ترجمه خطبه 222 نهج البلاغه

و من كلام له (علیه السلام) قاله عند تلاوته «يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»: إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ، وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِي [الْأَسْمَاعِ وَ الْأَبْصَارِ] الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ يُذَكِّرُونَ بِأَيَّامِ اللَّهِ وَ يُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِي الْفَلَوَاتِ. مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَيْهِ طَرِيقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ وَ مَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَيْهِ الطَّرِيقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَكَةِ، وَ كَانُوا كَذَلِكَ مَصَابِيحَ تِلْكَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْكَ الشُّبُهَاتِ. وَ إِنَّ لِلذِّكْرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْيَا بَدَلًا فَلَمْ ت...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

به هنگام تلاوت آيه 37 سوره نور، «و صبح و شام در آن خانه ها تسبيح مى گويند، مردانى كه نه تجارت و نه معامله اى آنها را از ياد خدا و بر پا داشتن ياد خدا غافل نمى كند»، فرمود

1. ارزش ياد خدا

همانا خداى سبحان و بزرگ، ياد خود را روشنى بخش دل ها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوايى بشنود، و چشم پس از كم نورى بنگرد، و انسان پس از دشمنى رام گردد.

خداوند كه نعمت هاى او گران قدر است، در دوران هاى مختلف روزگار، و در دوران جدايى از رسالت «تا آمدن پيامبرى پس از پيامبرى ديگر» بندگانى داشته كه با آنان در گوش جانشان زمزمه مى كرد، و در درون عقلشان با آنان سخن مى گفت. آنان چراغ هدايت را با نور بيدارى در گوش ها و ديده ها و دل ها بر مى افروختند، روزهاى خدايى را به ياد مى آورند و مردم را از جلال و بزرگى خدا مى ترساندند.

آنان نشانه هاى روشن خدا در بيابان هايند، آن را كه راه ميانه در پيش گرفت مى ستودند، و به رستگارى بشارت مى دادند، و روش آن را كه به جانب چپ يا راست كشانده مى شد، زشت مى شمردند، و از نابودى هشدار مى دادند، همچنان چراغ تاريكى ها، و راهنماى پرتگاه ها بودند.

2. صفات ياد آوران (اهل ذكر)

همانا مردمى هستند كه ذكر خدا را به جاى دنيا برگزيدند، كه هيچ تجارتى يا خريد و فروشى، آنها را از ياد خدا باز نمى دارد. با ياد خدا روزگار مى گذرانند، و غافلان را با هشدارهاى خود، از كيفرهاى الهى مى ترسانند به عدالت فرمان مى دهند، و خود عدالت گسترند، از بدى ها نهى مى كنند و خود از آنها پرهيز دارند.

با اينكه در دنيا زندگى مى كنند گويا آن را رها كرده به آخرت پيوسته اند، سراى ديگر را مشاهده كرده، گويا از مسائل پنهان برزخيان و مدت طولانى اقامتشان آگاهى دارند، و گويا قيامت وعده هاى خود را براى آنان تحقّق بخشيده است. آنان پرده ها را براى مردم دنيا برداشته اند، مى بينند آنچه را كه مردم نمى نگرند، و مى شنوند آنچه را كه مردم نمى شنوند.

اگر اهل ذكر را در انديشه خود آورى و مقامات ستوده آنان و مجالس آشكارشان را بنگرى، مى بينى كه آنان نامه هاى اعمال خود را گشوده، و براى حسابرسى آماده اند، كه همه را جبران كنند، و در انديشه اند، در كدام يك از اعمال كوچك و بزرگى كه به آنان فرمان داده شده، كوتاهى كرده اند، يا چه اعمالى كه از آن نهى شده بودند مرتكب گرديده اند. بار سنگين گناهان خويش را بر دوش نهاده، و در برداشتن آن ناتوان شدند، گريه در گلويشان شكسته، و با ناله و فرياد مى گريند و با يكديگر گفتگو دارند، در پيشگاه پروردگار خويش به پشيمانى اعتراف دارند.

