ترجمه خطبه 153 نهج البلاغه

وَ هُوَ فِي مُهْلَةٍ مِنَ اللَّهِ يَهْوِي مَعَ الْغَافِلِينَ وَ يَغْدُو مَعَ الْمُذْنِبِينَ، بِلَا سَبِيلٍ قَاصِدٍ وَ لَا إِمَامٍ قَائِدٍ. حَتَّى إِذَا كَشَفَ لَهُمْ عَنْ جَزَاءِ مَعْصِيَتِهِمْ وَ اسْتَخْرَجَهُمْ مِنْ جَلَابِيبِ غَفْلَتِهِمُ، اسْتَقْبَلُوا مُدْبِراً وَ اسْتَدْبَرُوا مُقْبِلًا، فَلَمْ يَنْتَفِعُوا بِمَا أَدْرَكُوا مِنْ طَلِبَتِهِمْ وَ لَا بِمَا قَضَوْا مِنْ وَطَرِهِمْ؛ إِنِّي أُحَذِّرُكُمْ وَ نَفْسِي هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ. فَلْيَنْتَفِعِ امْرُؤٌ بِنَفْسِهِ، فَإِنَّمَا الْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً وَاضِحاً، يَتَجَنَّبُ فِيهِ الصَّرْعَةَ فِي الْمَهَاوِي وَ الضَّلَالَ فِي الْمَغَاوِي، وَ لَا يُعِينُ عَلَى نَفْسِهِ الْغُوَاةَ بِتَعَسُّفٍ فِي حَقٍّ أَوْ تَحْرِيفٍ فِي نُطْقٍ أَوْ تَخَوُّفٍ مِنْ صِدْقٍ. فَأَفِقْ أَيُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَكْرَتِكَ وَ اسْتَيْقِظْ مِنْ غَفْلَتِكَ وَ اخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِكَ، وَ أَنْعِمِ الْفِكْرَ فِيمَا جَاءَكَ عَلَى لِسَانِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ (صلی الله علیه وآله) مِمَّا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ وَ خَالِفْ مَنْ خَالَفَ ذَل...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

در سال 36 هجرى در مدينه وقتى مردم را براى جنگ با شورشيان بصره آماده مى كرد ايراد فرمود

1. وصف گمراهان و غفلت زدگان

چند روز از طرف خدا به گمراه، مهلت داده شد، و او با غافلان و بى خبران در راه هلاكت قدم مى نهد، و تمام روزها را با گناهكاران سپرى مى كند، بى آن كه از راهى برود تا به حق رسد و يا پيشوايى برگزيند كه راهنماى او باشد.

و تا آن زمان كه خداوند كيفر گناهان را مى نمايد، و آنان را از پرده غفلت بيرون مى آورد، به استقبال چيزى مى روند كه بدان پشت كرده بودند (يعنى آخرت)، و پشت مى كنند بدانچه روى آورده بودند (يعنى دنيا)، پس نه از آنچه آرزو مى كردند و بدان رسيدند سودى بردند، و نه از آنچه حاجت خويش بدان روا كردند بهره اى به دست آوردند، من، شما و خود را از اين گونه غفلت زدگى مى ترسانم.

2. درمان غفلت زدگى ها

هر كس بايد از كار خويش بهره گيرد، و انسان بينا كسى است كه به درستى شنيد و انديشه كرد، پس به درستى نگريست و آگاه شد، و از عبرت ها پند گرفت، سپس راه روشنى را پيمود، و از افتادن در پرتگاه ها، و گم شدن در كوره راهها، دورى كرد، و كوشيد تا عدالت را پاس دارد و براى گمراهان جاى اعتراض باقى نگذارد، كه در حق سختگيرى كند، يا در سخن حق تحريف روا دارد، يا در گفتن سخن راست بترسد.

