ترجمه خطبه 154 نهج البلاغه

و من خطبة له (علیه السلام) يذكر فيها فضائل أهل البيت:

وَ نَاظِرُ قَلْبِ اللَّبِيبِ بِهِ يُبْصِرُ أَمَدَهُ وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ. دَاعٍ دَعَا وَ رَاعٍ رَعَى، فَاسْتَجِيبُوا لِلدَّاعِي وَ اتَّبِعُوا الرَّاعِيَ. قَدْ خَاضُوا بِحَارَ الْفِتَنِ وَ أَخَذُوا بِالْبِدَعِ دُونَ السُّنَنِ وَ أَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ. نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ وَ لَا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً. فِيهِمْ كَرَائِمُ الْقُرْآنِ وَ هُمْ كُنُوزُ الرَّحْمَنِ إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا وَ إِنْ صَمَتُوا لَمْ يُسْبَقُوا.

فَلْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْيُحْضِرْ عَقْلَهُ وَ لْيَكُنْ مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ فَإِنَّهُ مِنْهَا قَدِمَ وَ إِلَيْهَا يَنْقَلِبُ. فَالنَّاظِرُ بِالْقَلْبِ الْعَامِلُ بِالْبَصَرِ يَكُونُ مُبْتَدَأُ عَمَلِهِ أَنْ يَعْلَمَ أَعَمَلُهُ عَلَيْهِ أَمْ لَهُ؟ فَإِنْ كَانَ لَهُ مَضَى فِيهِ وَ إِنْ كَانَ عَلَيْهِ وَقَفَ عَنْهُ. فَإِنَّ الْعَامِلَ بِغَيْرِ عِلْمٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ طَرِيقٍ، فَلَا يَزِيدُهُ بُعْدُهُ عَنِ الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ إِلَّا بُعْداً مِنْ حَاجَتِهِ، وَ الْعَامِلُ بِالْعِلْمِ كَالسَّائِرِ عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ؛ فَلْيَنْظُرْ نَاظِرٌ أَسَائِرٌ هُوَ أَمْ رَاجِعٌ.

وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِناً عَلَى مِثَالِهِ، فَمَا طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُهُ. وَ قَدْ قَالَ الرَّسُولُ الصَّادِقُ (صلی الله علیه وآله) إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَهُ وَ يُحِبُّ الْعَمَلَ وَ يُبْغِضُ بَدَنَهُ وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ عَمَلٍ نَبَاتاً وَ كُلُّ نَبَاتٍ لَا غِنَى بِهِ عَنِ الْمَاءِ وَ الْمِيَاهُ مُخْتَلِفَةٌ، فَمَا طَابَ سَقْيُهُ طَابَ غَرْسُهُ وَ حَلَتْ ثَمَرَتُهُ، وَ مَا خَبُثَ سَقْيُهُ خَبُثَ غَرْسُهُ وَ أَمَرَّتْ ثَمَرَتُهُ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

برخى از شارحان گفتند اين سخنرانى در شهر مدينه ايراد شد

1. ضرورت پيروى از امامان دوازده گانه

عاقل با چشم دل سرانجام كار را مى نگرد، و پستى و بلندى آن را تشخيص مى دهد، دعوت كننده حق، (پيامبر صلّى اللّه عليه و آله) دعوت خويش را به پايان رسانيد، و  رهبر امّت به سرپرستى قيام كرد، پس دعوت كننده حق را پاسخ دهيد و از رهبرتان اطاعت كنيد. گروهى در درياى فتنه ها فرو رفته، بدعت را پذيرفته، و سنّت هاى پسنديده را ترك كردند، مؤمنان كنارگيرى كرده و گمراهان و دروغگويان به سخن آمدند.

مردم ما اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چونان پيراهن تن او، و ياران راستين او، و خزانه داران علوم و معارف وحى، و درهاى ورود به آن معارف، مى باشيم، كه جز از دَر،(1) هيچ كس به خانه ها وارد نخواهد شد، و هر كس از غير در وارد شود، دزد ناميده مى شود. مردم در باره اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آيات كريمه قرآن نازل شد، آنان گنجينه هاى علوم خداوند رحمانند، اگر سخن گويند، راست گويند، و اگر سكوت كنند بر آنان پيشى نجويند.

