ترجمه خطبه 230 نهج البلاغه

و من خطبة له (علیه السلام) في مقاصد أخرى: فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِيرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ؛ بِهَا يَنْجَحُ الطَّالِبُ وَ يَنْجُو الْهَارِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِبُ. فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ يُرْفَعُ وَ التَّوْبَةُ تَنْفَعُ وَ الدُّعَاءُ يُسْمَعُ، وَ الْحَالُ هَادِئَةٌ وَ الْأَقْلَامُ جَارِيَةٌ وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمُراً نَاكِساً أَوْ مَرَضاً حَابِساً أَوْ مَوْتاً خَالِساً. فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِكُمْ وَ مُكَدِّرُ شَهَوَاتِكُمْ وَ مُبَاعِدُ طِيَّاتِكُمْ، زَائِرٌ غَيْرُ مَحْبُوبٍ وَ قِرْنٌ غَيْرُ مَغْلُوبٍ وَ وَاتِرٌ غَيْرُ مَطْلُوبٍ. قَدْ أَعْلَقَتْكُمْ حَبَائِلُهُ وَ تَكَنَّفَتْكُمْ غَوَائِلُهُ وَ أَقْصَدَتْكُمْ مَعَابِلُهُ وَ عَظُمَتْ فِيكُمْ سَطْوَتُهُ وَ تَتَابَعَتْ عَلَيْكُمْ عَدْوَتُهُ وَ قَلَّتْ عَنْكُمْ نَبْوَتُهُ، فَيُوشِكُ أَنْ تَغْشَاكُمْ دَوَاجِي ظُلَلِهِ وَ احْتِدَامُ عِلَلِهِ وَ حَنَادِسُ غَمَرَاتِهِ وَ غَوَاشِي سَكَرَاتِهِ وَ أَلِيمُ إِرْهَاقِهِ وَ دُجُوُّ أَطْبَاقِهِ وَ [خُشُونَةُ] جُشُوبَةُ مَذَاقِهِ؛ فَكَأَنْ قَدْ أَتَاكُمْ بَغْتَةً فَأَسْكَ...

ترجمه: محمد دشتی (ره)

و من خطبة له (علیه السلام) في مقاصد أخرى

1. پرهيزكارى و عمل

همانا ترس از خدا كليد هر در بسته، و ذخيره رستاخيز، و عامل آزادگى از هر گونه بردگى، و نجات از هر گونه هلاكت است. در پرتو پرهيزكارى، تلاشگران پيروز، پرواكنندگان از گناه رستگار، و به هر آرزويى مى توان رسيد. مردم عمل كنيد كه عمل نيكو به سوى خدا بالا مى رود، و توبه سودمند است، و دعا به اجابت مى رسد، و آرامش برقرار، و قلم هاى فرشتگان در جريان است. به سوى اعمال نيكو بشتابيد پيش از آن كه عمرتان پايان پذيرد، يا بيمارى مانع شود، و يا تير مرگ شما را هدف قرار دهد.

2. ضرورت ياد مرگ

مرگ نابود كننده لذّت ها، تيره كننده خواهش هاى نفسانى، و دور كننده اهداف شماست، مرگ ديدار كننده اى دوست نداشتنى، هماوردى شكست ناپذير و كينه توزى است كه بازخواست نمى شود. دام هاى خود را هم اكنون بر دست و پاى شما آويخته، و سختى هايش شما را فرا گرفته، و تيرهاى خود را به سوى شما پرتاب كرده است. قهرش بزرگ، و دشمنى او پياپى و تيرش خطا نمى كند. چه زود است كه سايه هاى مرگ، و شدّت دردهاى آن، و تيرگى هاى لحظه جان كندن، و بيهوشى سكرات مرگ، و ناراحتى و خارج شدن روح از بدن، و تاريكى چشم پوشيدن از دنيا، و تلخى خاطره ها، شما را فرا گيرد.