پس بهوش باش اى شنونده و از خواب غفلت بيدار شو، و از شتاب خود كم كن، و در آنچه از زبان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر تو رسيده انديشه كن، كه ناچار به انجام آن مى باشى و راه فرارى وجود ندارد، و با كسى كه رهنمودهاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به كار نمى بندد و به جانب ديگرى تمايل دارد مخالفت كن و او را با آنچه براى خود پسنديده رها كن.

فخر فروشى را واگذار، و از مركب تكبّر فرود آى. به ياد قبر باش كه گذرگاه تو به سوى عالم آخرت است، كه همانگونه به ديگران پاداش دادى به تو پاداش مى دهند، و آن گونه كه كاشتى، درو مى كنى، آنچه امروز، پيش مى فرستى، فردا بر آن وارد مى شوى، پس براى خود در سراى آخرت جايى آماده كن، و چيزى پيش فرست. اى شنونده هشدار، هشدار، اى غفلت زده بكوش، بكوش «هيچ كس جز خداى آگاه تو را با خبر نمى سازد».

3. صفات ناپسند و نابود كننده

از واجبات قطعى خدا در قرآن حكيم كه بر آن پاداش و كيفر مى دهد، و به خاطر آن خشنود شده يا خشم مى گيرد، اين است كه اگر انسان يكى از صفات ناپسند را داشته و بدون توبه خدا را ملاقات كند، هر چند خود را به زحمت اندازد، يا عملش را خالص گرداند فايده اى نخواهد داشت.(1)

و آن صفات ناپسند اينكه: شريكى براى خداوند در عبادات واجب برگزيند، يا خشم خويش را با كشتن بى گناهى فرونشاند، يا بر بى گناهى به خاطر كارى كه ديگرى انجام داده عيب جويى كند، يا به خاطر حاجتى كه به مردم دارد بدعتى در دين خدا بگذارد، يا با مردم به دو چهره ملاقات كند، و يا در ميان آنان با دو زبان سخن بگويد. در آنچه گفتم نيك بينديش كه هر مثال را همانند فراوان است.

4. روانشناسى

همانا تمام حيوانات در تلاش پر كردن شكمند، و درندگان در پى تجاوز كردن به ديگران، و زنان بى ايمان تمام همّتشان آرايش زندگى و فساد انگيزى در آن است، امّا مؤمنان فروتنند، همانا مؤمنان مهربانند، همانا مؤمنان از آينده ترسانند.


  1. اشاره به علم کاراکترولوژی Caractrology (خصلت شناسی)
اخلاقی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

خدايش مهلت داد تا با جماعت غفلت زدگان در پى هواى خويش باشد و با گناهكاران شب را به روز رساند، بى آنكه به قصد هدفى در راهى گام زند يا امامى او را به مقصد و مقصودى كشاند. تا كيفر نافرمانيهايشان را برايشان آشكار كرد و از پرده غفلتها بيرونشان آورد، در اين هنگام، روى به چيزى نهادند كه به آن پشت كرده بودند -يعنى آخرت- و به چيزى كه به آنان پشت كرده بود، روى نمودند. پس، از آنچه در طلبش بودند، سودى نبردند و از آنچه نياز خود بدان برآورده بودند، فايدتى حاصل نكردند. من شما و خود را از چنين حالتى بر حذر مى دارم.


هر كس بايد از عمل خود سود برد. اهل بصيرت كسى است كه بشنود و بينديشد و بنگرد و ببيند و از حوادث عبرت گيرد، سپس به راهى روشن قدم نهد. از فرو غلطيدن در پرتگاهها و گم شدن در كوره راهها دورى گزيند. و با اعمالى چون به بيراهه رفتن و در سخن حق تحريف نمودن و از گفتن حقيقت ترسيدن، گمراهان را بر زيان خويش يارى نكند.


اى آنكه سخن مرا مى شنوى، از مستيت به هوش آى و از خواب گران غفلت بيدار شو و از شتابكاريت بكاه و نيك بينديش در آنچه از زبان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله) به تو رسيده است. سخنانى كه از آنها گزيرى و گريزى نيست. از كسى كه با سخن پيامبر مخالفت مى ورزد و به سخن ديگرى گرايش مى يابد، دورى گزين و او را با هر چه خود را بدان خشنود مى سازد به حال خود واگذار.