2. شرایط امامت و رهبری

پس باید امام و راهنمای مردم به مردم راست بگوید، و راه خرد پیماید و از فرزندان آخرت باشد که از آنجا آمده و بدانجا خواهد رفت.

پس آن كه با چشم دل بنگرد و با ديده درون كار كند، آغاز كارش آن است كه بينديشد: آيا عمل او به سود او است يا زيان او. اگر به سود است ادامه دهد، و اگر زيانبار است توقف كند، زيرا عمل كننده بدون آگاهى چون رونده اى است كه بيراهه مى رود، پس هر چه شتاب كند از هدفش دورتر مى ماند. و عمل كننده از روى آگاهى، چون رونده اى بر راه راست است، پس بيننده بايد به درستى بنگرد آيا رونده راه مستقيم است يا واپس گرا.

3. روانشناسى انسانى (تأثير جسم و روح در يكديگر)

و بدان كه هر ظاهرى باطنى متناسب با خود دارد، آنچه ظاهرش پاكيزه، باطن آن نيز پاك و پاكيزه است، و آنچه ظاهرش پليد، باطن آن نيز پليد است، و پيامبر راستگو (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود:(2) همانا خداوند بنده اى را دوست دارد امّا كردار او را دشمن، و كردار بنده اى را دوست مى دارد امّا شخص او را ناخوش.

آگاه باش هر عملى رويشى دارد، و هر روينده اى از آب بى نياز نيست، و آب ها نيز گوناگون مى باشند. پس هر درختى كه آبيارى اش به اندازه و نيكو باشد شاخ و برگش نيكو و ميوه اش شيرين است. و آنچه آبيارى اش پاكيزه نباشد درختش عيب دار و ميوه اش تلخ است.


  1. اشاره است به حدیث معروف نَبَوی که رسول خدا (ص) فرمود: ((اَنَا مدینَةُ العِلمِ وَ عَلِیُّ بابُها فَمَن اَرادَ المَدینَةَ فَلیَأتِ الباب)) ((من شهر علم و علی دَرِ آن است پس هرکس آهنگ شهر دارد باید از دَرِ آن وارد شود)) یا ((فَلیَأتِها مِن بابِها)). (ینابیع المودّة ج1 ص62-و-ارشاد مفید ص32 -و- تذکرة الخواص ص48 -و- صواعق ابن حجر ص122).
  2. اشاره به علم پاتولوژی Pathology (آسیب شناسی) نسبت به جسم و بیماری های بدن.
اعتقادی اخلاقی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

خردمند با ديده دل پايان كار خويش را مى نگرد و فرود و فراز آن را مى شناسد. دعوت كننده اى -يعنى رسول خدا- دعوت كرد و زمامدارى زمام كار به دست گرفت. پس به آن دعوت كننده پاسخ دهيد و از آن زمامدار پيروى نماييد. به درياهاى فتنه ها فرو شدند و به جاى سنتها، بدعتها را گرفتند. مؤمنان در گوشه ها خزيدند و گمراهان و دروغ پردازان به سخن در آمدند.

ما چون پيرهن كه به تن چسبيده است، به نبوت نزديكيم. ما ياران نبوت و خازنان نبوت و درهاى ورود به نبوت هستيم. بايد كه از درها به خانه ها در آيند، هر كس نه از دربه خانه در آيد، دزدش خوانند. در حق ايشان است آيات كريمه ايمان. آنان گنجينه هاى خداى رحمان اند. اگر زبان به سخن گشايند، راست گويند و اگر خاموشى گزينند نه به آن معنى است كه ديگران بر آنان سبقت گرفته اند. پيشواى قوم بايد به قوم خود براستى سخن گويد، به عقل خود رجوع كند. از فرزندان آخرت باشد، زيرا از آن جهان آمده و به آنجا باز مى گردد.


