زمان كالايى بى قدرتر از قرآن كه از روى حقّ و راستى خوانده (و بدرستى تفسير و تأويل آن بيان) شود نيست، و رواجتر از آن هرگاه در معانى آن تحريف و تغيير دهند (و آنرا از روى هواى نفس با اغراض باطله تطبيق نمايند)
(6) و در شهرها چيزى زشت تر از كار شايسته و زيباتر از كار بد نمى باشد،
(7) پس حاملان قرآن (كسانيكه با آن آشنا بوده و اطّلاع دارند) بآن بى اعتناء هستند (طبق دستورش رفتار نمى كنند) و حافظانش (كسانيكه آنرا از حفظ تلاوت مى نمايند در موقع عمل) از ياد مى برند،
(8) پس قرآن و اهل آن (ائمّه هدى عليهم السّلام و پيروانشان) در آنروز دور انداخته شده و در ميان جمعيّت نيستند (زيرا مردم آن روزگار بباطل رو آورده از حقّ دور مانده اند، و اين اعراضشان در حكم طرد و نيستى آنها است) و اين هر دو با هم در يك راه يار هستند (بدستور قرآن رفتار مى نمايند) و كسى (از اهل آن روزگار) قرآن و اهلش را احترام نكرده نزد خود نگاه ندارد (چون با هواى نفس سازگار نيستند) پس قرآن و اهل آن در آن زمان (گر چه بظاهر) در بين مردم بوده و با ايشان هستند، و (در حقيقت) در ميانشان نبوده و با آنها نمى باشند، زيرا ضلالت و گمراهى با هدايت و رستگارى موافقت ندارد و اگر چه در يك جا با هم گرد آيند،
(9) پس آن مردم (گمراه) دست بدست مى دهند بر جدائى (از قرآن) و پراكنده ميشوند از جماعت (پيروان قرآن) مانند آنست كه ايشان پيشوايان قرآن هستند (زيرا طبق اغراض باطله و انديشه هاى نادرست خود آنرا تفسير و تأويل مى نمايند) و قرآن پيشواى آنها نيست (كه بايد از آن متابعت و پيروى كنند) پس (چون قرآن را پشت سر انداخته به مفاد آن عمل نمى كنند) نزد ايشان باقى نمانده از آن مگر نام،  نمى شناسند مگر خطّ و كتابت آنرا،
(10) و پيش از اين كه اين زمان بيايد (بر اثر ظلم و ستم بنى اميّه و بنى عبّاس) به نيكان انواع عذاب و سختى روا مى دارند، و گفتار راست آنان را بر خدا بهتان و دروغ مى پندارند، و پاداش كار شايسته را كيفر كار زشت مى دهند (زيرا به پيروى از شهوات و خواهشهاى نفس كارهاى شايسته نيكان را ناشايسته پنداشته آنان را بقتل رسانده و آزار مى دادند).


(11) و جز اين نيست كسانيكه پيش از شما بودند بسبب آرزوهاى دراز و نامعلومى مرگهاشان هلاك و معذّب گشتند (به آرزوى بسيار وابسته و از مردن غافل بودند) تا اينكه مرگ ايشان را دريافت، چنان مرگى كه عذر خواهى از آن دور مى مانده و دسترسى به توبه و بازگشت (از كردار زشت) بآن نمى ماند (مجال معذرت و توبه باقى نماند) و مصيبت و سختى (جان كندن و عذاب هميشگى) با آن همراه مى باشد.