نازش و تفاخر را رها كن و كبر و نخوت را فرو نه و به ياد گورت باش كه آنجا گذرگاه تو خواهد بود. هر چه كرده اى، همان گونه كيفر بينى و هر چه كشته اى همان مى دروى و هر چه امروز پيشاپيش فرستاده اى، فردا فراروى تو نهند. جاى پاى استوار كن و براى آن روز توشه اى بيندوز. بترس، بترس، اى آنكه سخن مرا مى شنوى و بكوش، بكوش اى انسان غافل. [كسى تو را چون خداى آگاه خبر ندهد.]


يكى از احكام خداوند در قرآن حكيم، كه انجام دادن آن سبب ثواب و تركش موجب عقاب است و خشنودى و خشم خدا را در پى دارد، اين است كه بنده را سود نكند كه خود را در عبادت به رنج افكند و در اعمالش خلوص نيت به خرج دهد، آن گاه كه از دنيا بيرون رود خدايش را ملاقات كند، در حالى كه، يكى از اين گناهان به گردن او باشد و از آن توبه نكرده باشد و آنها چنين اند: در عبادتى كه خداوند براى او مقرر كرده كسى را شريك خدا قرار دهد، يا خشم خود را فرو نشاند به كشتن ديگرى يا كار زشتى را كه ديگرى مرتكب شده بر زبان راند، يا حاجت خود را با گذاشتن بدعتى در دين برآورده سازد يا با مردم دورويى كند يا دو زبانى.

در اينها تعقل كن زيرا هر مثل نشان دهنده همانند خود است. چهارپايان، همه همّشان شكمشان است و درندگان، همه همّشان تجاوز و حمله به ديگران است و زنان همه همّشان آرايش اين جهان و فساد كردن در آن است. و مؤمنان مردمى فروتن هستند و مؤمنان مردمى مهربان هستند و مؤمنان از خداى ترسان هستند.

و تبهكار در مهلتى كه از جانب خدا دارد به دنبال بى خبران است، و با گنه كاران به سر مى برد، بدون راهى كه او را به مقصد رساند، و به غير امامى كه راهنمايش باشد.

تا آنگاه كه كيفر گناهانشان را آشكار كرد، و از پرده هاى غفلت بيرونشان نمود، رو به آخرت آرند كه به آنان پشت كرده، و پشت به دنيا كنند كه به آنها رو آورده، از آنچه از مرادهاى خود در دنيا يافتند نفع نبردند، و از آرزوهايى كه به آن رسيدند بهره نگرفتند. من شما و خودم را از مثل اين حالت مى ترسانم.


بايد هر انسانى از وجود خود بهره مند گردد، كه بينا كسى است كه شنيد و انديشه كرد، و نظر كرد و بصير شد، و از عبرتها پند گرفت، سپس در راه روشن حركت كرد، او در آن راه از افتادن در مواضع تباهى، و قرار گرفتن در مراحل گمراهى اجتناب مى كند، و گمراهان را به زيان خود با بيراهه رفتن نسبت به حق، و تحريف در گفتار، يا ترس از راستگويى يارى نمى نمايد.


پس اى شنونده، از مستى خود به هوش آى، و از خواب غفلت بيدار شو، و از شتاب خويش بكاه، و در آنچه از زبان پيامبر امّى صلّى اللّه عليه و آله به تو رسيده و از آن چاره اى نيست و گريزى ندارد به دقت بينديش، و با كسى كه مخالف با روش رسول خداست و به جانب ديگر روى آورده مخالفت كن، و او را با آنچه كه براى خود پسنديده واگذار.