خردمندى كه به ديده دل مى نگرد و از روى بصيرت كار مى كند، در آغاز، بايد بداند كه آنچه مى كند به زيان اوست يا به سود او. اگر به سود او بود، همچنانش پى گيرد و اگر به زيان او بود از انجام، آن بازايستد. زيرا هر كس بدون علم دست به عملى زند، چونان كسى است كه بيرون از راه گام مى زند، كه هر چه پيشتر رود بيشتر از مقصود دور گردد. كسى كه بر مقتضاى علم عمل مى كند، همانند كسى است كه در راهى روشن و آشكار راه مى سپرد. پس بر بيننده است كه بنگرد كه آيا پيش مى رود يا بازپس مى گردد.


بدان، كه هر ظاهرى را باطنى است همانند آن. آنچه ظاهرش پاكيزه باشد، باطنش نيز پاكيزه است و آنچه ظاهرش ناپاك باشد باطنش نيز ناپاك است. پيامبر راستگوى (صلى اللّه عليه و آله) فرمود: بسا خداوند بنده اى را دوست دارد، ولى عملش را دوست ندارد. و گاه عملش را دوست دارد، ولى كننده آن را دوست ندارد.

و بدان كه هر عملى را درختى است كه آن عمل به مثابه ميوه آن است. و هيچ درختى از آب بى نياز نيست و آبها گونه گونند. هر آنچه آبياريش نيكو درختش نيكو و ميوه اش شيرين است و هر آنچه آبياريش بد درختش بد و ميوه اش تلخ است.

از خطبه هاى آن حضرت است در فضائل اهل بيت:

قلب مرد خردمند را ديده اى است كه با آن عاقبت كارش را مى بيند، و پستى و بلندى آن را مى شناسد. دعوت كننده اى دعوت كرد، و نگهبانى نگهبانى نمود، پس دعوت كننده را پاسخ دهيد، و نگهبان را پيروى كنيد. گروهى به درياى فتنه فرو رفتند، سنّتها را رها كردند و به بدعتها چنگ زدند، اهل ايمان كناره گرفته و خاموش گشتند، و گمراهان تكذيب كننده گويا شدند.

ما اهل بيت چون پيراهن تن پيامبر و ياران او، و گنجينه هاى علم و ابواب رسالتيم. به خانه ها جز از طريق درها وارد نگردند، و هر كه از غير درها وارد گردد دزدش نامند.

آياتى كه در قرآن بيانگر ارزشهاست در حق اهل بيت است، و آنان گنجينه هاى خداوند مهربانند، اگر سخن گويند به راستى گويند، و اگر خاموش باشند بر آنان پيشى نگيرند. خبرگزار بايد به اهلش راست گويد و خردش را در تمام امور حاضر كند، و بايد از فرزندان آخرت باشد، زيرا از آنجا آمده و به آنجا باز گشت مى كند.


آن كه با ديده قلب بنگرد و با روشن بينى وارد عمل شود آغاز كارش بايد اين باشد كه آيا عملى كه انجام مى دهد به سود يا به زيان اوست. اگر به سود اوست انجام دهد، و اگر به زيان اوست ترك كند. زيرا آن كه بدون بصيرت عمل كند چون كسى است كه به بيراهه مى رود، هر چه از راه روشنش دورتر شود از مقصودش دورتر مى گردد. و عامل آگاه مانند رونده در راه روشن است. پس هر كس بايد بنگرد كه آيا به پيش مى رود يا به عقب بر مى گردد.


آگاه باش كه هر ظاهرى را باطنى مانند اوست، آنچه ظاهرش پاك باطنش نيز پاك است، و آنچه ظاهرش آلوده باطنش نيز آلوده است. رسول راستگو (صلّى اللّه عليه و آله) فرمود: «بى شك خداوند گاهى دوست دارد بنده را و دشمن دارد عملش را، و گاهى دوست دارد عمل را و دشمن دارد انجام دهنده اش را».

آگاه باش هر عملى را گياهى است، و هيچ گياهى را بى نيازى از آب نيست، و آبها گوناگون است: آنچه آبياريش پاكيزه باشد نهالش پاكيزه و ميوه اش شيرين است، و آنچه آبياريش آلوده باشد نهالش آلوده و ميوه اش تلخ است.