قسمت سوم خطبه:
(12) اى مردم، كسيكه از خداوند پند و اندرز طلب كند (نصيحت پذير بوده گفتار و كردارش طبق اوامر و نواهى خدا باشد بهر كار خير و نيكوئى) موفّق گردد، و هر كه گفتار او (قرآن كريم) را راهنماى خود قرار دهد به راهى كه استوارترين راهها است هدايت شود (چنانكه خداوند سبحان در سوره 17 آیه 9 مى فرمايد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» يعنى اين قرآن هدايت و راهنمائى مى نمايد به راهى كه استوارترين راهها است) زيرا آشناى با خدا (كسيكه گفتار او را راهنماى خويش قرار داده از عذاب هميشگى) ايمن و آسوده است، و دشمن او (كسيكه گردن از زير بار عبادت و بندگيش كشيده و در راه او قدم ننهاده) هراسان است،
(13) و سزاوار نيست كسيكه عظمت و بزرگى خدا را شناخت (و دانست كه او بر هر چيز قادر و توانا است) خود را بزرگ شمارد (از اوامر و نواهى او پيروى ننمايد) زيرا بلندى مقام و شايستگى اشخاصى كه مى دانند بزرگى خداوند متعال را حدّى نيست به اينست كه در مقابل او متواضع و فروتن باشند (بآنچه دستور داده رفتار نمايند) و سلامتى (رهائى از عذاب) كسانيكه مى دانند قدرت و توانائى او فوق هر توانائى است باين است كه فرمان او برند،
(14) پس از حقّ (و اهل آن يعنى زمامداران دين) دورى نكنيد مانند شخص تندرست كه از جرب دار، و شفاء يافته كه از بيمار دورى مى نمايد،
(15) و بدانيد هرگز براه راست (دين حقّ) پى نخواهيد برد تا كسيرا كه آنرا وا گذاشته (از آن پيروى ننموده) بشناسيد، و هرگز بعهد و پيمان قرآن وفاء نمى كنيد (بخدا و رسول ايمان نمى آوريد) تا كسيرا كه نقض عهد كرده و پيمان شكسته (بآنها نگرويده) بشناسيد، و هرگز بكتاب خدا چنگ نمى زنيد (بدستور آن رفتار نمى نمائيد) تا كسيرا كه آنرا دور انداخته (به احكام آن عمل ننموده) بشناسيد،
(16) پس (چون اشخاصى را كه در راه راست قدم ننهاده و عهد و پيمان قرآن را شكسته و آنرا رها كرده اند شناختيد و از آنها دورى و بيزارى جستيد) راه راست و وفاى بعهد و پيمان و كيفيّت وا بسته شدن بقرآن را از اهل آن (أئمّه هدى عليهم السّلام) درخواست نمائيد، زيرا ايشان زنده دارنده علم و دانش و ميراننده جهل و نادانى هستند
(17) (بدليل اينكه) آنانند كسانيكه حكم ايشان (احكام شرعيّه و تكاليف الهيّه كه بيان فرموده اند) شما را آگاه مى سازد و از علم و دانائيشان، و خاموشى آنها (در جائيكه سخن نبايد گفت) از (نيكوئى) گفتارشان، و ظاهرشان از باطنشان (برابرى گفتار و كردارشان از درستى اعتقاد و راستى ايمانشان)
(18) مخالف دين نيستند (زيرا زمام آن بدست آنها بوده و معصوم و مبرّى از هر عيب و گناه مى باشند) و در (هيچ حكم از احكام) آن با يكديگر اختلاف ندارند (زيرا علوم آنان از يك سرچشمه كه معدن رسالت باشد فرا گرفته شده است) پس دين در باره آنان گواهى است راستگو (بيگانگى و عدم اختلاف آنها گواهى مى دهد) و خاموشى است گويا (در حقيقت دين گويا است كه حقّ با ايشان است و ايشان با حقّ هستند، اگر چه در ظاهر سخنى نمى گويد).

خداوند محمّد (صلى الله عليه وآله) را به حق مبعوث کرد تا بندگانش را از پرستش بتها به عبادت خويش دعوت کند، و از عبادت شيطان، به عبادت خود فراخواند (اين دعوت الهى) به وسيله قرآنى انجام شد که آن را با بيانى روشن تبيين، و استوار کرده است، تا بندگان، پروردگار خويش را بشناسند، بعد از آن که او را نمى شناختند، و به او اقرار خداوند سبحان در کتاب خويش بر بندگان تجلّى کرد و آشکار شد، بى آن که او را ببينند، بلکه اين تجلى به وسيله آيات قدرتش بود که به آنان نشان داد و بندگان را از سطوت و غضب خويش بر حذر داشت، و چگونگى نابودى اقوام  طغيان گر و درو شدنشان به وسيله عقوبتها و کيفرها را به آنها ارائه کرد.