ناز و فخر را رها كن، و از مركب كبر فرود آى، قبرت را كه گذر تو بر آن است ياد كن. همان گونه كه عمل مى كنى جزا داده مى شوى، و همان كه مى كارى درو مى نمايى، و آنچه امروز پيش مى فرستى فردا بر آن وارد مى شوى. پس جاى پايى براى خود مهيّا نما، و براى فردايت توشه اى پيش فرست. اى شنونده، بترس بترس، و اى بى خبر، بكوش بكوش، كه «احدى بهتر از انسان آگاه تو را آگاه نمى كند».


از جمله احكام حتمى خداوند در كتاب حكيم كه بر آن جزا مى دهد و عذاب مى نمايد، و به خاطر آن خشنود مى شود و خشمگين مى گردد از دنيا رفتن بنده است بدون دريافت بهره آخرتى هر چند خود را در عمل به زحمت انداخته، و كارش را خالص نموده، در حالى كه كه خداوند را به خصلتى از اين خصال ملاقات كند و توبه ننموده باشد:

در عبادتى كه خداوند بر او واجب نموده شريك براى خدا قرار دهد، يا به سبب كشتن بى گناهى آتش خشم خود را فرو نشاند، يا كار زشتى را كه خود مرتكب شده به ديگرى نسبت دهد، يا براى درخواست حاجتى از مردم در دين خدا بدعت گذارد، يا مردم را به نفاق و دو رويى ملاقات كند، يا در بين آنان به دو زبان حركت كند.

آنچه را شمردم انديشه كن، كه هر مثالى دليلى براى راهنمايى به مانند آن است. همّت چهارپايان شكمشان، و انديشه درندگان آزار و تجاوز به ديگران، و همّ و غم زنان زينت حيات دنيا و فساد در آن است. مؤمنان فروتنند، مؤمنان مهربانند، مؤمنان اهل بيم از خدايند.

و او -گمراهى است- كه خدايش مهلت داده، تا در پى هواى بيخبران افتاده. روز را با گناهكاران گزارد، نه راهى راست در پيش و نه امامى راهبر دارد. تا چون كيفر نافرمانى شان را بر ايشان آشكار كرد، و از پرده هاى غفلتشان بيرون آورد، رو به چيزى نهادند كه بدان پشت كرده بودند، و پشت به چيزى كردند كه روى بدان نهاده بودند. پس نه از آنچه مى خواستند و بدان رسيدند، سودى بردند، و نه از آنچه حاجت خويش بدان روا كردند، برى خوردند. -من از اين غفلت نگرانم- و شما و خود را از آن مى ترسانم.


هر كسى بايد از -كار- خود سود ببرد، كه بينا كسى است كه شنيد، و انديشيد، و ديد، و به دل بينا گرديد، و از آنچه مايه عبرت است سود گزيد، سپس راهى روشن را سپرد، و از افتادن در پرتگاهها و گم شدن در كوره راهها دورى كرد، -و بكوشيد تا جانب عدالت را نگه دارد- و براى گمراهان جاى اعتراض نگذارد، با ستم و سختگيرى در راه حق كردن، يا معنى سخنى را دگرگون نمودن، يا از سخن راست گفتن ترسيدن.


پس اى شنونده از پس مستى هشيار باش و از خواب غفلت بيدار باش،  و اندكى بكاه از شتاب خويش، و بدانچه از زبان پيامبر امّى (ص) به تو رسيده نيك بينديش آنچه را كه شنيدنش بايد، و تركش نشايد. آن كس را كه جز اين گفت، و سخن ديگرى را شنفت، رها كن با آنچه براى خود پذيرفت.

ناز خود بنه و بزرگى فروختن بگذار و گور خويش به ياد آر كه گذرگاه تو بر آن است، و هر چه كنى بر تو تاوان است، و آنچه كشتى، درو نمايى، و آنچه امروز فرستى، فردا بر آن در آيى. پس جاى در آمدنت را بگستران و برگ آن را از پيش روانه گردان. پس اى شنونده پرهيز پرهيز و اى بيخبر، برخيز برخيز «و كس تو را خبر ندهد چون خدا، كه -آگاه است و دانا»-.