و دل مرد خردمند را ديده اى است كه بدان پايان كار خويش نگرد، و به ژرفى و بلندى آن راه برد. دعوت كننده اى خواند، و اميرى حكومت راند. پس دعوت كننده را پاسخ دهيد و فرمانروا را فرمان بريد به درياهاى فتنه درشدند، و بدعتها را گرفتند، و سنّتها را وانهادند. مؤمنان به گوشه اى رفتند، و گمراهان دروغزن به زبان آمدند و سخن گفتند.

ما خاصگان، و ياران، و گنجوران نبوّت، و درهاى رسالتيم. در خانه ها جز از درهاى آن نتوان در شد، و آن كه جز از در، به خانه در آمد به دزدى سمر شد. مصداق آيتهاى بلند معنى قرآن اند، و گنجينه هاى خداى رحمانند. اگر سخن گويند جز راست نگويند، و اگر خاموش مانند بر آنان پيشى نجويند. پس پيشواى قوم بايد با مردم خود به راستى سخن گويد، و راه خرد پويد، و از فرزندان آخرت بود، كه از آنجا آمده است و هم بدانجا رود.


آن كه به چشم دل نگرد، و با ديده درون كار كند آغاز كارش آن است كه بداند آنچه كند به سود اوست يا بر او زيان است، اگر به سود اوست پى آن رود، و اگر به زيان اوست باز ايستد. چه، آن كه نادانسته كارى كند، مانند كسى است كه به بيراهه رود. هر چه در آن راه پيش راند، از مقصود خود دورتر ماند، و آن كه از روى دانش كننده كار است، همچون رونده در راه آشكار است. پس نگرنده بايد بپايد كه پيش مى رود يا پس مى آيد.


و بدان كه هر ظاهرى را باطنى است كه بر مثال آن است، آنچه ظاهرش پاكيزه بود باطن آن نيز آن چنان است، و آنچه ظاهرش پليد است، باطن آن نيز پليد است، و رسول صادق (ص) فرموده است: «خداوند بنده را دوست دارد، و كرده او را ناخوش مى دارد، و كارى را خوش دارد و كننده آن را ناخوش مى دارد».