آنان نشانه هاى هدايت، و چراغ هاى روشنگر تاريكى ها مى باشند، فرشتگان آنان را در ميان گرفته، و آرامش بر آنها مى بارند، درهاى آسمان به رويشان گشوده، و مقام ارزشمندى براى آنان آماده كرده اند، مقامى كه خداوند با نظر رحمت به آن مى نگرد، و از تلاش آنها خشنود، و منزلت آنها را مى ستايد، دست به دعا برداشته، و آمرزش الهى مى طلبند. در گرو نيازمندى فضل خدا، و اسيران بزرگى اويند، غم و اندوه طولانى دل هايشان را مجروح، و گريه هاى پياپى چشم هايشان را آزرده است.

دست آنان به طرف تمام درهاى اميدوارى خدا دراز است، از كسى درخواست مى كنند كه بخشش او را كاستى، و درخواست كنندگان او را نوميدى نيست. پس اكنون به خاطر خودت، حساب خويش را بررسى كن زيرا ديگران حسابرسى غير از تو دارند.

اخلاقی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

سخنى از آن حضرت (ع) هنگام تلاوت آيه «رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله»:

خداوند سبحان، ياد خود را روشنى دلها ساخت كه به پرتو آن شنوا شوند، هر چند، زان پيش ناشنوا بوده اند، و بينا گردند هر چند، زان پيش نابينا بوده اند و آرامش يابند، هر چند زان پيش ستيزه جو بوده اند.

همواره در پاره اى از زمان و در روزگارى كه پيامبرى نبوده، خداوند فراخ بخشايش و نعمت را، بندگانى است، با آنها از راه فكرتشان-  به الهام-  راز گويد و از طريق عقولشان به هدايت و راهنمايى سخن گويد و آنان به نور بيدارى كه در گوشها و چشمها و دلهايشان مى افكند چراغ هدايت را روشن مى دارند. ايام الله را به ياد مردم مى آورند و آنان را از عظمت و جلال خداوندى بيم مى دهند. اينان همانند راهنمايانى هستند در بيابانها كه هر كه از راه ميانه رود طريقه اش را بستايند و او را به رهايى مژده دهند و هر كه به راه راست يا چپ رود طريقه اش را نكوهش كنند و از هلاكتش بر حذر دارند و در اين حال، چونان چراغهايى هستند كه تاريكيها را روشن مى سازند و راهنمايانى كه ديگران را از گرفتار شدن در شبهه ها باز مى دارند.


مردمانى هستند كه ياد خدا را به جاى دنيا برگزيده اند و تجارت و خريد و فروخت، آنان را از آن مانع نشود. سراسر عمر را با ياد خدا گذرانند و نهى و منع خداوند را در آنچه حرام كرده به گوش غافلان مى خوانند. مردم را به عدالت فرمان مى دهند و خود به عدالت كار مى كنند. مردم را از كارهاى زشت بازمى دارند و خود مرتكب آن نمى شوند.

گويى دنيا را طى كرده اند و به آخرت رسيده اند و اكنون در جهان آخرت اند و آنچه را كه آن سوى دنياست به عيان ديده اند. گويى به حالات پوشيده اهل برزخ با وجود طولانى بودن اقامتشان در آنجا آگاه اند و مى دانند كه چه مدت است كه در آن عالم به سر مى برند. قيامت وعده هايش را برايشان تحقق بخشيده و زنگ ترديد از دلشان زدوده است. و اكنون براى مردم دنيا پرده از آن بر مى گيرند، چنانكه گويى آنچه مردم نمى بينند، آنان مى بينند و آنچه نمى شنوند، مى شنوند.

اگر آنان را در عقل خود تصور كنى بينى كه در آن جايگاه پسنديده و مجلس شايسته دفترهاى اعمال خود را گشوده اند و براى محاسبه نفس خود از هر كار دست كشيده اند، هر خرد و بزرگ را كه به آن مأمور شده اند، ولى در انجامش قصور ورزيده اند، يا از آن نهى شده اند و مرتكب آن شده اند، مى نگرند. در حالى كه، بار گناهان بر پشتشان سنگينى مى كند و از تحمل آن ناتوان شده اند، گريه گلويشان را مى فشارد و با مويه و ناله پاسخ يكديگر را مى دهند. به درگاه پروردگار خود پشيمان و معترف به زارى آواز بر مى دارند.