همانا از جمله حكمهاى خدا در قرآن كريم، كه قطعى است و در آن تأويل و تغييرى نيست، و بر انجام آن ثواب دهد، و بر ترك آن عقاب كند، و به خاطر آن خشنود شود، و يا به خشم آيد، اين است كه: بنده را سودى ندهد -هر چند بكوشد و كار خود را خالص گرداند- اگر يكى از اين گناهان برگردن او بود و توبه ناكرده پروردگار خود را ملاقات كند، آنكه: در عبادتى كه خدا بر او واجب كرده، چيزى را شريك خدا گرداند، يا با كشتن انسانى، خشم خود را فرو نشاند، يا عيب كسى را به خاطر كارى كه كرده بر زبان راند، يا با بدعتى كه در دين گذارد، روايى حاجتش را از مردمان چشم دارد، يا با دورويى مردم را ديدار كند. يا با دو زبان ميان آنان راه رود.

اين را نيك بينديش كه هر مثال را دليل همانند آن توان گرفت -و تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل-. چهارپايان در بند شكمند، و درندگان در پى تجاوز به هم، و زنان در فكر آرايش اين جهان و تبه كارى كردن در آن. مؤمنان فروتنند، مؤمنان مهربانند، مؤمنان ترسان.

(در وصف كسيكه در راه ضلالت و گمراهى سر گردان است):
(1) و آن كس گمراه را خداوند مهلت داده اجلش را بتأخير انداخته در راه غفلت داران (كه عذاب الهىّ را در نظر ندارند) قدم مى نهد و با گناهكاران شب را بصبح مى رساند بدون (آنكه سير كند در) راهى كه او را بمقصود رساند، و بى (آنكه پيروى نمايد از) پيشوايى كه او را به سعادت كشاند.
(2) (گناهكاران كه در راه ضلالت و گمراهى قدم نهاده اند از هيچ گونه نافرمانى پروا ندارند) تا اينكه خداوند كيفر گمراهيشان را بآنها نمايان ساخته بخواهد آنان را از پشت پرده هاى غفلت و نافرمانيشان بيرون آورد (مرگ ايشان را دريابد، آنگاه) رو آورند بآخرت كه بآنها پشت كرده (عذاب و بد بختى را بهره آنان قرار داده) و پشت كنند بدنيا كه بايشان رو آورده (خوشى و شادى ظاهرى را نصيبشان نموده بود) پس از آنچه مى خواستند (لذّت و خوشى دنيا) و بدست آورده بودند، سود نبردند (زيرا نتوانستند همراه بياورند) و از هوا و آرزوشان (خواهش نفس امّاره) كه بآن رسيده بودند، بهره مند نگرديدند (زيرا با رفتن آنها آرزوها همه بر باد رفته است)
(3) و من شما و خودم را از اين پيشآمد (گرفتارى و سرگردانى و عذاب و بيچارگى) بر حذر مى نمايم (تا از خواب غفلت بيدار شده بلذّتها و خوشيهاى ناپايدار دنيا دل نبنديد. و اينكه امام عليه السّلام خود را در اين رديف قرار داده براى اهميّت دادن بموضوع است تا مردم بدانند چنين بزرگوارى كه معصوم و منزّه از هر خطاء است از دل بستن بدنيا نگران است، پس ديگران سزاوارترند كه بيشتر مراقب باشند كه دنيا آنها را نفريبد).


