ترجمه خطبه 184 نهج البلاغه

و من كلام له (علیه السلام) قاله للبُرج بن مسهر الطائي و قد قال له بحيث يسمعه «لا حكمَ إلا للّه»، و كان من الخوارج:

اسْكُتْ، قَبَحَكَ اللَّهُ يَا أَثْرَمُ! فَوَاللَّهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحَقُّ فَكُنْتَ فِيهِ ضَئِيلًا شَخْصُكَ خَفِيّاً صَوْتُكَ، حَتَّى إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِزِ.

ترجمه: محمد دشتی (ره)

برج بن مسهر طايى از شعراى مشهور خوارج بود و با صداى بلند گفت «حكومت فقط از آن خداست». امام در سال 38 هجرى در كوفه در جواب او فرمود

افشاى منافق

خاموش باش، خدا رويت را زشت گرداند، اى دندان پيشين افتاده. به خدا سوگند آنگاه كه حق آشكار شد تو ناتوان بودى و آواز تو آهسته(1) بود، و آن هنگام كه باطل بانگ بر آورد، چونان شاخ بز سر بر آوردى.


  1. یعنی شهرتی نداشت و دارای شخصیّت اجتماعی نبودی.
سیاسی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سخنى از آن حضرت (ع) به برج بن مسهر طايى فرمود، هنگامى كه برج به گونه اى كه امام بشنود گفت: «لا حكم الا للّه»، هيچ داورى جز از آن خدا نيست. و برج از خوارج بود:

خاموش شو، اى مردى كه دندانهاى پيشين تو افتاده است. خدا چهره ات را زشت گرداند. به خدا سوگند، حق آشكار شد و در آن وقت حقير و ناتوان و پوشيده آواز بودى. تا آن گاه كه باطل نعره زد، آشكار شدى آنسان كه شاخ بز نر آشكار شود.

از سخنان آن حضرت است به برج بن مسهر طايى كه از خوارج بود و شعار «لا حكم الّا للّه» را آنچنان فرياد كرد كه حضرت مى شنيد، فرمود:

ساكت باش، خدا رويت را سياه كند اى بى دندان. به خدا قسم حق آشكار شد در حالى كه تو بى مقدار بودى و صدايت آهسته، تا وقتى كه باطل عربده كشيد آن گاه چون شاخ بز نر به سرعت ظاهر شدى.

و از سخنان آن حضرت است كه به برج بن مسهر طايى فرمود [برج چنانكه امام سخن او را مى شنيد گفت: «داورى جز از آن خدا نيست»، و برج از خارجيان بود.]

خاموش باش خدايت از خوبى دور گرداناد. اى دندان پيشين افتاده، به خدا حق پديد شد، و تو ناچيز بودى و آوازت آهسته، تا آنكه باطل بانگ برآورد، و تو سر برآوردى همانند شاخ بز، برون جسته.

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است به برج ابن مسهر كه از قبيله بنى طىّ و از (شعراء) خوارج بود، هنگاميكه گفت: «لا حكم إلّا للّه» يعنى حكمى نيست جز از جانب خدا، بطوريكه آن حضرت مى شنيد، پس فرمود:
(1) اى آنكه دندان جلو تو افتاده (بى خردى كه باطنت مانند كسيكه دندانهاى جلوش افتاده زشت است) خاموش شو خدا ترا زشت گرداند،
(2) بخدا سوگند حقّ (كه منظور امام عليه السّلام است) هويدا گشت و تو در آن (بين لشگر) لاغر و ناتوان بودى (اعتنائى بتو نداشتند) و آوازت پنهان بود (گوش به سخنت نمى دادند) تا اينكه باطل فرياد كرد (بر گفتن اين سخنان دلير گشتى، و) آشكار شدى مانند آشكار شدن شاخ بز (امام عليه السّلام از نظر پستى و فرومايگى او را به شاخ بز تشبيه فرمود، و اين در عرب رسم است، و هر چه را بخواهند بزرگ شمارند به چيز نفيس و ارجمند نسبت دهند، چنانكه گويند: «نجم نجوم الكوكب» يعنى پيدا شد مانند آشكار شدن ستاره).

خاموش باش! خداوند رويت را زشت (و سياه) کند اى دندان شکسته! به خدا سوگند حق آشکار شد در حالى که تو شخصى ناچيز و بى مقدار بودى و صدايت به جايى نمى رسيد و آن گاه که باطل، نعره برآورد تو همچون شاخ بزى آشکار شدى!