پس ممكن است ناگهان مرگ بر شما هجوم آورد، و گفتگوهايتان را خاموش، و جمعيّت شما را پراكنده، و نشانه هاى شما را نابود، و خانه هاى شما را خالى، و ميراث خواران شما را بر انگيزد تا ارث شما را تقسيم كنند، آنان يا دوستان نزديكند كه به هنگام مرگ نفعى نمى رسانند، يا نزديكان غم زده اى كه نمى توانند جلوى مرگ را بگيرند، يا سرزنش كنندگانى كه گريه و زارى نمى كنند.

3. سفارش به نيكوكارى

بر شما باد به تلاش و كوشش، آمادگى و آماده شدن، و جمع آورى زاد و توشه آخرت و در دوران زندگى دنيا. دنيا شما را مغرور نسازد، چنانكه گذشتگان شما و امّت هاى پيشين را در قرون سپرى شده مغرور ساخت. آنان كه دنيا را دوشيدند، به غفلت زدگى در دنيا گرفتار آمدند، فرصت ها را از دست دادند، و تازه هاى آن را فرسوده ساختند. سرانجام خانه هايشان گورستان، و سرمايه هايشان ارث اين و آن گرديد، آنان كه نزديكشان را نمى شناسند، و به گريه كنندگان خود توجّهى ندارند، و نه دعوتى را پاسخ مى گويند.

مردم از دنياى حرام بپرهيزيد، كه حيله گر و فريبنده و نيرنگ باز است، بخشنده اى باز پس گيرنده، و پوشنده اى برهنه كننده است، آسايش دنيا بى دوام، و سختى هايش بى پايان، و بلاهايش دائمى است.

4. دنيا و زاهدان

زاهدان گروهى از مردم دنيايند كه دنيا پرست نمى باشند، پس در دنيا زندگى مى كنند امّا آلودگى دنيا پرستان را ندارند، در دنيا با آگاهى و بصيرت عمل مى كنند، و در ترك زشتى ها از همه پيشى مى گيرند. بدن هايشان به گونه اى در تلاش و حركت است كه گويا ميان مردم آخرتند، اهل دنيا را مى نگرند كه مرگ بدن ها را بزرگ مى شمارند، امّا آنها مرگ دل هاى زندگان را بزرگ تر مى دانند.

اخلاقی 
ترجمه ها

لطفاً برای انتخاب یک ترجمه، برروی نام مترجم کلیک کنید.

هر آينه ترس از خدا كليد رستگارى و درستكارى و اندوخته روز بازپسين [و آزادى از هر بندگى و رهايى از هر تباهى است.] هر كه را نيازى باشد، نيازش بدان برآيد. هر كه گريزان است رهايى يابد. هر كه را خواسته اى است به خواسته هاى خود برسد.

پس عمل كنيد كه عمل را به آسمان برند. توبه كنيد كه توبه سود دهد. و دعا كنيد كه دعا شنيده شود. اكنون زمان آرامش است و قلمها به نوشتن اعمال روان اند. به اعمال و طاعات بشتابيد. در برابر عمرى كه از جوانى به پيرى مى گرايد يا بيماريى كه از كارت بيندازد يا مرگى كه جان از تنت بربايد.


مرگ ويرانگر لذتهاى شماست. تيره كننده خواهشهاى نفسانى شماست. دوركننده شما از هر مقصد و مقصود است. ديدار كننده اى است كه كس دوستش ندارد. هماوردى است كه هزيمت نشناسد. كينه جويى است كه كس طلب ديدارش نيست.

ريسمانهايش شما را سخت فرو بسته است. شر و فسادش شما را در بر گرفته و پيكانهايش به سويتان روان است و صولت و قهرش بر شما سخت بزرگ و ستم و تجاوزش پى در پى. كم افتد كه ضربت شمشيرش خطا كند يا شمشيرش كند گردد.

زودا كه ابرهاى تيره اش بر سرتان سايه افكند و بيماريهايش شدت گيرد و تاريكهاى شدايدش همگان را در خود فرو پوشد و زمان سكرات مرگ در رسد و دردهاى جان دادن هر دم رخ نمايد. ظلمتهاى تو بر تو و ناگواريهايش پديدار گردد.