هم در آن حال، نشانه هاى هدايت را بنگرى و چراغهاى ظلمت شكن را بينى. ملايكه گرداگردشان را گرفته اند. بر آنان آرامش و آسودگى نازل گشته، درهاى آسمان برايشان گشوده شده و كرسيهاى كرامت در جايى كه خداوند بر آن آگاه است، زده شده، از سعى آنها خشنود است و مقامشان نزد او پسنديده است.

به هنگام رازگويى با خداى تعالى نسيم دلنواز عفو و بخشش را استشمام مى كنند. فقيرانى هستند نيازمند فصل و كرم او، اسيرانى به خاك مذلت نشسته، در برابر جلال و عظمت او، اندوه فراوان دلهايشان را و گريستن بسيار چشمانشان را خسته است. هر درى را كه به لطف خداوندى باز مى شود، با دست نياز مى كوبند، از كسى درخواست بخشش دارند كه عرصه فراخ بخشايش او را تنگى نيست و هيچ خواهنده از آنجا نوميد باز نمى گردد. پس تو، به حساب نفس خود برس كه كسان ديگر را جز تو كسى هست كه از آنها حساب بكشد.

از سخنان آن حضرت است كه آن را به وقت تلاوت آيه «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» فرمود:

خداوند پاك ياد خود را صيقل دلها قرار داد، كه گوش در پرتو آن پس از سنگينى مى شنود، و چشم دلها بعد از نابينايى مى بيند، و دلها از پى عناد با حق رام مى شود.

و خداى را -كه نعمت هايش ارجمند است- پيوسته در هر قطعه اى از زمان پس از قطعه ديگر و در روزگارهاى خالى از پيامبران بندگانى است كه در عرصه گاه فكرشان با آنان راز مى گويد، و در ذات عقولشان با آنان گفتگو دارد، اينان به نور بيدارى در ديده ها و گوشها و دلها چراغ هدايت بر افروختند، مردم را به ياد ايام اللّه مى اندازند، و از مقام حق بيم مى دهند، اين بزرگواران همچون راهنمايان در بيابانها هستند كه هر كه جانب راه راست گيرد راهش را بر او مدح و ثنا گويند، و به نجات مژده اش دهند، و هر كه در راست و چپ افتد طريقش را در نظرش نكوهش نمايند، و او را از هلاكت بترسانند، اينان با اين ويژگيها چراغهاى آن تاريكى ها، و راهنمايان نجات بخش از آن اشتباهاتند.


براى ياد خدا اهلى است كه آن ياد را به جاى دنيا انتخاب كرده اند، هيچ تجارت و داد و ستدى آنان را از ذكر حق غافل نمى كند، روزگار خود را با ياد خدا به سر مى برند، و با بيانهاى باز دارنده از محرمات الهى به گوش غافلان بانگ مى زنند، به عدالت فرمان مى دهند و خود عامل به آنند، از زشتى نهى مى كنند و خود از آن باز مى ايستند، گويى رابطه خود را با دنيا بريده و در آخرتند و آنچه را بعد از دنياست مشاهده مى كنند، انگار بر احوال پنهان برزخيان كه چه مدتى است در برزخ به سر مى برند آگاهند، و قيامت وعده هاى خود را بر آنان محقق كرده، و اينان براى اهل دنيا پرده از آن برداشته اند، گويى چنان است كه مى بينند آنچه را مردم نمى بينند، و مى شنوند آنچه را مردم نمى شنوند.