(در باره گناهكاران و اندرز به شنوندگان):
(4) پس بايد مرد از خود سود برد (در بدبختى و زيان نماند) زيرا بينا (ى واقعى) كسى است كه (اندرز خدا و رسول و ائّمه اطهار را) شنيده (در آن) تفكّر و انديشه نمايد، و (بدنيا) نگاه كرده، و (به بيوفائى آن) آشنا گردد، و از عبرتها (گذشتگان) سودمند شود،
(5) آنگاه در راه راست روشن (فرمانبردارى از خدا و رسول) سير نمايد، بشرط آنكه در آن از افتادن در گودالها و درّه ها (خواهشهاى نفس) و از گمراه شدن در اشتباه كاريها (ى شيطان) دورى كند، و بر زيان خود اقدام نكرده گمراهان را يارى ننمايد: به بيراه رفتن در راه حقّ (نهى نكردن آنان را از منكر) يا تغيير در گفتار (به دلخواه آنها سخن گفتن اگر چه بر خلاف رضاء و خوشنودى خدا باشد) يا براى گفتن سخن راست ترس به خويشتن راه دادن (اگر چه در واقع نترسد).


(6) پس اى شنونده از بيهوشى (ضلالت و گمراهى) بهوش بيا، و از (خواب) غفلت و بى خبرى (از كيفر كردار و گفتار ناپسنديده) خود بيدار شو، و از شتاب كردن (در امور دنيا كه بقاء و هستى آن اندك و زوال و نابودى آن نزديك است) آرام گير،
(7) و در آنچه (از جانب خداوند سبحان) بتو وارد شده است بر زبان پيغمبر امّى (كه از كسى چيزى نياموخته و نوشتنى ياد نگرفته) «درود خداوند بر او و بر آلش» و چاره و گريزى از آن نيست، بدقّت انديشه كن، و مخالفت و دورى نما كسيرا كه از انديشه نمودن در فرمايشهاى پيغمبر اعراض كرده و بغير آن (پيروى از شيطان و نفس امّاره) توجّه نموده است، و واگذار او را بآنچه (گمراهى و بدبختى) كه بآن خوشنود است (زيرا آشنائى با چنين كسى سبب بد بختى دنيا و آخرت است)
(8) و فخر و نازش و كبر و خود پسندى را از خويشتن دور كن، و گور خود را بياد آور، كه گذر تو از آنجا است،
(9) و همانطور كه بجا مى آورى جزاء داده مى شوى، و آنچه را كه مى كارى درو ميكنى، و آنچه را كه امروز (در دنيا) از پيش فرستاده اى فردا (در قيامت) بر آن وارد مى گردى، پس براى خود (در محشر) جائى آماده كن، و (اكنون كه فرصت دارى) براى روز (بازگشت) خويش توشه اى بفرست،
(10) پس اى شنونده (از نافرمانى خدا و رسول) بر حذر باش، و اى بيخبر (به اطاعت و فرمانبردارى) كوشش نما، و (از احوال قيامت كسى) ترا مانند شخص آگاه (پيغمبر و أئمّه اطهار عليهم السّلام) مطّلع نمى كند.