اكنون، چنان پنداريد كه مرگ ناگهان بر شما تاخته است. همرازانتان را خاموش كرده و مشاوران تان را پراكنده ساخته و آثارشان را محو نموده است. خانه هايتان را بى صاحب كرده و وارثانتان را برانگيخته تا مرده ريگتان را ميان خود تقسيم كنند. در آن ميان، از خواص شما، مهربانى است كه سودى نرساند و خويشاوند محزونى است كه دفع بلا نتواند يا شماتتگرى است كه بر حال زارتان زارى ننمايد.


بر شما باد به جد و كوشش و آمادگى و مهيا شدن و، از آنجا كه توشه توان برداشت، توشه اى برگرفتن. دنيا نفريبدتان، آنسان، كه پيشينيانتان را فريفت، امتهايى كه پيش از شما  بودند و از ميان رفتند. آنان كه دنيا را دوشيدند و دستخوش فريب آن شدند. بسا شبها و روزها را كه فنا كردند و تازه هاى آن را كهنه نمودند. مساكنشان گورهايشان شد و اموالشان ميراث ديگران. چنان بى خردند كه نمى دانند چه كسى بر سر گورشان آمده يا چه كسى برايشان زارى مى كند يا چه كسى ندايشان مى دهد و پاسخ گفتن نتوانند.

پس از دنيا حذر كنيد. دنيا مغرور كننده و فريبنده است. نيرنگ باز است. به دستى مى دهد و به دستى منع مى كند. به دستى بر تن شما جامه مى پوشد و به دستى جامه از تنتان به در مى كند. آسودگيش بر دوام نيست و رنجهايش را پايان نباشد و بلايش را آرامش نيست.


از اين خطبه [در صفت زاهدان]:

قومى بودند به ظاهر از مردم دنيا و حال آنكه، اهل دنيا نبودند. در دنيا چنان زيستند كه گويى نه از مردم دنيايند. كارهاشان از روى بصيرت بود و از آنچه مى ترسيدند گريختند و بر هم پيشى گرفتند. با آنكه در دنيا بودند، در ميان اهل آخرت مى گرديدند. مى بينند كه مردم دنيا مرگ اجسادشان را بزرگ مى پندارند و بر آن افسوس مى خورند و آنان مرگ دلهاى زنده شان را بزرگتر مى شمارند.

از خطبه هاى آن حضرت است در باره تقوا و كوشش در عمل:

قطعا تقواى الهى كليد درستى، و اندوخته قيامت، و رهايى از سلطه هر سلطه گر، و نجات از هر هلاكتى است، خواهنده به كمك تقوا به مرادش مى رسد، و گريزان (از جهنّم) به وسيله تقوا نجات پيدا مى كند، و طالب مشتاق به آنچه كه رغبت دارد مى رسد.

پس عمل كنيد حالى كه عمل به جانب حق بالا مى رود، و توبه سود مى دهد، و دعا مستجاب مى شود، و زمان زمان آرامش، و قلم كاتبان عمل در كار است، و به بندگى و طاعت بشتابيد پيش از آنكه جوانى به پيرى رسد، و بيمارى شما را از كار بيندازد، يا مرگ شما را بربايد.


كه مرگ نابود كننده لذّتها، و تيره كننده خوشيها، و دور كننده اهداف است، ديدار كننده اى است نامحبوب، مبارزى است مغلوب ناشدنى، جنايتكارى است غير قابل انتقام، دامهايش به شما در آويخته، بلاهايش به شما احاطه كرده، پيكانهايش شما را هدف قرار داده، قهرش در باره شما بزرگ، جور و زحمتش بر شما پى در پى است، و كم است كه ضربتش بر شما وارد نشود.

نزديك است ابرهاى تاريكش بر شما سايه اندازد، و آتش بلاهايش زبانه كشد، و تاريكى هاى شدائدش از راه برسد، و بيهوشى هاى ناشى از حالت احتضار، و درد خروج روح، و تاريكى هاى تو در تو، و تلخى چشيدن شربتش شما را فراگيرد.