اگر آنان را كه در مقامات پسنديده و مجالس شايسته هستند در عقل خود مجسم كنى، در حالى كه دفاتر اعمال خود را باز كرده، و از هر انديشه اى فارغ شده اند براى محاسبه نفوس خود بر هر عمل كوچك و بزرگى كه به آن مأمور بودند، و نسبت به آن كوتاهى كرده اند، يا از آن نهى شده ولى تقصير نموده اند، و بار سنگين گناهان خود را بر پشت خود بار كرده، و از برداشتنش عاجز و ناتوان شده، گريه گلو گيرشان گشته، و با خويشتن همراه با ناله و زارى پرسش و پاسخ نموده اند، در جايگاه ندامت و اعتراف به گناه در پيشگاه حق آواز حزين دارند، هر آينه نشانه هاى هدايت، و چراغهاى زدودنده تاريكى را خواهى ديد، كه فرشتگان آنان را محاصره نموده، آرامش بر آنان نازل، و درهاى آسمان به روى آنان باز شده، و مقامات با ارزش براى آنان آماده گشته، در محلّى كه خداوند بر آنان نظر افكنده و از سعيشان راضى شده، و مقامشان را پسنديده است، اينان با دعا و مناجات نسيم عفو حق را استشمام مى كنند، و گروگان نياز به فضل حق، و اسيران خاكسار در برابر عظمت خداوندند.

طول زمان اندوه دلهاشان را خسته، و گريه هاى بسيار ديدگانشان را مجروح كرده. براى هر درى كه از آن اميدى به خداوند هست دست كوبنده اى دارند، از خداوندى درخواست مى كنند كه فراخيها نزد او تنگ نمى شود، و در خواست كنندگان از او نا اميد نمى گردند. بيا به نفع خود به محاسبه نفس خويش برخيز، زيرا حساب ديگران را حسابگرى غير تو مى رسد.

و از سخنان آن حضرت است هنگامى كه آيه «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»:

را تلاوت مى فرمود همانا خداى سبحان ياد -خود- را روشنى بخش دلها كرد، تا از آن پس كه ناشنوايند بدان ياد بشنوند، و از آن پس كه نابينايند بينا بوند، و از آن پس كه ستيزه جويند رام گردند.

و همواره خدا را -كه بخششهاى او بى شمار است و نعمتهايش بسيار- در پاره اى از روزگار پس از پاره اى ديگر، و در زمانى ميان آمدن دو پيامبر، بندگانى است كه از راه انديشه با آنان در راز است، و از طريق خرد دمساز، و آنان چراغ هدايت را بر افروختند به نور بيدارى كه در گوشها و ديده ها و دلها توختند. ايام خدا را فراياد مردمان مى آرند، و آنان را از بزرگى و جلال او مى ترسانند. همانند نشانه هايند كه در بيابانهاى بى نشان بر پايند. آن كه راه ميانه را پيش گيرد، بستايندش و به نجات مژده دهندش، و آنان كه راه راست يا چپ را پيش گيرد، روش وى را زشت شمارند، و از تباهى اش بر حذر دارند، و اين چنين، چراغ ظلمتها بوده اند و راهنما در شبهت ها.


و همانا ياد خدا را مردمانى است كه آن ياد آنان را جايگزين زندگى -جهان فانى- است. نه بازرگانى سرگرمشان ساخته، و نه خريد و فروخت ياد خدا را از دل آنان انداخته. روزهاى زندگانى را بدان مى گذرانند، و نهى و منع خدا را -در آنچه حرام فرموده- به گوش بيخبران مى خوانند. به داد فرمان مى دهند، و خود از روى داد كار مى كنند، و از كار زشت باز مى دارند، و خود از زشتكارى به كنارند. گويى دنيا را سپرى كرده و به آخرت درند، و آنچه از پس دنياست ديده اند، و بر نهان برزخيان آگاهند كه چه مدتى است در آن به سر مى برند، و قيامت وعده هايش را براى آنان محقق داشته است، و آنان براى مردم دنيا پرده از آن برداشته اند. گويى مى بينند آن را كه مردم نمى بينند و مى شنوند آن را كه مردم نمى شنوند.

و اگر در خرد خود صورت آنان را بنگارى. و مقاماتى پسنديده را كه در آن به سر مى برند و مجلسهايى را كه بدان اندرند، در نظر آرى، كه چسان دفتر كردارهاشان را گشاده اند و براى محاسبه نفس آماده، و مى انديشند كه چه كارهاى بزرگ و كوچك را كه بدان مأمور بودند، واگذاشتند، يا از كارهايى بازداشته شدند، كه كردن آن را به افراط روا داشتند، بار سنگين گناهان خويش را بر پشت نهادند، و در برداشتن آن به ناتوانى در افتادند، گريه شان شكسته در گلو، با ناله پرسان و پاسخگو. به پروردگار خود فرياد بر مى دارند، پشيمانند و به گناه اعتراف دارند، -هم در آن حال- نشانه هاى رستگارى را ببينى و چراغهاى شبان تارى، گرداگردشان فرشتگان، آرامششان در جسم و جان درهاى آسمان به روى آنان گشاده، كرسيهاى كرامت براى شان نهاده آنجا كه خدا از حالشان آگاه است و از كوشششان خشنود و مقامشان نزد او محمود، دست دعا به خدا بر مى دارند، و آمرزش او را اميدوارند.