(آگاه باشيد) به زودى بعد از من زمانى فراخواهد رسيد، که چيزى پنهان تر از حق و آشکارتر از باطل و فراوان تر از دروغ بر خدا و پيامبرش نخواهد بود، و نزد مردم آن زمان کالايى کسادتر از قرآن يافت نشود، هرگاه آن را درست تلاوت و تفسير کنند، و نه پر رونق تر از قرآن هرگاه از معنى اصليش تحريف گردد (و طبق دلخواه تفسير شود).

در شهرها چيزى ناشناخته تر از معروف و نيکى و شناخته تر از منکرات نخواهد بود (تا آن جا که) حاملان قرآن، قرآن را به کنارى مى افکنند و حافظانش آن را به فراموشى مى سپارند آن روز قرآن و پيروانش هر دو از ميان مردم رانده و تبعيد شوند. آن دو همگام و همراه با يکديگر و در يک جاده حرکت مى کنند ولى کسى پناهشان نمى دهد چرا که گمراهى با هدايت موافق نيست هر چند در کنار هم باشند.

(در آن روز) مردم بر تفرقه و پراکندگى اتحاد کنند و از اجتماع و وحدت پراکنده شوند گويى آنها پيشوايان کتاب خدا هستند وقرآن پيشواى آن ها نيست.

(آن روز) چيزى از قرآن نزد آنها نمى ماند جز نامش، و از آن جز خطوط و حروفش را نمى شناسند، و پيش از اين (براى برداشتن موانع از سر راه) صالحان و نيکوکاران را به انواع کيفرها مجازات کنند (تا کسى به اعمال ننگين آنها اعتراض نکند آرى) صدق و راستى نيکان را افترا و دروغ بر خدا نامند و براى اعمال نيک کيفر گناه قرار دهند!


آنها که پيش از شما بودند تنها به جهت آرزوهاى طولانى و پنهان بودن (و فراموش کردن) سرآمد زندگيشان، گمراه و هلاک شدند، و اين (طول امل و غفلت و بى خبرى از پايان زندگى) همچنان ادامه يافت تا مرگشان فرارسيد، همان مرگى که به هنگام فرا رسيدنش عذرها پذيرفته نمى شود، و درهاى توبه بسته مى شود و مصيبتهاى سخت و مجازاتها با آن فرا مى رسد.


اى مردم! آن کس که از خداوند نصيحت بپذيرد، موفق مى شود، و آن کس که سخن او را دليل و راهنماى خويش قرار دهد، به استوارترين راه هدايت مى گردد; زيرا کسى که به خدا پناه برد در امان است و دشمن خدا همواره خائف و ترسان، و آن کس که عظمت خدا را شناخته، سزاوار نيست خودرا بزرگ شمرد; زيرا بزرگى کسانى که از عظمت خدا آگاهند در اين است که در برابر او متواضع باشند، و سلامت آنان که از قدرت (بى انتهاى) او باخبرند اين است که در مقابل او تسليم باشند. حال که چنين است، از حق فرار نکنيد آن گونه که شخص سالم از مبتلا به بيمارى جرب، فرار مى کند، و تندرست از مريض گريزان است.
بدانيد! شما هرگز راه حق را نخواهيد يافت، مگر اين که ترک کنندگان آن را بشناسيد، و هرگز به پيمان قرآن وفادار نخواهيد بود مگر اين که از کسى که آن پيمان را شکسته است آگاه شويد، و هرگز به قرآن تمسّک نخواهيد جست، مگر اين که به کسانى که آن را دور افکنده اند پى ببريد.
اين (آگاهى ها) را از اهلش بياموزيد، چرا که آنها حيات علم و مرگ جهلند آنها هستند که حکمشان، شما را از علمشان آگاه مى سازد، و سکوتشان از منطقشان، وظاهرشان از باطنشان. آنها نه با دين خدا مخالفت مى کنند و نه در آن اختلاف دارند. قرآن در ميان آنها شاهدى صادق است و خاموشى سخنگو (و تمام علوم قرآن نزد آنهاست).