چنان است كه سرزده بر شما وارد گشته و شما را از گفتن سخن آهسته خاموش نموده، و مشاورينتان را پراكنده كرده، و آثارتان را به نابودى كشيده، و شهرهايتان را معطل و خالى گذاشته، و وارثان شما را تحريك نموده تا ارث به جا گذاشته را تقسيم كنند، گروهى از اين وارثان خويشان خاص هستند كه در وقت مردن شما سودى به حالتان ندارند، و برخى نزديكان غمگينند كه نمى توانند مانع مردن شما شوند، و ديگرى شماتت كننده اى است كه از مرگ شما غصه به خود راه نمى دهد.


پس بر شما باد به سعى و كوشش، و توشه بر گرفتن و آماده شدن، و فراهم كردن زاد و توشه در منزلى كه زاد و توشه فراهم است. دنيا شما را نفريبد چنانكه پيشينيان شما از امتهاى گذشته و مردمان در گذشته را فريفت، آنان كه از دنيا شير فراوان دوشيدند، و دچار غفلت و فريب آن شدند، زمان را بيهوده سپرى كردند، تازه آن را كهنه نمودند، اما مساكن آنان گورستان، و اموالشان ارث ديگران شد، كسى را كه نزد آنان رود نمى شناسند، و به گريه آنان كه بر آنان بگريند اهميتى نمى دهند، و كسى را كه آنان را صدا بزند جواب نمى دهند.

از دنيا بر حذر باشيد كه به شدّت غدّار و فريبنده و مكّار است، اندك مى بخشد و سخت منع مى كند، جامه سلامت مى پوشاند و به زور و جبر برهنه مى كند، راحتش دائم نيست، رنجش را پايان نمى باشد، و بلا و سختى اش آرام نگيرد.


از اين خطبه است در توصيف زاهدان:

مردمى از اهل دنيا بودند ولى دلبسته آن نبودند، در دنيا بودند مانند كسى كه اهل آن نيست، به آنچه كه بصيرت داشتند عمل كردند، و به دفع آنچه از آن حذر داشتند شتافتند. در ميان اهل آخرت مى گشتند، اهل دنيا را چنان مى ديدند كه مرگ بدنهايشان را بزرگ مى شمارند، اما آنان مرگ قلب هاى زندگان را بزرگتر مى دانستند.

همانا ترس از خدا كليد درستى كردار است، و اندوخته قيامت را به كار، و از هر بندگى موجب رهايى، و رهايى از هر تباهى. بدان حاجت خواهنده روان است، و بدان گريزنده در امان، و خواسته ها در دسترس خواهان.

پس كار كنيد حالى كه عمل «به سوى خدا بالا مى رود» و توبه سود مى دهد، و دعا شنيده مى شود و آرامش بر قرار است، و خامه ها به كار. و در كارها پيشدستى كنيد در عمرى كه واپس رونده است، و بيماريى -كه از كار- بازدارنده است، يا مرگى كه رباينده است.


كه مرگ به هم زننده لذّتها و شادمانى شماست، و تيره كننده خواهشهاى نفسانى، و دور كننده از مقصدهاى -اين جهانى- ديدار كننده اى است كه او را نپذيرند، همتايى است كه شكست نخورد. كينه خواهى است كه پى او را نگيرند.

حلقه هاى ريسمانهايش را بر شما انداخته است، و سختيهايش فراتان گرفته، و پيكانهاش را به سوى تان روانه ساخته. قهرش سترگ است و دشمنى اش در پى هم، و خطا در آسيبش كم.

زودا كه ابرهاى تيره مرگ بر شما سايه افكند و دردهايش را هر دم سخت تر كند و تاريكيهاى مرحله جان كندن، و از خود بى خود شدن و بيهوش بودن. و رنج گرفته شدن جان، و پرده هاى تاريك مرگ يكديگر را پوشان، و طعم ناخوشايند آن.

گويى ناگهان مرگ بر شما تاخته و گفتگوهاتان را خاموش ساخته، و جمعيتتان را پراكنده و نشانه هاتان را از ميان برده، و خانه هاتان را تهى كرده و ميراث خوراهاتان را بر انگيخته تا گرد شوند و مرده ريگتان را ميان يكديگر قسمت كنند: از دوستى گزيده كه سودى نرساند، و خويشاوندى غمين كه -بلايى- باز نگرداند. و به غم شادمانى كه اندوه نداند.