درويشانى اند در گرو بخشش حق مانده، اسيرانى در ساحت عظمت او خوار نشانده. درازى مدّت اندوه دلهاشان را شكسته و گريه فراوان ديده هاشان را خسته. هر در خواهش از خدا كه فراز است، دستى از آنان به كوفتن آن دراز است. از كسى مى خواهند كه پهنه بخشش او را تنگى نيست، و خواهندگانش را نوميدى نيست. پس حساب نفس خود را براى خود گير كه ديگران را حسابرسى است.

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است (در فضيلت ياد خدا و اوصاف آنانكه بياد خدا مشغولند) كه آنرا هنگام قرائت آيه «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» فرموده (سوره 24 آیه 37) يعنى مردانى هستند كه بازرگانى و خريد و فروش ايشان را از ياد خدا باز نمى دارد:
(1) خداوند سبحان ذكر و ياد خود را صيقل و روشنائى دلها قرار داد كه بسبب آن (اوامر و نواهى او را) بعد از كرى مى شنوند، و بعد از تاريكى (نادانى) مى بينند، و بعد از دشمنى و ستيزگى فرمانبر مى گردند (رضاء و خوشنودى او را بدست مى آورند)
(2) و همواره براى خدا -كه نعمتها و بخششهايش ارجمند است- در پاره از زمان بعد از پاره ديگر و در روزگارهايى كه آثار شرائع در آنها گم گشته بندگانى است كه در انديشه هاشان با آنان راز مى گويد، و در حقيقت عقلهاشان با آنها سخن مى فرمايد (هميشه بياد خدا بوده از راه عقل و بينائى با او در گفتگو هستند) و چراغ (هدايت و رستگارى) را به روشنائى بيدارى و هشيارى در ديده ها و گوشها و دلها افروختند (ياد خدا چون چراغ ديده ها و گوشها و دلهاشان را روشن گردانيد، لذا غير او چيزى نديده، غير اوامر و نواهيش سخنى نشنيده، بغير آنچه او خواسته دل نمى بندد)
(3) روزهاى خدا را (بمردم) يادآورى مى نمايند (سرگذشت پيشينيان را كه بر اثر معصيت و نافرمانى تباه شده اند براى ايشان بيان ميكنند تا عبرت گيرند) و (آنان را) از عظمت و بزرگوارى او مى ترسانند (مى گويند از خدا بترسيد و مرتكب گناه نشويد كه او حاضر و بينا است و بر هلاك شما قادر و توانا) آنان مانند راهنمايان در بيابانها هستند كه هر كه از وسط راه برود (بعدل و درستى رفتار كند) راه او را مى ستايند، و به رهائى (از گمراهى) مژده اش مى دهند، و هر كه بطرف راست و چپ برود (در هر امر افراط و تفريط پيش گيرد) راه را براى او مذمّت كرده از تباه شدن بر حذرش مى دارند، و آنها با اين اوصاف چراغهاى آن تاريكى ها (ى نادانى) و راهنمايان آن شبهه ها (ى گمراهى) هستند.