(11) (پس اكنون ترا ببعض آنچه كه بايد از آن بر حذر باشى آگاه مى نمايم:) از جمله احكام خدا در قرآن محكم و استوار كه (تجاوز از آن نمى توان كرد، و) به (پيرو) آنها پاداش داده راضى و خوشنود ميشود (مشمول رحمت خويش مى نمايد) و براى (مخالفين) آنها كيفر مقرّر فرموده و بخشم مى آيد، آنست كه بنده اى كه از دنيا مى رود اگر چه (با عبادت و بندگى) بخود رنج داده و عمل خويش را (ظاهرا) خالص نموده باشد، سودى بدست نمى آورد در حاليكه ملاقات كند پروردگارش را با يكى از اين خصلتها (ى پنجگانه زير) كه از آنها توبه و بازگشت نكرده باشد:
اوّل): شرك بخدا در آنچه بر او واجب گردانيده از عبادت و پرستش خود (ديگرى را شريك او قرار دهد خواه آشكار خواه پنهان كه عبارت است از رئاء و خودنمايى. در سوره 18 آیه 110 مى فرمايد: «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» يعنى كسيكه اميدوار است رحمت پروردگارش شامل حال او گردد بايد كار شايسته بجا آورد، و در پرستش پروردگارش كسى را شريك قرار ندهد،
دوّم:) يا بسبب هلاك كردن (از بين بردن) ديگرى خشم خويشتن را بر طرف نمايد (سوره 4 آیه 93 مى فرمايد: «وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً» يعنى هر كه مؤمنى را از روى قصد بكشد كيفر او دوزخ است كه در آن جاويد مى ماند و خداوند بر او غضب نموده او را از رحمت خويش دور و عذاب بزرگ برايش آماده فرمايد،
سوّم:) يا بيان كند كار زشتى را كه ديگرى بجا آورده (سوره 24 آیه 19 مى فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» يعنى آنانكه دوست دارند كه ناشايسته و كار زشتى در باره كسانيكه ايمان آورده اند فاش گردد براى ايشان در دنيا و آخرت عذاب دردناك است،
چهارم:) يا بمردم رو آورد براى درخواست حاجتى بوسيله آشكار نمودن بدعتى در دين خود (سوره 28 آیه 50 مى فرمايد: «وَ مَنْ أَضَلُ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ» يعنى كيست گمراهتر از كسيكه آرزوى خود را پيروى كند بدون راهنمائى از جانب خدا،
پنجم:) يا مردم را بنفاق و دو روئى ملاقات كند، يا در ميان ايشان بدو زبان رفتار نمايد (در ظاهر خود را دوست و ثناء گو نشان داده در پشت سر دشمن و بد گو باشد، (سوره 4 آیه 145 «إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً» يعنى مردم دو رو در پائين ترين درجه آتش دوزخ قرار خواهند گرفت، و هرگز براى ايشان ياورى نمى يابى كه آنان را از آنجا بيرون آورد)
(12) عظمت و بزرگى اين مثل را (كه ذكر ميشود) بفهم و در آن انديشه كن (بواسطه كوتاهى فهم مردم از ادراك حقائق خداوند سبحان و پيغمبران و اوصياء ايشان بيان مطلب را با مثل آميخته اند تا حقيقت آن بر كسى پوشيده نماند) زيرا مثل نشان دهنده است شبيه و مانند خود را (چنانكه گفته ميشود مثل علم كه غذاى روحانىّ است چون شير مادر مى باشد براى بچّه كه بسبب آن روح انسان كامل مى گردد همانطور كه طفل بوسيله شير مادر توانا ميشود. و امّا مثل فرموده امام عليه السّلام اينست): مقصود چهارپايان (از جهت كمال قوّه شهويّه) شكمهاشان است (هميشه در بند آب و علفند) و مقصود درّندگان (از جهت بسيارى قوّه غضبيّه) دشمنى و آزار رساندن به غيرشان است (پس بسير شدن شكم قناعت نمى كنند، بلكه طالب غلبه و استيلاء مى باشند) و مقصود زنها (از جهت كمال قوّه شهويّه و شدّت قوّه غضبيّه) آرايش زندگانى دنيا و فساد و تباهكارى نمودن در آن است (منظور امام عليه السّلام از اين مثل آنست كه بايستى انسان خود را از عالم حواسّ ترقّى داده قوّه استعداد خويش را بكار انداخته از صفات رذيله دورى نمايد، پس اگر از قوّه شهويّه و غضبيّه پيروى نمايد با چهار پايان و درّندگان يكسان است، و اگر آرايش دنيا را شعار خويشتن قرار داده در فساد و تباهكارى بكوشد در سلك زنان است، و امّا صفاتى كه بايستى پيروى نمود صفات) مؤمنين (است كه آنان در برابر خداوند سبحان) فروتن (گردن كش نيستند) و (بمردم) پند دهنده و مهربان، و (از قهر خدا) ترسناكند.

او (انسان گمراه) در اين چند روزى که خدا به او مهلت داده (تا با اعمال صالح، سعادت جاودان را براى خود فراهم سازد) پيوسته با غافلان به سوى سقوط مى رود و همه روز با گنهکاران بسر مى برد; بى آن که در طريقى گام نهد که او را به حق رساند يا پيشوايى برگزيند که قائد و راهنماى او باشد.