پس بر شما باد به كوشش و كوشيدن، و ساخته شدن و آماده گرديدن. و برداشتن توشه اى كه به كار آيد، از منزلى كه بايد. و مفريبد شما را دنيا چنانكه فريفت كسانى را كه پيش از شما بودند، از آنان كه گذشتند و رفتند و جاى خويش تهى هشتند. آنان كه دنيا را دوشيدند و شرنگ فريبش را نوشيدند. نابود كردند آنچه را به كار آيد و كهنه كردند آن را كه نو بايد. خانه هاشان گورستان شد و دارايى شان مرده ريگ اين و آن. آن را كه نزدشان آيد نشناسند كيست، و آن را كه براى شان بگريد ننگرند كه گريست و آن را كه بخواندشان پاسخ ندهند كه سخنت چيست.

پس، از دنيا بپرهيزيد كه سخت بيوفاست و فريبنده. نيرنگبازى است بخشنده و منع كننده، از اين دست پوشنده، از آن دست رخت كننده. نه آسايشش بپايد، و نه رنجش به سرآيد، و نه بلايش بياسايد.


و از اين خطبه است، در صفت زاهدان:

مردمى بودند در دنيا، كه نمى دانستند دنيا چيست، در آن چون كسى به سر بردند كه از مردم دنيا نيست. كار از روى بصيرت كردند و در آنچه از آن پرهيزشان بايد سبقت جستند. تن هاشان -اينجا به كوشش است ليكن به حقيقت- ميان مردم آخرت در گردش است. مردم دنيا را مى بينند كه مرگ تن هاشان را بزرگ مى پندارند، اما آنان مرگ دلهاى زندگان را بزرگتر مى شمارند.

از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در پرهيزكارى و مرگ و فريفته نشدن بدنيا):
(1) پرهيزكارى و ترس از خدا كليد هدايت و رستگارى (دنيا و آخرت) و اندوخته براى روز قيامت و سبب آزادى از هر بندگى (شهوتها و خواهشهاى نفس) و رهائى از هر تباهى است، با تقوى حاجت درخواست كننده روا مى گردد، و گريزان (از عذاب و سختى) رهائى مى يابد، و عطاءها و بخششهاى بسيار (از جانب حقّ تعالى) دريافت ميشود،
(2) پس كار كنيد (براى سفر آخرت توشه برداريد) در اين حاليكه عمل بالا مى رود (قبول مى گردد) و توبه و بازگشت (از گناه) سود مى بخشد، و دعاء شنيده ميشود (در خواست مى پذيرند) و زمان آرامش است (اضطراب و نگرانى مرگ در بين نيست) و قلمها (ى نويسندگان اعمال نيك و بد) بكار است (نه مانند بعد از مردن از نوشتن باز مانند)
(3) و بعبادات و طاعات بشتابيد در برابر عمرى كه (از جوانى به پيرى و از توانائى به ناتوانى) تغيير مى پذيرد، يا بيمارى و دردى كه (از كار) باز دارد، يا مرگى كه (زندگانى را) بربايد.


(4) زيرا مرگ لذّت و خوشيهاى شما را نابود ساخته خواهشهاتان را از بين مى برد، و انديشه هاتان را دور مى سازد، ملاقات كننده ايست كه او را دوست نمى دارند، و مبارزى است كه (هر چند دلير و توانا باشى) شكست نمى خورد، و كينه جوئى است كه بازخواست نمى شود، دامهاى آن شما را گرفته، و اندوهها و تباهى هايش شما را احاطه نموده، و پيكانها (ى تيرها) يش شما را آماج قرار داده، و غلبه و توانائى آن در بين شما با اهميّت است، و ستمش بر شما پى در پى مى رسد، و كم ممكن است ضرب شمشيرش از شما خطاء برود، پس نزديك است تاريكى سايه هايش و زبانه كشيدن دردهايش و تيرگى بيهوشيهاى سختيهايش و درد جان گرفتنش و تارى پوشاندنش و بد مزگى چشيدنش شما را در يابد،
(5) و (چون مرگ خواهى نخواهى هر كس را در خواهد يافت) مانند آنست كه ناگهان نزد شما آمده و راز گويان شما را خاموش ساخته، و مشاورينتان را متفرّق نموده، و آثار و نشانه هاتان را نابود، و شهرهاتان را بى صاحب كرده، و وراثتان را بر انگيخته كه ارثتان را قسمت كنند بين خويشاوند خاصّى كه (در آن هنگام بتو) سود نداشته، و خويشاوند اندوهگينى كه جلو (مرگ را از تو) نگرفته، و بين خرسند شنونده اى كه (از مرگ تو) اندوهناك نگشته.