(4) و بتحقيق براى ياد خدا نمودن اهلى است كه آنرا عوض دنيا فرا گرفته اند، و ايشان را بازرگانى و خريد و فروش از آن مشغول نمى سازد، روزهاى زندگانى را با ياد خدا بسر مى برند، و به سخنان منع كننده از آنچه خدا حرام و نهى فرموده در گوشهاى بى خبران بانگ مى زنند، و بعدل و درستى امر كرده خود آنرا انجام مى دهند، و از ناپسند (گفتار و كردار زشت) نهى نموده خود آنرا بجا نمى آورند، و (چنان بآخرت ايمان و يقين دارند كه)
(5) گويا دنيا را بپايان رسانده و بآخرت وارد شده و در آنجا مى باشند، و آنچه در پى دنيا است (امور آخرت كه ديگران از آنها آگاه نيستند) بچشم ديده اند، و مانند آنكه بر احوال پنهان اهل برزخ در مدّت اقامت آنجا آگاهند، و قيامت وعده هايش را بر ايشان ثابت نموده است (شكّ و ترديد ندارند) پس پرده از آن اوضاع را از جلو مردم دنيا برداشته اند (آنچه را بنور ايمان و يقين ديده اند فاش كرده اند) بطورى كه گويا ايشان مى بينند آنرا كه مردم نمى بينند، و مى شنوند آنرا كه ديگران نمى شنوند،
(6) و اگر آنان را در برابر عقل خود در مراتب پسنديده و مجلسهاى شايسته آنها تصوّر كنى (حالات عبادت و بندگيشان را بنظر آورى) در حاليكه دفترهاى محاسبه اعمالشان را باز كرده و براى رسيدگى بحساب نفسهاشان آماده اند بر هر امر كوچك و بزرگى كه مأمور بآن بوده و كوتاهى كرده اند يا نهى از آن شده و تقصير نموده اند، و گناهان سنگين خويش را بر پشتشان بار كرده از برداشتن آن ضعيف و ناتوان گرديده اند، و گريه را در گلو نگاه داشته اند، و (هنگام محاسبه) با گريه و زارى با خويشتن جواب و سؤال نموده اند، و جانب پروردگارشان از پشيمانيها و اقرار بتقصير ناله و فرياد بر آورند (و طلب عفو و بخشش نمايند، خلاصه اگر ايشان را با اين حالات در نظر آورى) نشانه هاى هدايت و رستگارى و چراغهاى تاريكى را خواهى ديد كه فرشتگان دورشان گرد آمده آرامش و آسودگى (از عذاب) بر آنها نازل گشته و درهاى (بركات) آسمان بروى آنان باز شده، و جاهاى ارجمند بر ايشان آماده گرديده در جائيكه خداوند بآنها مطلع و آگاه است، و از كوشش آنان (در وارسى حساب خود با خدا) راضى و خوشنود است، و روشن آنها را (در پشيمانى از گناهان) پسنديده است،
(7) در حاليكه بمناجات با خدا نسيم عفو و بخشش (از گناهان) را استشمام ميكنند، ايشان گروگان نيازمندى بفضل و كرم خدا و اسيران تواضع و فروتنى به عظمت و بزرگوارى او هستند، بسيارى اندوه دلها و بسيارى گريه چشمهاشان را مجروح ساخته است، براى هر درى كه راه رغبت و توجّه بسوى خدا است ايشان را دست كوبنده اى است (هر درى كه باو راه دارد كوبيده در آن داخل ميشوند) سؤال و درخواست از كسى مى نمايند كه فراخيها پيش او تنگ نمى گردد (هر چند عطاء و بخشش نمايد از درياى جود و كرمش كاسته نمى شود) و خواستاران از او نوميد نمى شوند،
(8) پس تو خود بحساب خويش برس، زيرا بحساب ديگران محاسبى غير از تو مى رسد (از وارسى حساب ديگران سودى براى تو نيست، بايد هميشه بياد خود باشى و بحساب خويش بدقّت رسيدگى كنى).

خداوندى منزّه و برتر، ياد خود را مايه جلاى قلبها قرار داده که بر اثر آن گوش، پس از سنگينى (بر اثر غفلت) شنوا شود و چشم پس از کم سويى بينا گردد و از لجاجت و عناد به انقياد و اطاعت باز گردد و رام شود.