و بدان هر كرده اى چون ميوه اى است كه از گياهى رسته است، و هيچ گياه را از آب بى نيازى نيست، و آبها گونه گون بود. آنچه آبيارى اش نيكو، درختش نيكو و ميوه اش شيرين است، و آنچه آبيارى اش پليد، درختش پليد و ميوه اش تلخ است.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در پند و اندرز دادن بمردم و ستودن ائمّه اطهار):
قسمت أول خطبه:
(1) و چشم دل خردمند كه با آن پايان كار خود (مردن و وارسى روز رستخيز) را مى بيند، و نشيب و فراز (خير و شرّ) خويش را مى شناسد، دعوت كننده (پيغمبر اكرم) است كه (مردم را بدين اسلام) دعوت فرمود (و راه خير و شرّ و سعادت و شقاوت را براى آنان بيان كرد) و نگهبان (امام عليه السّلام) است كه (اساس شريعت آن حضرت را از فساد و تباهكارى دشمنان) حفظ نمود، پس دعوت كننده را بپذيريد، و نگهبان را پيرو باشيد (تا در دنيا سر افراز و در آخرت سعادتمند گرديد، و بدانيد:)
(2) مردم دو رو در درياهاى فتنه ها فرو رفته اند (در راه گمراهى قدم نهاده به گمراه نمودن ديگران پرداخته مقدّمات خونريزيهاى به ناحق را فراهم كرده اند) و از سنّتها (احكام پيغمبر اكرم) چشم پوشيده بدعتها را گرفته اند (به هواى نفس هر حكمى را اجراء خواهند نمود) و (بر اثر غلبه باطل بر حقّ) مؤمنين كناره گيرى كرده خاموش نشسته اند، و دروغگويان گمراه گويا شده اند (بطوريكه مردم از ما دست كشيده اند در صورتيكه)
(3) ما اهل بيت (از جهت قرب و نزديكى حضرت رسول) چون پيراهن (تن او) هستيم، و اصحاب (آن بزرگوار) مى باشيم (بآنچه از جانب خداوند باو نازل شده ايمان آورده تصديق نموده ايم) و ما خزانه داران و درها (ى علوم و معارف) هستيم (بتأويل و تفسير قرآن كريم آشنا بوده و موارد احكام الهىّ را دانسته مردم را براه حقّ راهنماييم، و از اينرو است كه پيغمبر اكرم بطوريكه همه مسلمانان در اخبار خود نقل نموده اند فرمود: «أنا مدينة العلم و علىّ بابها، فمن أراد المدينة فليأت الباب» يعنى شهر علم و دانش منم و علىّ دروازه آن است، و كسيكه بخواهد به شهرى بيايد بايستى از دروازه وارد شود) و داخل خانه ها نمى توان شد مگر از درهاى آنها، پس كسى را كه از غير درها وارد خانه ها شود دزد مى نامند (هر كه بخواهد از غير راه ما خود را بخدا و رسول آشنا نمايد، از دين بهره نبرده و در آخرت گرفتار عذاب است).
قسمت دوم از اين خطبه است (در فضائل اهل بيت عليهم السّلام):
(4) آيات قرآن آنچه در مدح و منقبت علم و هدايت است در باره ايشان نازل شده و آنان گنجهاى خداوند بخشنده هستند (حقّ تعالى تمام گوهرهاى گرانبها يعنى جميع صفات پسنديده از قبيل علم و حلم و جود و شجاعت و فصاحت و بلاغت و عصمت و طهارت و مانند آنها را در ايشان قرار داده، پس از اين جهت است كه) اگر به گفتار لب گشايند راست گويند، و اگر خاموش باشند ديگرى بر آنان پيشى نگرفته (زيرا سكوتشان از روى حكمت و مصلحت است، نه از روى عجز و ناتوانى كه ديگرى بر آنها سبقت گرفته سخن گويد)
(5) پس بايد پيشرو و جلودار هر قومى به پيروان خود راست گويد (معنى اين جمله در شرح سخن صد و ششم گذشت، و منظور امام عليه السّلام از اين مثل آنست كه حاضر براى غائب از راه پند و اندرز و راهنمائى راست بگويد، و او را از گمراهى و نادانى برهاند) و بايد عقل خود را متوجّه سازد (سخنان ما را با فكر و انديشه بشنود تا بدرستى آنچه را كه مى گوئيم پى ببرد) و بايد از فرزندان آخرت باشد، زيرا از آنجا آمده و بسوى آن باز مى گردد (خدا را در نظر گرفته به دنيائى كه بايد از آن بيرون رود دل نبندد، و آخرت را جايگاه هميشگى خويش بداند).


(6) پس كسيكه چشم دل گشوده از روى بينائى كارى انجام مى دهد بايد پيش از انجام عمل بداند كه آيا آن عمل به زيان او است يا به سودش پس اگر به سود او است آنرا بجا آورد، و اگر به زيانش باشد ترك نمايد،
(7) زيرا كسيكه از روى نادانى كارى انجام دهد مانند كسى است كه در غير راه سير ميكند، پس دور شدن او از راه روشن چيزى باو نمى افزايد مگر دور شدن از مطلوب او (رونده در راه كج هر چند بيشتر راه رود از مقصد دورتر گردد)
(8) و كسيكه از روى دانائى بكارى اقدام نمايد مانند كسى است كه در راه روشن راه مى رود، پس بايد شخص بينا (كه چشم دل گشوده با تأمّل و انديشه كارى انجام مى دهد) ببيند آيا در راه سير ميكند، يا بيراهه مى رود (در اوّل امر رسيدگى كند اگر كار خدا پسند است انجام دهد و گر نه اقدام ننمايد).