(6) پس بر شما باد سعى و كوشش (بطاعت و بندگى) و آماده بودن و توشه برداشتن (براى سفر آخرت) در جاى توشه گرفتن، و زندگى دنيا شما را فريب ندهد چنانكه پيشينيان شما را كه گذشتند و رفتند فريب داد، آنان كه شير آنرا دوشيدند (بهره بسيار بردند) و فريب آنرا خوردند (لذّت و خوشى آنان را از حساب و وارسى روز رستخيز غافل نمود) و شماره آنرا از بين بردند (روزهايش را به بيخبرى بسر رساندند) و تازه آنرا كهنه كردند (جوانى را به پيرى رساندند)
(7) خانه هاشان گورها و دارائيشان ميراث ديگران گرديد، هر كه بر سر گورشان آيد نمى شناسند، و بكسيكه برايشان بگريد اهميّت نمى دهند، و بكسيكه آنها را بخواند پاسخ نمى دهند،
(8) پس از دنيا بپرهيزيد كه بسيار مكر كننده و فريب دهنده و بازى دهنده است، بخشنده اى است پس گيرنده، و پوشاننده اى است كننده (اگر چند روزى بكسى رو آورده كالايى باو ارزانى دارد بزودى باو پشت كرده از او پس مى گيرد) آسايش آن هميشگى نيست، و رنج آن بسر نمى رسد، و بلاء و درد آن آرام نمى گيرد (پس خردمند به چنين دنيايى دل نبسته تا ممكن است رضاء و خوشنودى خدا و رسول را بدست مى آورد).


قسمت دوم از اين خطبه است در وصف پارسايان:

(9) پارسايان گروهى هستند (در ظاهر) از اهل دنيا كه (در باطن) اهل آن نيستند، پس در دنيا مى باشند مانند كسيكه اهل آن نيست (چون دل بر آن نبسته آنرا سراى عاريت پنداشته اند) عمل آنها در آن به آن چيزى است كه (بعد از مرگ) مى بينند، و بدفع عذاب كه از آن مى ترسند مى شتابند (اگر چه با اهل دنيا همنشينند ولى در حقيقت) بدنهاشان بين اهل آخرت در گردش است (سر و كارشان با آنها است) اهل دنيا را مى بينند كه به مرگ جسدشان اهميّت مى دهند، و ايشان به مرگ دلهاى زنده خود بيشتر اهميّت مى دهند (مى بينند مردم دل باقى را رها كرده بتن فانى چسبيده اند ولى انديشه آنان اينست كه چاره مرگ دل چه بوده و چه بايد بكنند).

به يقين تقوا و پرهيزکارى کليد درهاى راستى است و ذخيره روز قيامت و سبب آزادى از هرگونه گناهى است که بر انسان چيره مى شود و موجب نجات انسان از هرگونه هلاکت است. به وسيله تقوا جويندگان به مقصود خود مى رسند و فرار کنندگان (از کيفر الهى) رهايى مى يابند و با تقوا به هر هدف و خواسته رفيع و بلندى مى توان رسيد.

تا هنگامى که فرصت براى قبولى اعمال داريد، و توبه سودمند است و دعا به اجابت مى رسد، و در آرامش به سر مى بريد، و قلمها (ى فرشتگان براى نوشتن اعمال صالح) در جريان است، عمل کنيد! به انجام اعمال صالح مبادرت ورزيد، پيش از آنکه عمر پشت کند (و مرحله پيرى و ناتوانى برسد) يا بيمارى مانع از عمل گردد، يا مرگ (همه چيز را از شما) بربايد.