خداوندى که نعمتهايش بزرگ و عظيم است همواره در هر عصر و زمان و در فاصله ميان بعثت پيامبران بندگانى داشت که حقايق را به فکر آنها الهام مى کرد و با عقل و انديشه آنها سخن مى گفت تا آنها در پرتو آن با نور بيدارى، چشمها و گوشها و قلبها را روشن سازند و مردم را به ياد ايّام الله و روزهاى خاص الهى بيندازند و از مقام عظمت او بيم دهند. اين افراد همچون راهنماى بيابانها هستند که قافله ها را از گم کردن راه نجات مى دهند هر کس راه حق را در پيش مى گرفت طريقش را مى ستودند و او را به نجات، بشارت مى دادند و آن کس که به چپ و راست منحرف شده بود طريقش را نکوهش مى کردند و از هلاکت بر حذر مى داشتند (آرى!) آنها چراغهاى روشن تاريکيها بودند و راهنمايان در برابر شبهات!


ياد خدا اهلى دارد که آن را به جاى (زرق و برق) دنيا برگزيده اند، لذا هيچ تجارت و داد و ستدى آنها را از ياد خدا باز نداشته، با ياد خدا تمام دوران زندگى خود را سپرى مى کنند و با فريادهاى بازدارنده در گوش غافلان، آنها را به (کيفر) محرمات الهى توجّه مى دهند و به عدالت و معروف دعوت مى کنند و خود عامل به آن هستند، مردم را از منکرات باز مى دارند و خود گرد آن نمى گردند (با اينکه در دنيا هستند) گويى دنيا را رها کرده و به آخرت پيوسته و در آن قرار دارند، به همين سبب ماوراى دنيا را مشاهده کرده اند. گويى از پشت ديواره اين دنيا سر بر آورده و به برزخيان و اقامت طولانى آنها در آنجا مى نگرند و (باچشم دل به قيامت نگاه مى کنند در حالى که) رستاخيز وعده هاى خود را براى آنها عملى ساخته، از اين رو آنها پرده ها را براى اهل دنيا کنار زده (و حقايق عالم برزخ و قيامت را براى آنها شرح مى دهند) گويى آنها با چشم خود چيزهايى را مى بينند که مردم نمى بينند و مطالبى را مى شنوند که ديگران نمى شنوند.

اگر حال آنها را در برابر عقل خود مجسّم سازى و مقامات ستوده و مجالس آنان را که مشهود فرشتگان است، بنگرى که نامه هاى اعمال خويش را گشوده و به حسابرسى اعمال خود نشسته اند و هر کار کوچک و بزرگى که مأمور به آن بوده و کوتاهى کرده اند يا از آن نهى شده بودند و مرتکب گشته اند حساب مى کنند و سنگينى بار خطاهايشان را بر دوش خود احساس کرده که از کشيدن اين بار سنگين ناتوانند و در نتيجه گريه گلويشان را فشرده و با صداى بلند همراه با يکديگر ضجّه مى زنند و در پيشگاه پروردگارشان در مقام اظهار ندامت و اعتراف به تقصير آمده اند. (آرى اگر آن حالات و آن عوالم معنوى را در نظر مجسّم کنى) خواهى ديد که آنان نشانه هاى هدايت و چراغهاى پرفروغ برطرف کننده تاريکيها هستند. فرشتگان آنها را در ميان گرفته و آرامش و سکينه الهى بر آنها نازل شده، درهاى آسمان به رويشان گشوده و جايگاه و مقامهاى والاى کرامت براى آنان فراهم گشته است، در جايى که خداوند به آنها نظر رحمت افکنده و از سعى و کوشش آنها راضى است و موقعيتشان را مى ستايد.

آنها با دعا و نيايش به درگاه خدا آرامش عفو و گذشت او را مى طلبند و گروگان نيازمندى به فضل او و اسيران فروتنى در برابر عظمتش هستند، غم واندوه طولانى (به سبب احساس تقصير در اطاعت و بندگى) قلبشان را مجروح ساخته و گريه هاى بسيار چشمانشان را خسته کرده است. براى هر درى که اميد عفو و رحمت خدا در آن باشد دستى براى کوبيدن دارند و از درگاه کسى درخواست مى کنند که گستردگى بخشش او تنگى ندارد و اميدواران از درگاه او نوميد بر نمى گردند (حال که چنين است) به حساب خود براى نفع خويشتن رسيدگى کن، (و کار به حساب ديگران نداشته باش) زيرا ديگران حسابرسى جز تو دارند.