(اين وضع دنياپرستان غافل همچنان ادامه مى يابد) تا هنگامى که خداوند پرده از کيفر گناهانشان بردارد و آن را به آن ها نشان دهد و آنان را از پشت پرده هاى غفلت بيرون کشد. در اين هنگام به استقبال آن چه پشت کرده بودند مى شتابند و به آن چه روى آورده بودند، پشت مى کنند. آن ها (مى بينند) نه از آن چه به آن رسيدند نفعى بردند و نه از مواهبى که به دست آوردند بهره اى گرفتند. من شما و خويشتن را از چنين وضعى بر حذر مى دارم.


هر کس بايد از (مواهب و امکانات) خويشتن بهره گيرد; چرا که شخص بصير و بينا کسى است که (با گوش خود) بشنود و بينديشد و با (چشم خود) ببيند و عبرت گيرد; سپس در جاده روشنى گام نهد که در آن از راه هايى که به سقوط و گمراهى و شبهات اغواگر منتهى مى شود، دورى جويد و گمراهان را از طريق سازشکارى در حق، يا تحريف در سخن، يا ترس از راستگويى (بر خود) مسلط نکند.


اى شنونده! از مستى خود به هوش آى! و از غفلت بيدار شو! واز عجله و شتاب خود (در امر دنيا) بکاه. در آن چه از زبان پيامبر امّى(صلى الله عليه وآله) به تو رسيده و راه گريزى از آن نيست درست بينديش (و دستوراتش را به کار بند). با کسى که از اين دستورات سرپيچى مى کند همراه مشو. و او را به آن چه براى خود راضى شده واگذار.

فخرفروشى را کنار بگذار و از مرکب تکبر به زير آى! و به ياد قبرت باش که گذرگاهت به سوى عالم آخرت است. (بدان!) همان گونه که جزا مى دهى جزا داده خواهى شد و همان چيز را که زراعت مى کنى درو خواهى کرد و آن چه امروز از پيش مى فرستى فردا بر آن وارد خواهى شد. پس براى ورود خود در سراى ديگر جايى فراهم ساز! و براى آن روزت چيزى از پيش بفرست. به هوش باش، به هوش باش اى شنونده! و کوشش و تلاش کن اى غافل و (بدان) هيچ کس مانند شخص آگاه تو را از حقايق امور با خبر نمى سازد!


از امور قطعى و مسلّم الهى در کتاب حکيم و استوار او (قرآن مجيد) که خداوند به آن پاداش و کيفر مى دهد، و براى آن خشنود مى شود يا خشم مى گيرد، اين است که هر گاه انسان با يکى از اين خصلت ها بدون توبه از دنيا برود و پروردگار خود را با آن ملاقات کند، اعمالش سودى براى او نخواهد داشت; هر چند خود را به زحمت افکند و عملش را خالص گرداند. (نخست) اين که همتايى براى خدا در عبادتى که بر او فرض کرده قرار دهد يا خشم خود را با کشتن بى گناهى فرو نشاند يا کسى را به سبب عملى که ديگرى انجام داده نکوهش کند. (و او را متّهم سازد). يا براى به دست آوردن حاجتى که به مردم دارد بدعتى در دين خدا بگذارد يا مردم را با دو چهره ملاقات کند و در ميان آنان با دو زبان سخن بگويد (و نفاق و دورويى پيشه کند) در آن چه گفتم بينديش; (و بقيه را بر آن قياس کن) چرا که هر چيز را با مثل و مانندش مى توان شناخت.

(بدان) چهارپايان تمام همّتشان شکم هاى شان است و درّندگان تمام همّتشان تجاوز و تعدى به ديگران است و زنان (هوسباز) تمام فکرشان زينت زندگى و فساد در آن است; در حالى که مؤمنان، خاضع و متواضعند و نسبت به ديگران بيمناکند (مبادا آسيبى به آن ها برسد). و (در برابر مسئوليت هاى شان در پيشگاه خدا) خائف و ترسانند.