زيرا مرگ ويران کننده لذات شماست و خواسته هاى دل شما را تيره و تار مى سازد، منزلگاههاى سفرتان را از يکديگر دور مى سازد. (و از رسيدن به اهداف باز مى دارد) ديدار کننده اى است که هرگز دوست داشتنى نيست، و حريفى است شکست ناپذير، و جنايتکارى است غير قابل تعقيب، دامهايش بر دست و پاى شما افتاده و مصائب و مشکلاتش سراسر وجود شما را احاطه کرده، تيرهايش شما را هدف قرار داده، و هيبت و صولت آن بر شما عظيم است، حملاتش پى در پى بر شما وارد مى شود، و ضربه هايش کمتر به خطا مى رود. نزديک است که سايه هاى تاريک مرگ شما را بپوشاند، و شدت دردهايش شما را فرا گيرد، و ظلمت شديد آسيبهاى سخت آن بر شما مسلّط شود. تاريکى سکرات مرگ بر شما چيره گردد، و دردهاى جانکاه خروج روح از بدن بر شما عارض شود و پرده هاى تاريک آن بر شما فرو افتد، و شربت ناگوارش بر شما چشانده شود.

ناگهان مرگ بر شما وارد مى شود و با ورود خود، شما را حتّى از سخنان آهسته و در گوشى، ساکت مى سازد. اهل مجلستان را پراکنده مى کند، آثارتان را محو و خانه هايتان را بى صاحب مى سازد. وارثان شما را بر مى انگيزد تا اموالتان را در ميان خود تقسيم کنند. در حالتى که حتى دوستان صميمى و خاص، سودى به حالتان ندارند و خويشاوندان دلسوز و غمگين، قادر بر دفع آن از شما نيستند و دشمنان شماتتگر از مرگتان جزع نمى کنند!


حال که چنين است (در انجام اعمال نيک) کوشا باشيد و براى سفر آخرت مهيا شويد. زاد و توشه را از اين منزل که اين نعمت در آن فراوان است برگيريد و زندگى دنيا شما را نفريبد آن گونه که پيشينيان و امتهاى گذشته و اقوامى را که از ميان رفتند فريب داد، همانها که شير از پستان دنيا دوشيدند و به فريب آن گرفتار شدند، مدت آن را به پايان بردند و تازه هاى آن را کهنه ساختند و سرانجام کاخها و مساکن آنها گورستان شد و ثروتهايشان، ميراث براى ديگران. (چنان از دنيا بيگانه شدند که) کسى که نزد آنان رود وى را نمى شناسند و به آنها که برايشان گريه مى کنند اهميّت نمى دهند و به کسانى که آنان را صدا زنند پاسخ نمى گويند، بنابراين از زرق و برق دنيا برحذر باشيد (که با شما همين مى کند) زيرا دنيا بى وفا و فريبنده و حيله گر است، بخشنده اى است منع کننده (که از يک دست مى دهد و با دست ديگر مى گيرد) پوشنده اى است برهنه کننده (که امروز لباس قدرت و سلامت را بر تن اهلش مى پوشاند و فردا از آنها بيرون مى آورد) آرامش و راحتى آن بى دوام، سختيهايش بى سرانجام و بلاهايش مدام است.


بخش ديگرى از خطبه درباره صفات زهاد:

آنها گروهى از اهل دنيا بودند که در واقع اهل آن نبودند; يعنى در دنيا مى زيستند; امّا همچون کسانى بودند که در آن زندگى نمى کردند، به آنچه با چشم بصيرت در دنيا مى نگريستند عمل مى کردند و از آنچه بر حذر بودند فرار مى کردند (تا دامانشان به آن آلوده نشود) آنها جز با کسانى که اهل آخرت بودند نشست و برخاست نداشتند و هنگامى که مى ديدند دنياپرستان مرگ اجسادشان را مهم مى شمرند آنها مرگ دلهاى زندگان از آنها را مهم تر مى دانستند.