(9) و بدان براى هر ظاهر و آشكارى برابر آن باطن و پنهانى است، پس آنچه را ظاهر نيكو باشد باطنش هم نيكو است، و آنچه را ظاهرش زشت و بد باطنش زشت و ناپاك است، و (گاه ميشود كه ظاهر طبق باطن نيست، لذا) پيغمبر صادق صلّى اللّه عليه و آله فرمود: خداوند بنده اى را دوست مى دارد (رحمت خود را شامل حالش مى گرداند) و عمل او را دشمن (حرام و گناه) ميداند، و (گاهى) عمل (كارهاى نيكو) را دوستدار است و عامل آنرا دشمن مى دارد.
(10) و بدان براى هر عمل و كردارى گياهى است و هر گياهى را از آب بى نيازى نيست، و آبها گوناگون است، پس هر چه آب گوارا مى آشامد درختش نيكو و ميوه آن شيرين است، و هر چه آب ناپاك و بد مى آشامد درخت آن بد و ميوه اش تلخ است (منظور امام عليه السّلام از اين جمله و تشبيه عمل به گياه بعد از نقل فرمايش پيغمبر اكرم آنست كه درخت عمل از عقيده و باطن صاحب آن آب مى آشامد، اگر عقيده درست و باطن نيكو باشد از عمل شايسته و كردار پسنديده سودمند مى گردد، و اگر عقيده نادرست و باطن ناپاك بود عمل نيكو «اگر چه خداوند او را دوست مى دارد» سودى باو نمى رساند يعنى بر اثر آن سعادت هميشگى بدست نخواهد آورد).

عاقل با چشم دل، پايان کار را مى نگرد و اعماق و بلندى هاى آن را درک مى کند. دعوت کننده اى دعوت (به حق) کرد و رهبرى به امر سرپرستى قيام نمود. اکنون بر شما لازم است دعوت او را اجابت کنيد و از رهبرتان پيروى نماييد.

آن ها (دشمنان حق) در درياهاى فتنه فرو رفتند; بدعت ها را گرفته و سنت ها را رها نمودند (و کار به جايى رسيد که) مؤمنان کنار رفتند (و سکوت اختيار کردند;) ولى گمراهان و تکذيب کنندگان به سخن درآمدند.

ما مَحرم اسرار (پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)) و ياران راستين او و گنجينه داران و درهاى علوم وى هستيم و (البتّه) هيچ خانه اى را جز از درش وارد نمى شوند و هر کس از غير در وارد شود سارقش مى نامند!
آيات کريمه قرآن درباره آن ها (پيامبر و اهل بيتش) (عليهم السلام) نازل شده، آن ها گنجينه هاى علوم خداى رحمانند. اگر سخن بگويند راست مى گويند و اگر سکوت کنند کسى بر آن ها پيشى نمى گيرد. راهنماى جمعيّت بايد به افراد خود راست بگويد و عقل و خرد را حاضر سازد و از فرزندان آخرت باشد; چرا که از آن جا آمده و به آن جا باز مى گردد.


آن کس که با چشم دل مى بيند و با بينايى عمل مى کند بايد در آغاز هر کار بينديشد که آيا آن عمل به سود اوست يا به زيان او; اگر به سود اوست ادامه دهد و اگر به زيانش مى باشد از عمل باز ايستد; زيرا آن کس که بدون آگاهى به انجام دادن کار مى پردازد همچون کسى است که از بيراهه مى رود و چنين کسى هر قدر جلوتر مى رود از منزل مقصود فاصله بيشترى مى گيرد ولى آن کس که از روى آگاهى عمل مى کند همچون رهروى است که در جاده روشن گام بر مى دارد (و به زودى به مقصد مى رسد). حال که چنين است هر شخص بايد بنگرد آيا (به سوى مقصد) پيش مى رود يا به عقب باز مى گردد؟!


بدان هر ظاهرى باطنى دارد همانند خود، آن چه ظاهرش پاک و خوب است باطنش نيز پاک و خوب است و آن چه ظاهرش خبيث و بد است باطنش نيز خبيث است. پيامبر صادق(صلى الله عليه وآله) فرمود: گاه خداوند بنده اى را دوست مى دارد ولى عملش را مبغوض مى شمرد و گاه عملش را دوست مى دارد و شخصش را مبغوض مى دارد.

بدان هر عملى رويشى دارد و هيچ رويشى از آب بى نياز نيست و آب ها مختلفند. آن چه آبيارى اش پاکيزه باشد نهالش پاک و ميوه اش شيرين است و آن چه آبياريش ناپاک باشد نهالش ناپاک و ميوه اش تلخ است.